جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اسرائیلی خوب اسرائیلی بد


اسرائیلی خوب اسرائیلی بد

از اسپیلبرگ توقعی بیش از این نمی رود و همین كه در آخرین فیلم تصویری نسبتاً درست از استدلال های فلسطینی ها ترسیم شده است باز هم غنیمت است, غنیمتی كه البته بیش از آنكه به انصاف سینمای آمریكا باز گردد به وسعت لازمهٔ انقلاب سنگ و عملیات استشهادی مربوط می شود كه پیامش تا آن سوی سرزمین هالیوود نیز رسیده است

طی چند سال اخیر و به ویژه از سال جاری، فیلمهای نسبتا‌ً قابل توجه و بسیاری در سینمای خارج ساخته و نمایش داده شده‌اند كه دارای بار سیاسی بالا بوده‌اند. «سیرینا»، «كاپوتی»، «شب‌بخیر و موفق باشید»، «یونایتد ۹۳»، «مونیخ»، «اینك بهشت»، «عروس سوریه»، «جنگ درون»، «در جست‌وجوی قانون در جهان اسلام» و... از آن جمله هستند. این نشان می‌دهد كه برخلاف سینمای بی‌بو و خاصیت ایران كه در آن با موضوعات به شدت محدود و بی‌خطر رو‌به‌رو هستیم، در آن سوی مرزها، سیاست همچنان در آینه سینما بازتاب دارد.

ممكن است البته ‌این جهت‌گیری‌های سیاسی ل‍َه یا علیه عقاید رسمی‌ نظام ما باشد یا نباشد، ‌اما به هر حال نشان از پویایی سینمایی دارد كه در اینجا به غلط گمان می‌رود نشانهٔ موفقیت آن همان بریدگی از سیاست است! ‌برخی از فیلم‌هایی كه در بالا از آنها یاد شد، نگاهی كاملا‌ً جانبدارانه و بر مبنای سیاستهای رسمی آمریكا و نظام ایدئولوژیك غرب به جهان دارند و در این میان جهان اسلام و خاورمیانه بیش از هر منطقهٔ دیگر تحت این نوع نگرشها هستند. ‌

اما برخی دیگر، رهیافتی جدی‌تر و مسئولانه‌تر به قضیه داشته و گرچه رد پاهایی از همان دیدگاه كلیشه‌ای به مسلمانان نیز در آنها قابل جست‌وجو است، حتی ممكن است لحن تعدیل‌شدهٔ آنها بیشتر بر مبنای جهت‌گیریهای جناحی باشد (مثل جهت‌گیری مایكل مور علیه حزب جمهوری‌خواه آمریكا در دو فیلم مستند اخیرش كه بیش از آنكه ناشی از نگرش عدالت‌محورانه او باشد مبتنی بر هواخواهی نسبت به حزب دموكرات این كشور است)، ولی در هر حال گویای نوعی تغییر جهت در سینمای سیاسی كاملا‌ً تك‌انگارانه‌ای ‌است كه پیش از این در آثاری از قبیل «بدون دخترم هرگز» مشهود بود.

بدیهی است كه انتخاب هر فیلم نه به معنای تأیید نه به معنای نفی همه جانبه آن است، منتها در پایان مجموعه بررسیهای آثار مزبور، جمع‌بندی از جایگاه جهان اسلام در سینمای خارج (با تأكید بر سینمای غرب) ارائه خواهد شد.

فیلم «مونیخ» كه در مراسم ‌امسال اسكار، یكی از مطرح‌ترین فیلمها بود، توسط یكی از نام‌آورترین فیلمسازان‌ آمریكا، استیون اسپیلبرگ، ساخته شده است. عمدهٔ شهرت اسپیلبرگ، در ساخت آثار هیجان‌آور و سرگرم‌كننده با رگه‌هایی از ژانر علمی تخیلی است كه عموما‌ً مخاطبان نوجوان و جوان را نیز در بر می‌گیرد: «آرواره‌ها»، «ئی‌تی»، «برخورد نزدیك از نوع سوم»، «شركا ایدیانا جونز»، «پارك ژوراسیك»، «جنگ دنیاها»، «گزارش اقلیت» و «هوش مصنوعی» ‌اما در این بین آثار سیاسی نیز جایگاه خاص خود را دارند مانند: «امپراتوری خورشید»، «آمستار» و «فهرست شیندلر».

فیلم اخیر، یكی از سیاسی‌ترین فیلمهای اسپیلبرگ است كه دم خروس یهودی‌گری نیز به خوبی در آن پیداست: حكایت یهودیان تحت جریان آنتی سیمتیزم و هوكوه در آلمان نازی است. تصویری كه اسپیلبرگ از یهودیان در این فیلم ارائه می‌دهد، منطبق بر همان سیاستی است كه سالها صهیونیستها با توسل به آن، حضور خود در فلسطین را موجه می‌انگاشته و می‌انگارند، یعنی مظلومیت تاریخی قوم یهود. نگاه رمانتیك و احساسات‌گرایانه‌ای كه اسپیلبرگ در این فیلم نسبت به یهودیان می‌افكند، سمپاتی مخاطب را نسبت به ‌این قوم چنان بر می‌انگیزد كه زمینهٔ تاریخی مزبور را به عنوان حق مسلم یهودیان جهت داشتن یك كشور مستقل تثبیت می‌كند. البته با دانستن اینكه اسپیلبرگ خود یك یهودی است و با لابی یهود در آمریكا نیز در ارتباط است، بار ایدئولوژیك فیلم سنگینی بیشتری پیدا می‌كند. «فهرست شیندلر» البته اگر‌چه فیلم عامه‌پسندی است و با رگ‌ خوابی كه كارگردانش از تماشاگر در دست دارد، با استقبال نسبی نیز مواجه شد،‌ اما نزد منتقدان واجد ارزش چندان دانسته نشد و بیان آن به علت انطباق با كلیشه‌های مرسوم در برانگیختن عواطف خام تماشاگر، ضعیف و عوام‌فریبانه تلقی گردید. این فیلم اسپیلبرگ باعث شد كه نگاه جهان اسلام به آثارش دقیق‌تر شود و حتی از سری فیلمهای سرگرم‌كننده و تریلر ایندیانا جونز نیز قرائتی استخراج شود كه دال بر تلاش این كارگردان در جهت تقویت مبانی بنیادی صهیونیسم به نحوی ظریف است.

اما فیلم «مونیخ» كه باز بحث جریان یهودی‌گری منتها از زاویه دیگری را پیش می‌كشد، این بار به جای آلمان نازی، فلسطینیها را در مقابل یهودیان قرار داده است. قصه فیلم از واقعهٔ گروگان‌گیری المپیك ۱۹۷۲ مونیخ آغاز می‌شود كه طی آن چند فلسطینی، ورزشكاران اسرائیلی مستقر در هتل را به گروگان می‌گیرند تا در ازای آزادی آنها، اسرائیل نیز زندانیان فلسطینی را رها كند. نهایت این قضیه البته با كشتار گروگان‌گیران و گروگانها خاتمه می‌یابد، ‌اما این واقعه بستری است تا اسپیلبرگ وقایع بعدی را نیز كه عبارت از انتقام صهیونیستهاست به تصویر بكشد. این ‌امر با جلسهٔ محرمانه‌ای كه نخست‌وزیر وقت اسرائیل، گلوامیر، با برخی مشاورانش می‌گذارد شروع می‌شود؛ جلسه‌ای كه برای حفظ حیثیت و كیان صهیونیسم، ترور مخفیانه برخی از رهبران عرب كه به نظر می‌رسد در واقعهٔ مونیخ دست داشته‌اند به تصویب می‌رسد.

تصویری كه اسپیلبرگ از نخست وزیر اسرائیل در این عرصه ارائه می‌دهد، بی‌شباهت به پرسونای جورج بوش نیست كه بر حسب دفاع از كیان ملت آمریكا كه دست به اشغال عراق و افغانستان زده است و به نظر می‌رسد كه ‌این شباهت‌سازی عمدی نیز باشد چرا كه برخی از سخنان گلدامیر دقیقا‌ً پهلو به استدلالهای بوش می‌زند و ظاهرا‌ً موضع ضد بوش اكثر سینماگران غرب در این نوع رویكرد بی‌تأثیر نبوده است. ‌اما این اولین شوك فیلم مونیخ است و با انتخاب اونر، یكی از محافظان گلدامیر، به عنوان رهبر گروه عملیاتی تروریستی، این شوك ادامه پیدا می‌كند. اونر كه شخصیت اصلی فیلم نیز هست، زندگی آرامی ‌را در كنار همسر باردارش سپری می‌كند ولی با این عملیات كه قرار است كاملا‌ً مخفیانه نیز باقی بماند، آرامش زندگی‌اش از هم پاشیده می‌شود. او در كنار یك سازندهٔ بمب، كه قبلا‌ً شغل عروسك‌سازی داشته است، یك راننده، یك تیرانداز ماهر و یك پاك‌كننده (كسی كه مأموریت دارد در پایان عملیات هر گونه اثر از گروه تروریستی را پاك كند) عملیات را آغاز می‌كند و طبق لیستی كه از طرف دولت اسرائیل به او داده شده است، به ترور رهبران عرب می‌پردازد. ‌اما در مسیر این روند پ‍ُرخشونت، رفته‌رفته نه تنها احساس‌ امنیت جانی گروه رو به نقصان می‌گذارد، بلكه آرامش فكری‌شان در اعتقاد به سلامت نفس دولت‌مردان اسرائیل نیز دچار خدشه می‌شود. سوژه‌های ترور اونر بیشتر آدمهای فرهنگی هستند و همین او را دچار شك می‌كند، به ویژه آنكه در پایان در می‌یابد كه یكی از مهم‌ترین افراد كه نامش در لیست وجود دارد از طرف سازمان CIA تحت حمایت است و دسترسی به او ممكن نیست و این تحت الحمایگی نیز ناشی از توافقی است كه دولت‌ آمریكا با برخی گروههای عرب مبنی بر آسیب رساندن به سازمانهای متبوع خود از طرف آنها داشته است. بدین ترتیب اسپیلبرگ، در ارتباط بین آدمهای اسرائیل، اعراب و‌ آمریكا، دولت آمریكا را به باد انتقاد می‌گیرد كه سیاستش در قبال خاورمیانه سیاستی دوگانه است و البته می‌دانیم از رهیافت صهیونیستهای افراطی نیز هست.

در اوایل فیلم نیز كه قرار است ورزشكاران اسرائیلی به گروگان گرفته شوند، این ورزشكاران‌ آمریكایی هستند كه در اقدامی‌(البته ناخواسته) به عربها كمك می‌كنند تا به مقر اسرائیلیها برسند و این نشان می‌دهد كه اسپیلبرگ به‌رغم‌ آمریكایی بودنش، همچنان بر طبل صهیونیستها می‌كوبد و به زعم خود نقش بازدارندهٔ آمریكا را در تحقق كامل اهداف اسرائیل به چالش می‌كشد تا به خوبی سخن از زبان افراطیان یهودی گفته باشد. ‌اما این انتقاد متوجه اروپا نیز هست. اونر برای دسترسی به سوژه‌های ترور، با یك گروه تروریستی فرانسوی همكاری می‌كند كه هیچ كاری به حقانیت یا عدم حقانیت دو طرف ماجرا ندارند و هر كس كه پول بیشتری بدهد برای او كار می‌كنند. روحیه كاسب‌كار از این گروه، در برداشتی تعمیم‌یافته، ناظر به سیاست دوگانه‌ای است كه صهیونیستهای تندرو، آن را متعلق به اتحادیه اروپا در قبال مباحث خاورمیانه می‌دانند.‌

اما در این میان، اسپیلبرگ، خود در رهیافتی دوگانه در عین اینكه آمریكا و اروپا را به دلیل دورویی‌شان در قبال اسرائیل به باد انتقاد می‌گیرد، جریان تروریسم دولتی اسرائیل را هم در موقعیت سرزنش‌كرده نمایش می‌دهد و به نظر می‌رسد این بزرگ‌ترین چالش اثر باشد. اونر و گروهش در یك وضعیت رو به فروپاشی قرار می‌گیرند تا جایی كه یكی از اعضای گروه صراحتا‌ً به اونر می‌گوید كه ما با این كارها داریم از ایمان پاكی كه به جریان صهیونیسم داریم دور می‌شویم. نحوهٔ تصویر‌سازی ترورها، به خوبی موقعیت مظلوم فلسطینیها را نشان می‌دهد به ویژه در صحنه‌ای كه داخل تلفن یكی از آنها بمبی كار گذاشته شده است و ناگهان به جای سوژه مورد نظر، دختر خردسال او گوشی تلفن را بر می‌دارد. اگر در این صحنه از زیركی اسپیلبرگ، كه تداعی‌گر انسان‌دوستی تروریستهای اسرائیلی است، بگذریم، در عین حال معصومیت سوژه‌های ترور نیز تداعی می‌شود. این مظلومیت و مصدومیت در گفت‌و‌گوی یك فلسطینی با اونر، كه خود را آلمانی جا زده است، به خوبی پیداست. جوان فلسطینی كه نامش علی است در مقابل استدلال اونر كه مبارزات فلسطینیها را بی‌نتیجه و موجد خشونت بیشتر می‌داند ابراز می‌كند كه شما اروپاییها عذاب وجدان ناشی از یهودی‌آزاری‌تان را به ما فلسطینیها تحمیل كرده‌اید. پدران ما یهود‌آزار نبوده‌اند. بلكه پدران شما بوده‌اند و این شما هستید كه باید تقاص گناه پدرانتان را پس بدهید نه ما! اگر ما مبارزه می‌كنیم ‌امیدمان به تحقق آرمانی است كه اگرچه ممكن است دهها سال طول بكشد،‌ اما ما برای رساندن پیام مظلومیت خود به جهانیان این مبارزه را ادامه می‌دهیم و از مرگ هراسی نداریم.

این عبارات كه از زبان یك فلسطینی شنیده می‌شود، استدلالی محكم‌تر از آن دارد كه اونر بتواند پاسخی به آن بدهد. علی اگرچه در نهایت كشته می‌شود،‌ اما تأكیدی كه كارگردان بر مرگ او دارد نشانهٔ اهمیت سخنان اوست.‌ اما قضیه چیست؟ آیا اسپیلبرگی كه برای جریان آشوتیس در فیلم فهرست شنیدلر مجلس عزا راه می‌اندازد، حال ‌ضد صهیونیست شده است؟!

به نظر می‌آید كه نهضت انتفاضه و عملیات استشهادی در طول چند سال اخیر، صرفا‌ً معطوف به درگیری اعراب و اسرائیل نبوده است و پیام سمبلیك آن را دست كم بخشی از جریان سینمای‌ آمریكا تا حدی درك كرده است. از این رو حمایت از صهیونیسم دیگر به صراحت سابق انجام نمی‌پذیرد و در كنار آن برای پرهیز از مطلق‌گرایی، كه دیگر خریدار چندانی در این مورد ندارد، سعی می‌شود بحث مظلومیت فلسطینیها نیز مطرح شود. بدین ترتیب، هم وجهه روشنفكرانه و عدالت‌طلبانه فیلم حفظ می‌شود و هم‌چون فیلم فهرست شیندلر متهم به یك جانبه‌نگری نمی‌گردد و هم در عین حال مشروعیت قضیهٔ صهیونیسم نیز محفوظ باقی می‌ماند. آنچه اسپیلبرگ در فیلم «مونیخ» نقد كرده است، خود صهیونیسم نیست، بلكه ماشین تروریسم دولتی آن است كه دیگر آش را چنان شور كرده كه خود آشپزها نیز به فغان‌ آمده‌اند! از قضا مرثیه‌سرایی كه در قالب فلاش‌بكهای مربوط به كشته‌شدگان صهیونیست در واقعهٔ مونیخ انجام می‌گیرد، به روشنی حس سمپاتیك فیلمساز را نسبت به اسرائیل نشان می‌دهد. در این مرثیه‌سرایی البته یادی از صبرا و شتیلا و كفرقاسم نمی‌شود و در مسیری به ظاهر انصاف‌مدارانه، یهودیان و اعراب دو روی یك سكه بر شمرده می‌شوند به نحوی كه هر دو مظلوم و ستم‌دیده‌اند و قربانی سیاستهای سوء دولتهای اسرائیل،‌ آمریكا و اروپا شده‌اند. در این فیلم با مبارزه اعراب هم‌دردی می‌شود، ‌اما هیچ ایرادی نیز به عدم مشروعیت سكونت یهودیان در فلسطین اشغالی به عمل نمی‌آید و همان بحث سازش به جای جنگ به عنوان آرمان و تم اصلی فیلم مورد تأكید قرار می‌گیرد. فروپاشی گروه اونر در آخر فیلم به نوعی بر فلج بودن سیاستهای خشونت‌گرایانه و ماشین جنگی دولت اسرائیل صحه می‌گذارد‌ اما در این بین هیچ اشاره‌ای به‌ این موضوع نمی‌شود كه اصولاً ذات صهیونیسم با نژادپرستی، میلیتاریسم و تجاوز سنخیت دارد و این نوع انتقادها بیشتر به حبابهای كف شبیه است. ‌

اما با این حال، از اسپیلبرگ توقعی بیش از این نمی‌رود و همین كه در آخرین فیلم تصویری نسبتاً درست از استدلالهای فلسطینیها ترسیم شده است باز هم غنیمت است، غنیمتی كه البته بیش از آنكه به انصاف سینمای‌ آمریكا باز گردد به وسعت لازمهٔ انقلاب سنگ و عملیات استشهادی مربوط می‌شود كه پیامش تا آن سوی سرزمین هالیوود نیز رسیده است.

منبع: ماهنامه سوره ، شماره ۲۶