سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

امروز با حافظ


امروز با حافظ

زبان خامه ندارد سر بیان فراق‏
‏وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ مدت عمرم که بر امید وصال ‏
‏به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم ‏
‏به راستان …

زبان خامه ندارد سر بیان فراق‏

‏وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال ‏

‏به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم ‏

‏به راستان که نهادم بر آستان فراق

چگونه باز کنم بال در هوای وصال ‏

‏که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی ‏

‏فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق

بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود ‏

‏ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق

اگر به دست من افتد فراق را بکشم ‏

‏که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق

رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب ‏

‏قرین آتش هجران و هم قران فراق

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست ‏

‏تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق

ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار ‏

‏مدام خون جگر می‌خورم ز خوان فراق

فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق ‏

‏ببست گردن صبرم به ریسمان فراق

به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ ‏

‏به دست هجر ندادی کسی عنان فراق ‏