یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ایران و جهانی شدن در عرصهٔ فرهنگ و سیاست


ایران و جهانی شدن در عرصهٔ فرهنگ و سیاست

به طور کلی می توان گفت که جهانی شدن دارای عناصری مانند کاهش هزینه های تحمیلی زمان, مکان و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل, فرسایش و فروریزی مرزها افزایش وابستگی متقابل انسان ها در سطح جهان و همسانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف می باشد گل محمدی, ۱۳۸۱

جهانی شدن پدیده ای متکثر و چند بعدی است که کشورهای گوناگون جنوب و شمال، توسعه نیافته و پیشرفته، به مراتب گوناگونی متأثر از روند آن می باشند. کشورهای توسعه نیافته از حیث فناوری دارای محدودیت می باشند و چندان با زبان و ادبیات جهان مدرن آشنا نیستند، از اینرو طبیعی است که نسبت به کشورهای پیشرو به چالش بیشتر کشیده شوند، هر چند روند حوادث در دنیای نو شوندهٔ امروز به گونه ای نیست که فقط برخی کشورها سود برند و با هیچ چالشی روبرو نشوند.

البته نمی توان انکار کرد که درصد سود و زیان ها نسبت به کشورهای مختلف، در نوسان است. ایران به عنوان یک کشور جهان سوم و در حال پیشرفت نیز از این فرایند مستثنی نبوده و می توان جایگاه آن را با توجه به حوزه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فناوری و فرهنگی نسبت به پدیدهٔ جهانی شدن بررسی کرد. این مقاله در جستجوی فرصت ها و تهدیدهای ایران در حوزهٔ فرهنگ و سیاست خواهد بود. مهم آن است که ظرفیت ها و توانایی های کشور را بازشناخته و با دیدی واقع بینانه، خردورزانه و به دور از احساسات سطحی و شعاری، رویکردی سنجیده در پیش گرفت و با بهره گیری از فرصت های موجود باید چالش های پیش رو را به مجالی برای به دست آوردن منافع ملی تبدیل کرد.

لذا آنچه در این مقاله آمده، به بررسی پیامدهای احتمالی جهانی شدن ایران می پردازد. با وجود تشتت در تعریف جهانی شدن، بیشتر تعاریف بر سر تراکم زمان و مکان، انتقال سریع داده ها، کمرنگ شدن مرزهای ملی و طرح مباحث جهانی و فراگیر که متعلق به همه بشر است توافق دارند. آنتونی گیدنز، جامعه شناس معاصر، می گوید:«جهانی شدن عبارت است از تقویت مناسبات اجتماعی جهانی که محل های دور از هم را چنان به هم ربط می دهد که هر واقعهٔ محلی تحت تأثیر رویدادهای که با آن فرسنگ ها فاصله دارد، شکل می گیرد و برعکس. »(گیدنز، ۱۳۷۷). برخی از جهانی شدن به «جهان گستری» تعبیر می کنند و آن را مجموعه ای پیچیده از فرایندهای متمایز و مرتبط به هم در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی می دانند که مناسبات اجتماعی را در سطح جهان متحول می کند (رجایی، ۱۳۸۰).

به طور کلی می توان گفت که جهانی شدن دارای عناصری مانند کاهش هزینه های تحمیلی زمان، مکان و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل، فرسایش و فروریزی مرزها افزایش وابستگی متقابل انسان ها در سطح جهان و همسانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف می باشد (گل محمدی، ۱۳۸۱).

اما پیش از هر تعبیر و تفسیری، باید دانست که این پدیدهٔ پیشرونده را چه «جهانی شدن» بدانیم و چه «جهانی سازی»، در حال فراگیر شدن است و فرهنگ های مدعی و مقتدر برای استیلای خویش در تلاش هستند و کشورهای دیگر نمی توانند خود را از این موضوع کنار بدارند چرا که خواه ناخواه متأثر از رویدادهای تلخ و شیرین آن خواهند بود. نتیجه هر دو نگرش می تواند یک امر باشد و آن حرکت جهان به سوی هم گونی و یکپارچگی است. «رولاند رابرتسون» در همین زمینه گفته است:«گذشته از همه حرف ها، روند یک پارچه شدن جهان، امری محتوم است» (تاملینسون، ۱۳۸۰).

● مقدمه

جهانی شدن(۲) در دوران کنونی، همه عرصه ها و گستره های مادی و معنوی زندگی انسان را در نور دیده است و جامعه، فرهنگ و تمدنی نیست که بتواند خود را از این روند شتابان دور کند و از عوارض و تبعات آن بر کنار ماند. جهانی شدن همه ذهن ها و اندیشه ها را به لرزه درآورده است و انسان ساکن در زمین، خواه و ناخواه، از لرزش های هشدارآور آن در امان نیست. گرچه جلوه های آغازین جهانی سازی خود را در عرصه های تجارت و اقتصاد نشان داد اما به سرعت داد و ستدهای کالایی، تبادلات و تعاملات فرهنگ و اندیشه را نیز در پی آورد و این فرایند به گونه ای بوده است که امروز برخی از فراگیر شدن فرهنگ حاکم بر کل جهان سخن می رانند.

اگرچه واژهٔ جهانی(۳) بیش از چهارصد سال قدمت دارد، اما واژه هایی نظیر globalize, globalization, globalizing از حدود سال ۱۹۶۰ رواج عام یافته است (واترز، ۱۳۸۰). اما این مفهوم از اوایل دهه ۱۹۸۰ به تدریج و به شکلی جدی تر در محافل علمی وآکادمیک مطرح شد و از آن زمان تا کنون، هر روز شکلی گسترده تر و فراگیرتر به خود گرفته است. به گونه ای که جهانی شدن منجر به رشد همگرایی اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان شده و یکی از موضوعات داغ بین المللی در عرصهٔ اقتصاد و اجتماع در چند سال اخیر بوده است. (the world bank)

نکته ای که در این تعاریف و نگرش ها نهفته است آنکه «جهانی شدن» را یک روند و فرایند می داند که به طور طبیعی و عادی بر اثر پیشرفت تکنیکی و علمی مدرنیته شکل گرفته است و همه گیر شدن آن نیز فراگردی پیشرونده، بدون دخالت دیگران می باشد. این نگرش، جریان جهانی شدن را یک فرایند اجتناب ناپذیر تلقی می کند. از این چشم انداز، وضعیت موجود، محصول طبیعی انفجار اطلاعات و انتقال سریع آن به همه نقاط جهان و در نتیجه کمرنگ شدن مرزهای ملی و جغرافیایی می باشد.

از دیگر سو در معادل سازی برای واژه Globalization ، برخی از واژه ها و ترکیب هایی چون «جهانی سازی» و «جهانی کردن» بهره می گیرند. این نگرش، جهانی سازی را یک «پروژه هدایت شده از سوی غرب برای گستراندن و فراگیر کردن آموزه های لیبرالیسم در ساخت های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و با هدف مشروعیت بخشیدن به سلطه و هژمونی غرب می داند. »(بیات و دیگران، ۱۳۸۱). این دیدگاه، جهانی سازی را تعبیری دیگر از همان غربی سازی (۴) یا آمریکایی کردن (۵) می داند و آن را توطئه آمیز تلقی می کند. این نگرش از سوی نظریه پردازان مارکسیست و متفکران مکتب فرانکفورت و بسیاری از اندیشمندان جهان سوم و جهان اسلام مطرح شده است (بیات، ۱۳۸۱).

به طور کلی می توان گفت که جهانی شدن دارای عناصری مانند کاهش هزینه های تحمیلی زمان، مکان و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل، فرسایش و فروریزی مرزها، افزایش و بستگی متقابل انسان ها در سطح جهان و همسانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف می باشد (گل محمدی، ۱۳۸۱).

اما پیش از هر تعبیر و تفسیری، باید دانست که این پدیدهٔ پیشرونده را چه «جهانی شدن» بدانیم و چه «جهانی سازی»، در حال فراگیر شدن است و فرهنگ های مدعی و مقتدر برای استیلای خویش در تلاش می باشند. بنابراین کشورها نمی توانند خود را از این امر کنار بدارند و خواه ناخواه متأثر از رویدادهای تلخ و شیرین آن خواهند بود. نتیجه هر دو نگرش می تواند یک امر باشد و آن حرکت جهان به سوی هم گونگی و یکپارچگی است. «رولاند رابرتسون» می گوید:«گذشته از همه حرف ها، روند یک پارچه شدن جهان، امری محتوم است» (تاملینسون، ۱۳۸۰).

در ادامه چالش ها، فرصت ها و پیشنهادهای فراروی ایران در برخورد با جهانی شدن، بررسی خواهد شد.

● چالشهای فرا راه

جهانی شدن فرایندی دوپهلو و در بردارنده فرصت و چالش برای همه کشورهاست. هر چند کشورهای پیشرفته می توانند نقشی فعالتر و مؤثرتر در این وضعیت داشته باشند، اما هرگز به معنای آن نیست که آنان در حاشیهٔ امن قرار دارند و تنها دارای فرصت می باشند. جهانی شدن روندی فراگیر و در حال پیشرفت است، همهٔ فرهنگ ها را به نقد می کشد و به چالش می طلبد. جهانی شدن از جمله پیامدهای مدرنیته است و تجدد به عنوان دستاوردی بشری متعلق به فرهنگ و تمدنی خاص نیست. جهان متأثر از مدرنیته، در حال دگرگونی و دگردیسی است و هیچ کشوری استثناء نیست. «دیوید گرس» در این زمینه می گوید:«تجدد خواهی (مدرنیته)، همهٔ تمدن های موجود، از جمله تمدن غرب را متحول می کند، این غرب گستری نیست، بلکه دگرگونی جهانی در شرایط بنیادی هر تمدنی و همهٔ تمدن هاست» (رجایی، ۱۳۸۰).

روزگار پیشین ایران، درخشان و دارای نقشی تأثیر گذار در میراث بشری است، اما امروزه ایران دارای آن جایگاه نیست و در فضای بین الملل، کشوری پیشرفته محسوب نمی شود. به نظر می رسد که در ساحت فرهنگ و سیاست، ایران دارای توانمندی های خوبی است که می تواند با تکیه بر آنها خود را در جایگاه شایسته قرار دهد. فرهنگ، دروازهٔ ورود هر کشور برای تأمین منافع ملی است و از اینرو در این زمینه اگر ایران مانند هر کشوری دیگر، سنجیده و سنجش گرانه عمل نکند، از فضای به وجود آمده، نه تنها سودی نخواهد برد بلکه آسیب های فراوانی در ساحت های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خواهد دید. بنابراین باید تلاش کرد تا آسیب ها و فرصت های موجود شناسایی و درباره آنها چاره اندیشی شود، در غیر این صورت گوشه انزوا برگزیدن، نه تنها گره ای نمی گشاید، بلکه بر مشکلات نیز خواهد افزود. هر چند ایران در عصر جهانی شدن با مشکلاتی در گستره های گوناگون اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، سیاست، ارتباطات و … روبرو است، اما رویکرد این نوشته فرهنگی – سیاسی خواهد بود، حیطه ای که در دیگر بخش های جامعه نیز اثر خواهد داشت.

الف) سستی و تزلزل ارزش ها

یکی از خصوصیات جهان قدیم آن بود که انسان ها در محیطی محدود و کوچک زندگی می کردند، تمدن ها در حوزهٔ جغرافیایی خاص خود رشد می کرد و کمتر مورد چالش های جدی دیگر فرهنگ ها و تمدن ها قرار می گرفت. هیچ یک از ارزش ها و هنجارهای جامعه با سئوال های شالوده شکن و بنیان برانداز روبرو نمی شد، کمتر اتفاق می افتاد کلیت چارچوب فکری فردی دچار تزلزل شود و به ساحتی خلاف آن چه در آن زندگی می کرد، برخورد کند. اما این فضا در دوران مدرن به کلی دگرگون شد که اساس آن، شک در ارزش های دوران سنتی و در هر آنچه از گذشته بر جا مانده بود می باشد. این فضای فکری را به خوبی می توان از این کلام رنه دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) فرانسوی که از متفکران سرآمد مدرنیته به شمار می آید دریافت. وی می گوید:«اکنون مدتی است دریافته ام که از همان نخستین سال های زندگی بسیاری عقاید نادرست را به عنوان آرای حقیقی پذیرفته ام و از همان زمان متقاعد شدم که باید یک بار در زندگی، خودم را به جد از همهٔ عقایدی که قبلا پذیرفته بودم رها سازم و اگر چیزی استوار و پایدار را در علوم مستقر سازم از نو از مبانی آغاز کنم. » (دکارت، ۱۳۸۰).

این روند آمیخته به شک در دوران جهانی شدن، شتابی بسیار به خود گرفته و در هر فرارویت(۶) شکی بزرگ در افکنده و خواهد افکند.

جهانی شدن به هیچ فرهنگ و تمدن نگاه مهر آمیز و علاقه مندانه ندارد و هر ارزشی را که پیش روی خویش ببیند به محاق شک و تردید فرو می برد. ابزار پیشرفته و فناوری امروز جهان، همه مرزهای مادی و معنوی را در نور دیده است. در عرصه فرهنگی اولین امری که تزلزل می یابد و مورد سئوال قرار می گیرد، ارزش های هر جامعه است. ایران کشوری با ارزش های خاص و ویژه است، ارزش هایی که ریشه در فرهنگ اصیل اسلامی و هنجارهای بومی انسان دارد. ارزش های بومی – مذهبی در ایران در حوزهٔ جغرافیایی و تمدنی ویژهٔ خود شکل گرفته است، لذا با آن چه که در منظومهٔ فکری غرب وجود دارد ناهمخوان است، مگر در برخی از هنجارهای فرازمانی و فرامکانی. با توجه به این ناهمخوانی فرهنگی و این که کشورهای پیشرفته از توانمندی بالایی برخوردارند و داده های اطلاعاتی از آن کشورها سیلاب وار به سوی ما روانند، طبیعی می نماید که ارزش های ایرانی – اسلامی با همه دغدغه های بسیاری که نسبت به آنها وجود دارد، مورد چالش و گسست قرار گیرند.

از سویی دیگر امروزه مباحث جهانی شدن با دیدگاه های پست مدرنیستی(۷) نسبتی ژرف یافته است، گویی این پدیده ها درهم تنیده هستند. جهانی شدن محصول و پیامد طبیعی مدرنیته است، آن گونه که پست مدرنیسم نیز در استمرار فرایند مدرنیته و نقد و تحولات فکری آن شکل گرفته و در حال پویایی است. یکی از بنیادی ترین آموزه های پست مدرنیسم، شک و تردید در امور ثابت و کلی است. در این وضعیت همهٔ فراروایت ها مورد شکل و طعن قرار می گیرند. LYOTARD در کتاب «وضعیت پست مدرن: گزارشی دربارهٔ دانش» استدلال می کند که تجدد وقتی پیدا شد که روایات الهی دربارهٔ سرشت انسان جای خود را به روایات کلان دیگری که غیر دینی و یا علمی بودند داد. (Lyotard,۱۹۸۴) این روایات کلان تجدد بر ترقی خطی و اجتناب ناپذیر تاریخ انسان به سوی فرجامی مشخص و رهایی کلی بشریت تأکید می گذاشتند اما پست مدرن وقتی پیدا شد که روایات کلان از هم پاشیدند و یا مورد تردید اساسی قرار گرفتند. اینک به جای روایت کلان واحدی که دربارهٔ سرنوشت بشر سخن می گوید، می توان از کثرت تاریخ ها و سرنوشت های مختلف و روایات محلی گوناگون سخن گفت که در درون روایت سراسری واحدی قابل جمع نیستند. این روایات پیچیده، متغیر و قیاس ناپذیرند. بنابراین در دوران جهانی شدن، خرده فرهنگ ها نیز قابل طرح خواهند بود و اقلیت توان و مکان می یابد تا بتواند صدای خود را به گوش جهانیان برساند. اما نکته اساسی تر آنکه شک در کلان روایت ها ما را به وادی نسبیت گرایی و شک اندیشی می اندازد، تردیدی که به ناچار به سستی ارزش ها و تزلزل در آنها منجر می گردد. این نگاه فرامدرنی در واقع با توجه به ظهور فناوری اطلاعات و با سوار شدن بر امواج جهانی شدن در حال فراگیری است و کشور ما نیز از این فضا دور نخواهد بود آن گونه که برخی از نمادهای این امر را می توان در جامعهٔ امروزی ایران مشاهده کرد.

ب) تحمیل دغدغه های جهانی

چالشی دیگر که کشورهای جهان از جمله ایران، در دوران جهانی شدن با آن روبرو هستند، آن است که با توجه به فشردگی زمان و مکان و برچیده شدن فاصله های مادی و معنوی، کشورها به نحوی اجتناب ناپذیر متأثر از دغدغه های فرهنگی، سیاست بازی ها و رویکردهای جهانی می شوند، هر چند که مطابق خواستهٔ آنها نباشد. از ویژگی های فراگیر جهانی شدن آن است که کسی نمی تواند در دهکده جهانی بی خبر از دیگران کاری انجام دهد. «دیگری» در هر صورت و قالبی و با هر اصل و ریشه ای، همیشه در افق تفکر انسان حاضر است و حضور او چشم انداز محدود ایدئولوژیک انسان را وسعت می بخشد»(شایگان، ۱۳۸۰). در این دهکده، پنهانکاری سخت و شاید ناممکن باشد، از اینرو کشورهای سرمایه دار با توجه به برتریشان در فناوری ارتباطات در پی فراگیر سازی ارزش ها و هنجارهای خویش می باشند و تلاش دارند تا دیگران را تابع ارزش های خود کنند و اگر کشوری در مقابل این جریان مقاومت کند، زیر فشارهای سنگین و طاقت فرسایی قرار می گیرد.

در این میان، کشور ما وضعیت ویژه ای دارد. ایران تا آن هنگام که همراه با سیاست های کشورهای قدرتمند و قدرتمدار همراه و همگام بود، با مشکلات چندانی در عرصهٔ جهانی روبرو نبود. پیش از انقلاب اسلامی، ایران منافع ملی خود را در قالب منافع قدرت های بزرگ تعریف می کرد، بنابراین در این وادی، تضاد چندانی به وجود نمی آمد. منافع قدرت های بزرگ تأمین می شد و چندان تقابل و رویارویی رخ نمی داد. اما پس از انقلاب اسلامی و با توجه به رویکردی که اتخاذ شد، تقابل ها و تضادهای شدیدی بین دیدگاه ایران و کشورهای دارای منفعت پیش آمد. موقعیت ژئوپلتیک و راهبردی ایران، جایگاه برتر کشور ما در انرژی های نفت و گاز و طرح آن به عنوان قلب انرژی جهان، ارائه دیدگاهی متفاوت در تقابل با ایدئولوژی های سرمایه داری و سوسیالیسم و ارتقاء جایگاه معنوی ایران در جهان اسلام، نگاه ها را به سوی این کشور معطوف کرد، آن را در موقعیتی حساس و برتر قرار داد و موجب بیداری مسلمانان و باور آنان به داشته های تمدنی شان گردید، از اینرو این کشور علاوه بر آن که به طور ناخواسته متأثر از دغدغه های جهانی است، باید فشار قدرتهای بزرگ و دغدغه های ساختگی آنان را نیز تحمل کند. البته باید به یادداشت که ضرورتاً میان استقلال خواهی و رابطه با قدرت های بزرگ، منافاتی وجود ندارد. گاه از رابطه با این قدرت ها می توان منافع بسیاری نیز به دست آورد.

امروز ذهن و ضمیر شهروندان لبریز از امواج و تبلیغات است که به طور آگاهانه و ناآگاهانه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و تحمیل دغدغه ها در روزگار جهانی شدن، شکلی فزاینده تر و سریع تر به خود گرفته است. در این میان کشوری چون ایران که می خواهد مستقل باشد و منافع خویش را با توجه به ارزش های دینی و بومی خویش دنبال کند، دچار تهدیدهای گوناگون می شود. در شرایط کنونی گاه کشورها مجبور می شوند برای حفظ منافع ملی خود، تن به قوانین و قراردادهایی در عرصهٔ بین المللی بدهند. در گذشته هرگز آ ماده کردن چنین فضایی در زمان کوتاه امکان نداشت وبه جای تبلیغات و تکاپوهای نرم افزاری، از منطق زور و اسلحه استفاده می شد، حال آن که در عصر جهانی شدن در موارد گوناگونی، کشورهای صاحب نفوذ، با تکیه بر نرم افزارهای توانا و تبلیغات دامنه دار، به منافع خود دست می یابند.

