شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

هدف, کسب قدرت نیست


هدف, کسب قدرت نیست

تحزب در نگاه رهبر معظم انقلاب

بعد از رحلت بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران و انتخاب حضرت آیت الله خامنه‌ای به مقام رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران، با توجه به پایان جنگ تحمیلی ، نگاه جدی تر به فضای داخلی کشور و رسیدگی فعالانه به امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در اولویت امور قرار گرفت. علت این مسئله بدین ترتیب بود که در دوران جنگ تحمیلی و با توجه به متمرکز شدن نیروهای کشور در حفظ تمامیت ارضی و برخورد با دشمن متجاوز به طور طبیعی امور داخلی و مسائل درونی در اولویت های پایین تر قرار می‌گیرد.

براساس همین مسئله رهبر معظم انقلاب با نگاهی نافذ و قدرت تصمیم گیری و تحلیل بالا به عناوین مختلف فضای سیاسی کشور را مورد ارزیابی قرار دادند و هشدارها و مسائل را به جناح‌ها، تشکلها و احزاب سیاسی در کشور ارائه نمودند که توجه به آنها در این برهه از زمان بسیار راهگشاست. اساس این رهنمودها بر اصول زیر استوار است‎:

۱) ‎تشکل و تحزب همانند کشورهای غربی، اسلامی نیست. آنها به دنبال قبضه کردن قدرت سیاسی هستند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی

فرو گذار نمی کنند و خیلی اوقات مواضع خود را عوض می کنند‎.

۲) ‎اما حزب اگر به معنای این باشد که مجموعه ای

حول تفکری - حال دینی یا سیاسی - جمع شوند و مردم را سمت فکری صحیح دعوت کنند ارزنده و مثبت است‏‎.

۳) ‎به جای القای عمومی و تبلیغات فردی، آن را در حوزه های حزبی دنبال و همین طور اندیشه را به پایین منتقل کنند و بعد فکر را به اعماق جامعه بکشانند. (یعنی حزب به معنای ایدئولوژیک یک تفکر و یک اندیشه را با کانال کشی به اعماق جامعه برساند.)‏

۴) این تفکر [کانال کشی به اعماق جامعه] تفکری بود که اول انقلاب به دنبال آن بودیم و خیلی‌ها هم همراهی کردند لکن آنچنان که می خواستیم نشد و پرونده آن بسته شد. اگر چنین شد این کار حسنه است، هدایت و احیاء است‏‎.

۵) ‎کسب قدرت سیاسی می تواند در دستور کار باشد اما هدف نهایی نیست هدف به صورت استدلالی با رفع شبهات باید صورت گیرد. البته این کار باید با تبلیغات جمعی، هنری، رسانه‌ها و روزنامه‌های حزب همراه باشد‎.

‎با مروری بر این اصول به این نتیجه می‌رسیم که اولین گام آن است که کار تشکیلاتی عبث و غیر ضروری پنداشته نشود و این درست یکی از علل ناپایداری احزاب و گروههای سیاسی در ایران از ابتدا تاکنون بوده است دوم آنکه احزاب باید نگاه خود به فعالیت خود را تغییر دهند. کسب قدرت سیاسی یک هدف نهایی برای حزب اسلامی مطلوب نیست. سوم آنکه احزاب باید دارای برنامه، تشکیلات، نظم، آموزش و ارگان اطلاع رسانی باشند. نکته مهم اینجاست که رهبر انقلاب بر نقش آموزش احزاب تاکید ویژه ای هم دارد.

ایشان در صحبتهایشان در دوران ریاست جمهوری در جمع مسئولان واحد آموزش حزب جمهوری اسلامی اساس کار افراد را در حزب آموزش می دانند و اساساً هدف از ایجاد تشکل دینی همچون حزب جمهوری اسلامی را تجهیز نمودن ملت از لحاظ اندیشه اسلامی و بینش سیاسی می دانند و تصریح می کنند که احزاب غربی علی رغم اینکه آموزش دارند ولی فاکتور آموزش به عنوان محور فعالیت آنان نیست در حالی که در نظام اسلامی احزاب، گروهها و تشکلها باید همه چیزشان به محوریت آموزش قرار گیرد‎.

‎نکته چهارم که حائز اهمیت می باشد آن است که آنچه از بیانات رهبر فرزانه انقلاب بر می خیزد بیان کننده این مفهوم است که احزاب باید قواعد رفتار سالم سیاسی را بپذیرند و قدرت پذیرش یکدیگر را نیز داشته باشند و از تمامیت خواهی و انحصار طلبی جداً اجتناب ورزند. در همین حال در صورتی که مورد اقبال عمومی قرار گرفتند احراز اکثریت را فرصتی برای خدمت بدانند جمع آوری غنیمت و قلع و قمع مخالفان‎.

‎مقام معظم و رهبری در مورد فضای تعامل جناحها در کشور طی بیاناتی در سال ۸۰، سه الگو را به عنوان شاخصه‌هایی تعیین کننده که باید در روابط جناحهای سیاسی لحاظ شود مطرح کردند‎ :

‎‏۱) احساس مسئولیت خدایی

‏۲) استحکام تشکیلاتی

‏۳) حمایت مردمی‎

‎بدین معنی که اگر جناحها و گروههای سیاسی علاوه بر اختلاف نظرها و فراتر از ملاحظات فری و تئوریکی که با هم دارند سه شاخصه فوق را در تعامل با یکدیگر منظور نظر داشته باشند و با احساس مسئولیت شرعی در برابر پروردگار متعال، برای مستحکم شدن تشکیلات خود از هرگونه سطحی نگری، افراط و لحظه‌های اندیشیدن‌ها فاصله بگیرند و طوری ظاهر شوند که پشتیبانی توده‌ها و حمایت مردمی را کسب کنند و اینها را به عنوان سر فصل استراتژی و تاکتیک خود قلمداد نمایند بدین ترتیب هم اعتماد سیاسی را برای خود کسب کرده اند و هم مشروعیت عمومی را برای نظام اسلامی و خود باوری در نزد افکار عمومی زنده نگاه داشته‌اند البته قانونگرایی هم جزء مواردی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره می کند و تصریح دارد که احزاب باید نقش پیشرو را در قانونگرایی و التزام به قانون اساسی ایفا کنند‏‎ . ‎در آخر تقسیم بندی رهبر معظم انقلاب از انواع حزب در دنیا نیز حائز اهمیت است که بدون تحلیل بیرونی متن بیانات ایشان را در ادامه مورد اشاره قرار خواهیم داد:‏

‏" ...من در یک تقسیم‌بندی، حزب را به دو نوع تقسیم می‌کنم - این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید که این را قبول بکنید یا قبول نکنید؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم که مردم حتماً قبول کنند؛ لیکن اعتقاد خودم این است - یک حزب این است که مجموعه‌ای از صاحبان فکر سیاسی یا اعتقادی و یا ایمانی می‌نشینند و تشکّلی درست می‌کنند و میان خودشان و آحاد مردم کانال‌کشی می‌کنند و مردمی را با خودشان همراه می‌کنند، تا فکر خود را به آنها برسانند. کانونهای حزبی تشکیل می‌شود، هسته‌های حزبی تشکیل می‌شود، سلّولهای حزبی تشکیل می‌شود و اینها در این مرکز می‌نشینند و افکاری را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پای آن ایستاده‌اند - چه فکر سیاسی، چه فکر غیرسیاسی، چه فکر دینی، چه فکر غیردینی - در این کانالها می‌ریزند و این افکار به تک‌تک افراد می‌رسد و آن مردمی که اینها را قبول می‌کنند، با اینها پیوند پیدا می‌کنند.

به نظر من، این سبک تحزّب، منطقی است. "حزب جمهوری اسلامی" بر این اساس تشکیل شده بود و همین‌طور بود‎.‎‏ البته به طور طبیعی اگر حزبی با این خصوصیات، در مرکز خودش توانست آدمهای با فکرتر و زبده‌تر و خوشفکرتری داشته باشد، می‌تواند تعداد بیشتری را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتی انتخاباتی پیش آمد، تا از طرف مرکزیت این حزب چیزی گفته شد، آن مردم از روی اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل می‌کنند؛ یا حتّی بدون اینکه آن مرکزیت چیزی بگوید، چون معیارهایشان یکی است، با یکدیگر همفکرند.

این شکل درستِ تحزّب است و البته چنین چیزی الان در کشور ما نیست. شاید به شکل خیلی ناقصش یکی، دو نمونه در گوشه و کنار پیدا شود؛ اما بعد از "حزب جمهوری اسلامی" - که ما تعطیلش کردیم - دیگر چنین چیزی را به این شکل من سراغ ندارم‎.‎‏ یک‌طور حزب هم هست که همان حزبهای رایج امروز اروپا و آمریکاست؛ مثل حزب جمهوریخواه، حزب دموکرات، حزب کارگر انگلیس، حزب محافظه‌کار انگلیس. این احزاب مبنایشان بر این پایه‌ای که ما گفتیم، نیست. مجموعه‌ای از خواص، با یک منفعت مشترکی که بین خودشان تعریف می‌کنند - ولو در خیلی از مسائل با یکدیگر همفکر هم نیستند؛ گاهی خیلی هم با هم مخالفند! - می‌نشینند با همدیگر قرارداد می‌گذارند و یک حزب به وجود می‌آورند. این حزب در میان مردم معروف است؛ اما عضو مصلحتی دارد، نه عضو فکری. تفاوت اساسیش اینجاست. عضو مصلحتی یعنی چه؟ یعنی اینکه فلان سرمایه‌دار، فلان کاسب، فلان استاد، فلان فیلسوف، احیاناً فلان روحانی، از این حزب حمایت می‌کند.

مثلاً فلان روحانی می‌گوید من به مریدهای خودم دستور می‌دهم که به کاندیدای شما رأی بدهند، اما در مقابلش شما باید فرضاً به مسجد یا کلیسای من این امتیاز را بدهید؛ آنها هم قبول می‌کنند! آن مردمی که رأی می‌دهند، نه آن کاندیدا را می‌شناسند، نه فکر حاکم بر او را می‌شناسند، نه مؤسّسان حزب را درست می‌شناسند، نه می‌دانند آن کاندیدا چه کار می‌خواهد بکند.

به صرف اینکه امام جماعت مسجد گفته مثلاً به "حزب کنگره" در هند رأی بدهید، اینها هم رأی می‌دهند! اینکه می‌گویم، اتّفاقاً درست همین قضیه در هند اتفاق افتاد و برخی از مسلمانان به کاندیدای "حزب کنگره" رأی دادند! چند میلیون مسلمان به کاندیدای "حزب کنگره" رأی می‌دهند؛ در حالی که نه با آنها هم عقیده‌اند، نه هم فکرند، نه ایمانشان یکی است، نه اصلاً می‌دانند آنها در مملکت چه کار می‌خواهند بکنند؛ اما چون آن آقا گفته مصلحت مسلمانان این است، این کار را می‌کنند! یا مثلاً فلان سرمایه‌دار می‌گوید من این‌قدر پول به شما می‌دهم و به حزبتان کمک می‌کنم؛ اما مرا در فلان‌جا سفیر کنید! بحث سفیر معیّن کردن، بازرس فلان‌جا معیّن کردن، فلان شغل سیاسی را دادن، جزء شرایط حتمی حزب‌بازی به شکل غربی است؛ چون کسی از روی ایمان کار نمی‌کند؛ از روی قرارداد کار می‌کند...‏‎!‎‏(۱)

م.مفیدی

پی نوشت :

۱) بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی‎۴/۱۲/۱۳۷۷‎