جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیات اخلاق در سیمای حسینی ع


آیات اخلاق در سیمای حسینی ع

شجاعت ابی عبداللّه علیه السلام به گونه ای است كه حتّی مورّخان غیر مسلمان را تحت تأثیر قرار داده است و در باره آن سخن گفته اند یكی از آنها «جیمز كارگرن» هندو مسلك است كه محدّث نوری در كتاب «لؤلؤ و مرجان» كلام او را نقل نموده است

به حُسن خُلق و وفا، كس به یار ما نرسد ترا در این سخن، انكار كارما نرسد

اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده‏اند كسی به حُسن و ملاحت، به یارما نرسد هزار نقد به بازار كائنات آرند یكی به سكّه صاحب عیار ما نرسد هزار نقش برآید ز كِلْك صُنع و یكی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد بسوخت «حافظ» و ترسم كه شرح قصّه او به سمع پادشه كامكار ما نرسد

زیبایی های صفاتش دلربا و روح‏نواز است و نگاه و رفتارش ظهور آیات حقّ، و مكارم اخلاقش تجلّی‏بخش فلسفه بعثت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است كه فرمود: «بعثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخْلاقِ»۱ عصمت و قداست او در آیه تطهیر با جلوه‏ای پرفروغ انعكاس یافته و برعشق الهی و ایثار او كریمه «ویطعمون الطعام علی حُبّه»شاهد و گواه است. زیبایی و جمال روح و اعتدال جسمانی‏اش با نام حسین علیه‏السلام شكوهی افزون یافته است؛ زیرا كه «حسین» یعنی زیبایی و براساس روایت، نامی است كه خداوند آن را برایش برگزیده است. او چنان است كه خود فرمود:

سَبَقْتُ العالمین الی المعالی؛ بحُسنِ خلیقهٍٔ و علوّ همّهٔ و لاح بحكمتی نورالهدی فی لیالٍ فی الضلالهٔ مُدْلَهِمَّهٔ یُرید الجاهدون لیُطْفئوه و یأبی اللّه الاّ ان یُتمَّه۲

با اخلاق نیك و همت بلند، از همه جهانیان به قلّه‏های فضیلت پیشی گرفتم و با حكمت من، نور هدایت در شب‏های تاریك و دیجور گمراهی درخشید. منكران می‏خواهند این نور را خاموش كنند؛ ولی خداوند نخواسته كه این نور خاموش شود.اكنون جلوه‏های آیات الهی را در چهره پرفروغش مرور می‏نماییم و نظاره‏گر پرتوی از شكوهمندی زیبایی‏های اخلاقی‏اش می‏گردیم.

۱) همنشینی با تهی‏دستان

قرآن، تقوا را معیار ارزشمندی و كرامت انسان‏ها را در برخورداری هرچه بیشتر از آن می‏داند و با اندیشه اصالت قدرت و ثروت، مبارزه گرده و آن را در نظام ارزشی خویش مُلغی ساخته است. قرآن كریم می‏فرماید:

«وَاصْبِرْ نفسَكَ مَعَ الّذین یَدعُون ربَّهُم باِلْغَداوهٔ وَالْعشِیِّ یُریدون وَجْهَهُ و لاتَعْدُ عیناك عَنْهُمْ تُریدُ زینهَٔ الحیوهِٔ الدُّنْیا وَ لاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلنا قَلْبَهُ عَن ذِكرنا وَاتَّبَعَ هَویهُ وَ كانَ اَمرُهُ فُرُطاً»۳ با كسانی باش كه پروردگار خود را صبح و شام می‏خوانند و تنها رضای او را می‏طلبند. و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر و از كسانی كه قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم. اطاعت مكن؛ همان‏ها كه از هوای نفس پیروی كردند و كارهایشان افراطی است.

مفسّران در شأن نزول آیه، نوشته‏اند كه:

عدّه‏ای از ثروتمندان مغرور به حضور پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم رسیدند و در حالی كه به «اصحاب صفّه» و تهی‏دستان پاك‏سیرت همانند سلمان، ابوذر، عمّار و صهیب اشاره می‏كردند، گفتند:

اگر تو در بالای مجلس بنشینی و این‏گونه افراد را كه بدنی بدبو و جامه‏هایی پشمینه برتن دارند، از خود دور كنی با تو همراه خواهیم شد و به سخنانت گوش خواهیم داد. تنها وجود این افراد است كه مانعی عمده برای حضور ما در مجلس شما شده است.

در این زمان آیه فوق نازل شد و جایگاه متعالی صفّه‏نشینان تهی‏دست را كه قلبی مالامال از عشق و اخلاص داشتند، بیان داشت. پس از آن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به جست‏وجوی آنان برخاست و در حالی‏كه آنان را در آخر مسجد یافت، فرمود:

«الحمدللّه الّذی لم یَمُتْنی حتّی اَمَرَنی اَنْ اَصْبِرَ نفسی مع رجالٍ من امّتی معكم المحیا و معكم الممات۴؛ حمد خدا را كه مرا نمیراند تا این كه به من دستور داد با شما باشم. زندگی‏ام باشما و مردنم نیز با شما خواهد بود.»

گذشتگانِ این مستكبران نیز همین ایراد را با نوح پیامبر علیه‏السلام در میان گذاشتند كه قرآن می‏فرماید:

«اشراف كافر قومش (در پاسخ نوح) گفتند: ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‏بینیم و كسانی را كه از تو پیروی كرده‏اند، جز گروهی پست و ساده‏لوح مشاهده نمی‏كنیم و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی‏بینیم؛ بلكه شما را دروغگو تصوّر می‏كنیم».

سپس قرآن كریم پاسخ نوح علیه‏السلام را بیان می‏كند و می‏فرماید:

«وَ ما انَا بِطارِد الّذین آمنوا اِنّهم مُلاقوا ربّهم»۵

من آنها را كه ایمان آورده‏اند، از خود دور نمی‏كنم، چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد. (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قیامت خصم من خواهند بود.)

در راستای همین تفكّر مادّی جمعی از بنی‏اسرائیل پس از برگزیده شدن طالوت به فرماندهی، گفتند: چگونه او بر ما حكومت كند با این‏كه ما از او شایسته‏تریم و او ثروت زیادی ندارد؟! قرآن كریم پاسخ اشموئیل پیامبر علیه‏السلام را این‏چنین بیان می‏دارد: «قالَ اِنَّ اللّهَ اصْطَفیهُ عَلَیْكُمْ و زادَهُ بِسْطَهًٔ فیِ‏الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»۶

گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است.

با دقت در سیره اخلاقی ابی‏عبداللّه علیه‏السلام نیز همین جلوه‏های متعالی و مفاهیم بلند را مشاهده می‏كنیم كه دو نمونه از آن ذكر می‏شود:

الف) انسان‏های وارسته از هر طبقه و نژاد، گرد هم آمده‏اند تا عاشقانه‏ترین نظام عزّت وكرامت انسانی را در كربلا تجسّم بخشند. یكی از آنها «جون» است كه قبلاً غلام ابی‏ذرغفاری بوده است. با گوهر محبت و ولایت در كربلا حضور یافته است و بی‏اعتنا به تحقیر دنیاگرایان، عزّت خویش را در همراهی سیدالشهدا علیه‏السلام دیده است.

هریك از یاران ابی‏عبداللّه علیه‏السلام به سوی نبرد حركت می‏كند و مدتی نمی‏گذرد كه بدنش نقش زمین می‏شود و به ملكوت اعلی پر می‏كشد. او نیز خود را آماده می‏كند تا در صف بلاجویان دشت كربلا قرار بگیرد؛ پس به حضور امام حسین علیه‏السلام می‏رسد و می‏گوید:

بدنم بدبو و رنگم سیاه و بی‏بهره از نسب و قبیله هستم؛ امّا شوق بهشت، بی‏تابم كرده است. پس بهشت را ارزانی من‏دار تا بوی بدنم خوش و حسب و نسب من شرافت یابد و صورت من سفید گردد. به خدا سوگند! از شما جدا نخواهم شد تا خون من با خون پاك شما مخلوط گردد.

سپس از امام حسین علیه‏السلام رخصت طلبید و به میدان شتافت؛ مبارزه‏ای شگفت نمود تا این‏كه بر زمین افتاد. اگرچه سراسر وجودش عشق و محبّت به امام بود و تنها آرزوی او از این دنیا، این بود كه یك‏بار دیگر نگاهش بر چهره پرمهر ابی‏عبداللّه علیه‏السلام نقش بندد، اما تصوّرات پیشین او، كه در پیشگاه حضرت آن را اظهار كرد، به او اجازه نمی‏دهد كه از ابی‏عبداللّه علیه‏السلام بخواهد تا بربا لینش حاضر گردد. ولی بر خلاف این تصوّرات، مشاهده می‏كند كه امام بر بالین او حاضرگشته و دعای خویش را بدرقه راه آخرتش می‏نماید و می‏فرماید:

«اللّهُمَّ بِیِّضْ وَجْهَهُ، و طَیِّبْ ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ الاَبْرارِ و عَرِّفْ بَیْنَه و بَیْنَ محمّد و آل محمّد۷؛ بارالها! روی او را سفیدگردان و بوی او را خوش كن و بین او و محمد و آل محمد آشنایی و شناسایی ده.»

اكنون او ظهور قرآن ناطق را با دیدگان خویش مشاهده نموده و عزّت و افتخار انسانی خویش را در پناه او، متحقّق دیده و خویش را در كاروانی از نور می‏بیند كه دور از امتیازات مادّی و فخر فروشی‏های ناپسند، به سوی كمال انسانی گام می‏نهد و در استمرار حركت بلال، جُوَیبر، سلمان و صُهیب، خود را با جامعه برین كه اینك رهبرش سیدالشهدا علیه‏السلام است، رو به رو می‏بیند.

ب) روزی امام حسین علیه‏السلام از كنار جمعی از فقرا گذشت، كه عبای خود را پهن و نان خشكی را بر آن نهاده و می‏خوردند. چون آن حضرت را دیدند، او را دعوت كردند، حضرت نزد ایشان نشست و فرمود: اگر این مال صدقه نبود، آن را می‏خوردم. سپس فرمود: برخیزید به سوی خانه من آیید. آنان را با خود به خانه برد و میهمان كرد و لباس به آنها هدیه كرد و دستور داد تا پول نیز به آنان بدهند.۸

۲) رضا و تسلیم

یكی از صفات انسان‏های شایسته و كامل، رضا به مقدّرات الهی و تسلیم در برابر آن است و آن، عبارت است از ترك اعتراض و انكار در قلب و در ظاهر؛ بدانسان كه در نزد او فقر و غنا، راحت و رنج، بقا و فنا، عزّت و ذلّت، مرض و صحّت و مرگ و حیات مساوی بوده و «پسندد آنچه را جانان پسندد». برخلاف انسان صابر، كه چه بسا در باطن ناخشنود بوده و تنها در ظاهر اعتراضی نمی‏كند.

در روایتی پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از قول جبرئیل درباره تفسیر «رضا» فرمودند:

انسان راضی از آقای خویش ناخشنود نیست؛ چه از دنیا بهره‏مند باشد و چه بی‏بهره، و به عمل اندك بسنده نمی‏كند.۹

این صفتی است كه از اعتقاد عمیق به خداوند و حكمت او نشأت می‏گیرد؛ زیرا در این صورت می‏داند كه هیچ یك از حوادث بدون مصلحت نیست و براساس اراده متقن و نظام احسن اداره می‏شود.

در بلاهم می‏چشم لذّات او مات اویم، مات اویم، مات او و از سویی دیگر چون دوستدار خداوند متعال است، مقدّرات او نیز برایش شیرین و خوشایند خواهد بود.

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ وی عجب من عاشق این هردو ضدّ

قرآن كریم می‏فرماید:

«والسّابقون الاوّلون من المهاجرین والانصار و الذّین اتَّبعُوهم بِاِحْسان رَضِیَ اللّه عَنْهُمْ و رَضُوا عَنْهُ»۱۰

پیشگامان نخستینی از مهاجران و انصار و كسانی كه به نیكی از آنها پیروی كردند؛ خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.

در آیه دیگر می‏فرماید:

هیچ قومی را كه ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند، نمی‏یابی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كنند؛ هرچند پدران یا خویشاوندان آنها باشند. آنان كسانی هستند كه خدا ایمان را در صفحه دل هایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت كرده و آنها را در باغهایی از باغهای بهشت وارد می‏كند كه نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن می‏مانند. «رضی اللّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللّه الا انّ حزب اللّه هم المفلحون»۱۱؛ خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانید حزب اللّه پیروز و رستگارند.

امام حسین علیه‏السلام نمونه متعالی و كامل این صفت است و در رفتار و گفتارش، رضایت و تسلیم حق موج می‏زند. امام صادق علیه‏السلام سوره والفجر را سوره حسین می‏نامد،۱۲ زیرا كه او جلوه تام و تمام این آیه است كه می‏فرماید: «یا ایّتها النفس المطمئنّهٔ ارجعی الی ربّك راضیهًٔ مرضیهًٔ»۱۳ آن حضرت همان روح آرامش یافته در سایه یاد خداست كه فرمود: «الابذكر اللّه تطمئنّ القلوب»۱۴ و در حالی به سوی ملكوت اعلی پركشید كه رضایت و تسلیم خویش را با همه وجود به اثبات رساند. در دعای عرفه می‏فرماید:

«وَخِرْلی فی قضائك و بارِك لی فی قدرك حتّی لا اُحِبُّ تعجیل ما اَخَّرْتَ ولاتأخیرَ ما عَجَّلْتَ۱۵؛ قضا و قدرت را بر من خیر و مبارك ساز تا آنچه دیر می‏خواهی بر من، زودتر دوست ندارم و آنچه زودتر می‏خواهی، دیرتر مایل نباشم».

در جمله‏ای دیگر می‏فرماید:

«رضا اللّه رضانا اهل البیت نصبر علی بلائه۱۶؛ رضایت و خشنودی خدا مورد رضایت ما اهل‏بیت است و بر بلای رسیده از جانب او، صبر می‏كنیم».

و در آخرین لحظات عمر شریفش در قتلگاه فرمود:

«رضاً بقضائك و تسلیماً لاَِمرك و لامعبود سواك یا غیاث المُستغیثین۱۷؛ خشنود به قضای تو و تسلیم امر و فرمانت هستم و معبودی غیر تو نیست ای فریاد رس فریادجویان!»

نویسنده:عباس كوثری

پی‏نوشت‏ها:

۱ ـ میزان الحكمه، ج ۹، ص ۳۲۱، باب النبوّهٔ.

۲ ـ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۹۴، به نقل از مناقب، ج ۴، ص ۷۳ و ۷۵.

۳ ـ كهف/ ۲۸.

۴ ـ مجمع البیان، ج ۳، ذیل آیه.

۵ ـ هود/ ۲۷ و ۲۸.

۶ ـ بقره/ ۲۴۷.

۷ ـ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۲ و ۲۳.

۸ ـ همان، ج ۴۴، ص ۱۹۱.

۹ ـ میزان الحكمه، ج ۴، ص ۱۴۵، باب الرّضا.

۱۰ ـ توبه/ ۱۰۰.

۱۱ ـ مجادله/ ۲۲.

۱۲ ـ مجمع البیان، ج ۹ و ۱۰، ذیل سوره والفجر و تفسیر صافی، ج ۲، ص ۸۱۸.

۱۳ ـ والفجر/ ۲۷ و ۲۸.

۱۴ ـ رعد/ ۲۸.

۱۵ ـ مفاتیح الجنان، دعای عرفه.

۱۶ ـ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۷.

۱۷ ـ مقتل الحسین، مقرّم، ص ۳۵۷.

۱۸ ـ كهف/ ۱۳.

۱۹ ـ تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص ۳۶۰.

۲۰ ـ مجمع البیان، ذیل آیه.

۲۱ ـ بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۴۴۳، به نقل از كتاب وقعهٔ صفّین، نصربن مزاحم.

۲۲ ـ ارشاد مفید، ص ۲۰۷ و ۲۰۸.

۲۳ ـ انوارالبهیّه، ص ۴۵.

۲۴ ـ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶.

۲۵ ـ همان، ص ۹.

۲۶ ـ تحف العقول، ص ۱۷۶ و تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۲۹.

۲۷ ـ احزاب/ ۳۹.

۲۸ ـ آل عمران/ ۱۷۳.

۲۹ ـ مائده/ ۴۴.

۳۰ ـ نساء/ ۷۷.

۳۱ ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه ۴۵، ص ۹۷۱.

۳۲ ـ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۸.

۳۳ ـ تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۵۹.

۳۴ ـ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۰ و ۵۱.

۳۵ ـ لؤلؤ و مرجان، ص ۱۹۶ ـ ۱۹۸.

۳۶ ـ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۷، به نقل از معانی الاخبار، ص ۲۸۸، باب معنی الموت.

منبع:ماهنامه كوثر‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.