نویسنده: سید کاظم - سید باقری

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فصلنامه برداشت دوم، سال چهارم (سری جدید) شماره ۵، پائیز ۱۳۸۵

منابع و مأخذ

۱- قرآن کریم، سوره حدید، ‌آیه ۲۵.

۲- بنوعزیزی، علی (۱۳۷۹)، «رویکردهای اجتماعی – روانی توسعه سیاسی» در مایرون واینر و هانتینگون، درک توسعه سیاسی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ۳۴۶.

۳- بیات، عبدالرسول و دیگران (۱۳۸۱)، فرهنگ واژه‌ها، مؤسسه فرهنگ و اندیشه دینی، ۲۵۴.

۴- تاملینسون، جان (۱۳۸۰)، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمی، پژوهش‌های فرهنگی، ۲۵. ۶۳.

۵- حقیقی، شاهرخ (۱۳۷۹)، گذار از مدرنیته، نشر آگاه، ۱۹.

۶- داوری اردکانی، رضا(؟) بحران هویت، فصل نامهٔ فرهنگ، شماره ۹، ۱۱.

۷- دکارت، رنه (۱۳۸۰)، تاملاتی دربارهٔ فلسفه اولی، در: از مدرنیسم تا پست مدرنیسم، نشر نی، ۲۹.

۸- رجایی، فرهنگ (۱۳۸۰)، پدیده جهانی شدن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر آگه، ۸۵، ۱۰۷، ۱۲۳.

۹- شایگان، داریوش (۱۳۸۰)، افسون زدگی جدید، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر فرزان، ۳۱، ۵۰، ۱۵۶، ۲۳۱.

۱۰-صدر، محمد باقر (۱۳۵۹)، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت، روزبه، ۱۴.

۱۱-عنایت، حمید (۱۳۷۲)، اندیشهٔ سیاسی در اسلام معاصر، خوارزمی، ۲۷۵.

۱۲-فوکو، میشل (۱۳۷۹)، ایران، روح جهان بی‌روح، مترجم نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی ۶۱.

۱۳-قوام، عبدالعلی (۱۳۸۲). جهانی شدن و جهان سوم، نشر وزارت امور خارجه، ۹۴، ۹۵، ۳۶۳.

۱۴-کلینی، ثقه الاسلام، اصول الکافی، ج۱، بی‌تا، بی‌نا، ۳، ۲۷.

۱۵-کمیت انسل و پیرسون (۱۳۷۵). هیچ انگار تمام عیار، مترجم محسن حکیمی، نشر خجسته، ۱۴۸.

۱۶-گل‌محمدی، احمد (۱۳۸۱). جهانی شدن، فرهنگ، هویت، نشر نی، تهران، ۱۲.

۱۷-لیوتار، جین فرانسیس (۱۳۸۰). وضعیت پس مدرن: گزارشی دربارهٔ دانش، ترجمه حسینعلی نوذری، نشر گام.

۱۸-گیدنز، آنتونی (۱۳۷۷). پیامدهای مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثی، مرکز، ۷۷.

۱۹-واترز، مالکوم (۱۳۸۰). جهانی شدن، ترجمه مردانی گیوی و سیاوش مریری، سازمان مدیریت صنعتی، ۱۰، ۱۸۵.

۲۰-The report of “The World Bank Group. ”from:www. world bank. com. Ulrich, B. (۱۹۹۸).

۲۱-What Is Globalization,Translated by Patrick camiller,Oxford university Press,

۲۲-Hurrell,A. and woods,N. (۱۹۹۹). Inequality,Globalization and word Politics. Oxfoed Iniversity press,۳.

پاورقی‌ها

(۱) . عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

(۲) . Globalization

(۳) . Global

(۴) . Westernization

(۵) . Americanization

(۶) . metanarative

(۷) . post modernism

(۸) . Meta narrative

(۹) . Periphery

(۱۰) . Center

(۱۱) . End of history


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید