پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به موسیقی خیلی دور, خیلی نزدیك


نگاهی به موسیقی خیلی دور, خیلی نزدیك

موسیقی فیلم كه برخلاف كاراكترهای دیگر نه تنها روی مغز و اعصاب تماشاچی راه نمی رود بلكه گوش و ذهن او را نوازش می كند و به خوبی در خدمت داستان و فضای فیلم قرار دارد

موسیقی فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیك» ساخته محمدرضا علیقلی برنده سیمرغ بلورین بهترین آهنگساز در بیست و سومین جشنواره فیلم فجر و یكی از بهترین كارهای چند سال اخیر سینمای ایران در زمینه آهنگسازی فیلم است موسیقی فیلم كه برخلاف كاراكترهای دیگر نه تنها روی مغز و اعصاب تماشاچی راه نمی رود بلكه گوش و ذهن او را نوازش می كند و به خوبی در خدمت داستان و فضای فیلم قرار دارد.

«خیلی دور، خیلی نزدیك» یك فیلم جاده ای و دارای یك شخصیت محوری است. دكتر عالم (مسعود رایگان) در طول گذر از كویر با آدم هایی روبه رو می شود كه هر یك اثری بر او می گذارند و می روند. فیلم به جز اینها دو شخصیت محوری دیگر دارد كه هیچ گاه دیده نمی شوند، اما در سراسر فیلم در ذهن تماشاگر حضور دارند، یكی سامان پسر دكتر عالم و دیگری موسیقی فیلم!موسیقی فیلم در «خیلی دور، خیلی نزدیك» دقیقاً به مثابه یكی از كاراكترهای فیلم ایفای نقش می كند، چرا كه موضوع و داستان فیلم متافیزیكی و معنوی است و كارگردان و آهنگساز با هوشمندی و ظرافت از این هنر آسمانی در صحنه های فیلم استفاده كرده اند.مثلاً در یكی از صحنه های ابتدایی فیلم دكتر مشغول توضیح وضعیت دختر بیماری كه در حالت كما قرار دارد برای خانواده اوست و جملاتی با این مضمون می گوید:

- تصور كنید یك آدمی در یك چاه گیر كرده، نه نوری هست، نه صدایی، نه غذایی و نه حتی كسی كه از وضعیت این آدم باخبر باشد...كارگردان در این سكانس بی موسیقی با تاكید بر چهره او به راحتی به تماشاگر می گوید كه آن كسی كه در چاه گیر افتاده، در واقع خود دكتر است.در پلان های بعدی كه دكتر اسكن های مربوط به سر فرزندش سامان را می بیند و پی به بیماری او می برد، یك باره موسیقی فیلم با تم فاجعه شروع می شود و وقتی كه دكتر با دستمال كاغذی عرق چهره اش را پاك می كند، شدت بیشتری می گیرد.

این موسیقی با تداوم در صحنه های بعد (رانندگی دكتر و رفتن به مطب دوست و همكار متخصص اش) با توضیحات آرام كننده دوست دكتر در مورد بیماری سامان حالت آرام تری پیدا می كند.در واقع موسیقی و پرداخت سینمای همین چند صحنه، درباره دكتر این توضیح اساسی را به تماشاگر می دهد كه او آدمی به شدت تحت تاثیر دنیای بیرون و فاقد جنبه های معنوی و درونی است.در سینمای كلاسیك، كارگردان ها معمولاً برای شخصیت پردازی و پیشبرد بهتر داستان فیلم از تضادهای شخصیت های مثبت و منفی استفاده وافری می برند و چون در «خیلی دور، خیلی نزدیك»، كاراكتر اصلی ضدقهرمان بوده تكمیل این وظیفه برعهده سامان، افرادی مثل آن خانم دكتر جوان و همچنین موسیقی فیلم افتاده است.

سامان برخلاف پدرش كه گوشه چشمی به منشی زیبای خود دارد، آدمی معنوی است. او هم به نجوم و رصد كردن ستارگان _موجودات آسمانی- علاقه مند است و هم دل در گرو عشق دختری به نام نگین دارد. در حالی كه دكتر فقط از نظر موقعیت دنیوی و اجتماعی و در نهایت علمی آدم موفقی است و در بقیه مسائل به شدت لنگ می زند!نگاه كنید به صحنه ای كه دكتر به اتفاق نسرین (الهام حمیدی) پس از معاینه آن نوجوان حادثه دیده در دل كویر با اتومبیل به سمت مبدأ حركت می كنند.

با حركت ماشین موسیقی آغاز و با به صدا درآمدن زنگ موبایل دكتر موسیقی قطع می شود. دكتر در دل شب ماشین را متوقف می كند و پیاده می شود و به خیال خود می كوشد تا به سامان امید بدهد _ در حالی كه وضعیت روحی خود او، با بازی خوب مسعود رایگان اصلاً مطلوب نیست _ در مقابل سامان تلفنی برای نسرین از «سحابی ها» و سفره هفت سین سال تحویل می گوید و موسیقی مفصل در مینور حال و هوای قشنگی به حرف های آن دو می دهد.

این حرف ها نوعی امانت به شمار می آیند كه سامان آنها را به پدرش می گوید و ترجیح می دهد به نسرین _ پزشك جوانی كه فداكارانه در كویر مانده و به مردم خدمت می كند _ انتقال دهد.در صحنه های بعد نگین- دوست سامان- به دكتر تلفن می زند و به او خبر می دهد كه سامان بیهوش شده، با توصیه های دكتر به نگین وقتی كه سامان به هوش می آید و چند كلام با پدرش حرف می زند، صدای اركستر را می شنویم كه با پایان مكالمه و اضافه شدن ویولن حالتی ریتمیك به خود می گیرد.

این موسیقی مفصل و طولانی-درست مانند صحنه های اوج فیلم های كلاسیك تاریخ سینما- روی دیالوگ های دكتر و نسرین ادامه می یابد.(به خصوص آنجا كه نسرین به دكتر می گوید: «می بخشید استاد، من فكر می كنم این آقا سامان نیست كه به كمك احتیاج دارد...»)این موسیقی با گریه دكتر بعد از جداشدن از نسرین قطع می شود. یكی از دلایل موثر از كار درآمدن موسیقی علیقلی، استفاده حساب شده او از موسیقی است.

فیلم پر از حاشیه های صوتی غنی و گوش نواز است. مانند جایی كه دكتر كارت تبریك سامان به مناسبت سال نو را در خانه می بیند و صدای زنگ ساعت- شبیه ناقوس كلیسا- شنیده می شود یا قطع موسیقی در پی كند شدن ریتم آن در صحنه ای كه اتومبیل دكتر به دلیل عبور كاروان شتر ها می ایستد و صدای زنگ شتر ها به گوش می رسد و همچنین صداهای آواز مانند ناشی از حركت اتومبیل در جاده كه گاه و بیگاه در خدمت فیلم است.در صحنه پایانی فیلم، دكتر - كه اتومبیلش تقریباً زیر شن های كویری مدفون شده- را می بینیم كه نیمه جان مشغول مرور صحنه های فیلمبرداری شده با هندی كم خودش است و موسیقی ریتمیك با لحنی مهربان در حال پخش است.

او كه دیگر دارد آخرین نفس ها را می كشد، به سقف اتومبیل خیره می شود و با شنیدن صدای محكم یك تپش قلب موسیقی قطع می شود. در ادامه صدای تلاش كسی یا كسانی را می شنویم كه موفق می شوند سقف اتومبیل را كنار بزنند و سرانجام صدای سامان كه می گوید: «خوبی بابا؟» فیلم با روشنایی و دست سفید سامان كه از «بالا» به كمك پدرش می آید تمام و موسیقی تیتراژ پایانی آغاز می شود

علی شیرازی