پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

فرمان الهی از احترام به پدر تا اطاعت او


فرمان الهی از احترام به پدر تا اطاعت او

بررسی جایگاه و مقام پدر در قرآن

همواره از نقش پدر در زندگی هر انسانی سخن به میان آمده است و حتی برای تکریم و احترام وی روزی چون خجسته زادروز امیر مومنان علی(ع) در ایران انتخاب و معرفی شده است. آموزه های قرآنی سرشار از مباحث و مسایلی است که ارتباط تنگاتنگی با حقوق پدر و نیز نقش و مقام آموزشی، تربیتی و پرورشی پدر نسبت به فرزند دارد.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا براساس آموزه های قرآنی به مسایلی چون احترام به پدر، اذیت و آزار پدر، حقوق پدر، مسئولیت پدر و مانند آن بپردازد و نگرش قرآن را درباره پدر تبیین و روشن سازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● مفهوم شناسی پدر

در زبان فارسی واژگانی چون پدر و پاپا در ادبیات کهن یا بابا در فرهنگ معاصر، برنقش مردان در خانواده اشاره دارد. هر انسانی نقش های گوناگون را به عهده می گیرد که هر یک از آن نقش ها بیانگر نوع مسئولیت شخص نیز خواهد بود. یک موجود مونث می تواند در خانواده نقش هایی چون زن و همسر، مادر، دختر و مانند آن را به عهده داشته باشد، چنان که در جامعه دارای نقش هایی چون شهروند، استاد، شاگرد و مانند آن را در جاهای گوناگون به عهده بگیرد.

عنوان و اصطلاح پدر در حقیقت به نقش و مسئولیت مرد در خانواده اشاره دارد. در زبان فارسی این عنوان به معنای مردی است که از او فرزند به وجود آمده است. (فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۷۰۶) این کاربرد واژه، کاربردی در معنای حقیقی آن است؛ چرا که گاهی نیز به معنای کسی است که سبب ایجاد و یا اصلاح و یا ظهور چیزی باشد. از همین رو به پیامبر(ص) پدر مومنان گفته می شود و یا به روحانی و استاد معنوی نیز پدر اطلاق می شود. خداوند در آیه ۷۸ سوره ابراهیم(ع)، آن حضرت را پدر دینی و معنوی تمامی مسلمانان جهان معرفی می کند و با عنوان «ابیکم» از ایشان ستایش به عمل می آورد.

البته در فرهنگ عربی، واژگان متعددی در این رابطه وجود دارد؛ بطوری که هرگاه بخواهند از پدر حقیقی که فرزند از او ایجاد می شود، سخن بگویند واژه «والد» به کار می رود. والدین به معنای پدر و مادر حقیقی می باشد. واژه پر کاربرد دیگر در فرهنگ عربی و نیز قرآن، «اب» است. این واژه دارای دامنه معنایی گسترده تر از واژه والد است؛ چرا که برای بیان ایجاد کننده، اصلاح کننده، پرورش دهنده و تربیت کننده به کار می رود. از این رو به مربیان، عمو و جد نیز «اب» گفته می شود. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۵۷)

واژه «اب» به سبب اطلاق بر افرادی که تربیت و پرورش معنوی شخص را به عهده می گیرند، از بار عاطفی و احساسی زیادی برخوردار است، لذا در تمامی مکالماتی که میان فرزند و پدر صورت می گیرد، به جای واژه والد از واژه اب استفاده می شود تا این گونه بار عاطفی و احساسی کلمات و جملات افزایش یابد. در آیات قرآنی گزارش های چندی از شیوه بیان عاطفی حضرت ابراهیم(ع) نسبت به آزر عمو یا جد مادری اش و کاربرد «اب» آمده است؛ چرا که حضرت ابراهیم(ع) پس از مرگ والد خود تحت سرپرستی آزر، عموی خود بزرگ شده بود. (مجمع البیان، ج ۳ و ۴، ص ۴۹۷)

از آیه ۱۳۳ سوره بقره این معنا به دست می آید که عنوان «اب» بر عمو در قرآن امری عادی است. از این رو حضرت یعقوب(ع) هنگام مرگ خویش، حضرت اسماعیل(ع) را که عموی او بود به عنوان «اباک» (پدرت) به فرزندانش معرفی می کند. این در حالی است که یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم است و حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم و برادر حضرت اسحاق می باشد. بنابر این هم چنان که در این آیه اب بر عمو اطلاق شده در آیات دیگر نیز به کار رفته است.

