شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مهار روشنگری
![مهار روشنگری](/web/imgs/16/145/ba9mo1.jpeg)
صورتهای مختلف سانسورگری بلافاصله پس از اختراع چاپ ظهور کرد. رهبران، دولتها و کلیسا سریعا قدرت کلمات چاپشده را در اوج کفر و آشوب تشخیص دادند. بیانیههایی علیه آثار ضاله و بدعتگذار در زمان پادشاهی هنری هشتم انگلستان در سال ۱۵۲۹ پخش شد.
در سال ۱۵۳۸ قوانینی طرح شد که بر اساس آنها کتابها میبایست مجوز خود را از مجلس خاصان یا دیگر کاندیداهای سلطنتی دریافت میکردند. پس از این قوانین در طول قرن ۱۶ مجموعهای از بیانیههایی صادر شد و منعیات اجرا گردید. پادشاهان بریتانیایی در مورد واردات کتبخارجی حساس بودند. در کشورهای دیگر اروپا نیز وضع همینگونه بود. انتشارات بدون مجوز و زیرزمینی شکل گرفت. به این طریق بود که برای ۴۵۰ سال آینده هم الگویی بازدارنده شکل گرفت.
در سال ۱۵۵۷ هنگامی که شرکت ناشران <منشور شرکت> را دریافت کرد، پیشرفتی حاصل آمد که بهتبع آن فقط اعضای شرکت (یا شرکتهایی که جواز ویژه داشتند) مجاز بودند هر نوع اثری را برای فروش در انگلستان چاپ کنند. در سال ۱۵۸۶ استارچیمبر قانونی وضع کرد که مطابق آن هیچ شرکت انتشاراتی در لندن حق تاسیس ندارد - به استثنای آکسفورد و کمبریج - استارچیمبر به اعمال نفوذ خود ادامه داد تا اینکه در سال ۱۶۳۷ جریمههای سنگینی برای ناشران متخلف اعمال کرد. استارچیمبر توسط لانگ پارلیمنت منحل شد اما این هم به معنای آزادی چاپ نبود. درواقع محدودیتها بیشتر شد. طی دهه۱۶۴۰ خفقان، ممانعتهای قانونی و دستگیریها افزایش یافت. در سال ۱۶۵۵ کرامول تمام گاهنامههای غیررسمی را متوقف نمود (برای مثال <کورانتوس> و دیگر خبرنامهها.) رامپ پارلیمنت در سال ۱۶۵۹ کتابهای اخبار دارای مجوز را با موضوعات محدود شده مجاز دانست.
در دوران احیای سلطنت مهار و فرآیند مجوزدهی به مطبوعات ادامه داشت. در ۱۶۶۲ قانون مجوز از مجلس گذشت که مدت آن دو سال بود. این قانون دوباره تا سال ۱۶۷۹ تمدید شد. در سال ۱۶۷۹ این قانون منتفی شد تا اینکه دوباره در سال ۱۶۸۵ به جریان درآمد. در سال ۱۶۹۴ مجلس تمدید این قانون را نپذیرفت. بعدها وزارت کشور مسوول برخورد با مسائل توهینآمیز یا هتک حرمت شد. مسائل موهن شامل اخلال در امنیت و هرگونه هتک حرمت به شاه، دولت، مجلس یا وزارتخانهدادگستری میشد. قدرتهای حاکمه نفوذ زیادی داشتند. مجرمان ممکن بود زندانی یا اعدام شوند.
تنبیههای عادی عبارت بود از اعدام، زندانی شدن یا پرداخت جریمه. کمتر نویسنده، روزنامهنگار یا ناشری بود که دچار مشکل نشود. در سال ۱۷۱۹ جان متیوز به دلیل خیانت بزرگ در رسالهVox Populi Vox Dei به دار آویخته شد. در سال ۱۷۰۳ دنیل دیفو به خاطر مقالههایش در مورد موضوعات کلیسا دستگیر، زندانی و تختهبند شد. در قرن ۱۹ دخالت و اعمال محدودیت روی چاپ به تدریج کمتر شد اما تعدادی مشاجرههای مشهور در این زمینه وجود دارد، بهویژه مشاجرههایی که جان ویلکلز در آنها نقش داشت. مردم هنوز میبایست مراقب نوشتههای خود میبودند. زمانی که تامس پین کتاب <حقوق انسان> ۲۲-۱۷۹۱) را چاپ کرد، خودش و کتابش را ضاله معرفی کردند و او هم مجبور به فرار از کشور شد. در سال ۱۸۱۰ ویلیام کابت به دلیل اینکه شلاق زدن را محکوم کرده بود، به مدت دو سال زندانی و مبلغ هزار پوند (مبلغی که در آن زمان بسیار زیاد بود) جریمه شد. طی قرن ۱۹ محدودیتهای چاپ در بریتانیا کمتر شد و لایحه مهرزنی (که تحت عنوان استمپ اکت در سال ۱۷۱۲ ارائه شده بود) در سال ۱۸۵۵ لغو شد.
سانسور و منع نمایشنامهها و اجرای آنها نیز در قرن ۱۶ صورت گرفت. بعضی از گروههای بازیگران به دربار یا خانهاشراف وابسته بودند و تعدادی گروههای بازیگری سیار بدون حامی نیز وجود داشت. به دلیل نظم عمومی، بعضی بازدارشها در مورد اجراها تا حدود سال ۱۵۵۰ بود. ارائهجواز به نمایشنامههای فردی در سال ۱۵۴۹ یا پیشتر شروع شد.
به دلیل قانونی در سال ۱۵۷۲ تمام بازیگران هرزه و آواره شناخته میشدند مگر اینکه به حاکم یک قلمرو یا فردی از مقامات بالاتر وابسته بودند و یا مجوز خود را از دو سازمان عدالتی دریافت میکردند. نمایشنامهها در دربار رواج داشتند. خود ملکه الیزابت از این نمایشنامهها لذت میبرد، اما قدرتمندان به لندن و تئاتر علاقهمند نبودند. شرکت سهامی قانون، شورای عوام را به وجود آورد که به واسطهآن تمام بازیگران (و تمام نمایشنامهها) میبایست توسط این شرکت مجوز دریافت کنند. شیوههای گریز از این قانونها نیز وجود داشت. برای نمونه اولین تئاتری که در لندن قرار بود ساخته شود، در فینزبریفیلد واقع بود (منطقهای خارج از قلمرو کنترل بردمایور.) حدود سال ۱۵۷۴ مقام تصدی تفریحات بهوجود آمد که مقامی رسمی در دربار بود و هیچ نمایشنامهای بدون مجوز او قادر به اجرا نبود. علاوه بر اینکه در سال۱۵۸۱ قدرت زندانی کردن متخلفان را به دست آورد، از سال ۱۶۰۶ قدرت مجوز چاپ نیز به دست او افتاد. طی دوران حکومت جیمز اول و چارلز اول شرکتهای تئاتر لندن تحت حمایت حامیان سلطنتی بودند. قدرتهای دیگر در موارد حکومتی و مذهبی و نه اخلاقی حق تصمیمگیری داشتند.
پاکدینان نسبت به تمام قالبهای تئاتر مخالف بودند و صحنهتئاتر را غیراخلاقی میپنداشتند. در سال ۱۶۴۲ لانگ پارلیمنت به کلی اجرای نمایش را متوقف کرد و تئاترها بسته شدند. با وجود این راههای گریز همیشه وجود داشت، مثلا از راه سرگرمیها. در زمان احیای سلطنت یا پس از آن چارلز دوم حامیان تئاتر را به داونانت و تامس کیلیگرو (پدر) گسیل کرد. این حامیان اجازهتشکیل دو گروه بازیگری را با حق اجرا در لندن و وستمینیستر به آنها دادند. بنابراین بحثهای زیادی پیش آمد - که در مورد مقام متصدی تفریحات نیز وجود داشت - و سرانجام کیلیگرو به این مقام برگزیده شد. بهتدریج سانسور بسیار ضعیف شد. فحاشی، بینزاکتی و هرزگی رواج یافت. آنچه که بهعنوان کمدی دورهبازگشت سلطنت شناخته شده است، بدون شک رفتار و شیوهاین دوره را نشان میدهد که برخی از آنها باعث رنجش شده است. حتی با مسائل سیاسی و مذهبی نیز به شیوهای توهینآمیز برخورد میشد که باعث شد واکنشی در برابر این حالت پدید آید. در سال ۱۶۹۸ جرمی کالیر انتقاد شدید مشهور خود را در باب ارتداد و بیاخلاقی تئاتر چاپ کرد. در سالهای بعد از آن دستور منع هرگونه نوشتار معارض با مذهب و رفتار نیکو هم صادر شد و متصدی تفریحات نیز از ارائهمجوز به آثاری که ممکن است توهین به شئونات باشد خودداری کرد. در این برههزمانی میتوان جنبههایی از اهمیت اصل تناسب و ذوق والای مخصوص به دوران آگوست را دید.
سرانجام وظیفهلرد چمبرلین بود که مهارگری کند. حدود ۳۰ سال اول قرن ۱۸ بعضی اجراهای نمایشی توهینهایی کردند (مانند اپرای گدایان و پولی اثر جان گی، پاسکوین و ثبت تاریخی سال ۱۷۳۶ اثر فیلونیگ.) دولت و شاه در مورد طنزهای سیاسی و اجتماعی حساس بودند. در سال ۱۷۳۷ لایحهجواز تصویب شد. این لایحه نتیجهتلاشهای والپل و به قصد نظارت بر اجرای نمایشها بود. این لایحه مثبتنگرانهتر و با درک بیشتری به تصویب رسیده بود. لرد چمبرلین ارائهجواز را در لندن و وست مینیستر بهعهده داشت، اما قدرت او تمام بریتانیا را تحت پوشش خود داشت. لرد چمبرلین میبایست نسخهکپیشدههر نمایشنامهجدیدی را که در حال اجرا بود داشته باشد. گذشته از این موارد، لرد چمبرلین دفتری در اختیار خود داشت که <بررسی نمایشنامهها> را عهدهدار بود. مانند بسیاری از معیارهای گذشته، لایحهجواز خوشایند نبود و گریزهای زیادی از این لایحه نیز رخ میداد. در این زمان برخی سانسورها و ممنوعیتها بیمعنا و بیجا بود.
در قرن ۱۹ یکی از بازرسان نمایشنامهها جورج کولمن (پسر) بود که هم نمایشنامهنویس و هم شاعر بود و این مقام را از سال ۱۸۲۴ تا ۱۸۳۶ در اختیار داشت. چارلز کمبل بازیگر پس از کولمن به این مقام گمارده شد که بعدها پسرش جایگزینش شد. بعدها هیچکس دیگری هم به جای آنها ننشستند. در سال ۱۸۳۲ کمیتهانتخابی از جانب مجلس عوام، تحت نظارت ادوارد بالورلیتن، جهت بازرسی نتایج و فراهم آوردن لایحه۱۷۳۷ برپا شد. برخاسته از این لایحهدیگری ۱۸۴۳۳) به وجود آمد. وضعیت چنان شد که هرچه بیشتر تغییر و تحول رخ میدادند، وضعیت همان میماند که بود.
سانسورگری نمایشنامه در حوزهکاری لرد چمبرلین باقی ماند و وی هم قدرت منع اجرای نمایشنامه (یا بخشی از نمایشنامه) را داشت. او هر زمان که به نظرش اثری منافی اصل تناسب یا مایه اخلال در امنیت عمومی بود حذف میکرد. این حالت با قوانین شاه در مورد ارتش برابری میکرد؛ قوانینی که درباره رفتار مخالف با نظم شایسته و انضباط ارتش صادر شده بود. انتقاد از نقش و قدرتلرد چمبرلین تا دهه۱۹۶۰ ادامه داشت. در سال ۱۹۰۹ کمیتهانتخابی دیگری (این بار از طرف مجلس اعیان و مجلس عوام) موقعیت را بازنگری کردند. در برابر نتایج کمیته، قانونگذاری دیگری رخ نداد. نظر کمیته بر این بود که لرد چمبرلین در مقام صدور جواز به بازیگران بماند، اما آثار فاقد جواز اجازهاجرا بگیرد و مدیران تئاترها میتوانند برای دریافت جواز اقدام کنند.
سرانجام در سال ۱۹۶۸ لایحهتئاتر به تصویب رسید. این لایحه لرد چمبرلین را از مقام ارائهجواز برکنار کرد و پس از او دیگر نیازی به دریافت جواز نبود. در واقع، امور به قضاوت خوب، اصول هنرمندانه و هوش تمام افراد در کار نمایشنامه محول شد.
جالب توجه است که در سال ۱۹۸۲ در برابر تئاتر ملی لندن یک پیگرد قانون شخصی اجرا شد. این پیگرد متوجه نمایشنامه<رومیها در بریتانیا> اثر هوارد برنتن بود. حکم بر این شد که کارگردان این اثر <اقدامی شدیدا ناشایسته کرده است( >جرم او تحریک به تجاوز همجنسبازانه در روی صحنه بود.) این پیگرد حول مسائل فنی اثر به اجرا درآمد.
در کل میتوان گفت بریتانیا با فراز و فرودهایی از سانسورگری گذر کرد. با وجود این در دهه۱۹۲۰ د.و.ر.ا (لایحهدفاع از هنر) تاثیراتی داشت. در این لایحه عبارتی در مورد قالبهای سانسورگری وجود دارد که اگر در اختیار وزرای مرتجع دفاتر داخلی کشور بود میتوانست باعث بروز سانسورگری دیگری شود.
در نقاط دیگر، طی قرن بیستم، سانسورگریهای اختناقآور توسط رژیمهای سرکوبگر و تمامیتخواه به اجرا درآمده است. دایرهسانسورگری کشورهای کمونیستی (به ویژه شوروی، چکسلواکی، مجارستان، رومانی و آلبانی) به شدت مراقب بودند که به چه آثاری اجازهچاپ بدهند و به همین میزان در مورد واردات کتابها، نشریات و مجلات خارجی حساس بودند. در قرن ۱۹ نویسندگان روسی مدتی طولانی به سانسورگری شدید از جانب رژیم تزار عادت داشتند.
شایان توجه است که در سال ۱۹۷۳ یک گاهنامه با نام <نمایهسانسورگری> توسط پژوهشگران و نویسندگان بینالملل- شامل گروهی از نویسندگان، پژوهشگران، روشنفکران و هنرمندان- به چاپ میرسد که به تحریک شاعر و منتقد انگلیسی استیون اسپندر و پاول لتونیوف - مخالف سیاسی - شکل گرفت. این گروه به تقویت آزادی روشنفکری در کشورهایی میپرداخت که تحت حکومتهای کوچک بودند و گاهنامه آنها به چاپ آثار نویسندگانی میپرداخت که در کشورهای خود ممنوعالچاپ یا محروم شده بودند. گروه مذکور همچنین گزارشهایی درباره سانسور و زندانی کردن نویسندگان ارائه میکرد.
ترجمه: سعید سبزیان
چاپ گروه انتشاراتی پنگوئن: ۱۹۹۹.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست