سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

داستان امروز, داستان فردا


در دنیایی که آدم هایش به گذرگاه فراموشی ره می برند, آنجا که هر مفهومی , چه خرد و چه کلان , به انجماد در می آید تا از آن تنها واژه ای ماند که هضمش چونان حبه ای سهل باشد, آنجا که فرصت اندیشیدن و عمیق شدن در هر کوچک و بزرگ اندیشه ای , تنها به اندازه جرقه ای که می زند, روشن می سازد و می میرد, دیگر شاید جایی برای مکان واژه ها و واژه پردازی های روبه تفصیل نباشد

اینجاست که آرام آرام مفاهیم عمیق و هر آنچه فرصتی می طلبد تا نخست ذهن و پس از آن جان را بپرورد، رنگ فراموشی می گیرد و با همه نامیدی اش ، در نگاه فانیان ، میرا می شود. شاید تکرار مکرر و یکنواخت آموزه های عرفانی - اخلاقی نیز که از دیر باز در هر مکتب و مسلکی جایگاه ویژه و والایی داشته ، خود به علت تغییر ساختارهای جامعه نوین و دیگر گونه شدن نیازهای نسل امروز، بی آن که به رسالت خویش نزدیکتر شود، پا پس می کشد و اندک اندک ، خواسته یا ناخواسته به قهقرا می افتد. در مقوله ادبیات و داستان نویسی نیز اگر نیک بنگریم و نقبی به گذشته بزنیم ، همیشه ردپای آموزه های اخلاقی و حکمت های پندآموز را می بینیم. شاید آنچه بیش از هر حرف و حدیث و نقل و قولی تاثیر شگرفی بر بیشتر نویسندگان و شاعران ما داشته ، نه فقط حکمت و اخلاق و عرفان که سرچشمه این سه مهم قرآن کریم است. با بررسی و موشکافی آثار بزرگانی چون حافظ، سعدی ، نظامی ، عطار و... ردپای حکمت اسلامی و بیشتر، قصص و اقوال قرآنی را می بینیم. نمی توان تکرار مکرر این حکایات را تنها وابسته به جامعه آن روز و فراخور روحی مردمانش دانست چرا که ممکن نیست مردمان نسلها، پدران و پسران دیروز و امروز، نیاز یکسان داشته باشند. بلکه اگر نیک به اشارات صاحبان این آثار دقیق شویم ، در می یابیم که اینان خود با توجه به تذکره بودن قرآن که ریشه در تذکر و تکرار پیاپی دارد، هرازگاه به فراخور نیاز نسل خویش ، حکایتی را قلم فرسایی کرده و با نگاهی نو، گوشه های پنهان آن را آشکار کرده و از دل قصه ای آشنا، مفهومی نوین را بیرون کشیده اند. حکایاتی چون یوسف و زلیخا، نوح و پسرانش ، صالح و قومش ، ابراهیم و اسماعیل و... همه بارها و بارها نه فقط به اشاره و تلمیح در قرآن که به کنایه و تشبیه در آثار قدمای ادبیات ایران و نیز در ادبیات معاصر ما بازگو شده است. آنچه نیاز جامعه امروز است ، با توجه به دیگر گونه شدن باورها و تغییر سطح دانش و توقع افراد بویژه نسل جدید، چون زنگ هشداری است برای هنرمندان و صاحبان قلم که با شناختن این نیازها و با بهره گرفتن از ابزارها و تکنیک های مناسب ، هنر را به خدمت گیرند تا از مردم برای مردم بگویند و در پیشبرد جامعه خویش ، بیش از پیش راهگشا باشند. دکتر احمد تمیم داری ، مدرس دانشگاه ادبیات و زبانهای خارجی علامه طباطبایی ، در پاسخ به این پرسش که نقش قدما در شناخت و بهره گیری از قصص قرآنی و بازآفرینی آنها چه بوده است می گوید: «بزرگان زیادی از قرآن بهره گرفته اند. مولوی در مثنوی از قرآن تاثیر زیادی گرفته و داستان های زیادی را از اصحاب مختلف نقل کرده است. همچنین فرم کتابش فرمی قرآنی دارد؛ مثلا ۱۸ بیت اول را که می آورد، مثل فاتحه الکتاب است و بقیه گویی تفسیر سوره فاتحه است. یا همان طور که قرآن قصه هایش را تودرتو و یکی یکی می آورد، مولوی هم همین کار را کرده. در قرآن از موسی قصه و روایت زیاد آمده ، برای همین هم مولوی از موسی مطلب زیاد آورده. گفته شده چون مسائلی که برای موسی اتفاق افتاده و لجاجت ها و مبارزه هایی که قومش با او داشتند یا بهانه هایی که می گرفتند، همه و همه در میان اقوام دیگر هم بوده ؛ در واقع قرآن یک گروه را بیشتر از همه مورد توجه قرار داده است ». تمیم داری بااشاره به دیگر قصه های قرآن و بازتاب آنها در ادبیات فارسی ادامه می دهد: «مثلا داستان یوسف را داریم که در متون ادبی خیلی به کار رفته است. جامی ، یوسف و زلیخای جدا دارد. یکی هم به فردوسی نسبت می دهند که معلوم نیست از او باشد. حالا اگر کسی بخواهد تحقیق کند، باید یکی یکی این دیوان ها را باز کند، ورق بزند، ببیند چه استفاده هایی از این داستان ها شده. گاهی مثلا به عنوان تشبیه و استعاره به کار رفته و جنبه سمبولیک دارد. گاهی متن داستان آمده. گاهی هم تکه ای از داستان را برای بیان مطلب دیگری آوردند. به هر حال هر شاعر و نویسنده ای بسته به ذوق و سلیقه و ادراک خودش استفاده جداگانه ای کرده همچنان که در آثار عطار و سنایی آیات قرآنی و احادیث پیامبر موج می زند».اگر از تاثیر کلام حق در متون کهن و ادبیات کلاسیک فارسی درگذریم و نزدیکتر آییم ، ردپای این مضامین را در ادبیات نوین و معاصر که شاید بیش از پیش پاسخگوی نیاز جامعه امروز باشد می یابیم. راضیه تجار، نویسنده رمان کوچه اقاقیا در پاسخ به این پرسش که قصص قرآنی تا چه حد قابلیت تبدیل و حضور در عرصه ادبیات نوین را دارد چنین می گوید: «رویکرد نویسنده امروزی به قرآن باید رویکردی نو باشد. وی نباید تنها به قصه های قرآن بسنده کند، بلکه می تواند از مفاهیم قرآنی در جای جای آیه های مختلف الهام گرفته و آنها را چون نوری پنهان بر صحنه بدمد. مضامینی چون نبرد خیر و شر، نور و تاریکی ، حسادت و رقابت ، غضب و رحمانیت خداوند و... می تواند دستمایه کار قرار گیرد. به عنوان نمونه در سوره بقره آمده است که خداوند به انسان نامها یا اسمائ را آموخت و نه به شیطان. یا از فرشتگان خواست تا بر انسان سجده برند که از این امر ابلیس سر باز زد یا قصه آدم و حوا و هبوط آنها بر زمین». وی در ادامه خاطرنشان می کند: «ظرایفی چون قیاس زمین با آسمان و مرتبه پایین زمین نسبت به بلندای آسمان نیز از مواردی است که ذهن نویسنده را درگیر می کند و نوری بر او می تاباند از برای بازپروردن ماجراهایی که این مضامین عمیق در آنها جاری است». ادبیات را اگر دریایی بدانیم بس ژرف ، بس عمیق که به هر کرانه و ساحلش مرواریدی منقوش نشسته است ، سهم فرد فرد جامعه انسانی را از آن ، بی آن که به سن و بهره هوشی اش دقیق شویم ، بسیار عظیم می یابیم. در عرصه ادبیات کودک و نوجوان نیز، آنجا که قوه خیال تا دوردستها پرواز می کند و فانوسک های حیرت و حکمت خوش می درخشد، قصه ها و حکایت های تلخ و شیرین قرآنی بر روح لطیف مخاطبانش نیک می نشیند و بر آینه صاف روحشان چون نقشی همیشگی نقش می بندد و سالها بعد رفته رفته ، بی آن که زنگار گرفته باشد، رخ می نماید و جلوه گر می شود. اینجاست که به نیاز نوجوانان امروز در تکرار واژگان مقدس - نه به شیوه روایت خشک و خام که به سبک و سیاقی نو - پی می بریم. در جامعه ای که کودکانش سالارند و تکنولوژی ، خشونت بازارهای کامپیوتری را بر نازک طبعی پرواز بادبادک ها برتری داده ، یافتن کلید واژگان تاثیرگذار براینان که می جویند و خوب به خاطر می سپارند بس پراهمیت است. در این راستا حمید گروگان ، نویسنده کودک و نوجوان می گوید: «کتاب قرآن که در آن قصص زیادی از پیامبران و پیشینیان است ، زمینه های روایی زیادی دارد، ولی قصه نیست ؛ بلکه برای تنبه و حکمت و نتیجه گرفتن از آنچه در گذشته اتفاق افتاده و خداوند ذکر کرده به کار می رود. از این قصه ها در هر زمان و تاریخی می توان استفاده کرد. هرچند این قصه ها بارها و بارها در کتابها و مجلات مختلف گفته شده و چاپ شده ، اما ما باید به کاربردشان در زندگی روزمره مان توجه کنیم. باتوجه به موقعیت مکانی و زمانی و نیز باتوجه این که هدف راهنمایی بشر است ، به این مهم می رسیم که این قصه ها در هر زمانی معنا پیدا می کنند. حالا باید ببینیم چه نکته ای در این امر نهفته است که خداوند را وا می دارد بگوید قرآن همه زمانی است. وقتی خداوند از کامل ترین قصه هایش یوسف و هارون و... سخن می گوید، ما را دعوت می کند تالابلایش نمودی از دنیای حال خودمان را بگنجانیم. آیا بچه ها در زمان خودمان قارون مال اندوز، شداد ستمگر، هارون و... ندارند؟ ما باید مصادیق قرآنی را در زمان خودمان پیدا کنیم. بچه ها باید بدانند ما امام حی و حاضری داریم که همان گونه که موسی در مقابل قارون و فرعون و ابراهیم در برابر نمرود ایستاد، در زمان ما هم امام حی در مقابل زر و زور و تزویر ایستاده و این ماییم که مثل پیروان نوح و موسی و ابراهیم باید در رکاب اماممان باشیم و با آنها پیکار کنیم. در کنار قصص قرآنی به گونه ای با تلفیق جریان های گذشته با قصص امروزی ، باید به ادبیات نوین روآورد. از قصه های گذشتگان پند گرفت و آنها را در ادبیات کودک و نوجوان پیاده کرد.» آیا قصه و قصه خوانی و درک مفاهیم قرآنی مختص گروه سنی خاصی است؟ آیا می توان کودکان را که چون آینه تمام نما هر آنچه می بینند و می شنوند هستند، از این رهگذر دور دانست؟ یدالله وفاداری ، مدرس دانشگاه و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان از این قصص و مفاهیم در ادبیات کودک بهره گرفت ، می گوید: «ما هم به صورت شنیداری و هم به صورت دیداری می توانیم از این مفاهیم بهره بگیریم. باید چندین نویسنده متعهد را دعوت کرد که متخصص کار کودک هم باشند تا بتوانند خوب بنویسند. ضمن تخصص حتما باید متعهد باشند. یعنی از نظر اندیشه و تفکر برای بچه ها آینده خوبی را ببینند. نویسنده ای که خودش در زندگی موفق نبوده ، نمی تواند برای بچه ها بنویسد؛ حتی اگر متخصص هم باشد! محتوا را می شود به نویسنده سفارش داد.این محتوا می تواند کل فضایل اخلاقی که در کتب مقدس آمده باشد، یا فقط فضایل و قصص قرآنی که آن را هم می توان به شکل و شمایل داستان درآورد و در کنارش از یک نقاش خوب و صفحه آرایی آشنا به کار کودک استفاده کرد تا این مفاهیم خوب و ارزشهای قرآنی و اسلامی به بچه ها منتقل شود. در این صورت بچه تربیت می شود، می خواند و یاد می گیرد. برای کوچکترها هم می شود با همکاری گوینده ای خوب که بیانی دلنشین دارد نه محزون که روح کودک را آزرده کند، و همچنین آهنگسازی قوی در زمینه کار کودک ، نوار کاست و سی دی های مرتبط با این مقوله را تهیه کرد. ترکیب شعر و قصه برای بچه هایی که نمی توانند بخوانند تاثیر بسزایی دارد.» براستی رویکرد نویسنده در انتخاب محتوای داستانی و برقراری ارتباط با کودکان چگونه است؟ وفاداری پاسخ می دهد: «در واقع می توان قصص قرآنی را به همان شکل سنتی و با اسامی به کار رفته مثل حضرت موسی و حضرت ابراهیم و غیره بازنویسی کرد، یا محتوا و تم و هدف ماجرا را گرفت و به صورتهای مختلف و با پرداختی دیگر چاپ نمود. این نویسنده است که باید بداند چگونه این قصه ها را پخته کند و با لحنی با بچه ها ارتباط برقرار کند که به دلشان بنشیند. اگر این دلبستگی ایجاد شود، بچه ها دنبال شما می روند. من خودم یادم می آید ۵۰ سال پیش که اطلاعات کودکان درمی آمد قبل از این که مجله بیاید، می رفتم و می ایستادم جلوی دکه تا نفر اولی باشم که آن را می خرد. اما الان فکر نمی کنم بچه ها رغبتی به مطالعه داشته باشند.» وی در ادامه برای ایجاد این انگیزه و رغبت در کودکان چنین می گوید: «کوشش و تلاش زیادی لازم است که این انگیزه را در بچه ها ایجاد کند و البته آن هم با ترفند بهترین جواب ممکن است. یعنی در واقع ما از بچه هایی که این داستان های قرآنی را می خوانند، بخواهیم به سوالات ما بهترین جواب را بدهند و در مقابل ، به این بهترین جوابها جوایزی تعلق بگیرد. چرا که درست ترین جواب همیشه یک جواب است، ولی بهترین جواب ممکن است دهها، صدها و هزارها جواب باشد و شما در حقیقت با این وسیله انگیزه خواندن را در بچه ها بالا می برید. همچنین با سرمایه گذاری و چاپ این آثار در تیراژ وسیع و پخش آنها در پیش دبستانی ها و دبستان ها می توانید طیف سنی وسیعی را با این مفاهیم آشنا کنید.»هر چند از دوردست ها و دور تا به این امروز، قلم ، بارها و بارها حدیث رفتگان را بازگو کرده ، اما همیشه و هنوز هم می توان به بازخوانی و خلق تازه روایات نشست چرا که اگر انسان را درگیرودار نیک و بد حادثه ، فراموشکار بدانیم ، دیگر بار گفتن این حدیث ، شاید در جای جای روحش خوش نشیند و زنگار سالیان را به جلال نفس حق ، پاک گرداند.



همچنین مشاهده کنید