در آیات ۴۱ سوره ابراهیم این معنا مورد تاکید است که آن حضرت (ع) برای والدین خویش دعا می کند که از مومنان بودند، اما پس از آن که برای آزر سرپرست خود دعا کرد، خداوند آن را رواندانست و از وی خواست تا به سبب کفر و بت پرستی آزر برای وی دعا نکند؛ چرا که آن حضرت به آزر قول می دهد که برایش استغفار می کند (ممتحنه، آیه ۴) ولی چون کفر وی پایانی نداشت و توبه نمی کرد، خداوند از ایشان خواست تا دست از استغفار برای او بردارد. از این رو، آن حضرت با این که اسوه کامل برای مومنان است و پیامبر (ص) نیز پیرو کامل آن حضرت بود، ولی در این مورد قابل پیروی و الگوبرداری نیست. (توبه، آیه ۱۱۴ و مجمع البیان، ج ۵ و ۶، ص ۷۹۷)

در همه آیاتی که احکام خاص پدر چون وجوب نفقه بر فرزند و مادر فرزند، ارث، وجوب احترام و احسان و مانند آن بیان شده، واژه والد و والدین و مولودله (فرزند) به کار رفته است تا به نقش ایجادی مرد در تولید فرزند توجه دهد.

چنانکه گفته شد واژه اب به سبب گستردگی معنایی، افزون بر پدر حقیقی بر پدر معنوی و سرپرستان و مربیان نیز اطلاق می شود، چنان که حضرت پیامبر(ص) خود و امیرمومنان(ع) را به عنوان پدران امت معرفی می کند و می فرماید: انا و علی ابوا هذه الامه. (بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۲۵۹) در این حدیث، مراد آن حضرت، نقش پرورشی ومعنوی آن حضرات نسبت به امت اسلام است.

● احترام و احسان به پدر

خداوند در آیاتی چند از جمله ۲۴ و ۲۵ سوره اسراء بر لزوم حفظ حرمت پدر و مادر (والدین) و پرهیز از هرگونه اهانت و آزار آنان تاکید می کند و هرگونه بی حرمتی به والدین و کوتاهی در رعایت حقوق آنان را گناه و نیازمند توبه می داند. در همین آیات به این نکته نیز توجه داده شده که شرط برخورداری از آمرزش الهی در صورت بی حرمتی به والدین، بازگشت به صلاح و تحقق نیت صادق است.

از نظر قرآن، همان گونه که کودکان در خردسالی نیازمند توجه بیشتر هستند و والدین تمام تلاش خود را بکار می برند تا کودک در بهترین شرایط زیستی قرار گیرد و پرورش مناسبی داشته باشد، بر فرزندان است تا در هنگام کهنسالی والدین هم، احترام ویژه ای را نسبت به والدین داشته باشند، چرا که سن پیری، سن نیاز به دیگران همانند کودکان است و این سن حتی بسیار حساس تر از خردسالی است، زیرا کودک واکنش های بزرگسالان را تحلیل و تجزیه نمی کند و در روحیه و روان وی تاثیر منفی نمی گذارد، اما هرگونه بی احترامی نسبت به بزرگسالان به سبب قدرت بالای تحلیل رفتارها و تاثیرپذیری روانی، می تواند بسیار زیانبار باشد و افسردگی و دلمردگی آنان را به دنبال داشته باشد. از این رو احترام بیشتر را در سن کهنسالی و پیری ضروری می شمارد.

رفتار احترام آمیز حضرت یوسف(ع) نسبت به والدین خود هنگام ورود آنان به مصر نمونه ای از شیوه رفتاری با والدین است که در آیاتی از جمله ۹۹ تا ۱۰۰ سوره یوسف گزارش شده است.

آن چه بیان شد درباره شیوه رفتاری با آنان در برخوردهاست که می بایست به دور از هر گونه بی حرمتی باشد و احترام ویژه ای نسبت به آنان مراعات شود.

اما درباره نیکوکاری و احسان نسبت به آنان می توان به آیاتی از جمله ۱۴ سوره لقمان و ۱۵ و ۱۶ سوره احقاف اشاره کرد که در آن احسان به والدین به عنوان صفت اهل توحید و مایه دست یابی انسان به بهشت معرفی شده و پذیرش تمام اعمال نیک انسان به درگاه خداوند منوط و مشروط بدان شده است؛ چنان که احسان به والدین دارای آثار دیگری چون شمول عفو الهی نسبت به انسان، جلب محبت الهی و رهایی از آتش دوزخ و رسیدن به بهشت دانسته شده است.

همچنین احسان به والدین و پرهیز از سلطه جویی و عصیان، از مهمترین عوامل فرجام خوب آدمی است که سرشار از سلامت و امنیت خواهد بود. (مریم، آیات ۱۳ تا ۱۵)

خداوند در آیاتی چند از جمله آیه ۸۳ سوره بقره و ۳۶ سوره نساء و ۱۵۱ سوره انعام و نیز ۲۳ سوره اسراء از مردم می خواهد تا در حق والدین، احسان و نیکی روا دارند حتی اگر آنان مشرک باشند. (لقمان، آیه ۱۵) فرزند باید توجه داشته باشد که نمی تواند پیوند ولایت ایمانی با پدر مشرک و کافر خود برقرار کند، چرا که چنین ارتباط ولایی (افزون بر ولایت طبیعی پدر) در حکم ستم پیشگی و وجود روحیه ظلم در انسان است. (توبه، آیه ۲۳) کسانی که مومن هستند می بایست به جای ولایت معنوی با پدر کافر از ولایت همه جانبه الهی بهره مند شوند و محبت خویش را مصروف خدا و ایمان و قیامت کنند و به همان ولایت طبیعی پدر کافر بسنده کنند. (مجادله، آیه ۲۲) این بدان معناست که اطاعت ایمانی از پدر و مادر کافر جایز نیست و اگر امر دایر به اطاعت از خدا و پدر کافر شود می بایست از خداوند اطاعت کرد.

البته از آیه ۱۴ سوره لقمان و ۱۵ سوره احقاف برمی آید که احسان به مادر نسبت به پدر در اولویت است، چرا که مادر با تحمل سختی های بارداری و شیردهی، نقش مهم و حیاتی در زندگی فرزند ایفا کرده است که به هیچ شکلی نمی توان آن را جبران کرد. بنابراین احسان و احترام به والدین بویژه مادر تنها پاسخی مناسب به گوشه ای از زحمات ایشان است.

از آیات ۸۳ سوره بقره و ۳۶ سوره نساء برمی آید که والدین نسبت به دیگران در اولویت احسان هستند و از آیه ۱۵۱ سوره انعام نیز استفاده می شود که احسان به ایشان واجب و ترک آن از محرمات الهی است.

خداوند در آیه ۳۶ سوره نساء روشن می سازد که مهمترین عامل ترک احسان نسبت به والدین را باید در خوی تکبر و تفاخر شخص جست وجو کرد. بارها شاهد بودیم که فرزندان در مراسم و امکان عمومی از معرفی والدین خود به سبب تفاوت های نسلی در پوشش، رفتار و علم و دانش و مانند آن، خودداری می کنند و به سبب فخر و تکبری که دارند حاضر نیستند به ایشان منسوب شوند. همچنین فرزندان متکبر و اهل تفاخر با آن که خود و مالشان به حکم (انت و مالک لابیک) از آن پدر هستند، ولی حاضر نیستند تا به والدین خویش کمک و احسان کنند.

● لزوم ادب

افزون بر احترام و احسان نسبت به پدر باید ادب را نیز مراعات کرد. ادب، رفتارهای خاص و لطیفی است که در عرف خاص صورت می گیرد. هر طبقه و قشری برای خود آداب و رسومی خاص دارد که می بایست مراعات شود، مانند ادبی که نسبت به استاد و در مهمانی های رسمی صورت می گیرد. خداوند در آیاتی از جمله ۱۵ سوره لقمان بر لزوم رعایت ادب و ملاطفت با پدر و مادر حتی اگر مشرک و کافر باشند تاکید می کند.

از آدابی که در قرآن نسبت به پدر بیان شده، استقبال و پیشوازی از او و نشاندن در بهترین و بالاترین جای مناسب است. از این رو حضرت یوسف(ع) به استقبال و پیشوازی پدر و مادر می شتابد و آنان را بر عرش سلطنتی می نشاند. (یوسف، آیات ۹۹ و ۱۰۰)

این در حالی است که در میان مدیران ارشد کشوری و پزشکان و بازرگانانی که از روستا به مقام و قدرت و شوکت رسیده اند، می توان افرادی را یافت که به سبب نوکیسه بودن، از هر گونه ادبی بیرون هستند و نه تنها به استقبال پدر و مادر نمی روند بلکه اجازه نمی دهند تا در مهمانی های ایشان شرکت کنند، چرا که کلاس کارشان را پایین می آورند. بارها دیده شده که نوکیسه ها، پدر و مادر خویش را در پستویی از چشم دیگر اعیان و اشخاص نهان می کنند و هیچ گونه ادبی را درباره ایشان مراعات نمی کنند.

به هر حال بر فرزندان است که نسبت به والدین و پدر خود برخورد عاطفی و مودبانه داشته باشند و در هنگام سخن گفتن ایشان را تکریم کنند. هرگونه تندخویی در گفت وگو با پدر و مادر از سوی خداوند در آیه ۲۳ سوره اسراء نهی شده است. کسانی که در حق والدین بی ادبی می کنند، به عذاب حتمی الهی دچار خواهند شد. (احقاف، آیات ۱۷ و ۱۸)

● اطاعت از پدر

از وظایف فرزند نسبت به پدر می بایست به اطاعت و گوش سپاری به فرمان ها و خواسته های او اشاره کرد که در آیاتی از جمله ۶۳ و ۶۸ سوره یوسف و ۸ سوره عنکبوت و ۴۵ و ۱۵ لقمان بیان شده است. این اطاعت می تواند تا آن جا گسترش یابد که جان خود را تقدیم پدر کند. بدون تردید داستان ذبح اسماعیل(ع) به دست حضرت ابراهیم(ع) و اطاعت فرزند از پدر تنها به عنوان یک داستان تراژدی مطرح نیست بلکه بیانگر نوع برخورد فرزند نسبت به پدر و اطاعت از اوست که در آیات ۱۰۱ و ۱۰۲ سوره صافات بدان اشاره شده است؛ چرا که جان و مال فرزند از پدر است و فرزند می بایست از پدر تا پای جان نیز اطاعت کند.

البته همان گونه که اطاعت از پدر در ایمان، امری بایسته است (طور، آیه ۲۱) اما تنها در یک مورد فرزند می تواند از پدر تبعیت نکند و تمرد نماید و آن زمانی است که پدر، با ایمان توحیدی او مخالفت کند و او را به کفر و شرک دعوت کند و فرمان دهد. (مریم، آیات ۴۶ و ۴۸ و نیز عنکبوت، آیه ۸)

فرزند در اطاعت از پدر تا آن حد باید گوش به فرمان باشد که برای انجام فرمان های او خود را به سختی افکند. در داستان حضرت یوسف(ع) پسر بزرگ برای انجام فرمان پدر می کوشد تا در مصر بماند و بنیامین را از دست حکومت نجات دهد و از زندان برهاند. (یوسف، آیه۸۰)

این اطاعت می بایست در امور خردی چون ورود از دروازه های متعدد با آن که دلیلی برای این فرمان نمی یابد (یوسف، آیات ۶۷ و ۶۸) تا گردن نهادن در زیر تیغ (صافات، آیات ۱۰۱ و ۱۰۲) انجام پذیرد. هر چند که برای بیشتر مردم، اطاعت از مسایل خرد بدون دلیل و مبنای به ظاهر منطقی سخت است ولی بی گمان اطاعت از والدین می تواند درهای حکمت و احسان الهی را به سویش باز کند. حضرت اسماعیل(ع) پدر خویش را برای انجام ماموریت و فرمان الهی تشویق می کند و نه تنها مانع بر سر راهش نمی شود بلکه کمک می کند تا پدر با آرامش بیشتری به فرمان عمل کند. (همان)

پدر در آسمان زندگی فرزند، همچون خورشید تابان است که مهر و محبت و زندگی به او می بخشد، چنان که مادر در حکم ماه و برادران چون ستارگان می باشند. (یوسف، آیه۴) برهمین اساس اگر کسی در خواب خورشید را دید می بایست آن را مرتبط با پدر بداند و براساس آن تجزیه و تحلیل کند.

همان طور که فرزند مایه چشم روشنی پدر است (فرقان، آیه۷۴ و قصص، آیه۹) و دوری او برایش سخت است به گونه ای که حتی ممکن است حزن و اندوه فراق، چشمان پدر را کور کند (یوسف، آیات۱۳ و ۸۴تا ۸۶) همچنین فرزند می بایست حقوق پدر را مراعات کند و موجبات اذیت و آزار وی را فراهم نیاورد. برخی از فرزندان به باور نادرست گمان می کنند که پدر و مادر تفاوت و تبعیضی در حق فرزندان قائل می شوند و محبت ایشان نسبت به فرزندان کم و زیاد است و همین باور نادرست ایشان را به سوی حسادت و رفتارهای زشت سوق می دهد. نمونه ای که قرآن به آن اشاره می کند داستان برادران حضرت یوسف(ع) است که گمان می کردند پدرشان به یوسف(ع) بیش تر محبت می کند و برای جلب محبت آن حضرت(ع) و منحصر ساختن محبتش، به جنایتی بزرگ دست می زنند. (یوسف، آیات۸و ۹) این در حالی است که عشق پدر و مادر به فرزندان تفاوتی ندارد و این تفاوت ها تنها براساس نیاز هر یک از فرزندان از سوی والدین اعمال می شود تا جبران امری در یکی از آنان شود و همگی به کمال خود دست یابند و تربیت شوند، چرا که تربیت، حق والدین است. (اسراء، آیات۲۳و ۲۴)

اصولا والدین نقش به سزایی در کمال فرزندان خود دارند (مریم، آیه۴۹) که این تنها با تفاوت در شیوه های رفتاری نسبت به هر یک از فرزندان تحقق می یابد. بنابراین تفاوت ها را نباید به عنوان تبعیض ها قرارداد. البته بر والدین است که به شیوه ای عمل کنند که حسادت برانگیز نباشد.

باید توجه داشت که زندگی در کنار والدین هم خطرساز است و هم برکت آفرین و سعادت آور، به این معنی که فرزندانی که با پدر و مادر زندگی می کنند مسئولیت دو برابر دارند و به علت اینکه حق ندارند از گل نازک تر به آنان بگویند، باید شدیداً مراقب اعمال و رفتار و گفتار خود باشند که مبادا عمداً یا سهواً کاری نکنند یا سخنی نگویند که نارضایتی و ناراحتی آنان را موجب شوند که در این صورت آتش قهر خدا را برای خود تهیه کرده اند از طرفی بودن در کنار والدین، انسان را مشمول برکات و عنایات خاص خداوندی می کند چرا که آنان سفارش شده های خاص پروردگار هستند و احسان به آنان قطعاً پاداشی مضاعف را نصیب انسان می کند که بخشی از آن در خلال این مقاله بیان شد.

به هر حال، اطاعت و احترام و احسان به والدین از مهم ترین آموزه های قرآنی است که در این جا تنها به بخشی از آنها اشاره گردید.

محمدباقر سورکوهی