چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
۲۰۰۹ و بعد از آن
![۲۰۰۹ و بعد از آن](/web/imgs/16/119/bne6f1.jpeg)
اگر میخواهید بدانید جهان پساآمریکایی چه شکلی خواهد داشت، بهتر است در اینترنت درباره اجلاس ماه نوامبر گروه ۲۰ که در واشنگتن برگزار شد جستوجو کنید. این اتفاق چه نکاتی برای ما دارد؟
اول از همه نفس برگزاری این نشست است. قبلا بحرانهای مالی توسط صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی یا جی هشت (هشت کشور صنعتی) بررسی میشد اما بالاخره کلهگندهها به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند به تنهایی با مشکل رودررو شوند، پس بازارهای رو به رشد جهان را به نشست دعوت کردند. برای آنکه بتوانیم به بحرانهای اقتصاد کاملا به هم پیوسته جهانی واکنشی موثر نشان دهیم باید همه بازیگران اصلی حضور داشته باشند. حضور چین و عربستان - که پول دارند- در تیم ضدبحران ضروری است. <باشگاه غربیها> دیگر مناسب دنیای جدید نیست.
البته همه چیز تغییر نکرده است. نشست گروه ۲۰ در واشنگتن برگزار شد و جورج بوش، رئیسجمهور آمریکا، در سازماندهی امور نقشی کلیدی داشت. آمریکا با چین، ژاپن و عربستان سعودی روابط خوبی دارد و بریتانیا، فرانسه و آلمان از متحدان قدیمیاش به حساب میآیند. به همین خاطر احتمالش زیاد است که این گروه بزرگتر از کشورها بتواند در حل بحران کنونی اقتصاد جهان کمک بیشتری بکند تا گروه کوچک غربی جی هشت . پس این یک دنیای تازه است اما قرار نیست ایالاتمتحده را از آن اخراج کنند و البته در این دنیای جدید تصمیمگیریهای جمعی هم امکان دارد.
در دهههای بعدی، وقتی مورخان در مورد بحران اقتصادی این روزهای ما بحث میکنند آن را پیامد موفقیتهای قبلی میدانند. من میدانم که این مساله عجیب به نظر میرسد چرا که ما شاهد وقایع ترسناکی چون شاهد سقوط بازارهای بورس، کاهش سرعت رشد و بازپرداخت نشدن وامها هستیم. با این همه از شما میخواهم به شرایطی توجه کنید که وضعیت کنونی را آفرید. در طول دو دهه گذشته سه میلیارد نفر از مردم دنیا ثبات سیاسی، تورم پایین و انبساط عظیم اقتصاد جهانی را تجربه کردند. کشورهای مختلفی در سراسر دنیا رشدهای بیسابقهای را تجربه کردند ۱۲۴۴ کشور در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ رشد ۴ درصدی و بیشتر را شاهد بودند.) در طول سالهای اخیر جنگها، درگیریهای داخلی یا تروریسم کمتر از دهههای پیش باعث آشفتگیهای سیاسی شدند (شاید بتوان گفت این مساله در طول قرنهای اخیر هم بیسابقه بود.)
اما همه اینها مشکلات جدیدی برای دنیای غرب به وجود آورد. هر چه بعضی کشورها قدرتمندتر شدند و به منابع بیشتری دست پیدا کردند مدعیتر و ملیگراتر شدند. میتوان گفت ظهور ایران و ونزوئلا و احیای روسیه نتیجه افزایش بهای نفت خام بود. در سویی دیگر در اکثر کشورهای اسلامی، پول فراوانی که روانه جیب وهابیون شد به آتش افراطگرایی دامن زد و جوانان زیادی را به سمت القاعده و گروههای نزدیک به آن کشاند.
در جهان اقتصاد، شکوفایی و تورم پایین دو نیروی بسیار قدرتمند را از بند آزاد میکنند. اولی وامهای کمبهره است و دومی سرمایههای بسیار عظیم (در طول سالهای اخیر در اقتصادهای رو به رشد آسیایی و بعد کشورهای نفتخیز خاورمیانه شاهد افزایش شدید پسانداز مازاد درآمدها بودیم.) به این دو نیرو، نیروی سوم را هم اضافه کنید؛ طمع. و حالا کمکم میتوانیم متوجه شویم که چه بر سر اقتصاد دنیا آمد و همه چیز از هم پاشید.
از یک طرف مشکل اینجا بود که ایالاتمتحده و تعدادی از اقتصادهای غربی بسیار مصرف کردند - بسیار بیشتر از میزان تولیدشان - و خواستند اختلاف تولید و مصرف را با قرض کردن جبران کنند. اما فراموش نکنیم که اگر آمریکا بیش از حد خرج کند، آسیا بیش از حد ذخیره میکند. همه این پساندازها - حدود ۱۰ تریلیون دلار - باید جایی میرفت و در طول دو دهه گذشته اکثر آن روانه ایالاتمتحده شد؛ جایی که از دید شمار زیادی از مردم امنترین و بهترین مکان دنیا برای سرمایهگذاری بود. این باعث شد بانکها به راحتی به مردم وام بدهند و این دیگر رشد نبود؛ حباب رشد بود. این مساله بهخصوص در بخش مسکن رخ داد.
به هر صورت، بحران مالی کنونی، هرچقدر هم بد به نظر بیاید بالاخره به پایان میرسد. من نمیدانم کی و چطور اما مداخلات دولتها در قضیه عاقبت نتیجه خواهد داد. چرا این را میگویم؟ چون دولتها بسیار قدرتمندتر از بازارها هستند. آنها میتوانند بازارها را ببندند، کارخانهها را ملی کنند و قوانین جدیدی بنویسند و واشنگتن یک قدرت منحصر به فرد دیگر هم دارد؛ میتواند پول چاپ کند!
مداخلات دولت پیش از این هم باعث ثبات سرمایهداری شده است. هیچ جامعه مدرنی نمیتواند رکودها و بیثباتیهایی را که در قرن نوزدهم طبیعی بود تحمل کند. در آن دوران دولتها بسیار کمتر از امروز در بازار دخالت میکردند. عمر متوسط رکودها در سالهای بین ۱۸۵۴ تا ۱۹۱۹ حدود ۲۲ ماه بود. در طول دو دهه گذشته اما رکودها بهطور میانگین ۸ ماه دوام داشتهاند. بین سالهای ۱۸۵۴ تا ۱۹۹۹ اقتصاد آمریکا هر ۴۹ ماه یک بار دچار انقباض شد. در طول دو دهه گذشته اقتصاد آمریکا هر ۱۰۰ ماه یک بار منقبض شد. عوامل مختلفی باعث این تغییرات شدهاند اما فاکتور اصلی سیاستهای مالی دولت ایالاتمتحده بوده است. البته بحران کنونی در صنعت مالی کشور رخ داده و از آنجا که این بخش نیروی حیاترسان اقتصاد به حساب میآید باید دقیقتر و حسابشدهتر با آن برخورد کرد. تقریبا در همه بحرانهای مالی ۳۰ سال گذشته (که تعداد آنها به دهها مورد میرسد) دولت مجبور به مداخله شده تا اعتماد و اطمینان را به مردم باز گرداند و دولت - پیش از این - در این امر موفق شده است.
آیا این دور تازه مداخلات دولتی به معنای بازگشت سوسیالیسم یا حتی اقتصادهای مختلط دهههای پیش است؟ ۳۵ سال پیش دولتها در اکثر کشورها ارزش پول ملی را کنترل میکردند. آنها کارخانههای فولاد، خودروسازیها، شرکتهای مخابراتی و بانکها را تحت مالکیت خود داشتند. آنها قیمت بلیت هواپیماها، مکالمات تلفنی، حقالعمل بازارهای بورس و حتی سیمان را تعیین میکردند. تعرفههای گمرکی در دنیای صنعتی آن روز چند برابر تعرفههای امروزی بود. آیا کسی واقعا فکر میکند که قرار است به آن دوران برگردیم؟ آیا کسی فکر میکند دولتها امروز بهتر از گذشته میتوانند اقتصاد را بچرخانند؟ ما به دوران تنظیم بازار باز خواهیم گشت. اما تنظیم بازار به معنای سوسیالیسم نیست.
کاپیتالیسم حالا پدیدهای جهانی است. سرمایهداری در سراسر جهان از شرکتهای بزرگ، دولتها و اشخاص نیرو گرفته است و کشورهای مختلف جهان در تلاش برای افزایش رشد اقتصادی و بالابردن استانداردهای زندگی از بازارهای آزاد و تجارت آزاد بهره خواهند برد. حکومتها از مدتها پیش تصمیم به آزادسازی بازارها گرفتند، اما نه به خاطر خوشایند وزیر خزانهداری دولت وقت. آنها این کار را کردند چون به نفعشان بود. این روند ادامه خواهد داشت، البته با مکثهایی که به فشارهای سیاسی وابسته است. اما به گمان من در طول ۲۰ سال آینده اکثر کشورهای جهان آزادسازی بازارهایشان را - به نحو کنترل شدهای - امتحان خواهند کرد تا رشد بیشتری را - به نسبت اقتصاد دولتی - شاهد باشند.
به همین خاطر است که مباحثات داغ این روزها بر سر دولت و بازار کاملا بیمورد است. هر متفکر جدیای میداند که ما به هردوی اینها نیاز داریم. مساله اینجا است که چطور میان این دو توازن ایجاد کنیم که به رشد، ابداع، ثبات و عدالت اجتماعی برسیم. آنچه واقعا مورد نیاز است نه دولت بزرگ یا کوچک، که دولت هوشمند است. چطور باید دولت را مجبور کنیم برای اکثریت بزرگی از مردم، برای نسلهای بعدی و برای رفاه گسترده جامعه کاری بکند؟
مشکل اصلی این روزهای ما بحران سرمایهداری نیست، بحران جهانی شدن است. دنیای جدیدی که آرام آرام به وجود آمده قرار نیست به سرعت از بین برود. قرار نیست ما به سیستمی برگردیم که توسط چند کشوری که اطراف اقیانوس اطلس شمالی قرار دارند اداره میشود. عواملی که باعث ظهور اقتصاد جهانی و باعث <قدرت گرفتن دیگران-> یعنی غیرآمریکاییها و غیراروپاییها - شد نیروهای ساختاری بزرگ هستند که دههها آرامآرام به جلو حرکت کردهاند. آنها مقطعی نبودهاند که در مواجهه با یک بحران اقتصادی یا رکود ناپدید شوند. این نیروها وضعیت کنونی را تحمل خواهند کرد و روند انتقال قدرت از مراکز غربی را به دیگر نقاط جهان ادامه میدهند.
اما آیا این روند جهان را پرثباتتر میکند؟
یک نگرانی قدیمی وجود دارد مبنی بر اینکه در دورههای گذار اوضاع جهان به هم ریخته میشود. بدون شک قدرت گرفتن دیگران باعث بیثباتیهایی خواهد شد. اما قرار نیست آمریکا به سرعت غرق شود و یک کشور دیگر جای آن را بگیرد. در دنیای جدید هم حجم اقتصاد چین همچنان یکپنجم اقتصاد آمریکا باقی خواهد ماند و ارتش آن حتی از یکپنجم ارتش آمریکا کوچکتر خواهد بود. اکثر قدرتهای بزرگ دنیای جدید منافع اساسی و آرمانهای مشترکی با ایالاتمتحده خواهند داشت. خطر اصلی اینجا است که واشنگتن در مورد قدرت خود اغراق کند و کشورهای دیگر مجبور شوند برای توازن دست به اقداماتی بزنند. به همین خاطر مدیریت قدرت سیاسی و نظامی آمریکا همچنان یکی از مهمترین عوامل برای دستیابی به ثبات جهانی است.
در این میان یک نکته را نباید نادیده گرفت. شاید منافع بعضی از کشورهای بزرگ تا اندازهای مشترک باشد، اما وادار کردن قدرتهای بزرگ به اقدام مشترک امر سادهای نیست. فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی <جهانی> هستند اما قدرت سیاسی <محلی> است. مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی درون مرزها به وجود میآیند، اما راهحلها روی مرزها حرکت میکنند و دولتهای ملی بهشدت نسبت به حق حاکمیتشان حساس هستند. ما نیازمند واکنشهایی جهانی در برابر مشکلات هستیم، اما اکثر سیاستمداران این را تاب نمیآورند. تا موقعی که نتوانیم این مشکل اساسی را حل کنیم، باید منتظر بحرانهای بیشتری در حوزههای گوناگونی باشیم. اگر واکنش ما جهانی نباشد راهحلهای ما غیرموثر و تککاره خواهند بود. حتی گاهی اوقات واکنش هماهنگ نشده یک دولت به بحران باعث گسترش بیثباتی در جهان میشود و از سرعت رشد اقتصاد جهانی میکاهد.
برای توضیح این ادعا از شما میخواهم به تکتک مشکلات بزرگ دنیای امروز توجه کنید. تقریبا همه مشکلات عظیم دنیای امروز به یک کشور محدود نمیشوند. تروریسم، بحران مالی، بیماریهای واگیردار، بحران انرژی و ناامنی مشکلاتی جهانی هستند و نیازمند پاسخی هماهنگ. بگذارید مثال ساده بیماریهای واگیردار را کمی باز کنیم. شیوع یک بیماری در دنیای امروز تقریبا به معنای گسترش سریع آن تا دورترین نقاط دنیا است. این مساله یک روی دیگر هم دارد و آن عزم ما در مقابله با این بیماری واگیردار است، یعنی ما با حداکثر سرعت قربانیان را قرنطینه میکنیم و برای یافتن نحوه درمان دست به هر کاری میزنیم. در این میان اگر بخواهیم آرمانگرایانه نگاه کنیم سازمان بهداشت جهانی باید بتواند آزادانه عمل کند، نمونههای ویروسی را از هر کجا که میخواهد به دست بیاورد و قوانین تازهای برای کشورهای مختلف دنیا وضع کند تا بیماری گسترش نیابد. بدبختانه، سازمان بهداشت جهانی دچار کمبود بودجه و کمبود نیروی متخصص است و قدرت آن را ندارد که قوانینی جهانشمول را به اجرا بگذارد.
سالهای سال است که تحلیلگران در سراسر جهان به این نتیجه رسیدهاند که حجم مشکلات و راهحلها در دنیای کنونی با هم تطابق ندارند. حالا به نظر میرسد که اوضاع در شرف تغییر است و میتوانیم به راهحلهایی جهانی فکر کنیم.
گاهی اوقات یک بحران یک فرصت به وجود میآورد. پاییز امسال چندین کشور غربی تلاش کردند به تنهایی به بحران مالی واکنش نشان دهند. به نظر میرسید آنها جهانی شدن را فراموش کردهاند و در دنیای کنونی هیچ چیز بیشتر از سرمایه جهانی نشده است. پول در سرتاسر جهان گردش میکند، مرزی نمیشناسد و فقط همکاری و سیاست هماهنگ بینالمللی میخواهد. جهان کمی دیر این را فهمید و برگزاری نشست گروه ۲۰ در واشنگتن نشانه همین درک بود. اما برای اینکه به بحران واکنشی جدی نشان دهیم باید از برگزاری نشستهای مختلف به یک برخورد سیستماتیک برسیم. برای مثال باید صندوق جهانی پول را مورد اصلاحات جدی قرار داد تا برای مقابله با بحرانهای بعدی آماده شود.
مردم و تحلیلگران عموما ایالاتمتحده را بهخاطر رهبری ضعیف در چنین موضوعاتی مورد سرزنش قرار میدهند. این عادت البته ریشه در واقعیت دارد و من واقعا امیدوارم که باراک اوباما، رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده جدیتر از جورج بوش بحران کنونی را در دستورکار خود قرار دهد. اما مشکل به واشنگتن محدود نمیشود. ما در پاریس، مسکو، پکن و دهلینو هم با این معضل روبهرو هستیم. دولتهای اروپایی علاقهای ندارند که بخشی از قدرتشان را به صندوق جهانی پول یا دیگر نهادها واگذار کنند. سازمانملل متحد این روزها بیشتر از گذشته بیربط و کهنه به نظر میرسد و نمیتواند ساختار خود را با قدرتهای جدید دنیای نو وفق دهد. تعداد زیادی از بازارهای رو به رشد جهان به اندازه ایالاتمتحده نسبت به حاکمیت ملیشان حساس هستند. پس چه باید کرد؟
نکته اینجا است که تا زمانی که قوانین و نهادهای همکاری جهانی گسترش نیابند با بحرانهای بزرگتر و بیشتری روبهرو خواهیم شد و واکنش دولتها دیرهنگام و بیمورد خواهد بود. قوانین و نهادهای جدید میتوانند روند جهانی شدن و رشد پایدار را شدت بخشند و اینگونه، استانداردهای زندگی برای فقیرترین فقرا بالاتر خواهد رفت و افراطگرایی ضربه خواهد خورد.
حالا نوبت دولتهای جهان است که به انواع تازهای از همکاری بیندیشند. پروژه بزرگ قرن بیستویکم باید همین باشد؛ صلح و آرامش دنیا در همین نهفته است.
فرید زکریا
ترجمه: کاوه شجاعی
فرید زکریا سرپرست بخش بینالمللی هفتهنامه آمریکایی نیوزویک است. او در هندوستان و در خانوادهای مسلمان زاده شد. پدرش رفیق زکریا سیاستمداری برجسته بود و مادرش فاطیما ویژهنامه روزهای یکشنبه تایمز آو ایندیا را سردبیری میکرد. زکریا دکتری علوم سیاسیاش را از دانشگاه هاروارد و زیر نظر ساموئل هانتینگتون دریافت کرد. نشریه اسکوایر در سال ۱۹۹۹ نام او را در فهرست ۲۱ شخصیت مهم قرن بیستویکم قرار داد. از زکریا کتاب <آینده آزادی: اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی> در ایران ترجمه شده است. او در انتخابات ریاستجمهوری اخیر آمریکا از باراک اوباما، نامزد حزب دموکرات حمایت کرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست