شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

صداقت گم شده!


صداقت گم شده!

● به یاد روزهای مدرسه اینها را نوشتم
ـ بیا به رسم کودکی پیدا کنیم اون رو!
ـ بیا بالا بلندی رو، بلندی رو به رسم بچگی سر کن!
ـ بیا قایم کنیم غم رو یه جای دور...
ـ بیا لی لی کنون آروم میون …

به یاد روزهای مدرسه اینها را نوشتم

ـ بیا به رسم کودکی پیدا کنیم اون رو!

ـ بیا بالا بلندی رو، بلندی رو به رسم بچگی سر کن!

ـ بیا قایم کنیم غم رو یه جای دور...

ـ بیا لی لی کنون آروم میون آسمون گم شیم!

ـ بیا ورد زبون تلخ مردم شیم...

ـ بیا با مهربونی ها فقط بازی کنیم سارا!

ـ بیا از زشتی ها دوری کنیم دارا!

ـ ببین دنیای ما لبریز درده

ـ دعا کن کودکی «منجی» برگرده!

ـ کاش هنوز مثل آن روزها که تازه رفتیم مدرسه، تنها دغدغه زندگیمان شکستن نوک مدادمان بود!

ـ کاش روزگار این قدر بی رحم نبود و ما در پیچ و خم زندگی، یاران دبستانی مان را از یاد نمی بردیم!

ـ یادم می آید خنده ها و دویدن های زنگ تفریح را حاضر نبودیم با هیچ تفریح دیگری عوض کنیم!

ـ فکر می کردیم دنیا خیلی بزرگ است! همین که مادر اجازه می داد تنها مسیر خانه تا مدرسه را برویم فکر می کردیم بزرگ شده ایم!

ـ اگر می خواستیم به هم بگوییم ما بزرگ شدیم مقیاسمان می شد فاصله ای که از مدرسه تا خانه طی می کردیم! فکر می کردیم همین که خودمان مسیر را بیاییم یعنی خیلی...

ـ فکر می کردیم بزرگ شدن خیلی مهم است، خیلی جالب است! همیشه به آنها که یک کلاس بالاتر از ما بودند یواشکی نگاه می کردیم تا از آنها یاد بگیریم بزرگی را! تا سال بعد ما بزرگی کنیم!

ـ البته ما اصلاً عجله نکردیم برای بزرگ شدن! آرام آرام بزرگ شدیم! کم کم متوجه شدیم بزرگ شدن خیلی هم قشنگ نیست!

ـ از هیجانمان برای بازی توی کوچه و مدرسه کم می شد! دیگر نمی توانستیم از مدرسه تا خانه را دست در دست هم کلاسی بدویم! نه اینکه نتوانیم ها! نه! آخر همه بزرگترها این طور بودند!

ـ انگار بزرگ شدن معنایش می شد ساکت تر شدن! کم شورتر شدن!امروز که از آن روزها سالها می گذرد می فهمم که بزرگ شدن در این دنیا یعنی پایان بچگی ها!

ـ به خاطر همین است که کودک درونم را هر از چند گاهی صدا می زنم تا به یادم بیاورد که باید شجاع باشم و پرشور! نباید بترسم از راست گفتن، از صداقت که این روزها در دنیای آدم بزرگها خیلی کم رنگ است...

مریم حاجی علی تهران