یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
ادبیات در قلمرو تحلیل جامعه شناختی
جامعهشناسی ادبیات در واقع در یک نگاه کلی قصد برقرار کردن رابطه بین ادبیات و عناصر اجتماعی را دارد. این رشته یکی از شاخههای جامعهشناسی به شمار میآید که البته آن طور که شایسته و بایسته است بدان پرداخته نشده و به قول خود لوونتال فرزند نورچشمی جامعهشناسی رسمی نیست. جامعهشناسی ادبیات با موضوعات بسیاری درهم تنیده و آمیخته است و همین آمیختگی باعث شده تا نتوان برای آن حدود و ثغور معینی ترسیم کرد.
این رشته در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت و در قرن بیستم با اندیشهها و آثار فیلسوف مجارستانی به نام جورج لوکاچ به نقطه عطف خود رسید. علاوه بر لوکاچ متفکرانی چون اریش کوهلر، لوسین گلدمن و میخائیل باختین در شکلگیری و شکوفایی این رشته سهم بسزایی داشتهاند اما در هر حال این لوکاچ بود که توانست جامعهشناسی ادبیات را به علمی اثباتی تبدیل کند.
جامعهشناسی ادبیات به عنوان یک دانش میانرشتهای از یک سو در بالاترین نقطه علوم ادبی ایستاده است که به زبانشناسی و فلسفه مرتبط میشود و از سویی دیگر با علوم اجتماعی و تاریخ ارتباطی تنگاتنگ دارد.
ریشههای جامعهشناسی ادبیات را باید در فلسفه به ویژه فلسفه کلاسیک آلمان جست چرا که بسیاری از اصول و مبانی این رشته با توجه به عقاید فلسفی کانت، هگل، مارکس و شیلر شکل گرفته است.
شاید سادهترین تعریف از جامعهشناسی ادبیات بررسی متون ادبی از نگاه جامعه شناختی باشد. ادبیات در معنای عام کلمه علاوه بر متون ادبی به هر نوع نوشتهای از جمله اسناد، اعلامیهها، بخشنامهها و دیگر آثار علمی و فلسفی اطلاق میشود. به سخن دیگر هر نوع نوشته و نظم و نثری که در شرایط زمانی و مکانی خاصی و توسط نویسندهای خاص نگاشته شده است. از طرف دیگر جامعهشناسی هم وظیفه شناخت و توصیف پدیدههای اجتماعی را بر عهده دارد اما مشکل از آنجا آغاز میشود که به هر روی جامعهشناسی در حیطه علوم انسانی فعالیت میکند و نمیتوان قانونها و نظریههای ثابت و منظمی چون قوانین ریاضی برای آن تعریف کرد، هرچند در این میان مدلهای مختلفی مانند کارکردگرایی ساختاری و ... وجود دارند. اما جامعهشناسی ادبیات در ایران بیش از هر کجای دیگر در حاشیه مانده است. مرحوم محمدجعفر پوینده از جمله کسانی است که نقش پراهمیتی در شناساندن جامعهشناسی ادبیات در ایران داشته است. او با ویرایش ترجمه اثر معروف روبر اسکار پیت، جامعهشناسی ادبیات (ترجمه دکتر مرتضی کتبی)، ترجمه اثر گران سنگ لوسین گلدمن دفاع از جامعهشناسی رمان، ترجمه جامعهشناسی رمان: بالزاک، زولا، استاندال نوشته جورج لوکاچ و نیز ترجمه مقالات تاثیرگذاری از صاحبنظران بیبدیلی چون آدورنو، باختین، کوهلر، گرامشی، گلدمن، لوکاچ و... در کتابی با نام درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات اصلیترین گامها را در ارائه ادبیات جامعهشناسی ادبیات برداشت و این گامها را با ترجمه سودای مکالمه، خنده، آزادی (باختین) جامعه، فرهنگ، ادبیات (گلدمن) و نیز مکتب بوداپست (لوکاچ و شاگردان او) کامل کرد. شاید آنچه در ایران در این حوزه نمود بیشتری دارد اجتماعیات در ادبیات است که تلاش نسل اول جامعهشناسان ایرانی درباره فهم عناصر اجتماعی در ادبیات و متون ادبی است. این سنت با دکتر غلامحسین صدیقی شروع میشود که سال ۱۳۴۸ و در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران توسط ایشان تدریس میشد و سپس با دکتر روحالامینی ادامه پیدا کرد. دکتر روحالامینی معتقد است <جامعهشناسی ادبیات> جامعهشناسی متن ادبی است اما پیدا کردن مسائل اجتماعی در آثار، <اجتماعیات در ادبیات> نام دارد. ادبیات ایران، هم به همه میراث مکتوب پیشینیان اطلاق میشود و هم به ادبیات به صورت خاص. برخی از منابع ادبی مورد بررسی، به ابعاد عام ادبیات بازمیگردد، مانند کتب تاریخی، وقف نامهها و... (روحالامینی، ۱۳۷۵.) اما با تاکید بر ادبی بودن موضوع مورد مطالعه، میتوان <اجتماعیات در ادبیات> را به <جامعهشناسی ادبیات> پیوند زد. به همین خاطر سنت اجماعیات در ادبیات از دو رویکرد مورد مداقه قرار میگیرد؛ یکی بازنمود اجتماع و مسائل اجتماعی در آثار ادبی و دیگری تاثیر آثار ادبی بر وقایع و تحولات اجتماعی و در مجموع به جستوجوی مفاهیم جامعهشناختی در آثار ادبی میپردازند.
اما تقسیمبندی دیگری هم میتوان داشت و آن هم جامعهشناسی ادبیات و جامعهشناسی ادبی است. جامعهشناسی ادبیات نگاه فرامتنی دارد و موضوع مورد بررسی آن هر چیزی است که خارج از متن قرار دارد. البته وسعت نگاه این طبقهبندی کمی گستردهتر از تعاریف قبلی است. دکتر شادرو اما در پیشگفتار کتاب، طبقهبندی بهتری ارائه داده است. او معتقد است جامعهشناسی ادبیات دارای سنتها و رویکردهای گوناگونی است. سنتهایی از قبیل اجتماعیات در ادبیات، تولید فرهنگی، ادبی، دیالکتیکی، انتقادی، آفرینش ادبی و... دیدگاه فرامتنیای که درباره آن توضیح داده شد در واقع ذیل سنت تولید فرهنگی قرار دارد. در این حوزه روابط میان نویسندگان، توزیعکنندگان، مصرفکنندگان، منتقدان، نهادهای ادبی و... مورد مداقه قرار میگیرد. اما جامعهشناسی ادبی برعکس توجه خود را متوجه متن و معنای متن میکند و به دنبال گسترش درک متن و تأویل آن است و عمدتا نگاه دستور زبانی در این حوزه حاکم است. دکتر محمدرضا شادرو عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است که پایاننامه دکترای خود را پیرامون جامعهشناسی ادبیات نوشته است. او در حال حاضر در دانشگاه درسهای جامعهشناسی ادبیات، روش تحقیق و تکنیکهای خاص تحقیق را ارائه میکند و از آن دسته اساتیدی است که دانشجویان همواره در کلاسهای او انگیزه پیدا میکنند و ترغیب به مطالعه سیستماتیک میشوند.
کتاب رویکرد انتقادی در جامعهشناسی ادبیات مجموعه مهمی است از مقالات لئو لوونتال (۱۹۰۰-۱۹۹۳) جامعهشناس آلمانی و از نخستین اعضای هستهاصلی مکتب فرانکفورت، استاد و رئیس وقت بخش جامعهشناسی دانشگاه برکلی. البته نباید از یاد برد که دکتر شادرو نقشی فراتر از ترجمه در این کتاب دارد و نمونه آن فصل اول کتاب است که درآمدی به شناخت لوونتال و مکتب فرانکفورت است که با قلم علمی، دقیق و مستدل او نگاشته شده است.
دکتر شادرو در مورد جامعهشناسی انتقادی مینویسد: جامعهشناسی انتقادی عنوانی عام برای تمام نظریههایی است که وضعیت موجود کشورهای سرمایهداری و پیشرفته صنعتی را به عناوین گوناگون مورد انتقاد قرار میدهد. اما معمولا مراد از نظریه انتقادی در جامعهشناسی معاصر، اندیشههای کم و بیش مشترک اعضای موسسه پژوهشهای اجتماعی یا مکتب فرانکفورت است. (ص ۱۴) گلدمن با اشاره به رویکرد انتقادی مینویسد: یکی از برجستهترین نمایندگان سنت انتقادی لئو لوونتال، استاد جامعهشناسی در دانشگاه برکلی است. او به عنوان مثال، بازنمود گروههای حرفهای و اجتماعی گوناگون را در آثار ادبی بررسی کرده است. باید افزود لوونتال در مهمترین کتاب خود به نام ادبیات و تصور از بشر، ضمن تحلیل آثار تعدادی از نویسندگان ملیتهای مختلف - اسپانیایی، فرانسوی، اسکاندیناویایی و جز آن - محتوای آگاهی جمعی را بررسی کرده است. (صفحه ۸ کتاب) پس از فصل اول کتاب یعنی درآمدی بر مکتب فرانکفورت و شناخت لوونتال به مقاله جامعهشناسی ادبیات که خود دکتر شادرو آن را نگاشته برمیخوریم که در آن نگاهی به کارهای انجام شده در این حوزه انداخته شده است. قلمروهای تحلیل و نیز گونههای مختلف پژوهش مشخص شدهاند. جایگاه نویسنده در جامعه و مسائل اجتماعی به مثابه مواد ادبی، عوامل اجتماعی موثر در توفیق اثر در این مقاله بررسی شدهاند. تئودور آدورنو، یادگاری روشنفکرانه، کارنامه من در جامعهشناسی ادبیات، شاد باشی به لئو لوونتال (یورگن هابرماس)، فهرست آثار لوونتال و در انتها آثاری درباره لوونتال از دیگر مقالهها و بخشهای متفاوت کتاب هستند. به هر روی باید گفت رویکردی انتقادی بر جامعهشناسی ادبیات هم از این باب که حاوی مجموعه مقالات ارزشمندی از لوونتال کارشناس برجسته موسسه در حوزه جامعهشناسی ادبیات و فرهنگ همگانی است و هم از این جهت که در حوزه جامعهشناسی انتقادی و سنت انتقادی به بررسی جامعهشناسی ادبیات نشسته، اثری گرانقدر و بینظیر است. امید آنکه این کتاب راهی باز کند تا جامعهشناسی ادبیات بیش از این در حاشیه نماند و مخاطبان دانش اجتماعی بیش از پیش با این حوزه آشنا شوند.
سهامالدین بورقانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست