دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سه برش از زندگینامه حضرت ابوالفضل العباس ع


سه برش از زندگینامه حضرت ابوالفضل العباس ع

حضرت عباس ع در چهارم ماه شعبان سال بیست و ششم هجری در مدینه به دنیا آمد او فرزند ام البنین س و امیرالمومنین علی ع است

حضرت عباس(ع) در چهارم ماه شعبان سال بیست و ششم هجری در مدینه به دنیا آمد. او فرزند ام البنین(س) و امیرالمومنین علی(ع) است.

● تولد

وقتی به دنیا آمد حضرت علی(ع) در گوش او اذان و اقامه گفت، نام خدا و رسول را بر گوش او خواند و او را با توحید و رسالت و دین، پیوند داد و نام او را عباس نهاد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.آن حضرت، گاهی قنداقه عبّاس خردسال را در آغوش میگرفت و آستینِ دستهای کوچک او را بالا می‏زد و بر بازوان او بوسه می‏زد و اشک می‏ریخت. روزی مادرش امّ البنین که شاهد این صحنه بود، سبب گریه امام را پرسید. حضرت فرمود: این دستها در راه کمک و نصرت برادرش حسین، قطع خواهد شد؛ گریهء من برای آن روز است.

● روز عاشورا

صدای دردناک کودکان را شنید که آوای العطش سرداده بودند، لبهای خشکیده و رنگهای پریده آنان را دید و مشاهده کرد که از شدت تشنگی در آستانه مرگ هستند، هراسان شد؛ دریای درد، در اعماق وجود حضرت موج می زد، دردی کوبنده خطوط چهره اش را درهم کشید و با شجاعت به فریادرسی آنان برخاست ؛ مشک را برداشت ، بر اسب نشست ، به طرف شریعه فرات تاخت ، با نگهبانان درآویخت ، آنان را پراکنده ساخت ، حلقه محاصره را درهم شکست و آنجا را در اختیار گرفت . جگرش از شدت تشنگی چون اخگری می سوخت ، مشتی آب برگرفت تا بنوشد، لیکن به یاد تشنگی برادرش و بانوان و کودکان افتاد، آب را ریخت ، عطش خود را فرونشاند و گفت : یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونی وَ بعده لاکنت ان تکونی هذَاالحُسَیْنُ وَارِدالْمَنُونِ وَتشربین بارد المعین.

«ای نفس ! پس از حسین ، پست شو و پس از آن مباد که باقی باشی، این حسین است که جام مرگ می نوشد ولی تو آب خنک می نوشی ، به خدا این کار خلاف دین من است ».

● امام حسین(ع) بر پیکر ابوالفضل(ع)

«حـسـیـن بـه طرف شهادتگاه عباس رفت در حالی که چشمانش از خیمه ها تا آنجا را کاوش مـی کـرد. جـمـال بـرادر را نهان یافت ، گویی ماه شب چهارده که زیر نیزه ها شکسته نهان بـاشـد، بر پیکر او افتاد و اشکش زمین را گلگون کرد. خواست او را ببوسد، لیکن جایی در بـدن او در امـان از زخـم سلاح نیافت تا ببوسد، فریادی کشید که در صحرا پیچید و سنگهای سخت را از اندوهش به درد آورد:

برادرم ! بهشت بر تو مبارک باد، هرگز گمان نداشتم راضی شوی که در تنعم باشی و من مصیبت تو را ببینم.

برادرم ! دیگر چه کسی دختران محمد را حمایت خواهد کرد، که ترحم می خواهند لیکن کسی به آنان رحم نمی کند.

پس از تو نمی پنداشتم که دستانم از کار بیفتد، چشمانم نابینا شود و کمرم بشکند.

بـرای غـیر تو سیلی به گونه می نوازند و اینک برای تو است که با شمشیرهای آخته به پیشانیم کوبیده می شود.

میان شهادت جانگداز تو و شهادت من، جز آنکه تو را می خوانم و تو از نعیم بهره مندی، فاصله ای نیست .

ایـن شمشیر تو است ، دیگر چه کسی با آن ، دشمنان را خوار می کند؟! این پرچم توست، دیـگـر چه کسی با آن پیش خواهد رفت ؟! برادرم ! مرگ فرزندانم را بر من سبک کردی و زخم را تنها زخم دردناکتر، تسکین می دهد».

چون اقتدا به جعفر طیّار کرده‏ ایم

پرواز ماست با پرِ جان در فضای دوست

در پیروی ز خطّ علمدار کربلاست

دستی که داده‏ ایم به راه رضای دوست

حسن کریمی فرد

دانشجوی دکترای دانشگاه تهران

منابع

- زندگانی قمر بنی هاشم، عماد زاده، انتشارات خرد.

- زندگانی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، علّامه محقق حاج شیخ باقر شریف قرشی، ترجمه : سیّد حسن اسلامی.