دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
فوتبالم را با پیراهن قرمز تمام می کنم
شاید یکی از غیرقابلپیشبینیترین بازیکنان دو دهه اخیر فوتبال ایران باشد! هم پرحاشیه بوده هم کم خبر هم آبی بوده هم قرمز، اخلاق او هم عجیب و غریب است نه به آنکه در زمین فوتبال آنقدر سفت و سخت و خشن بازی میکند که جرات نمیکنی نزدیکش شوی و نه به آنکه یک شب تلویزیون را روشن میکنی و جناب فوتبالیست محبوبت را در پر بینندهترین برنامه طنز تلویزیون در حال هنرنمایی میبینی! با «علی انصاریان» که روزگاری نه چندان دور وقتی وارد استادیوم میشد هزاران نفر به افتخارش برمیخاستند، هورا میکشیدند و اسمش را فریاد میزدند، با کسی که وقتی اسم «بخیه» در فوتبال ایران میآید ناخودآگاه یاد او میافتی، با فوتبالیستی که همیشه صحبتهایش شیرین و خواندنی است، از هر دری سخن گفتیم و خبر جدیدی هم شنیدیم: «سال دیگر در پرسپولیس هستم. »
● محله ما، محله بزرگان
در محلهای در پایین شهر در خیابان معروف عارف بزرگ شدم. افراد بزرگی مثل علی پروین، محمدرضا فروتن، بهروز رهبریفرد، مهدی مهدویکیا و خیلی از بزرگان دیگر هم در همین محله به دنیا آمدهاند. چون منزل ما نزدیک بازار بود، همیشه من و برادرم در ۳ ماه تعطیلات تابستان در بازار سرکار میرفتیم. در هر حرفهای که فکرش را بکنید کار کردم؛ از لوسترسازی و مکانیکی و تراشکاری بگیر تا پادویی در بازار. به هر حال پدر ما کارمند بود و تمام تلاشش را برایمان میکرد و سعی میکرد زندگی خوبی داشته باشیم، اما من از همان بچگی هم دوست داشتم دستم توی جیب خودم باشد. آن موقع ماهانه ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان حقوق میگرفتم. ۳ روز در هفته هم بعدازظهرها میرفتم سر تمرین فوتبال. الان وقتی به آن روزها فکر میکنم، از اینکه تابستانها به جای گردش یا خوابیدن و تفریح کار میکردم خوشحالم، چون باعث شد آدم محکمتری شوم.
● من و مهدویکیا هممدرسهای بودیم
فوتبالم را ازتیم مدرسه شروع کردم. آن زمان در تیم فوتبال مدرسه، تیم منطقه ۱۴ و همچنین تیم استان تهران بازی میکردم. همیشه تیمهای مدارس با هم یا به صورت منطقهای مسابقه میدادند. مجید عراقی مربی تیم مدرسهمان خیلی کمکم میکرد و فوتبالیستهای زیادی هم در مدرسه ما رشد کردند و بزرگ شدند. یکی از آنها «مهدی مهدویکیا» است که با هم، هممدرسهای بودیم. در یکی از مسابقات منطقهای، آقای «بهمن رنجبران» مربی تیم نوجوانان پیام (که آنموقع بهترین تیم در سطح نوجوانان ایران بود) بازیام را پسندید. اتفاقا در آن بازی روی دور شانس بودم و ۲ گل هم زدم و خلاصه دعوتم کردند و اولین قرارداد حرفهایام را در سال ۶۹ یا ۷۰ با نوجوانان پیام بستم. مهدویکیا هم در آن بازی تیم مدرسه مان به تیم بانک ملی دعوت شد. سال بعد به تیم بانک سپه رفتم و یک سال آنجا بودم و بعد سه سال زیرنظر آقای علیدوستی در تیم بانک ملی بازی کردم که بهترین دوران فوتبالم را در این تیم گذراندم و هر چه یاد گرفتم را مدیون آقای علیدوستی هستم. بعد از آن سرباز شدم و به تیمملی ارتش که آن زمان «مجید جلالی» سرمربیاش بود دعوت شدم و ۴-۳ ماهی در فجرسپاه تهران زیرنظر «ماشالله حسنی» و «رحمان احمدی» بودم و بعد هم به تیم فجرسپاسی به مربیگری آقای پورحیدری و مظلومی رفتم که آنجا اوج فوتبالم بود.
● همه خانواده قرمز هستند
در خانوادهای بزرگ شدم که همه پرسپولیسی هستند. از بچگی آرزو داشتم در پرسپولیس بازی کنم و باوجود اینکه تمام اطرافیان و مربیانم در فجرسپاسی مثل آقایان پورحیدری، محمود فکری، پرویز برومند، قاسم سیانکی، داوود مهابادی و... استقلالی بودند اما به خاطر همان عشق دوران کودکیام پرسپولیس را انتخاب کردم. سال ۷۶ در تیم ملی امید، بزرگسالان و فجرسپاسی بازی میکردم. آن موقع علی پروین سرمربی پرسپولیس بود و بالاترین مبلغ رضایتنامه بین پرسپولیسیها را من و علی کریمی داشتیم که پرسپولیس ۱۲ تا ۱۵ میلیون تومان برای جلب رضایت باشگاههایمان پرداخت کرد. چون باشگاه برای گرفتن رضایتنامهام پول زیادی به نسبت معمول آن زمان پرداخت کرده بود، سال اول حقوق من در پرسپولیس، فقط ماهانه ۸۰ هزار تومان بود. سال بعد قراردادم سه میلیون تومان و سال بعدش هم هفت میلیون تومان بود. راستش را بخواهید حالا فقط ۳-۲ سال است که استقلال و پرسپولیس خوب پول میدهند، آن زمان بیشتر بازیکنان به خاطر عشق به این تیمها و تعصبی که داشتند بازی میکردند، حتی تیمهای دیگر حاضر بودند مبالغ بیشتری دهند اما پیراهن این دو تیم خیلی برای بازیکنان باارزشتر از پول بود.
● چرا من با تعصب بازی میکنم؟
از سبک بازی مجتبی محرمی، ناصر محمدخانی و حمید درخشان لذت میبردم و همیشه سعی من بر این بوده که مثل آنها از تمام توانم در زمین استفاده کنم. پدر خدابیامرزم در سرما و گرما من و برادرم را به استادیوم میبرد و وقتی پرسپولیس میباخت تا چند روز ناراحت بودیم و خوب درس نمیخواندیم. برای همین همیشه در زمین مسابقه خودم را جای اشخاصی که از بالا نگاهم میکنند، میگذارم تا با تمام وجود بازی کنم و عقیده دیگری که پدرم همیشه به ما یادآوری میکرد این بود که پول حلال در بیاوریم و در فوتبال با خوب بازی کردن و با تمام وجود مایه گذاشتن سعی کردم به این مهم برسم. شاید به همین دلایل بازیکن متعصبی هستم. تعصب الان در فوتبال ما کمتر دیده میشود. چون نسل فعلی باهوشتر شده و تا آنجایی که میتواند زیاد خودش را درگیر نمیکند و فکر فصل آینده و خرج و مخارج زندگی را هم میکند.
● آن دربی استثنایی
بدترین روز زندگیم در فوتبال در دربی بود که با پیراهن آبی مقابل پرسپولیس بازی کردم. هیچ وقت آن روز را فراموش نمیکنم. ناسزاهایی که به مهدی هاشمینسب و نیکبخت میگفتند را میدیدم و توقع چنین برخوردی را با خودم داشتم اما وقتی در استادیوم آمدم و دیدم پرسپولیسیها دارند تشویقم میکنند باورم نمیشد. در زمین بچهها خودشان را گرم میکردند اما من گریه میکردم. آن سال استقلالیها هم برایم سنگ تمام گذاشتند و خدا را شکر من هم ۵، ۶ تا گل در آن فصل برای استقلال زدم.
کلا آدم شیطانی هستم و شیطنت در خونم هست. زمانی که در استقلال بودم در مطبوعات شایع کرده بودند که من با صمد مرفاوی مشکل دارم و شیطنتهایی در تیم میکنم. در صورتیکه به شخصه واقعا آقای مرفاوی را با آن شخصیت ساده و بی غل و غشی که دارد دوست دارم.
● وقتی پرسپولیس من را نخواست
سالی که در پرسپولیس با من قرارداد نبستند و آقای انصاری فر (برادر کوچکتر خانواده انصاری فر) کوچک گفت نمیخواهیمت واقعا کپ کردم. چون آن سال ۱۱ تا گل برای تیم زده بودم حتی حالا هم بعد پنج سال هنوز علت اصلیش را نفهمیدم. به هر حال بعد این اتفاق تمام برنامه هایم درست شده بود که به استقلال اهواز بروم اما آقای قلعه نویی که سرمربی تیم ملی شده بود به من زنگ زد و گفت به استقلال بیا و یک کمکی به تیم بکن. حتی آقای فرهاد کاظمی هم در تیم صبا باتری پیشنهاد داد که در آخر به نتیجه نرسید و تلفن امیر قلعه نویی یک جورایی منو قلقلک داد و چیزی که هیچ وقت فکرشم نمیکردم، اتفاق افتاد. از اینکه به استقلال رفتم خیلی خوشحالم چون دوستهای خوبی پیدا کردم و در آن سال هم اگر مدیرعامل داشتیم، میتوانستیم قهرمان شویم. دو سال قرارداد با استقلال بستم که قراردادم سالی ۱۵۰ میلیون بود که سال اول فقط ۱۰۰میلیون پول رضایتنامه از من گرفتند و پنجاه میلیون مابقی هم چون مدیر عامل نداشتیم ۳۵ میلیون دستم رسید.
● استیل بدترین بود
بدترین تصمیم زندگیم رفتن به تیم استیل آذین بود. من با حسین عنایتی صحبت کردم و قرار شد مبلغ قرارداد ۸۰ میلیون باشد اما چون تیم بالا نیامد ۴۰، ۵۰ میلیون از قراردادها کم کردند و در آخر هم به بچهها چکهای پنج تا ۱۰ میلیونی دادند که واقعا مبلغ کمی بود و اصلا کاری پیش نمیبرد. ۴، ۵ ماه به عنوان بازیکن کمکی به سایپا رفتم که خیلی دوره خوبی بود. بعد به استیل آذین رفتم و بعد اهواز و تبریز.
● دوست دارم قرمز تمام کنم
من همیشه از حاج رضا زنوزی به عنوان کسی که شخصی وارد فوتبال شده، تشکر میکنم. من در بدترین شرایط زندگیم یعنی در روزهای سوم، هفتم و چهلم پدرم به خاطر عشقی که به گسترش فولاد داشتم برای این تیم بازی کردم، هیچ تیمی هم بعد انقلاب در لیگ یک نتوانسته بود در جام حذفی بازی کند و این به خاطر زحمتهای آقای زنوزی بود. امسال هم قراربود که به تراکتورسازی بروم و همه کارهایم را کرده بودم اما آقای حمید درخشان سر مربی شهرداری شد و شرایط شهرداری هم که قبل از ایشان بسیار بد بود بهتر شد. من در تیم امید پرسپولیس شاگرد آقای درخشان بودم و وقتی از من خواست که به شهرداری کمک کنم، قبول کردم و خدا را شکر از تصمیمی که گرفتم خوشحالم و بهخصوص برد آخرمان مقابل راهآهن خیلی چسبید. حتی معتقدم مقابل استقلال و پرسپولیس هم میتوانستیم برنده شویم. من فوتبالم را در پرسپولیس شروع کردم و آرزو میکنم که در پرسپولیس هم تمامش کنم. با توجه به اینکه هنوز یکسال نیست که از فوت پدرم میگذرد وجود من در تهران و کنار خانوادهام لازم است و امیدوارم سال دیگر در پرسپولیس تهران باشم.
● آنها که بردند آنها که باختند
از نظر من بیشترین برد را در فوتبال ایران علی دایی کرد و بعد آقای باقری و علی کریمی، البته علی کریمی خیلی جای بیشتری برای پیشرفت داشت و میتوانست در بایرن بماند اما برگشت. بیشترین باخت را هم مجتبی محرمی، مجتبی کرمانی مقدم و ناصر محمد خانی به خاطر جریان همسرش کرد.
آخرین فیلمی که دیدم
فیلم سخنرانی پادشاه آخرین فیلمی بود که دیدم و عالی بود و لیاقت اسکار را داشت. این فیلم نشان میدهد که انسان اگر اراده کند، میتواند هر کاری را انجام دهد و واقعا درس زندگی میدهد.
● اولین باری که من را شناختند
سالی که از فجر سپاسی به تیم ملی رفتم در هواپیما نشسته بودم که یک آقایی آمد بالای سرم وگفت ببخشید شما همان جوانی نیستید که در تیم ملی بازی کرد؟ من هم گفتم بله و آن روز از اینکه شناخته شده بودم، خیلی ذوق داشتم. تلویزیون و مطبوعات هم در به شهرت رسیدنم خیلی نقش داشتند و من تمام روزنامههایی که در موردم مطلب نوشتند یا مصاحبههایم چاپ شده را نگه داشتم اما همیشه میدانستم که شهرت گذراست و خودم را برای دوران بعدش هم آماده کرده بودم. برای من ماندگاری مهمتر از شهرت گذراست. مثلا خوانندهای مثل فریدون فروغی سه چهار آلبوم بیشتر نداده اما آثارش ماندگارمانده است. من به موسیقی علاقه زیادی دارم و همیشه در اتومبیلم موسیقی گوش میدهم. بهخصوص کارهای رضا صادقی را خیلی دوست دارم. رضا هم همیشه وقتی کارهاشو میسازه به من زنگ میزنه، میگه علی بیا گوش بده نظر بده چون هوش موسیقی بدی ندارم.
● تمام اتومبیلهایی که داشتم
اولین ماشینی که خریدم پراید بود بعد اپل کورسا، لنسر، گالانت۲۰۶، پرشیا و بعد ایکس ۵ و آئودیتری از خارج آوردم. من خیلی ماشین باز و موبایل باز بودم الان از سرم افتاده. ۴، ۵ ماه از فوتبال به خاطر بیماری پدرم دور بودم و حاضر بودم تمام زندگیم و شهرتم را ازم بگیرند اما یکسال بیشتر پدرم زنده بماند اما افسوس که نماند.
● من و بازیگران
با مجید صالحی، مهران غفوریان و رضا عطاران به دعوت یکی از مجلات که بهخاطر یک مصاحبه ما را دورهم جمع کرده بود، آشنا شدم و دوستیمان ادامه پیدا کرد تا جاییکه در یکی از قسمتهای سریال «زیر آسمان شهر» بازی کردم. از آنجا به بعد بود که با بازیگران دیگری همچون کامبیز دیرباز، پژمان بازغی، محمدرضا فروتن، برزو ارجمند، یوسف تیموری و... هم رابطه حسنهای پیدا کردم تا جایی که خیلی وقتها سر تمرین پرسپولیس میبردمشان و رابطهمان متقابل بود.
حمید فراهانی راد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست