پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

آفتاب شبانه شعر


آفتاب شبانه شعر

شاعران و نویسندگان برجسته در این دوران با ابر روایت های مسلط سنت و سلطنت و فئودالیسم از اساس درگیر نشده بودند, هنوز جایگاه برجسته تزار به رسمیت شناخته می شد و به رغم انتقاداتی كه از اشراف و زمینداران به عمل می آمد و تصاویر اعتراض گونه یی كه از زندگی دهقانان ترسیم می شد جریان كلی ادبیات و نظام سیاسی و اجتماعی هنوز قادر به همزیستی با یكدیگر بودند

● جلوه‌ های‌ جنبش‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ در ادبیات‌ قرن‌ نوزدهم‌ روسیه‌

در اواسط‌ قرن‌ هجدهم‌ میلادی‌، با تاسیس‌ دانشگاه‌ های‌ بزرگ‌ و جدید در روسیه‌ حیات‌ علمی‌ و بخصوص‌ ادبی‌ نسل‌ های‌ جدید روسیه‌ تحول‌ مثبتی‌ یافت‌. در این‌ میان‌ باید به‌ تاسیس‌ دانشگاه‌ مسكو در سال‌ ۱۷۵۵ اشاره‌ كرد كه‌ از نظر تاریخی‌ حایز اهمیت‌ است‌.

«میخاییل‌ لومونوسف‌» دانشمند و شاعر روسی‌ كه‌ خود با سرودن‌ مجموعه‌ اشعار «تراژدی‌ های‌ سوماروكف‌» آغازگر عصر كلاسیسم‌ در ادبیات‌ روسیه‌ است‌، طراح‌ دانشگاه‌ مسكو به‌ شمار می‌ رفت‌. او تلاش‌ كرد به‌ رغم‌ خواست‌ حكومت‌ روسیه‌ در جهت‌ محدودكردن‌ دانشجویان‌ به‌ پسران‌ اشراف‌، فرزندان‌ طبقات‌ دیگر (البته‌ به‌ جز سرخ‌ ها) نیز بتوانند وارد دانشگاه‌ شوند و تا حد زیادی‌ هم‌ موفق‌ شد.

در آغاز سال‌ میلادی‌ ۱۷۶۷ همه‌ دوره‌ های‌ دانشگاه‌ مسكو را به‌ زبان‌ روسی‌ تدریس‌ می‌ كردند و از این‌ جهت‌ با تمام‌ دانشگاه‌ های‌ غرب‌ كه‌ هنوز زبان‌ لاتین‌ قرون‌ وسطایی‌ در آنها تدریس‌ می‌شد متفاوت‌ بود. در این‌ دوران‌ تا اوایل‌ دوره‌ ظهور گرایش‌ های‌ رئالیستی‌، فضای‌ حاكم‌ بر ادبیات‌ روسیه‌ در بعد سیاسی‌ و اجتماعی‌، نوعی‌ خیرخواهی‌ محافظه‌ كارانه‌ بود.

ادیبان‌ این‌ دوره‌ به‌ دلیل‌ تماس‌ ناگزیر اكثر آنان‌ با توده‌ مردم‌ و توان‌ احساس‌ و تجسم‌ شرایط‌ واقعی‌ حیات‌ آنان‌ در شهر و روستا در بسیاری‌ از آثار خود با مظلومیت‌ها و محرومیت‌ های‌ اقشار فرودست‌ جامعه‌ به‌ خصوص‌ دهقانان‌ ابراز همدردی‌ صمیمانه‌ نمودند و بی‌ پرده‌ از مظالم‌ و فزون‌ طلبی‌ های‌ اشراف‌ و فئودال‌ها انتقاد می‌ كردند اما این‌ بدان‌ معنی‌ نبود كه‌ آثار آنان‌ بیانگر خواست‌ و اراده‌یی‌ مبنی‌ بر تحولی‌ عمیق‌ و انقلابی‌ در ساختار اجتماعی‌ و سیاسی‌ روسیه‌ به‌ شمار می‌ رفت‌. در این‌ دوره‌ مشروعیت‌ نهاد سلطنت‌ و نظام‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ سرفداری‌ (ارباب‌ رعیتی‌ برده‌ وار) توسط‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ به‌ چالش‌ كشیده‌ نشد.

شاعران‌ و نویسندگان‌ برجسته‌ در این‌ دوران‌ با ابر روایت‌ های‌ مسلط‌ سنت‌ و سلطنت‌ و فئودالیسم‌ از اساس‌ درگیر نشده‌ بودند، هنوز جایگاه‌ برجسته‌ تزار به‌ رسمیت‌ شناخته‌ می‌ شد و به‌ رغم‌ انتقاداتی‌ كه‌ از اشراف‌ و زمینداران‌ به‌ عمل‌ می‌آمد و تصاویر اعتراض‌ گونه‌یی‌ كه‌ از زندگی‌ دهقانان‌ ترسیم‌ می‌شد جریان‌ كلی‌ ادبیات‌ و نظام‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ هنوز قادر به‌ همزیستی‌ با یكدیگر بودند.

به‌ عنوان‌ نمونه‌ «آنتونیوخ‌ كانتمیر» شاعر و طنزپرداز برجسته‌ این‌ سال‌ها (اواسط‌ قرن‌ ۱۸) هرچند طرفداران‌ كهنه‌ پرستی‌، جهالت‌ و زندگی‌ انگلی‌ اشراف‌ را به‌ باد مسخره‌ می‌ گرفت‌ اما از «پطر كبیر» ستایش‌ می‌ كرد یا «گاوریلا درژاوین‌» بزرگ‌ ترین‌ شاعر دهه‌ های‌ آخر سده‌ هجدهم‌ از یك‌ طرف‌ آشكارا از زندگی‌ انگل‌ وار و خشونت‌ آریستوكراسی‌ روس‌ انتقاد می‌ كرد و از طرف‌ دیگر اشعاری‌ را به‌ مدح‌ كاترین‌ دوم‌ اختصاص‌ می‌ داد. البته‌ درژاوین‌ از بنیانگذاران‌ رئالیسم‌ روسی‌ است‌ كه‌ سلطه‌ كلاسیسم‌ بر ادبیات‌ روسیه‌ را در پایان‌ قرن‌ هجدهم‌ از میان‌ می‌ برد. به‌ عرصه‌ آمدن‌ رئالیسم‌ فضا را برای‌ توجه‌ بیشتر به‌ مسائل‌ زندگی‌ اجتماعی‌ و علل‌ و معلول‌ های‌ آن‌ مهیا می‌ كند. از مضامین‌ عرفانی‌ و عاطفی‌ انتزاعی‌ كاسته‌ می‌ گردد و سازوكار زندگی‌ روزمره‌ توده‌ها بیشتر در دیدگاه‌ شاعران‌ و نویسندگان‌ قرار می‌ گیرد. این‌ دوره‌ همزمان‌ با رسوخ‌ اولین‌ اندیشه‌ های‌ انقلابی‌ و تحول‌ گرایانه‌ در سرزمین‌ كهن‌ تزارها است‌ و تقریبا در همین‌ دوران‌ است‌ كه‌ جنبش‌ دكابریت‌ها رخ‌ می‌ دهد و سركوب‌ می‌ شود. بیشتر آنان‌ از افسرانی‌ بودند كه‌ در زمان‌ نبرد روسیه‌ با ارتش‌ ناپلئون‌ مدتی‌ را در اروپا و فرانسه‌ گذرانده‌ بودند و در آنجا با اندیشه‌ های‌ ترقی‌ گرایانه‌ غرب‌ و آموزه‌ های‌ انقلاب‌ فرانسه‌ آشنا شده‌ بودند.

جمعی‌ از آنان‌ در بازگشت‌ به‌ روسیه‌ تلاش‌ كردند با حمایت‌ از برادر نیكلای‌ اول‌ جانشین‌ الكساندر اول‌ فاتح‌ پاریس‌، كه‌ دارای‌ افكار اصلاح‌ طلبانه‌ بود از طریق‌ یك‌ جنبش‌ سیاسی‌ وارد قدرت‌ شوند كه‌ در یك‌ منازعه‌ خونین‌ كه‌ حدود ۱۰۰ كشته‌ برجای‌ گذاشت‌ سركوب‌ شدند. اما بعضی‌ از اعضا و اندیشه‌ هایشان‌ بطور پراكنده‌ به‌ عنوان‌ بازماندگان‌ جنبش‌ دكابریسم‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ دادند. اندیشه‌ های‌ دكابریست‌ها بیشتر اصلاح‌ گرایانه‌ و لیبرالیستی‌ بود. اما دكابریت‌ها و به‌ خصوص‌ این‌ اندیشه‌ها به‌ هیچ‌ عنوان‌ در درازمدت‌ به‌ عنوان‌ پیشگام‌ نهضت‌ انقلابی‌ روسیه‌ باقی‌ نماندند. نهضت‌ و جنبش‌ انقلابی‌ روسیه‌ پس‌ از مدت‌ كوتاهی‌ خصلت‌ رادیكال‌ و عدالتخواهانه‌ به‌ خود گرفت‌ و این‌ خصلت‌ پس‌ از چندی‌ در ادبیات‌ نیز خود را نشان‌ داد.

اولین‌ گرایش‌ های‌ رئالیسم‌ در اشعار «فراسكف‌» و «كاپینت‌» مشاهده‌ می‌ شد. با اینكه‌ اعتراض‌ علیه‌ ستم‌ فئودالی‌ در متن‌ آثار آنان‌ وجود داشت‌ و دیگر از مدح‌ شاهان‌ خبری‌ نبود اما اینان‌ را نیز نمی‌ توان‌ شاعران‌ انقلابی‌ خواند. عنصر اعتراض‌ اجتماعی‌ بویژه‌ علیه‌ نظام‌ سرفداری‌ در آثار «دنیس‌ فون‌ ویزین‌» در كمدی‌ اولش‌ به‌ نام‌ «سرتیپ‌» و به‌ خصوص‌ در كتاب‌ مشهورش‌ به‌ نام‌ «جوان‌ خام‌» پررنگ‌ تر می‌ شود اما او نیز علمدار و مبلغ‌ مبارزه‌ انقلابی‌ علیه‌ ساختار فئودالی‌ نبود. ارزشمندترین‌ جنبه‌ اجتماعی‌ آثار فون‌ ویزین‌ ترسیم‌ واقع‌ گرایانه‌ زندگی‌ مردم‌ در املاك‌ اشراف‌ در پایان‌ قرن‌ هجدهم‌ است‌. برای‌ اولین‌ بار این‌ «رادیشچف‌» است‌ كه‌ مضمون‌ مبارزه‌ انقلابی‌ علیه‌ ساختار سرفداری‌ را در آثارش‌ «چكامه‌ در راه‌ آزادی‌» و «سفر» طرح‌ می‌ كند.

همچنین‌ «ایوان‌ كریلف‌» را نیز فردی‌ میان‌ فون‌ ویزین‌ و رادیشچف‌ می‌ توان‌ به‌ شمار آورد. پررنگ‌ ترین‌ جلوه‌ كار كریلف‌ استهزای‌ فئودال‌ها بود. او با نمایاندن‌ ضعف‌ های‌ فردی‌ كار خود را آغاز می‌ كند و سپس‌ به‌ بعد اجتماعی‌ و طنز می‌ رسد. اعتماد او به‌ قدرت‌ عظیم‌ مردم‌ در قصه‌ هایی‌ كه‌ درباره‌ جنگ‌ سال‌ ۱۸۱۲ با ناپلئون‌ نوشته‌ كاملا آشكار است‌. «گوگول‌» كه‌ درباره‌ او سخن‌ خواهیم‌ گفت‌ درباره‌ كاركریلف‌ چنین‌ می‌ گوید: «تمثیلات‌ او میراث‌ ملی‌ اند و كتاب‌ حكمت‌ عامیانه‌ خود مردم‌ را شكل‌ می‌ بخشند.»

با عمده‌ شدن‌ جریان‌ «اعتراض‌ اجتماعی‌» در ادبیات‌، روابط‌ حكومت‌ و ادبیات‌ نیز تغییر یافت‌. در سال‌ ۱۸۲۶ و ۱۸۲۸ مقررات‌ سانسور شدیدی‌ برای‌ آثار مكتوب‌ وضع‌ شد. سانسورچیان‌ و نویسندگانی‌ كه‌ از قوانین‌ سانسور تخلف‌ می‌ كردند یا به‌ زندان‌ افتاده‌ و یا تبعید می‌گشتند. كمیته‌ مخفی‌ ویژه‌یی‌ برای‌ نظارت‌ بر فعالیت‌ های‌ سانسور تاسیس‌ شده‌ بود. «سانسور حتی‌ به‌ علامات‌ نت‌ های‌ موسیقی‌ مظنون‌ می‌ شد. برای‌ نشان‌ دادن‌ جاافتادگی‌ در كتاب‌ درسی‌ حساب‌ از سه‌ نقطه‌ استفاده‌ می‌ كردند و اگر این‌ نقطه‌ها جابه‌ جا می‌ شدند نویسنده‌ مورد اتهام‌ طرح‌ ریزی‌ نقشه‌ های‌ مخفی‌ قرار می‌ گرفت‌. نام‌ های‌ رومی‌ و یونانی‌ را از كتاب‌ های‌ درسی‌ حذف‌ كردند. زیرا روم‌ و یونان‌ دو دولت‌ جمهوری‌ بودند.»

البته‌ این‌ توضیحات‌ نباید این‌ تصور را به‌ وجود آورد كه‌ قدرت‌ نفوذ و ضمانت‌ سانسور بسیار بالا بود. ضعف‌ نسبی‌ ماشین‌ حكومتی‌، گستردگی‌ كشور و كم‌ اطلاعی‌ اكثر ماموران‌ سانسور مجال‌ تنفسی‌ برای‌ شعرا و نویسندگان‌ منتقد فراهم‌ می‌ كرد و این‌ در حالی‌ بود كه‌ موج‌ اصلی‌ و بزرگ‌ ادبای‌ معتقد و تحول‌ طلب‌ در راه‌ بود. و از بخت‌ بد حكومت‌ تزاری‌، انطباق‌ تقریبا كاملی‌ میان‌ برجسته‌ ترین‌ ادبا و منتقدین‌ آنها در حال‌ پدیدآمدن‌ بود. هنگامی‌ كه‌ الكساندر پوشكین‌ مشهور به‌ «آفتاب‌ شعر روسی‌» در آسمان‌ ادب‌ این‌ سرزمین‌ پدیدار شد این‌ انطباق‌ دیگر پنهان‌ كردنی‌ نبود.الكساندر پوشكین‌ را بزرگ‌ ترین‌ شاعر ملی‌ روس‌ و بنیانگذار ادبیات‌ جدید روسیه‌ و زبان‌ ادبی‌ روسی‌ می‌ دانند. داستان‌ منظومش‌ به‌ نام‌ «اوگنی‌ اونگین‌» و شعر طولانی‌ «روسلان‌» و «لودمیلا و كولی‌ ها» و اشعار تغزلی‌ او از بهترین‌ آثار ادبیات‌ جهان‌ هستند.

طنین‌ و موسیقی‌ اشعارش‌ روشنی‌ و دقت‌ زبانش‌ و توانایی‌ كم‌ نظیرش‌ در شعله‌ ور كردن‌ قلب‌ها با كلمات‌ باعث‌ شده‌ تا آثارش‌ مقبول‌ همگان‌ شود. با ظهور پوشكین‌ ادبیات‌ روس‌ با ادبیات‌ كهن‌ اروپا برابری‌ كرد. پوشكین‌ بر رشد و تكامل‌ ادبیات‌ آذربایجان‌، گرجستان‌، ارمنستان‌ و اوكراین‌ نیز تاثیر زیادی‌ داشت‌. از سوی‌ دیگر پوشكین‌ یك‌ شاعر منتقد، تحول‌ طلب‌ و بی‌ ایمان‌ به‌ سلطنت‌ به‌ شمار می‌ رفت‌.

او با برخی‌ از دكابریت‌ها رابطه‌ نزدیك‌ داشت‌ و تاثیر جنبش‌ و حركت‌ اجتماعی‌ آنان‌ در آثارش‌ مشهود است‌. اشعار آزادیخواهانه‌ پوشكین‌ و هجویاتش‌ از تزار الكساندر اول‌ در میان‌ جوانان‌ سخت‌ بر سر زبان‌ها افتاده‌ بود. حكومت‌ تزاری‌ سعی‌ در جداكردن‌ او از مردم‌ داشت‌ و سرانجام‌ او را در سال‌ ۱۸۲۰ به‌ جنوب‌ تبعید كرد ولی‌ این‌ كار فقط‌ موجب‌ شهرت‌ بیشتر او شد. تزار و درباریان‌ همواره‌ موجب‌ فشارهای‌ عصبی‌ و آزار روحی‌ برای‌ پوشكین‌ بودند و سرانجام‌ در اثر همین‌ فشارها زندگی‌ او در حالی‌ كه‌ در اوج‌ توانایی‌ خود بود در سال‌ ۱۸۳۷ در یك‌ دوئل‌ به‌ پایان‌ رسید.

در حالی‌ كه‌ دستگاه‌ سلطنت‌ روسیه‌ هنوز شادی‌ رهایی‌ از پوشكین‌ را به‌ خوبی‌ لمس‌ نكرده‌ بود نگهبان‌ میراث‌ پوشكین‌، میخائیل‌ لرمانتوف‌ در پهنه‌ ادبیات‌ روسیه‌ ظهور كرد. او همچون‌ پوشكین‌ قادر به‌ «شعله‌ ور كردن‌ قلب‌ ها» بود. لرمانتوف‌ با سرودن‌ اشعاری‌ موسوم‌ به‌ «مرگ‌ شاعر» با زبان‌ ادبی‌ به‌ تزار و اطرافیانش‌ كه‌ از نظر او قاتلان‌ پوشكین‌ بودند ناسزا گفته‌ بود. او را نیز تبعید كردند. «غنای‌ رمانتیك‌ و اجتماعی‌ شعر لرمانتوف‌ او را به‌ صورت‌ شاعر مورد علاقه‌ نسل‌ جوان‌ و پیشرو روسیه‌ درآورد. هنگامی‌ كه‌ لرمانتوف‌ در قفقاز بود «قهرمان‌ دوران‌ ما» را كه‌ نخستین‌ اثر منثور از سلسله‌ رمان‌ های‌ درخشان‌ سده‌ نوزدهم‌ روسیه‌ است‌ به‌ رشته‌ تحریر كشید. او حماسه‌ سرای‌ مردم‌ مغرور و شكست‌ ناپذیر قفقاز بود و چون‌ حماسه‌ آزادی‌ از شاهان‌ می‌ سرود حكومت‌ از او متنفر بود.» او نیز مانند پوشكین‌ در یك‌ دوئل‌ مشكوك‌ كشته‌ شد و تزار نیكلای‌ اول‌ نتوانست‌ شادی‌ خود را از این‌ امر پنهان‌ بدارد. در كنار لرمانتوف‌ و برای‌ شناخت‌ نمایندگان‌ اصلی‌ ادبیات‌ جدید واقع‌ گرا و انتقادی‌ روسیه‌ باید به‌ نیكلای‌ گوگول‌ اشاره‌ كنیم‌. دهه‌ چهارم‌ قرن‌ نوزدهم‌ در تاریخ‌ ادبیات‌ روسیه‌ به‌ دوره‌ گوگول‌ مشهور است‌.

او تصاویر دقیقی‌ از زندگی‌ فئودالی‌ روسیه‌ ترسیم‌ كرد. «در پشت‌ شوخ‌ طبعی‌ درخشانش‌ در كتاب‌ «نفوس‌ مرده‌» و داستان‌ فكاهی‌ «بازرس‌ كل‌» اندوه‌ و درد شدید نویسنده‌ را از محیط‌ ستمگر زندگی‌ اجتماعی‌ روس‌ به‌ خوبی‌ حس‌ می‌ كنیم‌.» تماشاگران‌ نخستین‌ اجرای‌ بازرس‌ كل‌ نمایشنامه‌ را به‌ همراه‌ نیكلای‌ اول‌ شاهد بودند و او كه‌ متوجه‌ طنز گزنده‌ نمایشنامه‌ كه‌ مستقیما خودش‌ را نشانه‌ گرفته‌ بود شده‌ بود پس‌ از پایان‌ نمایشنامه‌ اظهار داشت‌: «آنچه‌ می‌ بایست‌ برسد به‌ همه‌ رسید و به‌ من‌ بیش‌ از همه‌.»در مجموع‌ درباره‌ گوگول‌ باید گفت‌ كه‌ شخصیت‌ها و گفته‌ هایش‌ شهرت‌ جهانی‌ یافتند و به‌ عنوان‌ ضرب‌ المثل‌ برای‌ شناسایی‌ تیپ‌ های‌ مختلف‌ اجتماعی‌ به‌ كار می‌ رفتند.

برخی‌ از بزرگ‌ ترین‌ نویسندگان‌ روسی‌ كه‌ كار خود را در دهه‌ چهار قرن‌ نوزدهم‌ آغاز كردند مانند سالتیكوف‌، شچدرین‌، گونچاروف‌ و داستایوفسكی‌ به‌ مكتب‌ واقع‌ گرایی‌ انتقادی‌ گوگول‌ تعلق‌ داشتند. در همین‌ دهه‌ چهارم‌ گرایش‌ انتقادی‌ رادیكال‌ در ادبیات‌ نیرومندتر شد و تدریجا فلسفه‌ و تعریف‌ هنر با محوریت‌ تعهد اجتماعی‌ و جنبه‌ انتقادی‌ تدوین‌ می‌ گردید بطور مثال‌ نیكلای‌ نكراسوف‌ حماسه‌ سرای‌ دموكرات‌ حمیت‌ اجتماعی‌ برای‌ مردم‌ را وظیفه‌ مقدس‌ هر هنرمند می‌ دانست‌ و ایوان‌ تورگنیف‌ نویسنده‌ جوان‌ نیز از همین‌ شعار هنری‌ پیروی‌ می‌ كرد. او در كتاب‌ «خاطرات‌ یك‌ شكارچی‌» كه‌ در سال‌ ۱۸۴۷ منتشر شد با نبوغ‌ سرشار یك‌ هنرمند انسان‌ دوست‌ مناعت‌ طبع‌ سرخ‌ها را كه‌ در زیر بی‌ عدالتی‌ نظام‌ اجتماعی‌ خرد می‌ شدند ترسیم‌ كرد. تورگنیف‌ در رمان‌ های دیگرش؛ «رودین‌»، «خانه‌ اربابی‌»، «در شب‌»، «پدران‌ و پسران‌ و زمین‌ بكر» با قدرت‌ یك‌ شاعر واقعی‌ زندگی‌ واقعی‌ جامعه‌ روس‌ را منعكس‌ كرد. بی‌ دلیل‌ نبود كه‌ او را «حساس‌ ترین‌ نویسنده‌ ضربان‌ قلب‌ روسیه‌» خوانده‌ اند. ایوان‌ گونچاروف‌ از معاصران‌ تورگنیف‌ نیز به‌ همان‌ سنت‌ ادبی‌ تعلق‌ داشت‌.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.