جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

مسیحیت كاتولیك و تجدد


این نوشتار بر آن است تا با تعریف اجمالی از مدرنیته, اوصاف انسان مدرن, مبانی مدرنیسم و مظاهر آن, و لوازم فرهنگ مدرن را برای مسیحیت شمارش و تحلیل و برخورد مسیحیت كاتولیك را با این رویداد تبیین نماید

مدرنیته پدیده‌ای در حال جهانی شدن است و بدون شك پیامدهایی را كه برای مسیحیت ایجاد كرده، برای ادیان دیگر نیز به وجود خواهد آورد. از این رو، این نوشتار بر آن است تا با تعریف اجمالی از مدرنیته، اوصاف انسان مدرن، مبانی مدرنیسم و مظاهر آن، و لوازم فرهنگ مدرن را برای مسیحیت شمارش و تحلیل و برخورد مسیحیت كاتولیك را با این رویداد تبیین نماید.

مسیحیت كاتولیك و تجدد

در بخش اعظم تحقیقات و بررسی­های به عمل آمده دربارة مدرنیته و تجدد (Modernity)، مهم‌ترین پیامدی كه مورد تأكید جدی قرار گرفته است، پدیدة جهانی شدن (globalization) است. در واقع، مدرنیته پدیده‌ای در حال جهانی و همگانی شدن است؛ یعنی همان فرایندی كه در غرب رخ داده است، در سطحی كلان‌تر در كل جهان در حال شكل­گیری است. پیامدهای این جریان با «دوری بودن» خصلت و سرشت آن در هم تركیب گشته‌اند و حوادثی را پدید می‌آورند كه در آن خطر، سرشت تازه‌ای به خود می‌گیرد.[۱] با پذیرش اصل فوق، قطعاً لوازم فرهنگ مدرن، دامن ادیان و مذاهب غیرمسیحیت را خواهد گرفت. از این رو، دانستن لوازم فرهنگ تجدد برای مسیحیت، پیروان ادیان دیگر را با خطرات جدی این فرایند آشنا می‌كند و اندیشمندان و متفكران دینی را برای چگونگی مواجهه با این پدیده آماده می‌سازد. اما قبل از ورود به بحث اصلی، تبیین چند نكته، ولو به اجمال، ضروری است.

نكتة اول: مدرنیته یا تجدد، مجموع اوصاف و ویژگی­هایی است كه در مقطعی از تاریخ، درون فرهنگ جدید غرب در اروپای غربی و آمریكای شمالی آشكار شد. به بیان دیگر، مدرنیته وصف انسانی است كه از حدود پانصد سال پیش در غرب ظهور كرد؛ یعنی انسان غربی ویژگی­هایی یافت و به وسیلة آن­ها از انسانهای ادوار و جامعه‌های پیشین متمایز شد.[۲]

نكتة دوم: این اوصاف و ویژگی­های انسان غربی، ریشه در نگرش و گرایشی داشت كه از آن به مدرنیسم یا تجددگرایی (modernism) یاد می‌كنند. این جنبه بر اصول ویژه‌ای استوار بود:[۳]

۱. اومانیسم (Humanism)، یعنی قرار گرفتن انسان در جهان برای تسخیر آن. البته مراد از این انسان، انسانی زمینی و مادی است، نه آسمانی و برخوردار از حقیقتی فرامادی.[۴]

۲. سود انگاری (Utilitarianism). در این اصل، ارزش اخلاقی یك چیز به نتیجة آن است و اگر نتیجة عمل سودمند باشد، آن فعل اخلاقی است. طرح اصالت منفعت دو دوره دارد: یك دوره قبل از كانت كه بر سود شخصی تكیه می‌كرد و یك دورة اصلاح شده كه تقریباً پس از كانت مطرح شد و به سود اجتماعی پای می‌فشرد.[۵]

۳. لیبرالیسم (Liberalism)، یعنی آزادی انسان در عرصة اقتصاد، سیاست و مقدسات.[۶]

۴. عقلانیت (Rationalism). این عقل، عقل استدلالی، ریاضی و علمی است؛ خواه مانند دكارت برای آن مفهوم فطری قائل باشیم یا مانند جان لاك چنین مفاهیمی را برای آن قائل نباشیم. این عقلانیت به تدریج پخته‌تر شد و مفهومی عام به دست آورد. عقلانیت جدید به معنای پذیرفتن كاركرد ذهن بشر در تمامی عرصه‌ها و برتری خرد انسانی بر همة منابع معرفتی دیگر است. در این قرائت، عقل باید ابزاری برای رسیدن به آرمان­های مدرنیته باشد.[۷]

۵. فردگرایی (Individualism). براساس این اصل، فرد از جامعه واقعی‌تر و بر آن مقدم است. در نظرگاه ارزشی، تقدم فرد به این معناست كه ارزش اخلاقی فرد مقدم و والاتر از جامعه و هر گروه دیگر است. در فردگرایی، بهترین داور برای قضاوت دربارة تمایلات هر فرد، خود اوست و دیگر نهادها باید از داوری در این امر بپرهیزند. [۸]

۶. سكولاریسم (Secularism). ماهیت سكولاریسم به اختصار عبارت است از عمل بر وفق انگیزه‌های غیر دینی، تفسیر جهان و حیات و انسان بر اساس مفاهیم و مقولات غیر دینی و پذیرش استقلال مقولاتی چون علم، سیاست، فلسفه، هنر، علوم، نهادهای اجتماعی و... از دین.[۹]

نكتة سوم: با پدید آمدن اصول و فرهنگ تجددگرایی، انسان غربی دارای خصلت­ها و ویژگی­ها‌یی گشت كه می‌توان آن­ها را ویژگی انسان مدرن خواند. این ویژگی­ها را به گونه‌ای فشرده بر می‌شماریم.[۱۰]

الف) توجه به علوم تجربی. انسان مدرن توجه جدی، گسترده و انحصاری به دانش تجربی دارد. مقصود از دانش تجربی، دانش استوار بر روش تجربه، یعنی مشاهده، آزمایش، نظریه­پردازی و آزمون نظریه‌هاست. ب) روی­آوری به فناوری و علوم عملی. مقصود از علوم عملی، تكنولوژی به معنای فناوری است. در واقع علم عملی وقتی پدید می‌آید كه انسان قدرت برنامه­ریزی می‌یابد و از توان ضبط و مهار جهان خارج برخوردار می‌شود.

ج) واجد صنعت شدن. مقصود از صنعت، تجسم مادی علوم عملی است، نه مفهوم مقابل تجارت، خدمات و كشاورزی؛ یعنی هر وقت فناوری تبلور عینی و مادی پیدا كند، صنعت نام می‌گیرد.

د) برخورداری از سطح زندگی بالا و بی‌سابقه. مقصود از سطح زندگی، عوامل گذار است كه برای رفاه بدن ضرورت دارد؛ یعنی خوردن، آشامیدن، پوشاك، مسكن، خواب، استراحت، غریزة جنسی، تفریح و تفرج.

هـ) طرفداری از رفتار سرمایه­داری. انسان مدرن، به لحاظ اقتصادی، طرفدار رفتار سرمایه‌داری و اقتصاد بازار آزاد است؛ اقتصادی كه در آن عرضه و تقاضا و رقابت، اصل به شمار می‌آید.

و) سكولار زندگی كردن. انسان مدرن مدعی سكولاریسم شد، یعنی تا می‌توانست ساحت­های زندگی را دین­پیرایی كرد و سرانجام دین را به گسترة ارتباط­های انسان با خویش و خدا (ارتباطات شخصی) اختصاص داد.

ز) انسان­گرایی. انسان مدرن معتقد شد همه چیز باید در خدمت انسان قرار گیرد و به بیان دیگر، همه چیز به سود انسان سامان یابد. در حقیقت، انسان­گرایی، یعنی خدایگان بودن انسان و شأن خدایی یافتن او.

ح) فردگرایی. این ویژگی به این معناست كه نه فقط همه چیز باید در خدمت انسان باشد، بلكه همه چیز باید در خدمت فرد انسان قرار گیرد. به بیان دیگر، واحد صاحب حق، جامعة انسانی نیست، بلكه واحد صاحب حق، فرد انسانی است.

ط) استدلال­گرایی. پذیرش این اصل، یعنی من همه جا به استدلال گردن می‌نهم و برون از این چارچوب، هیچ آموزه و سخنی را نمی‌پذیرم. این یعنی توبه­گریزی و تعبدستیزی.

ی) گرایش به دموكراسی لیبرال. دموكراتیك بودن، روش به قدرت رسیدن افراد را نشان می‌دهد و لیبرال بودن، شیوة‌ اعمال قدرت­یافتگان را می‌نمایاند؛ یعنی انسان مدرن خواهان آن است كه برای مثال رئیس­جمهوری با یك انتخاب كاملاً آزاد قدرت را به دست آورد (دموكراتیك) و این قدرت را در ساحت­هایی كه مورد توجه و رضایت انسان مدرن است، به كار گیرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.