یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

داوری امروز و داوری فردا


آنچه می خوانید نگاه بهزاد كشمیری پور به جوایز ادبی است این مقاله صرفاً دیدگاه ایشان به این مقوله است و در صورتی كه برگزاركنندگان این جوایز پاسخی به این مقاله داشته باشند در همین صفحه و در همین حجم و اندازه آن را چاپ می كنیم

داوران گرچه كتاب برگزیده «این» سال را انتخاب می كنند، رد انتخاب شان در سال های بعد و در تاریخ ادبیات برجا خواهد ماند. داوری كه امسال انتخاب می كند در سال های بعد براساس این انتخاب ها داوری می شود. كتاب های كم ارزش و حتی متوسط زود فراموش می شوند اما داوری ها فراموش نخواهند شد.رای داور دوامش بسی بیشتر از موضوع داوری تواند بود و همیشه در داوری كردن چیزی از داوری شدن نیز هست. پس از ختم مراسم اهدای ششمین دوره جایزه مهرگان ادب، پكا، یكی از حاضران می گفت: «داوری ها ده بار بدتر از این هم باشد بودن این جوایز از نبودنشان بهتر است.» اما آیا داوری ها «بد» بوده؟ و اصولاً داوری «بد» كدام است و داوری «خوب» چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ طبیعی است كسانی كه انتخاب های داوران را موافق سلیقه خود نیابند داوری را بد بدانند و برعكس. اما مشكل جایزه های ادبی گذشته از كم اعتباری جریان نقد ادبی در ایران به میزان زیادی متاثر از سطح نازل آثار ارائه شده در هر سال نیز هست. تولیدات ادبی در ایران به رغم رشد كمی قابل ملاحظه ای (۳۱۰ رمان منتشر شده در سال ۱۳۸۳) كه داشته هنوز دوران تجربه اندوزی را می گذراند. به همین دلیل اهدا كنندگان جایزه های ادبی كه هدف خود را برگزیدن بهترین های هر سال اعلام كرده اند اغلب كار دشواری پیش رو دارند. از سویی مجبورند حتی از میان آثار متوسط نیز یكی را به عنوان «بهترین» برگزینند و از طرف دیگر در اثر برگزیده كیفیتی كه بتوان از آن دفاع كرد نمی یابند. به این ترتیب اهدا كنندگان جایزه های ادبی حتی اگر در یك سال فقط با ۱۰ رمان كم ارزش نیز روبه رو باشند باید یكی را كه سر سوزنی بر دیگران «برتری» دارد انتخاب و معرفی كنند. با این تصمیم یعنی اجبار به معرفی «بهترین سال» داوران این جایزه ها نیز در موقعیت دشواری قرار دارند؛ از سویی نمی توانند اثری را برگزینند و بر نقاط ضعفش انگشت بگذارند و از سوی دیگر قادر نیستند مدافع اثر برگزیده شان باشند. این وضع برخی از اهداكنندگان جایزه های ادبی را گاهی به آنجا رسانده كه به رغم هدف اعلام شده، یعنی برگزیدن بهترین های یك سال از اهدای جایزه صرفنظر كنند (مانند منتقدان مطبوعات در سال ۱۳۸۳) یا آثار راه یافته به مرحله نهایی را در چند جمله كلی به باد انتقاد و مذمت بگیرند و در واقع به جای ارائه استدلال برای گزینش خود بگویند چرا فلان كتاب را انتخاب نمی كنیم! (مانند داوران بنیاد گلشیری در بخش رمان اول، سال ۱۳۸۲). اینكه صلاحیت برخی از داوران فلان جایزه در فلان دوره مورد قبول بعضی ها نباشد ظاهراً امری بدیهی است. و از برخی موارد كه بگذریم نگاهی به اسامی داوران جایزه های مختلف در همین پنج شش سال نشان می دهد كه بضاعت نقد ما همین است كه هست. خوب و بدش همین است. بیشتر و بهترش را نداریم. دست بر قضا نگاهی به آثار برگزیده جایزه های مختلف نیز در مجموع حكایت از آن دارد كه نه اثری منتشر شده كه منتقدان را به دو دسته تقسیم كند و نه منتقدانی