چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
کلنجار رفتن در سینما به انسان انرژی می دهد
گفتوگو با کارگردانی که فیلمی بر پرده سینماها دارد معمولاً به ویژگیهای آن فیلم اختصاص پیدا میکند. اما در گفتوگو با فریدون جیرانی عمداً از فیلم <صورتی> آخرین ساخته او پرهیز کردیم و به مسائل مهمتری پرداختیم؛ اول <نقد در سینمای ایران> را مورد توجه قرار دادیم.
<نقد> که این روزها گویا از جنب و جوش قبل افتاده و میرود که آرامآرام به دست فراموشی سپرده شود. این فراموشی از جنس تازهای است؛ از جنس بیاهمیت شدن.جیرانی سابقه فعالیت چشمگیری در عرصه مطبوعات سینمایی دارد، دورههای مختلف فراز و نشیب نقد در سینمای ایران را دنبال کرده همچنین تجربه تحقیق در عرصه سینمای ایران را دارد. همین نکته بهانهای مناسب است برای بررسی مسئله وضعیت امروز نقد از نگاه جیرانی در گفتوگو با او. بعد از طرح کلی مسئله جزئیات ارتباطش به نقدهای نوشتهشده در مورد آخرین فیلمش <صورتی> پرداختیم، در عین حال به حواشی اکران فیلم صورتی نیز توجه کردیم.آنچه میخوانید حاصل نشستیست یکساعته با جیرانی در دفتر هفتهنامه سینما جایی که او به صندلی سردبیری تکیه میزند.
▪ گفتید که بطور پیوسته مجلهِ نقدسینما را دنبال میکنید؟
ـ بله میخوانم، چون یک دوره در آن کار کردم نسبت به آن حساسیت دارم. همه دورههای آن را ورق زدم، دوره اول که آقای فراستی آن را درآورد. دوره دوم دورهای که آقای فرید سردبیر آن بود و دوره چهارم که آقای فراستی مجدداً متولی کار شد.
▪ در کدام مقطع با مجله همکاری میکردید؟
ـ در شماره سوم راجع به سینمای قدیم ایران مطلب دارم. مطلبی دارم راجع به فیلم دلهره در پرونده ساموئل خاچیکیان. بعد هم مطلبی دارم در دو شماره چهارم و پنجم به نام سینمای فیلمفارسی در دهه ۴۰.
▪ برای همه مطالبی که نوشتهاید اینقدر حضور ذهن دارید یا این مطالب خاص بودند؟
ـ این مطالب را چون تئوریک بودند به خاطر سپردهام بقیه مطالب اینطور به یادم نمیماند.
▪ کار در نقدسینما برایتان جذاب بود؟
ـ مجله تئوریکی بود با تیراژ محدود. هنوز هم فکر میکنم خیلی برای تیراژ آن اتفاقی نیفتاده. یک مجله خاص بود سال ۷۳--۷۲ درست بعد از مرگ مرتضی آوینی. اولین مطالب سینمایی را از آقای فراستی در مجله سوره خوانده بودم. بعد ایشان برای کار در نقدسینما دعوت به همکاری کردند و قرار شد یک مقاله برای ساموئل خاچیکیان بنویسم.
▪ فریدون جیرانی که هم در عرصه مطبوعات سینمایی سالها تجربه دارد و هم فیلمساز است نظرش راجع به نقد در سینمای ایران چیست؟
ـ به هر حال نمیتوان منکر نقد در سینما شد، <نقد> وجود دارد و منتقدین ریز و درشت بسیاری نیز در این عرصه وجود دارند عدهای باسواد و برخی بیسواد. طبیعیست که نقد هم وضعیت مشابهی با سینما که فیلمساز خوب و بد دارد، داشته باشد. هیچ یک از اجزای سینما از هم جدا نیستند. عین هم هستند. آنجا هم مثل عرصه فیلمسازی ممکن است منتقدین پرمدعای بیسوادی وجود داشته باشند که نقد مینویسند. برعکس، منتقدین مؤثر و باتجربهای هم وجود داشته باشند که نظرات مؤثری میدهند. به خاطر اینکه تقریباً همه نقدها را میخوانم تقریباً زیر و بم نقدنویسی در ایران را میدانم و خوب میدانم فرقی با وضعیت سینمای ایران ندارد. یعنی نمیتوان گفت درصد سواد و توانایی یکی بر دیگری برتری دارد. اگر فیلمساز بیسواد داریم، منتقد بیسواد و کوتهفکر هم داریم که اصلاً نمیداند سینما چیست و حتی درست فیلم دیدن را بلد نیست.
▪ گفتید تقریباً همه نقدها را میخوانید، همه نقدهای مربوط به فیلم خودتان را یا نقدهای مربوط به دیگر فیلمها هم میخوانید؟
ـ اگر فیلم مهمی روی پرده باشد یا فیلم خودم باشد نقدهای مربوط به آن را میخوانم ولی این به آن معنی نیست که تمام نقدهای چاپشده را بخوانم.
▪ به نظر میرسد این روزها نقد در نشریات تخصصی هم از رونق افتاده؟
ـ نقد بیشتر در نشریات غیرتخصصی خوانده میشود. از قدیم هم همینطور بود. یعنی الان نقد در روزنامه ایران یا صفحه سینمایی همشهری که قبلاً داشت بیشتر خوانده میشود تا نقد در مجلههای سینمایی. نقد روزنامهها را بیشتر مخاطبین میخوانند اما نقد مجلههای سینمایی را غالباً فیلمساز مورد نظر میخواند.
▪ با توجه به وجود این گرایش جدی در شما و قطعاً دریافتی که از نقد دارید چرا در نشریه خودتان هفتهنامه سینما <نقدسینما> را حذف کردید؟
ـ چون خیلی به شیوه نقدنویسی فعلی معتقد نیستم. به هر حال نقد فیلم بیش از آنکه کارساز باشد تخریبی عمل میکند. هفتهنامه سینما هم از اول بنابراین داشت که شکل، فرم و خاستگاهش را با مجله فیلم و گزارش فیلم که در دوره آغاز کار این نشریه تنها مجلات سینمایی بودند متفاوت کند. قرار بود مجلهای باشد که به سینمای میانه بپردازد و در ترویج این سینما حتی برای آنکه به ذهن فیلمسازان سینمای میانه آسیب نرسد، نقد فیلم در این نشریه نداشته باشیم.
کماکان و با توجه به وضعیت بی در و پیکر نقد در سینمای ایران ترجیح میدهم در هفتهنامه سینما نقدنویسی برقرار نباشد. منتقد شاخص هم کم است. کما اینکه دورهای با آقای جواد طوسی همکاری میکردیم. بعد از مدتی دوباره به این موضوع برخوردیم که نکاتی را نمیتوانیم چاپ کنیم. درنتیجه ترجیح دادیم صفحه نقد را تعطیل کنیم.
▪ این روزها در مورد <صورتی> نقد خوب خواندهاید؟
ـ درباره <صورتی> خیلی نقد خواندهام. از زمان جشنواره تا حالا نقدهای زیادی راجع به فیلم چاپ شده. نقدها هم غالباً در دو گروه قرار داشتند. یک سری از منتقدین بهشدت از فیلم خوششان آمده و معتقد بودند این بهترین فیلم من است و یک سری از منتقدین آن را دوست نداشتند. نقدهای هر دو دسته را خواندهام، چه دسته موافق و چه مخالف. خیلی هم نقد نوشته شده، البته تا این لحظه <صورتی> به اندازه <شام آخر> نقد نداشته.
▪ در این میان نقدهای شاخصی هم بودهاند؟
ـ چند نقد شاخص در نقدهایی که بعد از اکران چاپ شدهاند وجود دارد. نقد خانم نغمه ثمینی در مجله فیلم. نقد طهماسب صلحجوست در روزنامه ایران و چند نقد یکستونی در روزنامه همشهری.
▪ اینها نقدهای قابل تأمل بودند؟
ـ میان آنهایی که من خواندم قابل تأملتر بودند. در همین تعداد نقدهای موافق و مخالف وجود داشت و من همه را خواندم.
▪ در اینها نقدی که عصبیتان بکند وجود داشت؟
ـ نه.
▪ اصلاً قرار هست در مورد <صورتی> نقد و نظری شما را عصبی کند؟
ـ موضعگیریها خیلی برایم مهم نیست. شاید سال گذشته برای <شام آخر> نقدی خواندم که مرا عصبی کرد. حتی میخواستم جواب بدهم ولی پشیمان شدم چون دیدم نویسنده آن، آدم آگاهی نیست. نقدهایی که بعضی اوقات آدمهای ناتوان مینویسند یا جوانهایی که تصور میکنند با دیدن دو فیلم ویدیویی، سینما را شناختهاند معمولاً پر از خطاست. اینگونه نقدها خیلی برایم مهم نیستند چون نهتنها جریانساز نیستند، حتی جزئی از جریان هم نیستند. من معتقدم جریان سالم نقد در مطبوعات ایران جریانیست که آن حرکت نامناسب را تحتالشعاع قرار میدهد و ما هم مثل هر فیلمساز دیگری از این جریان سالم حمایت میکنیم.
▪ از ابتدای گفتوگو در مورد فیلم به نظر میآمد قرار نیست راجع به این فیلم حساسیت ویژهای داشته باشید. همینطور است؟
ـ نه، قبلاً هم از نقدی عصبی نشده بودم شاید از کوتهنظری، ندیدن و نفهمیدن بعضیها عصبانی شده باشم، ولی این به آن معنی نیست که از خواندن نقد ناراحت شده باشم. وقتی فیلم <صورتی> را میساختم میدانستم دارم فیلمی از جنس دیگری میسازم و میدانستم این فیلم یک نوع تجربهآزماییست، بدم هم نمیآمد این کار را بکنم برای اینکه میخواستم ثابت کنم تا به حال یک جور فیلم ساختهام و بلدم جور دیگری فیلم بسازم.
وقتی فیلم تمام شد احساس کردم خودم از این فیلم، بیشتر از فیلمهای دیگرم خوشم میآید. برای اینکه برای اولین بار فیلمی ساختم که داستان کمتری دارد و این به من فرصت داد تا در جزئیات نفوذ کنم و ببینم آیا میتوانم در مورد جزئیات کماهمیت فیلم بسازم.
▪ وقتی در مورد نقد حرف میزدیم دائم خمیازه میکشیدید. کمخواب هستید؟
ـ دیشب نخوابیدم.
▪ فقط دیشب؟
ـ آره.
▪ با یک شب نخوابیدن از پا درمیآیید؟
ـ آره، سن بالاست دیگر.
▪ مگر چند سال دارید؟
ـ ۵۰سال.
▪ اینکه سن بالایی نیست. به هر حال وقتی صحبت در مورد فیلم شروع شد مثل اینکه سر حال آمدید؟ دوست دارید راجع به فیلم حرف بزنیم؟
ـ خواستید حرف میزنیم.
▪ به هر حال این تغییر حالت احساس شد. در صحبتهای قبلیمان گفته بودید قرار بود فیلمی در افغانستان بسازید و درواقع آن پروژه در نیمه راه متوقف شد، به نظر میرسد فیلم صورتی زائیده یک جریان ناقص تولید است. همینطور است؟
ـ به هر حال از تصمیم تا اجرا اتفاقات مختلفی میافتد. همین الان که مقابل شما نشستهام تصمیم دارم فیلم بسازم اما بین سه فیلمنامه سرگردانم و تا آخرین لحظه از این سناریو به آن سناریو پرتاب میشوم. درنهایت ممکن است سناریویی غیر این سه مورد را انتخاب کنم. <صورتی> هم چنین مراحلی را طی کرد. بعد از <شام آخر> قبل از عقد قرارداد بعدی با تهیهکننده <صورتی>، صحبتهای زیادی کردیم. قرارداد هم بدون سناریو بسته بودم. هیچوقت با داشتن فیلمنامه با تهیهکنندهها قرارداد نبستهام.
▪ درواقع قرارداد انجام یک کار را میبندید؟
ـ <قرمز> را که بعد از ده سال دوری از کارگردانی فیلم اولم حساب میشد بدون فیلمنامه قرارداد بستم. اعتماد شد و فیلمنامه را آنقدر نوشتم تا خودم راضی شدم. <آب و آتش> تنها فیلمیست که پس از قرارداد فیلمنامهاش را داشتم و تنها فیلمی بود که در ساخت آن براساس فیلمنامه عمل کردم. برای <شام آخر> هم فیلمنامه نداشتم. به دفتر آقای شهیدی رفتم. دو طرح را مطرح کردم، طرح اول درنیامد و آن را کنار گذاشتم و بعد <شام آخر> را نوشتم. الان هم همینطور است. من فیلمنامه نوشتهشده و دقیقی ندارم، تنها براساس طرح صحبت کردهام.
▪ و در مورد صورتی چه شد؟
ـ قرار بود طرحی را راجع به افغانستان بسازم. طرحی برای راهاندازی یک سینمای حادثهای و اکشن با حضور سعید راد و چند بازیگر دیگر، ولی فیلمنامه درنیامد. به محض آنکه احساس کردم رفتن به افغانستان با سرمایه بخش خصوصی کار درستی نیست آن هم در مورد ساختن یک اکشن پردردسر که قرار است انفجار امریکاییها را نشان بدهد، ترجیح دادم منصرف شوم. در این فیلمنامه شهرها را ویران میکنند و در این ویرانیها، درگیری شخصیتها ادامه دارد. تصور کردم نهتنها
بخش خصوصی از پس آن برنمیآید. بلکه قطعاً اواسط کار دچار ضعف امکانات میشویم که به فیلم صدمه میزد. ترجیح دادم فعلاً در بخش خصوصی فیلم اکشن نسازم و برگردم یک فیلم معمولی بسازم. قصههای زیادی داشتم. قصههایی ملودرام که شبیه قصه <شام آخر> بود. همه را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم یک کمدی رمانتیک بسازم.
▪ یعنی پیش از این در مورد <صورتی> فکر کرده بودید؟
ـ نه، قرار بود یک فیلم اکشن بسازیم. آقای موسوی هم قبل از پایان فیلمنامه <صورتی> از داستان آن اطلاعی نداشت. ناگهان چنین تصمیم گرفتم. حتی مدارک ما در پروانه ساخت، مدارک فیلم اکشن بود. شانس آوردیم. آن مدارک باقی ماند و در آخرین لحظه جای سناریو را عوض کردم.
▪ حالا فیلم ساخته شده و اکران شده. در میان فیلمهایی که با آنها اکران را آغاز کرد هم فروش بیشتری داشته است. اما این فروش درمجموع چندان چشمگیر نیست، این موضوع ناراحتتان نمیکند؟
ـ <صورتی> تا این لحظه یعنی صبح پنجشنبه ۱۲ تیرماه تقریباً ۱۱۰ میلیون تومان فروخته. فکر میکنم با اکران دو هفته باقیماندهاش، ۴۰ میلیون بفروشد و مجموع آن بشود ۱۵۰ میلیون تومان. این فروش نهچندان بد است و نه خوب، فروش معمولیست. فکر میکنم حداکثر به ۱۶۰ یا ۱۷۰ میلیون فروش دست پیدا کند. درواقع بهسختی سرمایهاش را بازمیگرداند. بنابراین از این زاویه میشود گفت فیلم <صورتی> متوسط است اما برای من خیلی مهم نیست.
▪ قبلاً مهم بود؟
ـ شاید. تا فیلم <شام آخر> برایم خیلی مهم بود و مایل بودم هر فیلمی میسازم بفروشد ولی تصمیم گرفتم در ساخت فیلم خیلی نگران میزان فروش فیلم نباشم. دیگر لازم است یک کم فیلمهایم به خودم نزدیک باشد.
▪ ولی همچنان فروش فیلم خوشحالتان میکند؟
ـ فیلم که با تماشاگر بدون ارتباط نیست. ولی زمانی احساس میکنی اگر فیلمی بسازی که نفروشد چه اتفاقی خواهد افتاد و دائم حول این محور فکر میکنی و این تصور آدم را در محدودیت قرار میدهد.
▪ چه شد که از فیلم قبلی تا این فیلم دچار تغییر ذهنیت شدید؟
ـ کمکم سن آدم که بالا میرود و فیلمسازی به کار پنجم و ششم میرسد فکر میکنی که لازم است کمی به خواستههای واقعیات نزدیک شوی. همه همین فکر را میکنند.
▪ چه انگیزهای آدمهایی به سن و سال شما را در عرصه مطبوعات و فیلمسازی ایران نگه میدارد؟
ـ الان مطبوعات سینمایی برایم دلپذیر نیست. اگر هم در هفتهنامه سینما هستم نوعی اجبار باعث این حضور شده. الان چند سالیست که کار در مطبوعات را دوست ندارم. فکر میکنم از سال ۱۳۷۷ چنین احساسی پیدا کردم. بعد از نمایش فیلم <قرمز> در جشنواره به نوعی از مطبوعات کناره گرفتم و تا سال ۸۰ هم در هفتهنامه سینما بودم. فقط در جلسات هیأت مدیره شرکت میکردم.
در تدوین مطالب و شکل و شمایل آن دخالتی نداشتم. از انتهای سال ۷۹ بعد از رفتن آقای موسوی به اجبار هیأتمدیره مجبور شدم سردبیری هفتهنامه سینما را به عهده بگیرم. درواقع از ۱۳۸۰ تا حالا حضور بیشتری در مطبوعات دارم.
▪ یعنی فیلمسازی برایتان جذابتر شده است؟
ـ خیلی مطبوعات را دوست ندارم به نوعی رفع تکلیف است به دلیل اینکه سرمایهگذار نشریه هستم و به دلیل اینکه یکی از بانیان شکلگیری آن هستم نمیخواهم نشریه از بین برود.
▪ راجع به تعلق خاطرتان به سینما نگفتید. اینکه چه انگیزهای باعث میشود در این سینمای پرمشقت همچنان کار کنید؟
ـ هر کاری مشقت دارد هیچ کاری بدون مشقت نیست. هر موفقیت زحمت دارد و بدون آن معنا ندارد. با این تفاوت که فیلمسازی نسبت به بقیه کارها فراز و نشیب بیشتری دارد. سینما حرفه بیرحمیست. حرفهای که اگر به روز کار نکنی و تغییرات را درک نکنی زود کنار میروی. بنابراین این کلنجار رفتن به انسان انرژی میدهد.
▪ بعد از این چه خواهید کرد؟ فیلمی در ادامه <صورتی> خواهید ساخت یا فیلمی در تداوم فیلمهای قبلیتان. شاید هم سینمای دیگری را پیش رو دارید؟
ـ ما فیلمسازانی نیستیم که سیاق ثابتی را دنبال کنیم البته مؤلفههای خودمان را داریم ولی اینطور نیست که در سینمای کمدی یا حادثهای یا... بمانیم. به تناسب قصهای که پیدا میکنیم و به تناسب شرایطی که پیش میآید، با تغییر روحیه فیلمهایمان هم تغییر میکنند.
▪ چطور است که براساس شرایط تصمیم میگیرید. یعنی خاستگاه مشخصی در فیلمسازی ندارید؟
ـ مگر میشود شرایط را حذف کنیم؟
▪ اگر منش و روش مشخصی را در پیش گرفته باشید سعی میکنید که شرایط را برای تداوم آن مهیا کنید؟
ـ شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی هر دورهای در روحیه فیلمسازان آن دوره مؤثر است.
▪ آنقدر که فیلم به فیلم تغییر چشمگیر ایجاد کند؟
ـ سال به سال باعث تغییر میشود. فیلمها را نگاه کنید. میبینید هر فیلم از یک کارگردان با فیلمهای دیگرش تفاوت دارد. مثلاً آثار مهرجویی را مقایسه کنید. از <اجارهنشینها> تا امروز مهرجویی در دورههای مختلف مهرجویی هست ولی فیلمهایش با هم تفاوت دارند. به هر حال برای فیلمسازی مثل مهرجویی هم تغییرات چشمگیر است. فیلمی مثل <شیرک> و <اجارهنشینها> محصول یک دوره است.
<سارا> و... مربوط به دوران دیگری هستند و بعد هم فیلمهایی مثل <بمانی> محصول دورهای تازه هستند. در این میان فیلمسازانی که به ارتباط گستردهتر فکر میکنند بیشتر به شرایط وابسته هستند.
علی اکبر عبدالعلی زاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست