یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ارزیابی طرح تحول اقتصادی دولت نهم


ارزیابی طرح تحول اقتصادی دولت نهم

طرح پرداخت نقدی یارانه ها به شهروندان از سوی رییس جمهور و دولتمردان به عنوان تحول بزرگ اقتصادی در کشور نام گذاری شده است

طرح پرداخت نقدی یارانه‌ها به شهروندان از سوی رییس جمهور و دولتمردان به عنوان تحول بزرگ اقتصادی در کشور نام گذاری شده‌است. این در حالی است که طی چند هفته گذشته اغلب اقتصاددانان کشور با گرایش‌های سیاسی گوناگون، مخالفت و یا ابهامات خود را با این طرح ابراز کرده‌اند و حتی نمایندگان مجلس که از نظر سیاسی با دولت هم‌سو هستند و از حامیان وی به شمار می‌روند با تردید به فرجام این سیاست‌ها نگاه می کنند. احمدی نژاد چندی پیش در یک گفتگوی تلویزیونی این طرح را مطرح کرد و چند روز بعد او طی جلسه‌ای با صد نفر از اقتصاددانان کشور درباره این طرح مشورت کرد.

هنوز مخالفت‌های اقتصاددانان و ابهامات نمایندگان مجلس درباره این سیاست‌های جدید در فضای رسانه‌ای به چشم می‌خورد اما در هفته گذشته رییس جمهور و چند تن از وزرایش از آغاز این طرح خبر دادند.

دولت با صراحت طرح پرداخت نقدی یارانه‌ها را گامی در جهت تحقق عدالت اجتماعی و حمایت از حقوق محرومان و زحمت‌کشان می‌داند و از این زاویه به نظر می‌رسد، طرح تحول اقتصادی دولت در جهت گسترش عدالت اجتماعی برنامه‌ریزی شده‌است.

توفیق یا ناکامی این طرح و همچنین اهداف پنهان سیاسی و انگیزه‌های دولتمردان در اجرای طرح تحول اقتصادی در مقطع زمانی کنونی یعنی سال پایانی عمر دولت نهم، محور پرسش‌هایی است که با دکتر «فریبرز رییس دانا»، اقتصاددان چپ‌اندیش و منتقد سرشناس سیاست‌های بانک جهانی و خصوصی سازی در میان گذاشته‌ام.

گفتنی است او نیز به عنوان یکی از چهره‌هایی که همواره از حقوق کارگران و محرومان جامعه دفاع می‌کند با این طرح مخالف بوده و تحول اقتصادی را نیازمند تغییر ساختارهای ناسالم سیاسی و اقتصادی می‌داند.

آنچه در پی می‌آید متن این گفت وگو است:

طرح پرداخت سوبسید‌ها از طرف رئیس جمهوری به عنوان یک تحول بزرگ اقتصادی لقب داده می شود. دولت با صراحت اعلام می‌کند که این برنامه و سایر سیاست‌های اقتصادی‌اش در راستای حمایت از محرومین جامعه است و می خواهد با طرح تحول اقتصادی چند گام جدی در جهت عدالت اجتماعی بردارد. ارزیابی شما از این طرح چیست؟ آیا واقعا این طرح در راستای حمایت از حقوق محرومین جامعه است؟

- این طرح هم همانند موارد دیگری که در دولت احمدی نژاد اجرا شده است در میان انبوهی از شعارها و حرکت‌های

ظاهری و مردم‌گرایانه و با ژست مهربانانه و عادلانه در واقع اقتصاد را به سمت چیزی می چرخاند که به گونه‌ای بخشی از درخواست‌های بی‌رحمانه و سیاست‌های تعدیل بانک جهانی و اجرای راهبردهای جهانی سازی است. سیاست‌هایی که

آثار وخیم خود را طی چند سال گذشته نشان داده‌اند و حتی کشورهایی که آنها را تجربه کرده‌اند، اکنون پس از مشاهده نتایج مخرب آن به دنبال فرار و یا اصلاح ساختارها در جهت مهار سیاست‌های تعدیل و نسخه‌های بانک جهانی هستند.

اما دولت احمدی نژاد بی توجه به این تجارب به میدان آمده و به خاطر موقعیت طبقاتی، وابستگی‌های سازمانی به دستگاه‌های نظامی و قدرت سیاسی بیش از حدی که به آن اعطا شده‌است، همان کاری را دنبال می‌کند که دولت‌های قبلی جراتش را نداشتند و نمی‌توانستند با این سرعت فلکه فشار را برگرده مردم بپیچانند و اقتصاد را به دست نظام کور و کر بازار بسپارند و هرچه بیشتر به سمت اقتصاد ولنگار که متاسفانه نام اقتصاد آزاد را بر آن می گذارند، حرکت کنند.

دولت نهم این کار را به شکل سخت‌سرانه و بی‌رحمانه انجام داد و آن را با انبوهی از شعارهای پوپولیستی و ظاهرسازانه مثل سفرهای استانی، توزیع برخی امکانات، یا تصمیمات ناگهانی برای اجرای برنامه‌های عمرانی بدون توجه به برنامه‌ها و تدابیر لازم در استان‌های مختلف که تنها جنبه ظاهری داشتند، آمیخت. برای اثبات این مسئله نمونه‌های زیادی وجود دارد، مثلا آزاد کردن نرخ قیمت بنزین، رها کردن قیمت کالاهای مصرفی مانند شوینده‌ها و برنج و حتی واردات بی‌رویه به طوری که تنها به نفع واردکنندگان است و مردم ازآن منفعتی نمی برند و... و بخشی از همان چیزی است که ظرف ۱۵ تا ۲۰ سال گذسته طرفداران سیاست‌های تحمیلی تعدیل ساختاری به دنبال آن بوده‌اند. و الان دولت نهم بی‌توجه به مصیبت‌هایی که به بار می‌آورند، آنها را دنبال می کند. بحث نقدی‌کردن یارانه‌ها نیز به همین منوال است زیرا این برنامه به سمت تامین نیازهای مردم محروم حرکت نمی کند و آنچه صورت می‌گیرد در واقع یک تلاش بزرگ برای حذف کمک‌ها و یارانه‌هایی است که سهم مهمی در زندگی توده‌ای محروم دارد. اگر آنها حذف شوند، فقرگسترش یافته و سود در بین صاحبان سرمایه چه سرمایه داران بخش خصوصی و چه وابستگان به دولت و قدرت، توزیع می‌شود.

شما به عنوان یکی از اقتصاددانان مخالف اقتصاد آزاد شهرت دارید. پرسش اینجاست که چرا حتی مخالفان شما و کسانی که به سیاست‌های بانک جهانی اعتقاد دارند هم این طرح را در اقتصاد ایران عملی نمی‌دانند و آن را یک مانور سیاسی در سال پایانی عمر دولت ارزیابی می کنند؟

- خوب اول اینکه برخی اقتصاددانان مخالف ما منصف هم هستند و آشکارا می‌بینند که اجرای این طرح چه نتایجی را در پی دارد و بیش از این نمی توانند خاک بر چشم مردم بپاشند. برخی دیگر هم این بحث را پیش می‌کشند که گیرندگان این یارانه‌ها چه کسانی هستند؟! اگر قرار است به سمت سیاست‌های عادلانه برویم خوب باید یارانه‌ها هدفمند شوند و باید اقشار محروم را نشان بگیرد. اول اینکه چگونه می‌خواهند اقشار محروم را تشخیص دهند؟ چگونه می‌توانند دهک‌های اول ، دوم و سوم درآمدی را جامعه شناسایی کنند؟ اگر قصد، مداخله در زندگی خصوصی مردم است که بارها و بارها انجام گرفته‌است و تنها موجب آزار مردم شده و نتیجه‌ای نداشته‌است. از سوی دیگر هم اگر می‌خواهند یارانه‌ها را به صورت یکسان و به صورت نقدی پرداخت کنند که هدفمندی در کار نبوده و وضعیت تغییری نخواهد کرد. این مسائل جنبه‌های فنی قضیه است. نقدی کردن یارانه‌ها در درجه اول چشم گروه‌های گیرنده را متوجه دست دولت می کند. این افراد بخشی از جامعه محرومین هستند که تحت پوشش کمیته امداد و یا زیر چتر نهادهایی هستند که بودجه‌هایشان را از دولت می‌گیرند و هیچ حسابی هم پس نمی‌دهند. این افراد معمولا از جاهایی مانند بنیاد مستضعفان و یا کمیته امداد دریافتی دارند و از سوی دیگر هم به نوعی در تحرک‌های سیاسی و اجتماعی پاسخگو و فرمانبردار آنها می شوند. در واقع در ازای دریافت این پول توقعاتی دارند و به کسی که گردنش را بالا می گیرد و می گوید که مثلا من چپ اندیش‌هستم یا طرفدار سندیکاها و اتحادیه‌های کارگری هستم و حق خود را می خواهم، هیچ گونه کمک یا پول یا یارانه‌ای تعلق نمی گیرد. به نظرم این طرح به سمت و سوی عمومی کردن این وضعیت حرکت می‌کند، زیرا که رفتارها نشان می‌دهد دولت آقای احمدی‌نژاد چندان با وزارت رفاه و یا سازمان بهزیستی موافق نیست بلکه آنها بیشتر به کمیته امداد و امثال آن علاقه دارند. در حالیکه بر اساس قانون و اساسنامه‌ها این نهادها بایستی ازسوی منابع خصوصی تامین شوند ولی در حال حاضر از دولت بودجه‌های کلان می‌گیرند و هیچ‌گونه حسابرسی هم انجام نمی‌شود.

این‌طور که شما استنباط کردید، ابعاد سیاسی این طرح معطوف به مطیع پروری خواهد شد. آیا شما خصلت مطیع پروری در پرداخت نقدی یارانه‌ها را در راستای سیاست‌های پوپولیستی دولت می‌دانید؟

- بلی! یکی از عالمان علم اقتصاد بحثی را ارائه می کند که چندان از منظر تئوریک با وی موافق نیستم اما او نتیجه می گیرد که این‌گونه سیاست‌های اقتصادی منجر به شکل گیری یک دیکتاتوری گداپرور و یک سری سفره‌اندازی ها و کمک‌های مرحمت آمیز خواهد شد.

آقای دکتر! نکته عجیب این طرح این‌است که اکنون هم اقتصاددانان چپ‌اندیش و هم اقتصاددانان راست‌گرا با آن مخالفند. علت چیست؟

من با شما موافق نیستم. اقتصاددانان راست گرا چندان هم با این طرح مخالف نیستند. برخی از آنان اگر بدانند که مقصود احمدی نژاد از این طرح چیست. دست دولت را هم می‌بوسند. این صد نفری که خدمت رئیس جمهور رفتند و طرح را تایید کردند بایستی در مقابل تاریخ و آیندگان پاسخگو باشند. شاید واقعیت این گونه رقم بخورد که دولت احمدی نژاد اول یارانه‌ها را پرداخت کند و سپس وابستگی ایجاد کند و از این طریق در مقابل تشکل‌های مستقل کارگری، تشکل‌های چپ و عدالت‌خواه بیاستد. از همه مهم‌تر هم این است که به تدریج رقم یارانه‌ها در مقابل رقم تورم تبخیر می شود و تا چند سال دیگر مبلغ ۵۰ هزار تومان چیزی نیست و شاهد خواهیم بود که با این روند قیمت بنزین به مرز لیتری ۵۰۰ تا ۷۰۰ تومان خواهد رسید و یا قیمت یک نان بربری ۵۰۰ تومان می‌شود و قیمت برنج، گوشت و شوینده‌ها و همه اقلام مصرفی هم به شکل صعودی افزایش پیدا خواهد کرد.

تمام این موارد، خوراک‌های خوشمزه و وسوسه‌انگیزی هستند که در ظرف غذای اقتصاددانان راست‌گرا ریخته می‌شود و آنان فقط نگران این هستند که ماجرا تنها به وسیله جریان دولتی که احمدی نژاد هم به آن وابسته است جلو رود و جریاناتی که اقتصاددانان راست گرا به آنها تعلق دارند و علاقه‌مند هستند؛ بی نصیب بمانند. حکایت مانند بحث نرخ بهره ۱۲ درصد است. پایین آوردن نرخ بهره، لزوما ابزار تئوریکی ندارد که این نظر را رد می‌کنند، اما به خوبی می دانند که اگر این ۱۲ درصد نرخ بهره در خدمت و اختیار بخشی از سرمایه داری وابسته دولت احمدی نژاد قرار بگیرد، آن وقت سهم آنها هم به عنوان جریان رقیب کم می شود. به گمانم برای بررسی مسائل اقتصاد سیاسی بنا بر ماهیت آن بایستی سریعاً به سمت ریشه‌ها حرکت کرد. بنابراین وقتی عده‌ای از نظر تکنیک و روش ایراد می‌گیرند باید دید که در تحلیل نهایی چه قدر نگران توزیع واقعی امکانات هستند. حرف بنده این است که نمی‌توان به راحتی سوبسید‌ها را هدفمند کرد و یا حتی بعضی از سیاست‌های مداخله‌جویانه دولت را حفظ کرد یا گسترش داد زیرا این کارها مشروط است و به شرطی موفقیت آمیز خواهد بود که دولت دموکراتیک شود.

وقتی خبر می‌رسد که چاه‌های نفت هم اندک اندک به سمت خصوصی سازی حرکت کرده و یا یکی از صاحبان سرمایه با یک رقم بزرگ، صنایع فولاد کشور را خریداری کرده، اقتصاددانان راست خوشحال می شوند اما در حقیقت این‌گونه کارها دلهره آور است، زیرا این صنایع استراتژیک هستند و بایستی در چارچوب یک نظارت ملی و دموکراتیک به نفع توسعه بلند مدت کشور حرکت کنند. خلاصه کلام این که من مخالف اقتصاد آزاد به معنای اقتصاد مردم سالار نیستم بلکه با اقتصاد ولنگار که در آن گرگ و پلنگ و بهره‌های سرمایه داری دولتی و بوروکراتیک به جان اقتصاد می افتند، مخالفم، زیرا تنها فقر گسترش پیدا می‌کند و توان درون‌زای اقتصاد متوقف می‌شود یا به تعبیر دیگر این روش‌ها راه را برروی رشد بادوام و بلند مدت تامین و بهینه‌سازی زندگی نسل‌های آینده می‌بندد. اگر می‌خواهیم ثروت و درآمد را توزیع کنیم نیازمند تغییر ساختار است ولی چنین طرح‌هایی قبل از توزیع کامل ثروت و درآمد باعث تورم و رشد آن خواهدشد. در واقع این تورم ناشی از تقاضاها، فشارها و هزینه‌ها نیست بلکه علت اصلی آن ساختار ناسالم توزیع درآمد و بهره کشی مضاعف است.

پرسش آخر این که آیا اقتصاد جهانی به شما اجازه چنین کارهایی می دهد؟ آیا در فضای کنونی اقتصاد جهانی می توان به این سمت حرکت کرد؟

- اگر اقتصاد جهانی بخواهد هر جریانی را به شما تحمیل کند و دولت‌ها هم یکی پس از دیگری تسلیم شوند، آن وقت جایگاه بحث با من کجاست؟! من معتقدم ما می‌توانیم از طریق ایجاد یک نظام دموکراتیک بخشی از خواسته‌های مردم محروم را با برنامه ریزی بلند مدت برآورده کنیم، این که در مقابل هر رخداد و اتفاقی تنها بگوییم چون خلاف معیارهای اقتصاد جهانی است، پس عملی نیست یا مجری آن دروغگو و پوپولیست است و یا این که حتما شکست خواهد خورد، نتیجه همان تفکری است که اکنون من منتقد آن هستم. باید ابتدا ساختارهای آسیب رسان موجود را بررسی کرده و آنها را از بین ببریم. اقتصاد جهانی می‌خواهد بگوید که قاچاقچیانِ پول و ثروتِ زحمت‌های مردم ایران و افغانستان در ازای این که برج می سازند، بی گناهند چون ما بحران مسکن داریم یا این که ثروت‌های فراوانی که از راه دزدی و بهره کشی زحمت‌های کارگران به دست می‌آید تنها به مالکانشان اختصاص دارد. ما این مسائل را حل نکنیم چون در مقابل اقتصاد آمریکا ناتوان می‌شویم یا به رییس جمهور آمریکا بر می‌خورد؛ خوب بخورد! من فکر می‌کنم که بحث مسائل جهانی را در یک بستر و فرصت دیگری ارزیابی کنیم.

http://www.shahrgan.com/



همچنین مشاهده کنید