وجود دارند كه داوری هایشان یكسره با دیگران در تضاد و تناقض باشد؛ اینجا آن یكی را به دیگری و آنجا این یكی را به آن ترجیح داده اند. مسئله اما در نهایت، انتخاب یك یا دو كتاب از میان مجموعه ای محدود به چند اثر بیشتر نیست. با این همه می بینیم كه هر سال بر سر نحوه و نتیجه داوری ها جنجال و بحث و جدل های بسیاری در می گیرد. در این میان البته برنامه ریزی های مسئولان جایزه ها نیز بی تقصیر نیست. كمبود امكانات مالی، ناتوانی در سازماندهی و گاهی درك نادرست یا لااقل نادقیق از انگیزه و هدف چنین فعالیت هایی، اهدا كنندگان جایزه ها را به اتخاذ تصمیم هایی واداشته كه در به وجود آمدن سوء تفاهم و جنجال بی تاثیر نبوده است. داوران چنان كه طبیعت كار داوری اقتضا می كند بیش از دیگران در مظان اتهام قرار دارند. اهداكنندگان جایزه یا سازمان های این گونه فعالیت ها معمولاً می كوشند با اتخاذ تدابیری تردید در سلامت قضاوت ها را به حداقل برسانند و مثلاً با گسترش تعداد داوران یا دعوت از افراد خوش نام و معتبر زمینه سوء تفاهم یا تبلیغ سوء را محدود كنند. در این میان تدبیر امسال جایزه یلدا را باید شاه تدبیر قلمداد كرد كه ظاهراً می خواهد نام داورانش را حتی بعد از اعلام نتایج و حتی از داوران دیگرش نیز مخفی نگه دارد! اهداكنندگان جایزه ها كه وسایل داوری آثار صدها نویسنده را فراهم می كنند اغلب در سنجش كار خود مسامحه كارند. این انتظار بیهوده ای نیست نهادهایی كه برای «ارتقای كیفیت ادبیات» این مملكت تلاش می كنند، به شیوه كار خود نیز منتقدانه بنگرند یا آمادگی پذیرش انتقاد را داشته باشند. بنیاد گلشیری كه در این بین به یكی از معتبرترین نهادهای اهدای جایزه ادبی تبدیل شده هر ساله جایزه ای نیز به «كتاب اول» نویسندگان می دهد. این بنیاد، اما در این كار مبنا را انتشار آثار نویسندگان در ایران قرار داده و به آثار نویسندگان مهاجر كه در خارج از كشور منتشر شده اند بی توجهی می كند. این كار هم اجحاف در حق نویسندگان جوانی است كه نخستین كتابشان در كنار كتاب نویسندگانی كه سال ها تجربه دارند بررسی و داوری می شود هم ندیده گرفتن آثار و كارنامه نویسندگانی است كه امكان انتشار بعضی از آثارشان در داخل را نداشته اند. این مسئله به ویژه با توجه به این واقعیت كه هر ساله كتابی از نویسندگان مهاجر جزء كتاب های مرحله نهایی این بنیاد بوده و بعضاً جایزه نیز دریافت كرده بارها مورد اعتراض واقع شده است. اما مسئولان بنیاد گرچه معتقدند اهدای جایزه های ادبی در ایران كاری بدون پیشینه است و ضعف ها و نقص هایش باید با «آزمون و خطا» تصحیح شود، تا كنون نه در این روش تغییری داده و نه در توجیه آن استدلال روشنی ارائه كرده اند. در غیاب آثار «خوب» و اجبار به برگزیدن «خوب»ترین اثر منتشر شده سال، داوران انگار از پیش محكوم به انتخاب «بد» هستند. برتر شمردن اجباری اثری كه از نظر داوران «خوب» نیست در احكامی كه توجیه گزینش ها است ردی برجا می گذارد؛ ردی از تناقض و مبهم گویی، ردی از تلاشی كه پیش از آنكه از یقین برخاسته باشد حاصل اجبار و ضرورت و گاهی ملاحظه كاری است. در بیانیه های داوران جایزه پكا (در ششمین دوره، مهرماه ۱۳۸۴) آثار «برتر» با چنین استدال هایی برگزیده و ستوده شده اند: به خاطر«همخوانی تكنیك های امروزی و متكثر روایی با مضامین داستان ها .» كه انگار مضامینی هستند كه با تكنیك های روایی امروزی همخوان نباشند! یا «به لحاظ ارائه تصاویر گوناگون و گسسته از زندگی و ایجاد موقعیت های دردناك ...»! كه انگار گسسته بودن تصاویر در داستان حتماً كاری ستودنی است! یا «به سبب حركت و چرخش دورانی روایت، شخصیت پردازی متناسب، درهم آمیزی راوی اغفال گر و عناصر فرا داستان ...» كه ارزش نهادن به وجود «راوی اغفال گر» و «عناصر فراداستان» بیشتر به تلاش سخت كوشانه ای برای تعریف كردن از چیزی كه آدم برایش تعریفی نیافته می ماند! یا به خاطر « ادغام هیجانات سیاسی با بازتاب های عاشقانه...» كه مفهوم «بازتاب های عاشقانه» در داستان همان قدر مبهم است كه ارزش «هیجانات سیاسی»! و یا «به لحاظ ارائه تصاویر ظریف از آرزوهای برباد رفته» كه نمی دانم آیا واقعاً دلیل برگزیدن یك اثر ادبی می تواند باشد یا نه؟ این «استدلال ها» نشان گر همان اجبار به برگزیدن یك اثر به عنوان اثر برتر سال است. وگرنه مشكل بتوان تصور كرد كه یك منتقد جدی برای ستودن كتاب مورد نظرش به چنین عبارت ها و دلیل هایی متوسل شود؛ دلیل هایی كه گاه به مدح شبیه به ذم می مانند، گاه به رفع تكلیف و گاه به گفتن حرفی بدون حرفی گفتن. آیا این كه در داستانی «شخصیت پردازی متناسب» [با فضا، مضمون و زبان داستان] باشد از ملزومات و ابتدایی ترین نیازهای هر داستان معمولی امروزی نیست؟ آیا داستان نویسی كه نخستین درس های داستان نویسی را اجرا كند الزاماً داستانی ستودنی نوشته است؟ آیا رعایت «همخوانی تكنیك های امروزی ... با مضامین داستان» چیزی جز رعایت اصول اولیه داستان نویسی است؟ با این استدلال ها به نظر می رسد معلمی پس از یك دوره كوتاه آموزش فوت و فن داستان نویسی مشغول قضاوت كارهای شاگردانش است. شاید وجود این تناقض ها و وادار شدن داوران به ارائه چنین استدلال هایی حاصل همان اجبار به برگزیدن «بهترین»های هر سال باشد. گرچه اغلب آنان كه می نویسند كار خود را ماندنی و یكی از آثار برگزیده تاریخ ادبیات می دانند و گرچه كارهای ماندنی تاریخ ادبیات ما هم بالاخره از میان همین كارها بیرون می آیند، نگاهی به چند دهه گذشته و تعداد انگشت شمار رمان و مجموعه داستان هایی كه برجا مانده نشان می دهد كه از خیلی سال ها و حتی از خیلی دهه ها آثار چندانی كه امروز هنوز ارزش خواندن داشته باشند برای ما به جا نمانده است. به رغم همه هیاهویی كه گاهی بر سر یك كتاب در زمان انتشار و حتی تا چند سال پس از آن برپا می شود، تاریخ داوری بی رحم است و سختگیر. همین داور سختگیر نشان داده كه گاهی سال های بسیار و حتی دهه ها گذشته تا رمان یا مجموعه داستان «خوب» منتشر شود. پس اگر در یك و حتی چند سال رمان و مجموعه داستانی شایسته برگزیدن وجود نداشت، امر عجیبی نیست. مجبور كردن خود و دیگران به رای دادن برخلاف این واقعیت اعتبار نقد ادبی ما را در آینده بیش از پیش مخدوش می كند. فراموش نكنیم كه داوران گرچه كتاب برگزیده «این» سال را انتخاب می كنند، رد انتخاب شان در سال های بعد و در تاریخ ادبیات برجا خواهد ماند. داوری كه امسال انتخاب می كند در سال های بعد براساس این انتخاب ها داوری می شود. كتاب های كم ارزش و حتی متوسط زود فراموش می شوند اما داوری ها فراموش نخواهند شد. رای داور دوامش بسی بیشتر از موضوع داوری تواند بود و همیشه در داوری كردن چیزی از داوری شدن نیز هست.

بهزاد كشمیری پور

روزنامه شرق