شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
فیلمی در قوارة عادی یا عالی
پس از مدتهای طولانی، سرانجام نخستین قسمت از سریال «مختارنامه» ساختة داود میرباقری از شبکه نخست تلویزیون پخش شد تا آغازی باشد بر یکی از عظیمترین و حجیمترین محصولات تلویزیونی ایران در طول این چند دههای که از ورود تلویزیون به ایران و خانههای ایرانی میگذرد. میرباقری پیش از این، سریال «امام علی(ع)» و نیز «معصومیت از دست رفته» را ساخته است که هر دو در زمان خود مورد توجه دستاندرکاران رسانه ملی و بینندگان ایرانی قرار گرفتهاند. فیلم سینمایی «آدم برفی» او نیز در زمان خود در پی آورندة بحثهای گوناگونی بود که البته به گواه گذشت زمان معلوم شد بیش از هر چیز دود سیاست و مرزبندیهای جناحی را در چشم داشت.
سخن از «مختارنامه» است. بدیهی است که در شرایط فعلی نمیتوان در باب این فیلم به درستی اظهار نظر کرد؛ چرا که از مجموعهای که ساخت و تهیه آن بیش از ۹ سال زمان برده، تنها ۶۰دقیقه فیلم را دیدهایم و بس. از چارچوب و قصه و داستان و ادامه و پایان آن چیزی نمیدانیم و تا زمانی که فیلم ادامه خویش را در برابر دیدگان تیز ننهد، سخن گفتن از آن، بخصوص نقد آن کاری منطقی نخواهد بود و ارزش چندانی نیز نخواهد داشت. اما چه بسا بتوان با ملاحظة همین یک ساعت فیلم، سخنانی را طرح کرد که چندان هم خالی از محمل نباشد. بیآن که خود را ملزم به اظهارنظر دربارة قوت تاریخی این فیلم و انطباق آن با واقعیتهای تاریخی موجود درباب شخصیت و قیام مختار ثقفی بکنیم ـ که بحثی جداگانه است و اهل تحقیق باید در خصوص آن سخن بگویند ـ دربارة این ساختة بزرگ میرباقری میتوانیم سخن را از اسم و عنوان این محصول ملی آغاز کنیم: مختارنامه اسمی است که طبعاً میرباقری با آگاهی کامل آن را بر کار خویش برگزیده و این جامه را بر این تن بزرگ و ورزیده سزاوار دیده است. به نظر میرسد نخستین ضعف و اشکال این فیلم در همین اسم بیتناسب نهفته است.
تسمیههایی از نوع «مختارنامه» بخصوص در این زمانه از صنعت فیلم و سریال، بیش از آن که سزاوار یک محصول هنری جدید باشد، سزاوار کتابهایی است که نسب و نژادشان بعد از روزگار حکومت صفویه منقطع شده است! میدانیم که «مختارنامه» نام انتخابی عطار نیشابوری بر مجموعه رباعیاتی است که در طول زمان سروده است. آن زمان که کسانی از نوع عطار چنین اسمهایی را بر مجموعههای شعری خویش انتخاب میکردند و مینهادند (= مصیبتنامه و اسرارنامه، نام دو کتاب دیگر عطار است) جهان حال و روزی دیگر داشت. هنوز اسمی از کوچکترین تغییر فکری در دنیا پدید نیامده بود. از اینرو، این چنین اسمگذاریهایی در آن روزگار براساس منطق زمان بود، اما آیا اکنون زمان همان زمان است؟ امروزه، اگر بیروشترین نوشته در باب یک شخص و از جمله مختار ثقفی در قالب یک کتاب و حتی جزوه، «مختارنامه» نام گیرد؛ دلیلی خواهد بود بر این که آن نویسنده از روزگار جدید بیخبر است و هنوز نمیداند که اسمگذاری کارها در این روزگار براساس معیارهایی است که به سادگی نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
با این حال، باید به این موضوع با دقت اندیشید که: چطور شده سازندگان یک مجموعه تلویزیونی عظیم ـ که براساس کمترین آگاهیها، از آن میتوان به عنوان بزرگترین پروژه تلویزیونی ایران و حتی خاورمیانه یاد کرد ـ چنین اسم ساده و ناگیرایی را بر روی چنین کاری نهادهاند؟ اسمی را که امروزه به دلیل فقدان دلالت و جاذبه نمیتوان بر پشت جلد یک جزوة صدصفحهای نوشت، چطور رواست که بر عنوان یک فیلم چندهزار ساعتی نشاند؟ به نظر میرسد در خصوص نامگذاری این فیلم، حتی از کمترین دقت و ناچیزترین مطالعه نیز دریغ شده است. اما این موضوع طبعاً سبب نخواهد شد که حاصل تلاش هزاران نفر تلاشگر را در به انجام رسیدن چنین محصولی نادیده بگیریم. شک نیست که برای بسامان شدن و به فرجام رسیدن کارهایی از این دست و حتی دهها برابر کوچکتر از آن خون دلهایی فراوان باید خورد. مدیریت و به انجام رساندن هر بخش از ساختهها و تولیداتی از نوع مختارنامه که خواه ناخواه دهها جنبه مختلف و حتی متضاد دارد، نیازمند تلاشها، کوششها و کارهایی دامنهدار است که طبعاً در این پروژة بزرگ نیز به کار گرفته شده است و با پخش شدن تدریجی این فیلم کمکم شاهد آنها خواهیم بود. کمال بیانصافی است اگر دیده بر تلاشهای انجام گرفته بربندیم.
بخش نخست «مختارنامه» به وضوح نشان می دهد که در نگارش فیلمنامه آن و آنگاه ساخت و کارگردانی آن، چه زحمتهای فراوانی کشیده شده است.
هر کس که اندک آشنایی با شرایط فیلمسازی در ایران داشته باشد، از مشاهده لوکیشن فیلم و صحنهها و دکورها و مهمتر از همه لباسها و گریمهای بازیگران این مجموعه میتواند به دشواری کارگردانی چنین کاری اعتراف و اذعان کند و یقین نماید که میرباقری راه دشواری را پشت سر نهاده است تا این قصه بزرگ جلوی دوربین قرار بگیرد و سپس روی میز تدوین، تن به فیلم شدن بدهد. در همین یک بخش، تنوع رنگ و تعدد جلوههای بصری گوناگون چنان زیاد و چشمگیر بود که میتوانست از محسنات صوری فیلم به شمار آید.
شروع قصه از یک گندمزار نیز نشان از این میتواند باشد که فیلمساز، فیلم خویش را از بستری نرم و خوشگوار به حرکت درآورده است و این در نهایت از جاذبههای کار محسوب خواهد شد. انتخاب بازیگران را نیز میتوان در حد خود مثبت ارزیابی کرد. فریبرز عربنیا با کارنامه درخشان خود در عرصه سینما احتمالاً از معدود گزینههایی میتوانست باشد که بر نشان دادن کاراکتری چون مختار قهرمان میشد از آن استفاده کرد.
شاید این سخن دربارة دیگر بازیگران این مجموعه نیز صادق باشد؛ هرچند که هنوز چیزی از ادامة فیلم نمیدانیم و نمیدانیم در بخشهای حساس بعدی، کدام بازیگران ایفای نقش کردهاند و آیا نقش آنها متناسب با موضوع بوده است یانه؟ از این موضوعات که بگذریم، از نوع بازی های بازیگران نمیتوانیم بگذریم. اگر کسی در لحظه لحظه بازیهای مختارنامه درنگ کند، خواهد دید که متأسفانه کلیت بازی ـ نه بازی فردی خاص ـ مبتنی بر روش و اسلوبی غیرهوشمندانه است و کمترین نشانی از اسلوب و متد در آن دیده نمیشود. طبق همین قسمت اول که میتواند نمایندهای از همة بازی?های این مجموعه و نوعیت بازیها باشد، بازیگرها همگی دیالوگهای خویش را حفظ کردهاند و آن را به درستی و با دقت و با قدرت ادا میکنند، بدون آن که به دیگر اجزاء بازی کاری داشته باشند. به دیگر سخن، گویا سازندگان فیلم از بازیگران خواستهاند دیالوگهای خویش را جلوی دوربین به صورت دیکتهوار بیان کنند و آرام به کنار بروند. چیزی که میتوان آن را بازی مکانیکی خواند. شبیه این حالت را در بدترین نوعش در فیلم «دارا و ندار» ساختة مسعود دهنمکی ناظر بودیم و همگان شاهد بودند که چگونه بازیگران برای بیان مطالب با نمک و توأم با لهجة خود، مانند سرباز به صف شده بودند و تا زمانی که نوبت هیچ بازیگری برای دیالوگ خویش نمیرسید، کاری نمیکردند و صرفاً میایستادند نگاه میکردند. شک نیست که این ضعیفترین شیوة بازیگری است که به بازیگری بازیگران مربوط میشود.
اگر بازیهای دیگر قسمتهای مختارنامه نیز به همین صورت باشد، باید گفت که در بازیگری تلاش خاصی صورت نگرفته است و این یک نقص آشکار است که میتواند فیلم را از ابتداییترین محصولات ساخته شده در دنیا در این حوزهها عقبتر براند. نمونههای فراوانی در همین یک قسمت اول وجود داشت که اشاره به آنها این نوشتار را از خلاصه بودن خارج خواهد کرد. اشاره تنها به یک نمونه کوچک میتواند کافی باشد. در یکی از سکانسهای پایانی قسمت اول، آنجا که مختار و کیان وارد قصر یا مقر حکومت مدائن میشوند، میان مختار و عمویش یک دیالوگ طولانی صورت میگیرد که شبیه آن را پیش از آن میان مختار و کیان، سوار بر اسب دیدیم و شنیدیم.
بگذریم که این دیالوگها بدون آن که مکمل باشند، تکرار هم به شمار میروند. نیز بماند که در هیچ یک از این نوع صحنهها نشان خاصی از حرکت دوربین و چرخش آن که از نخستین ضرورت?های فیلمبرداری برای ایجاد تنوع، هیجان و حتی ایجاد ضرباهنگ است دیده نمیشود و دوربین به تساوی بین هر دو نفر ثابت میماند. توگویی هیچیک از طرفین حرفی مخالف هم نمیزنند و اصلاً نزاع و برخوردی باهم ندارند! باری، در فضای یادشده، هنگامی که مختار با عموی خویش احتجاج میکند که چرا حاضر نیست شمشیر به دست بگیرد و جنگ آغاز کند، کیان نیز در کنار مختار ایستاده است، بیآن که سخنی بگوید. سؤال این است که او به عنوان یکی از عناصر اصلی این بخش از فیلم، در نقش یک سردار ناراحت و مطلع و اندوهگین از اوضاع، چرا باید تن به سکوت بدهد و به اصطلاح بّر و بّر به دهان دو گفتگوکننده حاضر نگاه کند؟! مگر او حرفی برای گفتن ندارد! مگر او در متن ماجرا نیست؟ فرق کیان در آنجا با سربازان ساکتی که دور تا دور آن محل صف کشیدهاند و سپر به دست نظاره میکنند، چیست؟ فرق این سردار که پیام اصلی فیلم را برای دوست خویش مختار آورده است در آن صحنه با دیوار چیست؟
اگر این ملاحظات را ملاک و معیار قرار دهیم، «مختارخانه» فاقد خلاقیتهای هنری در عرصة فیلم و سریال معاصر و متداول ایران جلوه خواهد کرد و کاری خواهد بود در ادامه کارهایی از این دست که در این دست کم دو دهه، هر بار با نامی و با عنوانی ساخته شده و بینندگان ایرانی را به حدهای عادی و شاید نازل خویش عادت دادهاند. در نهایت، با نظر به این نمونهها یک پرسش اصلی خود را نمایان میکند. مختارنامه، فارغ از تبلیغهای فراوانی که در خصوص آن صورت گرفته و برکنار از بودجههای هنگفت ۹ساله و انرژیهای فراوانی که صرف آن شده، آیا فیلمی است در قوارة عادی یا عالی؟ زمان برای اظهارنظر و داوری منصفانه در این خصوص بسیار زود است. باید منتظر بخشهای بعدی این سریال باشیم تا ببینیم سازندگان این اثر بزرگ و پرزحمت تا چه حد عادی عمل کردهاند و تا چه حد به افقهای بلند نظر داشتهاند و خواستهاند که عالی حرکت کنند؟ باید دید که محور این فیلم آیا روی ریل رو به شیب و نزول فیلم ایرانی در دهة ۸۰ حرکت میکند یا توانسته است با ابتناء بر خلاقیت، راهی به سمت تکامل سینمایی بگشاید؟
کریم فیضی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست