دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مصیبت های متقاطع
![مصیبت های متقاطع](/web/imgs/16/143/bhint1.jpeg)
این تریلرمافیایی / سیاسی استیون سودربرگ كه با نهایت وسواس (به مفهوم متعالی كلمه) و حساسیت نسبت به جزییات ساخته و پرداخته شده، مبحث مواد مخدر و كنكاش هالیوود پیرامون ریزه كاریهای فنی این نوع تبهكاری را وارد چالش جدیدو پرمخاطرهای میكند: چالشی كه از سویی قرار است ما را با سبعیت واقعیاتی كه Breaking News امثال C.N.N در بازخورد عالم سینما فراهم میآورد، روبرو سازد. بازخوردی كه تنها نیمی از كار است و نیمه مهمترش محصول تعلیق مجموعه افكتهایی است كه فضاسازی فیلم را مستقیما درگیر جزییات كرده: دلهره حاصل از سرشاخ شدن در بازسازی ناتورالیستی اتمسفر پنهانكاری و دنائت. این دستاوردی است كه پیچیدهتر از نمونههای قبلی در تاریخچه سینمایی ژانر عمل میكند. زد و بندهای سیاسی فعلی خیلی دشوارتر از دورانی است كه فرانسیس فورد كاپولا در سری "پدرخوانده"ها برایمان تفسیر میكرد. ترفندهای پدرخواندهای در قبال عملكرد كاپیتالسم فوق مدرن مثل مقایسه روایت هانسل و گرتل ـ یا شنل قرمزی! ـ است در مقابل بحران هایی نظیر پابلو اسكوبار، بن لادن یا گروگانگیری چچنی و مهار آن در تئاتر مسكو. پیشرفت و گستره تخلفات سیاسیون دست كمی از سرعت یافتههای تكنولوژی قرن حاضر ندارد و همه اینها در قبال تشریح میزانسن قاچاق مثل توطئه بكار رفته برای نرسیدن سیندرلا به شاهزاده است در برابر عملیات دراكولای برام استوكر برای دستیابی به وینونا رایدر!. سودربرگ دیگر یك خطر جدی است: فیلمساز مولف از نوع آمال و آروزهای امثال اندرو ساریس، با استعدادی خاص در تدارك میزانسنی سرد و به لحاظ بصری تخت كه مناسب حال سینمای ضد قصهای است كه اسكورسیسی موقعیت آن را مستحكم كرد. میزانسن سودربرگی بر محور "عدم تمركز"، پویایی و مكانیسم لازمهاش را مییابد: مولدی كه قاعدتا میتواند برای پیشبرد نیروی نمایشی دردسرساز شود ولی توان این فیلمساز در انگارههایی است كه از روایت انفجاری بابت عدم دسترسی به حادثه در روایت خطی و مستقیم بازآفرینی میشود. نگاه كنیم كه در خارج از دید، گرچه دلدادگی جنیفرلوپز و جرج كلونی در گرداب تغزل و خشونت از هم میگسلد، ولی هر صحنه ادامه پازلوار كنكاشی است كه حادثه را فرامی خواند: گویا شاخه شاخه شدنهای نفس روال طبیعی در زندگی به پویایی راز همزمان دامن میزند و پاسخ را از دسترس دورتر میكند. سودربرگ میراثدار خلف ادبیات دشیل همت است با این نگرش كه روشن كردن عوامل فاجعه و معما با دستاوردهای "بررسی" برابر نیستند و بیشتر به وسعت ابهام كمك میكنند. كار سودربرگ در قاچاق مانند روانكاوی است كه در حین ایجاد كنتراستهای كوبنده ذهنی، سعی در برقراری آرامش دارد. وی برنامهریزی است كه سادیسم محاسبهگرانه هیچكاك در سردی عملكرد كارگردانی را به به خاطرمان میآورد. سودربرگ الیور استون نیست كه از ریسكهای برزگ و عمدتا ناهنجار ـ به استثنای U-Turn ـ در شیوههای صد در صد فرمالیستی به بهرههای شانسی برسد. در زمانهای كه برخی ناقدین فیلمسازی مثل كرتیس هنسون را با فیلم خوبش "دستی كه گهواره را تكان داد" ندیده میگیرند و به ادا و اصول تقلبی فیلمی مثل "محرمانه لسآنجلس"بها میدهند و هنسن را با سهلانگاری هر چه تمامتر با هیچكاك مقایسه میكنند، چرا نمیتوانیم ریتم یكدست تریلر نفسگیری مثل قاچاق را به لحاظ سازماندهی سوبژكیتوهای آن با عوامل میزانسن به یك بررسی تعلیقی بكشانیم؟
میزانسن عریان: فواید و مكافات
بررسی اول كاربرد رنگ است. قاچاق فیلمی كاملا رنگی نیست یعنی "فیلم رنگی" با معنای متعارفی كه از آن سراغ داریم:
پارهای از طیفهای رنگی در فیلم حذف شدهاند، رنگهای دیگر هم شدیدا كاهش یافتهاند بخاطراینكه خیلی ضعیف به نگاه برسند و تا میزانی كه با حذف كامل فاصله چندانی ندارند. ضمنا دو رنگ قهوهای و آبی ـ هر یك برای سكانسهای مجزا ـ به شدت تحریك شده و تشدیدشان رنگهای دیگر را كاملا تحت الشعاع قرار داده است. وقتی سكانس افتتاحیه در مكزیك آغاز میشود فضای مشئومی از ناامنی حاكمیت خود را اعلام میكند: دو نفر مكزیكی در شورلت سفید رنگی نشستهاند و منتظرند. از بیابان و خارزار و هواپیماهایی كه در چنین محلی فرود میآید پیداست كه Start Case سینمایی وجهه خلاف و خلاف كاری را چسبیده است.وقتی به حمل كنندگان بار امر میشود جعبههای مقوایی را باز كنند میبینیم كه تدوین عملكرد سینهواریتهای پیدا میكند و چند بار " به سیاق فیلم مستند " تصویر روی شات ـ یعنی بر همان نماـ برش میخورد.تا همین جا سودربرگ ثابت میكند با ناتورالیسم منجمد شدهای قصد دارد بنیان فضاسازی را دیكته كند و بعدا توضیح میدهم كه انجماد و بی رحمی اتمسفر قاچاق به شگردهای متنوعی بسط مییابد.شگردهایی كه قصد حالگیری تماشاچی و در عین حال لذت از بیعاطفگی سودربرگی را اعمال میكنند. تصاویر چركین فصل افتتاحیه ظاهری گرینی :Grain) دانه دار) برابر چشم میگسترند: مثل تصویری كه دوربین ویدئو به ناچار با حالت برفكی و در شرایط بد ضبط كرده و ظاهرا كار برای برنامههایی مثل Real T.V در نظر گرفته شده، كه این به احساس رویت تصویر واقعی ـ مطابق آمال لف كولشف ـ كمك زیادی میكند. سودربرگ میخواهد بیننده حس كند اینها واقعا اتفاق افتاده. نهایتا تماشاگر امولوسیون فیلم را مثل پستی/بلندیهای یك قطعه پارچه حس میكند. كاملا مشخص است كه برای دادن غلظت بیشتری به امبیانس فیلم از فرآیند Bleach_Bypassدر موقع فیلمبرداری استفاده شده: عملكردی كه دست كم ۴۰ درصد از رنگ فیلم را میگیرد در نتیجه صحنهها كیفیتی رنگ و رو رفته پیدا كردهاند و سایهها عمیقتر و برجستگیها بیشتر به چشم میآیند. این گونه امولوسیون با گرینهای خیلی درشت ـ كه قسمت اعظم رنگ را به قهوهای واگذار كرده ـ نگرشی است از چركین بودن جهان سوم: جهان سومی كه گویا قبلا رای محكومیت جمعی به فنا در آن صادر شده.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست