شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

هیاهوی بسیار برای


هیاهوی بسیار برای

شنبه که در حاشیه کار روزانه گوشه چشمی هم به تلویزیون داشتم, وقتی داور سوت پایان را کشید, تلویزیون را خاموش کردم و به طرف خانه روان شدم خیابان ها همان طور بود که پیش بینی کرده بودم

پرسپولیس قهرمان لیگ هفتم شد. باید قهرمان می شد؛ بحق قهرمان شد. اگر کسر آن ۶ امتیاز نبود که کار زودتر از روز شنبه بیست و هشتم اردیبهشت تمام شده بود. برای سپاهان خسته هم با تمامی توانایی هایش و با وجود فوتبال روانی که بازی می کند، شنبه روز بدی بود.

شنبه که در حاشیه کار روزانه گوشه چشمی هم به تلویزیون داشتم، وقتی داور سوت پایان را کشید، تلویزیون را خاموش کردم و به طرف خانه روان شدم. خیابان ها همان طور بود که پیش بینی کرده بودم. پرچم های قرمز در اهتزاز بود و جوانان تا جایی که حنجره هایشان اجازه می داد، فریاد شادی سر می دادند. مردم هم با تعجب به این شادمانی مخصوص نگاه می کردند. غم نان و فشار کمرشکن تورم اقتصادی و ماجراهای دیگری که هر پدر یا مادر با دو، سه فرزند در این روزها تحمل می کند، در چهره آنان حال و حوصله و رمق این را نشان نمی داد که بخواهند با جوانان همراهی کنند یا پرس وجو یی کنند. در چند چهارراه، پشت چراغ قرمز، تضاد و تقابل آن فریادکشی ها و این سکو ت های معنادار توجه من را به خود جلب کرد. این طور که پرسپولیسی ها و استقلالی ها می گویند آحاد ملت ایران یا استقلالی هستند یا پرسپولیسی، که البته این طور نیست. مردم چنان گرفتار تامین معیشت هستند، که قطعاً مساله و مشکل اول آنان «فوتبال» نیست. ولی به هر حال این فوتبال برای خودش دنیایی دارد و برای مملکت ما «دنیای خاص» خودش را دارد.

شیشه می شکنیم، کتک کاری می کنیم، حیثیت داوران را بر باد می دهیم؛ به زمین بازی هجوم می آوریم، صندلی می شکنیم(حتی در مواقعی که خیلی شاد هستیم،)، به خبرنگاران اهانت می کنیم، به بازیکنانی که خوش مان نمی آید زشت ترین ناسزاها را می گوییم و همین طور بگیرید و بروید جلو. جا دارد فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی گروهی جامعه شناس و روانشناس اجتماعی را به همکاری بگیرند تا این وضعیت را تجزیه و تحلیل کنند و برای آن راه حلی بیابند. وضعیتی که در پایان بازی پرسپولیس- سپاهان اتفاق افتاد و زمین بازی را به آن وضعیت فضاحت بار تبدیل کرد و بعد، آن واکنش زشت تماشاگرانی که اتومبیل های مردم(به ویژه روزنامه نگاران) را به آن وضع تبدیل کردند و آن گروهی که روانه بیمارستان ها شدند، نشان می دهد در این میان باید دنبال «بیماری» بگردیم. یک جای کار و شاید چند جای کار ایراد پیدا کرده است. این دیگر چه نوع خوشحالی کردن است که داوود عابدی(گزارشگر تلویزیون) را به آن وضعیت می اندازیم؟ و آن حرکات زشت را جلوی دوربین تلویزیون به نمایش می گذاریم؟ این تصاویر بدبختانه به سراسر دنیا مخابره شد. البته من جزء آنهایی نیستم که ملت ایران را به دو قسمت قرمز و آبی تقسیم می کنند ولی این تعداد تماشاگر (که «تماشاگرنما» نیستند، بلکه واقعاً «تماشاگر» هستند) در هر حال، از دیدگاه پژوهش های اجتماعی «نمونه »یی از ملت است؛ ملتی که قطعاً چنین نیست، ولی «نمونه» اش چنین است که دیدید و دیدیم. تکرار می کنم که مقوله رفتار تماشاگرهای ما در ورزشگاه ها را باید جدی بگیریم و درباره اش پژوهش کنیم و راه حلی بیابیم. وقتی ۶ ، ۷ هزار نفر پلیس نمی توانند این وضعیت را مهار کنند دیگر تکلیف همه چیز روشن است، اما این لیگ با این همه هزینه و خسارت چه فایده یی برای فوتبال ایران داشت؟ نتایجی که در بازی های مقدماتی جام جهانی به دست آورده ایم و خواهیم آورد نشان خواهد داد که حاصل این لیگ پردردسر چیست.

ورزشگاه آزادی چند نفر گنجایش دارد؟ همکار هم قلمی در همین روزنامه اعتماد(دوشنبه ۳۰ اردیبهشت) نوشته اند که یکصد هزار نفر در ورزشگاه بودند و هفت هزار نفر پلیس، که می شوند ۱۰۷ هزار نفر، عادل فردوسی بسیار دقیق و موشکاف هم در گزارش خود از «بیش از یکصدهزار نفر» سخن گفت. این آمار را شما از کجا می آورید؟ حتماً هر وقت ورزشگاه پر از تماشاگر است، می فرمایید یکصدهزار نفر به تماشا آمده اند، اولاً که این طور نیست. این ورزشگاه زمانی که ساخته شد یکصدهزارنفر گنجایش داشت ولی یکصدهزار نفر که در سکوها کنار هم، جذب و جفت، می نشستند. ولی وقتی که طبقه های پایین ورزشگاه صاحب صندلی شد، آمار دقیق می گوید که این ورزشگاه فقط ۸۶ هزار نفر گنجایش دارد. ثانیاً در همان روز که بازی پرسپولیس- سپاهان برگزار می شد، گزارشگران و نویسندگان ما از کجا این آمارهای ۱۰۷ هزار نفری و «بیش از یکصد هزار نفر» را می آورند، خداوند عالم است.

لیگ هفتم چهار مربی با عملکرد «عالی» هم داشت. بعضی از این چهار نفر، با دستانی تقریباً خالی به موفقیت هایی رسیدند. از یاوری، ذوالفقارنسب، غلام پیروانی و پرویز مظلومی می گویم که تیم های خوبی به میدان فرستادند و فوتبال های خوبی ارائه کردند. محمود یاوری در کارنامه خود این نمره ۲۰ را هم دارد که با وجود اصفهانی بودن و سال ها در سپاهان بودن، تیم اش (برق شیراز) مردانه در برابر سپاهان بازی کرد. اگر یاوری فقط در گوش یکی از مدافعان اش (بله فقط یک مدافع) زمزمه یی کرده بود، سپاهان آن سه امتیاز طلایی را می گرفت و پیش از روبه رو شدن با پرسپولیس قهرمانی را از آن خود کرده بود. یاوری فرزند خلف مکتب انسان ساز شاهین است. درود بر او.

پرسپولیس یا پیروزی؟ آنچه امروز وجود دارد، به نام موسسه فرهنگی- ورزشی پیروزی (پرسپولیس) به ثبت قانونی رسیده است. این را اداره ثبت شرکت ها می گوید. این را روزنامه رسمی کشور می گوید. بنابراین به کار بردن نام پرسپولیس برای این تیم نه تنها خلاف نیست بلکه کاملاً قانونی است. در زمانی که مدیرعامل همین موسسه بودم در نامه یی به آقای مهرعلیزاده نوشتم که آقا دست از مخالفت های گاه و بیگاه بردارید و اجازه بدهید نام این تیم «پرسپولیس» باشد. این خواسته مردم است؛ خواسته یی که قانونی هم هست. متاسفانه آقای مهرعلیزاده اجازه نداد تا کار به اینجا رسید. این نام نه ریشه شاهنشاهی دارد و نه حاوی مفهومی مغایر با ارزش های اسلامی است. نامی است یونانی به نام «شهر پارسی» و تکرار می کنم این نام، نام قانونی این موسسه است و با همین نام به ثبت رسیده است. سرشاخ شدن با خواست قانونی مردم چه ثمری برایتان دارد؟

علی میرزایی



همچنین مشاهده کنید