شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
زبان بر زمان می تازد

زبان یا آشکارکننده شخصیت است یا پنهانکننده آن، یا کنش را پیش میبرد یا آن را به جهت اهداف درام در تعلیق نگه میدارد. زمانی که بناست شخصیت قهرمان باشد و عاملی پیشبرنده، زبان آشکارکننده است و آن زمان که هدف شخصیت مخفی کردن خود یا عملش است زبان عاملی است که او را میپوشاند. این دو گونه تازه در شکلهای آشناتر و الگومحور است که کارکرد زبان و دیالوگ را تعیین میکند، در غیراین صورت در درامهای پیشرو و متفاوتتر کارکرد زبان فراتر از این پنهانکاری یا آشکارگی میشود، یا بهتر است بگوییم بنیادیتر و اساسیتر میشود.
زبان و در ادامه آن دیالوگ پیش از نحوه کارکردش، عاملی است که حضور شخصیت را متحقق میکند. چه شخصیت با زبان پنهان شود و چه عیان، در هر حال گفتارش نشانه حضور اوست و نه غیابش. با این پیشفرض بنیادین، زبان نمایش «بیبی بیدل» نوشته نادر برهانی مرند به کارگردانی آزاده انصاری، مانع حضور است. تراکم نامأنوس زبان (که هیچگاه آشناسازی نمیشود) با ادبیت افراطی نه چندان ظریف و تکراریاش پوششی زمخت است بر صورت نمایش و به خصوص آدمهای آن. هر چه شخصیتها میگویند باعث میشود کمتر دیده شوند، هر چه بیشتر در خلوت میگویند خلوتشان کمتر لمس میشود. در این حالت آنچه در تعلیق قرار میگیرد حتی شخصیت و پردازش حالات و جزییات آن نیست، بلکه صرف حضور انسانی آشنای او روی صحنه است. زبان همچون جیغی بلند از همان ابتدا همه جا را پر میکند و عرصهای برای حضور آدمها باقی نمیگذارد.
شروع نمایش با مونولوگ گیتی است زیر نوری موضعی. او حرفهایی میزند که مملو از سبکپردازیهای ادبی است، آنقدر آرایش زبان غلیظ است که تمام تصویر بازیگر را پر میکند. در تکگویی دیگر سیاوش دارد با تلفن صحبت میکند.
اگر گیتی در حالتی انتزاعی داشت چیزی میگفت که ما با آن حضور او را درک نمیکردیم، حالا دیگر توقع این است که با توجه به وضعیت عینی سیاوش (صحبت تلفنی با شخص زنده دیگر)، او زبانی را به کار برد که خود را حاضر کند، با این وجود باز هم بهجای دیدهشدن سیاوش و دریافت شرایطش به طور قابل پیگیری و دقیق، توجه به کلمات و زبان او جلب میشود. تا انتهای نمایش هم الزام این زبان روشن نمیشود و عدم قطعیت دلیلی بر استفاده از این زبان بیمصرف نیست. پس از این تکگوییها، نمایش وارد ارتباط شخصیتها و موقعیتهای دراماتیک میشود، اما باز هم زبان اجازه تحقق کامل ساختار دراماتیک را نمیدهد.
وقتی زبان اینگونه مانع و تا این حد در چاله هرز کلیشههای ادبی و متظاهرانه افتاده است، بخش عمدهای از تصاویر و فضاهایی که به واسطه دیالوگها بناست در ذهن مخاطب شکل بگیرد، بیمایه و عقیم میماند. باران و برف و طلوع خورشید، عشق و گناه و روزهای خوب شمال و... با آن تعابیر تزیینی در ذهن مخاطب توسط نمایش نشانهگذاری نمیشود؛ نمایش نمیتواند تصاویر خود را ایجاد کند چرا که زبانش به واسطه حضور شخصیتهایی پویا و انضمامی خاص نمیشود، همین نکته تصورات مخاطب را هم در حد کلیات متوقف نگه میدارد.
زمان
تصور معمول ما این است که زمان همواره با گذر اتفاقات و سلسله رویدادها و تغییرات ساخته میشود. کمتر کسی در زندگی روزمره تصوری سیال از زمان دارد که انسان در آن غوطه میخورد و میان گذشته و آینده مدام در نوسان است. این در حالی است که واقعیتِ زمان همین سیالیت و نظمناپذیری است و نه سلسله پاکیزهای از رویدادها و گذر کردنها. قطعیت (گذشته) و احتمال (آینده) مدام یکدیگر را متزلزل میکنند. قطعیت (گذشته) احتمال را و احتمال (آینده) قطعیت را با زیر سوال بردن، آغشته به خود میکند. غوطه خوردن در زمان تنها خاصیت رویا یا کابوس نیست بلکه زندگی (درام) مملو از اتصال، جابهجایی و سیالیت لحظات است. یکی از امکانهایی که هنر مدرن، خاصه در ادبیات و نمایش ایجاد کرد (که البته در هنر شرق به اشکالی عمیق و متنوع ریشه داشته است) درک زمان بهعنوان امری انفسی و درونی و پر رفت و آمد است؛ بستری که قرار آن بر بیقراری است و نااستواری تنها استواری آن.
قوام اصلی «بیبی بیدل» را بر اساس چنین نگاهی میتوان تحلیل کرد. این فضاسازی از طریق سیالیت و شکستهای زمانی به لحاظ روایی مواجهه پیچیدهتر با داستان را ایجاد میکند و آن را در پوسته روند نمایش افقی تازه و متفاوت میبخشد. نمایش «بیبی بیدل» به این واسطه تلاش میکند از طریق بر هم آمیزی گذشته و آینده، تاثیر تصمیمات را واکاوی کند. آدمهای نمایش گویی که در عبورناپذیری احساسات گذشته و تصمیمات لحظهای خودگیر میافتند. در «بیبی بیدل» آدمها از زمان دانشجویی و دوستی در جوانی تا میانسالی تغییری نمیکنند، نه در رفتار و نه در احساسات، شاید در جوانی به شکلی عصبی کمی سرخوشترند و در میانسالی کمی تلختر. به همین دلیل در اجرا، با هوشمندی عبور سالها چهره و حتی ظاهر آدمها را تغییر نمیدهد چرا که تحول چیزی است که در نسبت آنها با زمان رخ نمیدهد. اما روایت مدرن یا متفاوت، آدمها و مسایل آنها را هم پیچیده و متفاوت نکرده است؛ مشکل اینجاست که روایت در روابط آدمها نفوذ نکرده و این از اصالت آنچه دارد به لحاظ ساختاری در نمایش رخ میدهد میکاهد.
دو نوجوان ۱۶ساله که فرزندان مسیح هستند از دو زن نمایش (فریبا و گیتی) بناست زمان را در این اثر ویژگی ببخشند و برجسته کنند. این دو گویی پیکهای آینده برای بازداری از تحقق گذشتهاند، همان عناصر معلق آینده که قطعیت گذشته را زیر سوال میبرند و متزلزل میکنند. از سوی دیگر حضور آنها همچون جسدی سنگین است که گذشته را بر دوش آینده و احتمالاتش سنگین میکند. آنها نشانهای پاک نشدنی بر پیشانی آینده تحقق نیافته سیاوش، فریبا، مسیح و گیتی هستند، پس حضورشان قطعیت گذشته در آینده هم محسوب میشود.
آنچه به این حضور خلاق لطمه زده است زیادهگویی (همان عنصر زبان تزیینی کذایی) و صحنههای جویده ارتباط این دو است. گفتار انتهای این دو نوجوان یعنی خورشید و خشایار هم جز آنکه تمام ایدهها و ساختارشکنی مولفان اثر در ارتباط با زمان را زیر سوال ببرد سود دیگری ندارد. در واقع پیچیدگی روایت را هم با گفتاری بیدلیل مولفان نمایش در انتها لوث میکنند. «بیبی بیدل» با وجود ظاهری بیپروا، از درون به سطحی بودن زبان و تناقضهای متنی خود میبازد. گویی نمایش خود زیر پای خود را خالی میکند. روایت ساختارشکن و درک جذاب از زمان زیر سایه زبان ویران میماند و روابط بیپروا و ساختارشکنانه آدمها در سایه انفعال زنان نمایش تکمیل نمیشود و در حد تصویری گذرا متوقف میماند.
علیرضا نراقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست