دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
نوشتن خالی بندی است
هر روایتی از فجایع بشری (مثل جنگ، فقر، جهل و...) میتواند مخاطب را تحت تاثر قرار دهد. روایت آدمها در هر کدام از این شرایط ضد بشری، با هر ساختار روایی و هر تکنیک و بیتکنیکی در روایت، به هر حال برای مخاطبهایی جذابیتها و تأثیرگذاریهای خودش را دارد. عشق هم از موضوعاتی است که وقتی نقل میشود جذاب است.
از روایتهای سطحی، بگوییم یکبار مصرف، که از عشق و ماجراهای عاشقانه میشود و حتی برای همان یک بار خواندن و کنار گذاشتن که شده مخاطبان بسیاری دارد تا آن داستانهای عاشقانه با فرمها و ساختارهایی که انگار فرازمانی و فرامکانی هستند و در هر کجا و در هر زمان هم مخاطب دارند.
پس موضوعهایی (تمها، قصهها) که بنا را بر لبه انتهایی تحمل بشری میگذارند همیشه مساله هنرمندان بوده است. اما هنرمندانی هم هستند که از این مرز و لبه هم میگذرند. این موضوعهای موحش و این مرز تحمل آدمی مسالهشان نیست، بلکه همه آن عشقها و فاجعهها در هر مقدار و اندازهای برایشان فقط بستری است برای گذشتن، از سر گذراندن و زمینهای است برای اجرای روایتها.
در داستانهای مجموعه «آدمها»، جنگ (چه لحظات وقوع و در جریان جنگ بودن و چه حاصل جنگ و آنچه جنگ بر سر این «آدمها» آورده است) و حتی عشق با همه تنوعی که دارد نه موضوع و انگیزه اصلی روایت بلکه فقط بستری است تا ماجراهای اینهمه آدم بر این بستر قرار گیرد و بگذرد؛ فقط همین.
راوی، راوی اول شخص همه داستانهای این کتاب کسی نیست که فقط میبیند و روایت میکند. داستانهای این مجموعه، داستان چند آدم است به اضافه راوی. هر داستان ماجرای دو آدم است یکی شخصیت اصلی داستان و یکی هم راوی. هر یک از این شخصیتها در کنار شخص روایت کننده اول شخص است که ساخته میشوند، راویای که اگر حذف شود آدم اصلی داستان هم، که همه توجیه روایت برای ساختن اوست، اینگونه ساخته نخواهد شد. این راوی اول شخص مابهازا ی نویسنده است و نوع روایت و کنشهای او در داستان افشاگر همه آن کارهایی است که نویسندگان خلاقانه برای خلق شخصیتهای داستانهایشان میکنند.
اگر منتقدین و نظریهپردازان در تعریف داستان «شخصیت» را یکی از عوامل و اجزا داستان دانستهاند که در کنار و با سایر عوامل (عواملی چون قصه، پیرنگ، حادثه و...) یک داستان را میسازند، اما در داستانهای این کتاب همه آن عوامل تا جایی اهمیت دارند که در خدمت یک جز یا عامل داستان، یعنی ساخته شدن شخصیت قرار گیرند.
نویسندگان به اقتضای داستانی که مینویسند با این عوامل و عناصر داستانی به دو گونه رفتار کردهاند و میکنند. یا همه این عوامل و عناصر در هماهنگی کامل در داستان بهکار میروند تا داستانی را بسازند و با کمک همه این اجزا ساختاری شکل بگیرد؛ یا با کمرنگ کردن یک یا چند عامل از میان آنها، این عوامل را تا حد وسیلهای بهکار میبرند تا داستانی بنویسند بر اساس یکی و فقط یکی از این عوامل، داستانی که مثلاً حادثهمحور است و یا...
احمد غلامی در این کتاب خواسته داستانهایی شخصیتمحور بنویسد. بگذریم که در تعدادی از داستانهای این مجموعه فقط و فقط طرحی از آدمی زده میشود، طرحی قلمانداز بیهیچ سایه روشنی که بهسختی میتوان آنها را داستان نامید. (مثل «سلطان»، «پاسبان کریمی»، «ننه دلشوره» و «فاطمه خانم»). اما در بسیاری از داستانها آدمهایی ساخته میشوند با تمام ابعاد و خصایص گوناگون و حتی متضادی که «آدمی» دارد و این امر اتفاق نمیافتد مگر اینکه داستان، واقعاً داستان بشود. «یارمحمدی، باقری، بهارلو و بینام» نمونه یک داستان کامل است در این مجموعه. اینکه بعد از شهید شدن فرمانده، فرماندهای جدید، بینام، سر و کلهاش پیدا میشود که رفتار و فرماندهای او کاملاً نقطه مقابل فرماندهای یارمحمدی است خیلی طبیعی است و اینکه با شیوه خودش سه نفر را به خط کند برای گشت زدن هم چیز عجیبی نیست، ولی اینکه در اواخر داستان یک مرتبه و با مهارت ماهیت این فرمانده بینام لو میرود و مسیر داستان را کاملاً عوض میکند، این داستان را داستان کرده است.
یکی از مشخصههای همه داستانهای این مجموعه پایانبندی داستانهاست. تقریباً در همه داستانها با پیچشی که در اواخر روایت پیدا میشود داستان دارای لایههای متنوعی میشود که گاهی کمک میکند بهساخته شدن کامل آدمها.
● نوشتن خالیبندی است
در این مجموعه، داستان دو بخشی «جواتی» («جواتی ۱» و «جواتی ۲») داستان کاملی است؛ داستانی است در باره داستان نوشتن. بخش اول («جواتی ۱») روایت سر راست و نسبتاً درستی است از یک آدم، روایتی باورپذیر. بخش دوم نقیض روایت اول است که تمام باورهای خواننده را بر هم میزند. «جواتی» داستان داستاننویسی است؛ و اینکه نویسنده اجزا و عوامل داستانش را از کجا میآورد و چگونه تکه تکههایی از واقعیت روزمره در روایت نویسنده میآید و منجر بهخلق واقعیت جدیدی میشود.
مجید خالیبند قصهای میسازد از جواتی که هم واقعیت دارد و هم ندارد. واقعیت دارد چون تکههایی از روایت او برگرفته از وقایع اتفاقیه است. ولی جواتیِ روایت مجید خالیبند، آدمی است کاملاً متفاوت با جواتیِ بیرون از داستان. احمد غلامی، نویسنده، تشابه اسمی دارد با احمد غلامی دوست مجید و جواتی. مجید خالیبند انگار خودش هم باور میکند روایت ساختگیاش را، چون روایت ساختگی نیست. روایت مجید هم واقعی است؛ واقعیتی که در ضمن روایت کردن بهوقوع میپیوندد، پس باور باید کرد و متأثر باید شد و اشک باید ریخت، همانگونه مجید خالیبند روایت خودش را باور میکند و اشک میریزد. این باورپذیری در هماهنگی همه اجزا روایت است که اتفاق میافتد:
«... بنابراین، صدق هنر کلامی در پذیرفتنی بودن آن است و پذیرفتنی بودن آن نیز در هماهنگی اجزای آن با یکدیگر است... زبان داستان ارجاعی نیست، این نامها نامیدهای بیرون از زبان ندارند... بنابراین نظر (نظریه هماهنگی صدق ریچاردز) صدق هر جمله این داستان را باید در هماهنگی آن با مجموعه همه جملههای داستان جستوجو کرد. برای این کار باید دید آیا سیر پیشرفت رویدادها و پیوند درونی میان آنها آنچنان هست که خواننده را گامبهگام برای پذیرفتن پایان تراژیک آن آماده کنند؟ (ضیا موحد، مساله صدق در شعر، مفید، شماره ۹ دیماه ۱۳۶۶)
در هر کدام از داستانهای این مجموعه آدمهایی زندگی میکنند که راوی هم یکی از آنهاست. اما در هر داستان راوی روی یک نفر از این جمع زوم میکند و اغلب با کنش و واکنشهای راوی و آن شخص، شخصیت مشخص شده در میان آن جمع ساخته میشود. انگار راوی همه آن آدمها را آورده و صحنههایی چیده تا یک آدم، یک شخصیت بسازد در همه ابعادش. در داستانهایی مثل داستان «رویا»، آن آدم و شخصیت داستان میآید، روایت میشود و در ضمن روایت ساخته میشود تا عنصر بیشکلی را در راوی شکل بدهد و رویای راوی تجسم و تجسد پیدا کند. در حقیقت انگار حضور آن شخصیت اصل نیست، بلکه فرعی است بر حضور راوی که اصل است. در این داستان زن همسفر راوی زنی است که از آسایشگاه روانی مرخص شده و آمده تا در مالیخولیایی کویری راز و رویای راوی را عیان کند و رویای راوی را چون واقعیتی جلو چشمان او نشان بدهد.
احمد غلامی در این مجموعه اگر هم مشق «شخصیت»سازی کرده باشد، توانسته چند شخصیت ماندگار بسازد و چندتایی داستان خوب بنویسد. داستانها و شخصیتهایی که از میان سیاهمشقهای این کتاب سر برآوردهاند دستاوردهایی هستند که نویسنده باید آن سیاهمشقها را مینوشت تا این سرمشقها نوشته شود. بسیار دیدهایم که سیاهمشقهای خطاط هم قابل تأمل و دیدنی است.
یونس تراکمه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست