جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بد رفت بدتر آمد


بد رفت بدتر آمد

رونان بنت مدت ها یكی از منتقدان سرسخت بلر بود و حالا جانشین وی یعنی گوردون براون را مورد هدف قرار داده و می پرسد آیا براون واقعا آن چیزی را كه برای نجات دادن انگلیس لازم است, دارد یا نه

رونان بنت مدت‌ها یكی از منتقدان سرسخت بلر بود و حالا جانشین وی یعنی گوردون براون را مورد هدف قرار‌داده و می‌پرسد آیا براون واقعا آن چیزی را كه برای نجات دادن انگلیس لازم است، دارد یا نه.

رابین كوك در مارس سال ۲۰۰۳ در زمان استعفای خود حرفی به یاد ماندنی در تاریخ سیاسی مدرن زد و آن زمانی بود كه اعلام كرد استعفای او از دولت به دلیل اشغال غیرقانونی عراق بوده است. اگر در فیلم آن زمان خوب دقیق شوید مردی با موهای جو گندمی را خواهید دید كه در پشت سر وی ایستاد و شروع به دست زدن كرد. این دست زدن‌ها در مجلس این كشور صورت نگرفت مبادا فضای داغ آن زمان را جنبش‌های ضد جنگ از بین ببرد اما رابین كوك هر روز بیشتر و بیشتر در میان نمایندگان مجلس مورد ستایش قرار گرفت. آن مرد با موهای جوگندمی جان مك دانل بود و چهار سال بعد به عنوان كاندیدا مورد توافق جناح چپ حزب كارگر با گوردون براون به مخالفت پرداخت. پس از سه روز بود كه یك نظرسنجی نشان داد مك دانل فقط در همان چند روز توانسته است ۲۰ درصد آرا را برای عضویت در هیات انتخاب كنندگان نخست‌وزیر به دست آورد. طرفداران براون شروع كردند به تلفن زدن به طرفداران مك دانل و تلاش برای اینكه مواضع وی را نرم‌تر كنند، این در حالی بود كه آنان نمی‌دانستند راه خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت برای براون نزدیك‌تر از آن چیزی است كه تصورش را می‌كنند.

طرفداران حزب كارگر آیا می‌دانند كه در مقایسه براون و مك دانل چه كسی انتخاب شده است؟ و آیا می‌دانند این انتخاب چقدر به ضرر آنهاست؟

آیا به غیر از این بوده است كه براون در دیدارهای ۵‌ثانیه‌ای كه از بخش‌های مختلف عراق داشت فقط به گفتن جمله تكراری «ما باید درس بگیریم» بسنده می‌كرد. تازه این در حالی است كه خود براون به جنگ عراق رای داده و در جمع آوری بودجه برای آن شركت كرده بود. در واقع باید گفت چه تونی بلر و چه گوردون براون هیچ یك نمی‌توانند هدایت كشوری همچون انگلیس كه خود را در مشاركت با اشغال عراق خراب كرده است، بر عهده گیرند. این یكی از جمله‌های معروف براون است: در جهان ناامن امروز ما باید قدرت این را داشته باشیم تا تصمیمات بلندمدت لازم را برای اطمینان از ثبات و امنیت اتخاذ نماییم. اما نگهداری از منابع مالی كه براون آن را مهم‌ترین افتخار خود می‌داند، نیز حیطه‌ای نیست كه وی بتواند كارنامه قابل‌قبولی از خود ارائه دهد. او در واقع خودش گمان می‌كند اقتصاد انگلیس را از چرخه‌ای تكراری نجات داده است اما تنها كاری كه او انجام داد این بود كه راهی را باز كرد تا ثروتمندان همچنان بالاتر روند و طبق فقیر جامعه باز هم در فقر باقی بمانند. او به وجود میلیونرهایی كه هر روز در انگلیس پولدارتر می‌شوند، كاملا بی‌اعتناست.

نخست‌وزیر‌های حزب كارگر معمولا به خاطر این سرنگون شدند كه اتحادیه‌های اصناف را برای صرف ساندویچ و شربت به خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت دعوت می‌كردند. آنان این افراد را نیاز داشتند تا در زمان غوغا برای كسب آرای بیشتر از آنان به عنوان میلیاردرهای قوی و سرمایه‌گذاران بی قید و شرط استفاده كنند. كمتر كسی است كه نداند بیل گیتس از مایكروسافت چه تاثیرات زیادی در بالا رفتن براون در خزانه داری داشت. پایان داستان تراژدی است. یك پنجم مردم انگلیس به عنوان «طبقه فقیر» شناخته شده‌اند و این در حالی است كه در سال ۱۹۷۹ فقط ۱۳ درصد افراد از طبقه فقیر بودند. در میان اقلیت‌های قومی عددها و آمار بسیار بدتر است. ۸۵ درصد از آسیایی‌ها و ۴۰ درصد از انگلیسی‌های سیاه از طبقه فقیر هستند. این اولین دولت حزب كار خواهد بود كه این چنین در نابرابری میان فقیر و غنی، شمال و جنوب و سفید و سیاه بر كرسی ریاست می‌نشیند. این دولت با جرایم و زندان‌هایی پر از مجرم روبه‌روست كه خودش در به وجود آوردن آن موثر بوده است. این دولت مطمئنا بر سلامتی روانی و فیزیكی مردم نیز تاثیر مخربی خواهد داشت.

گوردون براون اخیرا كتابی را درباره آمار فداكاران تاریخی نوشته است كه با وجود مخالفت‌های مردم به اجرای سیاست‌های خود پرداخته‌اند. من خودم به همراه مك دانل و دیگر مخالفان با جنگ اعلام می‌كنیم برای مثال مشاركت در جنگ عراق باوجود مخالفت‌های مردم چطور می‌تواند فداكاری و ایستادگی در برابر اعتراضات مردمی نامیده شود.