پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

عملكرد آقای شكسپیر در فستیوال فجر ۲۲


عملكرد آقای شكسپیر در فستیوال فجر ۲۲

شكسپیر هنوز كه هنوز است, یكی از برترینهاست, برترین نمایشنامه نویس تاریخ تئاتر با شاهكارهائی فراموش نشدنی آثاری كه در تحلیل عوام و خواص شاعران و ادیبان, فیلسوفان و جامعه شناسان و روانشناس و حتی عرفا جایگاهی ویژه دارد

نگاهی به اجرای دو اثر شكسپیر در جشنواره بیست و دوم تئاتر فجر

شكسپیر هنوز كه هنوز است، یكی از برترینهاست، برترین نمایشنامه‌نویس تاریخ تئاتر با شاهكارهائی فراموش‌نشدنی؛ آثاری كه در تحلیل عوام و خواص شاعران و ادیبان، فیلسوفان و جامعه‌شناسان و روانشناس و حتی عرفا جایگاهی ویژه دارد. جناب شكسپیر با دو اثر خود «هملت» و «تیتوی آندرنیكوس» میهمان جشنواره بیست و دوم فجر بود. به همین بهانه نگاهی داریم به اجرای این دو اثر در جشنواره:

نگاهی به نمایش «تیتوس آندرنیكوس» نوشته ویلیام شكسپیر

كارگردان: روبرتو چولی

كمدی شده تراژدی ۴ قتل در یك دقیقه

بیشك «تیتوس آندرنیكوس» در مقایسه با مجموعه شاهكارهای شكسپیر منزلتی بالا ندارد. این جمله بدان معنا نیست كه اثر به‌طور مستقل كاستیهای بیشماری داشته باشد؛ بل‌كه غرض قیاس بین چند شاهكار ماندگار (مكبث، هملت، لیرشاه و...) و نمایشنامه‌هائی است كه شهرتی این‌چنانی پیدا نكردند.«تیتوس آندرنیكوس» اثری پر از حادثه است؛ حوادث كوچك و بزرگی كه در چیدمان اثر هیچ خط فاصله‌ای ایجاد نمیكنند و با سرعت تمام و زنجیروار در هم تنیده میشوند. «تیتوس آندرنیكوس» یك تراژدی است، تراژدی‌ای شبیه به آثار رومی كه با كشتار در صحنه و صحبت از خدایان، قهرمانان خود را به كام مرگ میكشاند. تیتوس از حكومتی گذشت كرده كه مردم ارزانی او میكنند و حكومت را به دست كسی میسپارد كه اسرای جنگی را در نزدیكترین جایگاه حكومتی قرار میدهد و در آن زمان است كه توطئه و فتنه آغاز میشود. اما «تیتوس آندرنیكوس»ِ روبرتو چولی یك كمدی است. او صحنه‌های خلق شده شكسپیر را در اجرا و صحنه با تصوری كمدی و هجوگونه نمایش میگذارد؛ و این تغییر ژانر اثر ریشه در دراماتورژی قدرتمند گروه تئاتر رومر دارد. چولی از هر ما به ازای تراژدی، كمدی میسازد و بازیگران خود را به گونه‌ای در صحنه هدایت میكند كه تماشاگران نه‌تنها فرصت همذات‌پنداری با وجوه تراژدی اثر را پیدا نمیكنند، بل كه در اوج اثر و آن زمان كه شكسپیر در كمتر از یك دقیقه ۴ قتل را در اثر خود گنجانده است، تماشاگر را به فرط خنده میكشاند. چولی نمایشنامه شكسپیر را روخوانی نه، بل‌كه كارگردانی میكند ـ وفاداری چولی به نمایشنامه، محدود به چیدمان حوادث و گفت‌وگوهاست، اما چگونگی چیدمان تصویری حوادث و نوع فضاسازی او ما را به سمت اثری هدایت میكند كه تلاش دارد در اجرا گفتمان عصر خود و نه الزاماً گفت‌وگوی عصر شكسپیر را با مخاطب برقرار كند. بیشك چولی در انتخاب این نمایش و اجرای آن در ایران، زیركی خارق‌العاده‌ای نشان داده است. او به گونه‌ای درونمایه تراژدی اثر را به ورطه كمدی میكشاند كه در تأملی كوتاه تأثیر آن از تأثیر تراژیكش نیز بیشتر است.چولی در دیگر آثارش نیز چنین عمل كرده است: قبل از هر چیز و در بدو ورود تماشاگر به سالن، او را در مقابل صحنه‌ای چشمنواز قرار میدهد و به محض حضور بازیگران در صحنه، طراحی جانی تازه میگیرد و انگار كه با بازیگر به تحرك و جنبش و پویائی درمیآید و همچون چیدمان حوادث نمایشنامه رشد میكند.چولی بر این اعتقاد است كه از تعزیه و تأثیری كه از تماشای آن در ایران گرفته «تیتوس آندرنیكوس» را اجرا كرده است. البته این نظر نیازمند تحلیل و بررسی بسیار است و باید در نوع میزانسن نمایش آن را بازشناخت؛ ولی نكته حائز اهمیت این‌كه موسیقی استفاده شده برای نمایش درگیر نوعی دوگانگی است. استفاده از موسیقی تعزیه آن هم برای تماشاگر ایرانی كه خاطرات بسیاری از حزن و اندوه آهنگ تعزیه دارد،‌در اثری كه برای اندیشه كردن و خنداندن تلاش بسیار شده، چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟!

باید دید آیا با حذف این موسیقی، ذهن مخاطب به آن سمت میرود كه شكل و امكانات اجرائی تعزیه را در اثر چولی دریابد؟! نكات فوق را میتوان به‌طور تخصصی و در مجالی جداگانه بررسی كرد، اما مسلم است كه چولی در طول سالها سفر به ایران و تبادل فرهنگی، عاقبت تسلیم بخشی از فرهنگ نمایشی ما میشود و تنها به‌عنوان كارگردانی كه در آثار اولیه خود بر آثار ایرانی تأثیر گذاشت در خاطرها نمیماند، بل‌كه حالا باید تأثیر نمایش و تئاتر ایران را نیز در آثار او دید. «تیتوس آندرنیكوس» با حضور خود چولی به‌عنوان شخصیت ساكتی كه در هیبت كودكی به نمایشنامه شكسپیر اضافه شده است، درواقع نمایانگر حضور و تحلیل لحظه به لحظه چولی نه در مقام بازیگر كه در مقام كارگردان در صحنه است. به هرحال چه ما با آثار چولی ارتباط برقرار كنیم یا نه؛ از او خوشمان بیاید یا نه؛ دنیای خارج از اثر را در تحلیلها و نظراتی در خصوص دنیای اثر دخیل كنیم یا نه؛ آنچه در كلامی بسیار ساده گفتنی است این‌كه چولی كارگردان است؛ كارگردانی كه با تكیه بر اصول كلاسیك كارگردانی، آثاری خلق میكند كه تصاویر خود را سالیان سال در ذهن مخاطبش باقی میگذارد؛ كارگردانی با ایده‌های درخشان اجرائی و صد البته با فراز و فرود».

یادداشتی بر نمایش هملت نوشته ویلیام شكسپیر

كارگردان: پل استبینگ

هملت درست مثل هملت

مخاطب ایرانی بیش از آن‌كه اجراهائی از نمایشنامه هملت دیده باشد درباره این نمایشنامه خوانده است.نظریه‌ها و تحلیلهای اندیشه‌مندانی چون لوكاچ، یاسپرس و فروید در این چند سال اخیر بارها خوانده و مطرح شده است. آن‌قدر در این تئوریها فرو رفته‌ایم كه فراموش كرده‌ایم هملت نمایشنامه است؛ و باورمان شده كه هملت متنی فلسفی یا روان‌شناسانه است. اجرای نمایش هملت از كشور انگلستان به كارگردانی پل استبینگ این حُسن را داشت كه بار دیگر به ما یادآوری كرد هملت ماجرای پسر پادشاه سابق دانمارك است كه توسط روح پدرش...

دوباره یادمان آمد كه شكسپیر چه‌قدر در هملت قصه گفته است و چه‌قدر كم فلسفه. در اجرای نمایش هیچ خبری از تأویلهای اندیشه‌مندان ذكر شده در سطور پیشین نیست. نمایش فقط داستان نمایش شكسپیر را روایت میكند، در ساده‌ترین شكل ممكن و دور از تصویرسازیهای پیچیده؛ و در راه این داستانگوئی نیز بیشتر بر انرژی بازیگران و بازیهای روان آنها تكیه میكند. بازیگران نقش افلیا و هملت حتی با وجود زبان بیگانه جذابند و مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهند. زمانی در ایران میشنیدیم كه دیگر در هیچ جای دنیا نمایشنامه‌های شكسپیر را به همان شكل اولیه خود اجرا نمیكنند، و نمایشهای شكسپیر دیگر از حوصله مخاطب امروزی خارج است و... ولی این گروه نمایشنامه هملت را بجز یك صحنه به‌طور كامل اجرا میكنند و اتفاقاً با وجود استفاده از زبان بیگانه، از حوصله مخاطب هم خارج نبود. در صحنه تله‌موش ما متوجه توانائیهای بالای گروه بازیگران نمایش بر بدن و بیانشان میشویم، اما گروه این توانائیهای خود را ارزان و بیمورد به رخ تماشاگر نمیكشد. نمایش فقط در زمینه طراح لباس و صحنه مقداری از نمایش شكسپیر جدا میشود.گروه اجرائی نمایش را در صحنه‌ای بیچیز و لخت اجرا میكنند. از دیگر عوامل تأثیرگذار بر نمایش میتوان به موسیقی آن اشاره كرد. چندین صحنه در نمایش وجود دارد كه وقتی آن را بدون موسیقی تصور میكنیم، از میزان تأثیرگذاری آن كاسته میشود. این نمایش خیلی ساده با مخاطب خود ارتباط برقرار میكند اما در عین سادگی لحظه‌ای به خود میآئی و میبینی برای املیا ناراحت هستی یا در صحنه آخر نگران هملت میشوی. این است جادوی شكسپیر.

مرمر صدیقی