چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

برای علی کسمایی


برای علی کسمایی

تنها صداست که می ماند

برای ما نامش همراه بود با مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان: بانوی زیبای من، دکتر ژیواگو و اشک‌ها و لبخندها. قدیمی‌های دوبله به او عمو می‌گفتند و خودش مهم‌ترین خوشحالی زندگی‌اش تربیت سه نسل از دوبلورهای حرفه‌ای ایران بود. دوبلورهایی که مفهوم تازه‌ای از سینما را به ایرانی‌ها نشان دادند. «علی کسمایی» هم بعد از مدت‌ها بیماری و فراموشی رفت و ما را با مجموعه‌ای از صداهای ماندگار گذاشت که یادمان بماند در عصری زندگی می‌کنیم که تنها صداست که می‌ماند هر چند که در چند سال اخیر نام علی کسمایی به فراموشی سپرده شده بود، اما ما آثاری که او دوبله کرده بود را دیدیم و با آنها بزرگ شدیم. کسمایی متولد سال ۱۲۹۴ بود. در دارالفنون نزد استادانی چون جلال همایی، احمد بهمنیار، بدیع‌الزمان فروزانفر و ملک‌الشعرای بهار تعلیم دید، سپس به دانشگاه تهران رفت و در رشته علوم سیاسی فارغ‌التحصیل شد. او از سال ۱۳۲۹ فعالیتش را در زمینه‌ دوبله آغاز کرد و برای نخستین‌ بار در سال ۱۳۳۳ به‌عنوان سرپرست گویندگان (مدیر دوبلاژ)، فیلم «شاهزاده‌ روباهان» را دوبله کرد. خودش در گفت‌وگویی که سال‌ها پیش «ایسنا» با او انجام داده درباره ورودش به دوبله گفته بود: «زمانی‌که وارد سینما شدم، حتی در ایران یک «مویلا» (میز تدوین) وجود نداشت و دوبله فیلم‌های فارسی را که در «پارس‌فیلم» انجام می‌شد، هنرمندانی چون سیامک یاسمی، ژاله علو، مهین بزرگی و بیژن محتشم که علاقه‌مند و عاشق سینما بودند، انجام می‌دادند.

آن فیلم‌ها که در «پارس‌فیلم» ساخته می‌شدند، نه صدای صحنه و نه صدای شاهد داشتند بنابراین ما دیالوگ‌های آنها را درست می‌کردیم.» یکی از ویژگی‌های کارهای کسمایی لیپ‌سینک‌های درست بود. یعنی صدای فیلم با لب‌های هنرپیشگان همخوانی داشت. این هنری است که در آن سال‌هایی که دوبله باید با نوارهای مغناطیسی انجام می‌شد و دستگاه‌های دیجیتالی مثل امروز وجود نداشت کار سختی بود. به گفته خیلی از دوبلورهای قدیمی وظیفه مدیر دوبلاژ این بود که بعد از ترجمه فیلم بنشیند و کلمات را متناسب با حرکات دهان بازیگران بازنویسی کند. یعنی یک متن جدید بنویسد و در اختیار دوبلورها قراردهد. بعد از دوبله فیلم نیز او باید می‌نشست و تکه‌تکه صدا و فیلم را با هم سینک یا همراه می‌کرد. این کار بسیار سخت بود.

کار سخت‌تر می‌شد وقتی که فیلم‌هایی موزیکال ساخته شد. استاد کسمایی یکی از معدود مدیران دوبله در ایران بود که دوبله فیلم‌های موزیکال را در ایران آغاز کرد و نتیجه این کار سخت، دوبله درخشان دو فیلم موزیکال و مهم تاریخ سینمای جهان یعنی بانوی زیبای من و اشک‌ها و لبخندها بود. در گفت‌وگو با یکی از پیشکسوتان دوبله شنیدم که می‌گفت دوبله فیلم بانوی زیبای من یکی از سخت‌ترین کارهایی بود که در آن زمان انجام شد. داستان این فیلم داستان استاد زبان انگلیسی بود که به یک دختر عامی زبان سلیس یاد می‌داد. نکته قابل توجه این بود که زبان انگلیسی برخلاف زبان فارسی زیر و بم‌های فراوانی داشت و کسمایی برای باورپذیر کردن لهجه‌هایی که در فیلم اشاره می‌شد باید از معادل‌های فارسی استفاده می‌کرد. این معادل‌ها باید سینک می‌شد و بعد در اختیار دوبلورها قرار می‌گرفت.

او بیش از دو ماه روی متن و سینک کردن این فیلم کار کرده بود. این اتفاق برای دوبله فیلم اشک‌ها و لبخندها نیز افتاد. برای او آمادگی دوبلورها نکته مهمی بود: «گویندگان در گذشته پیش از کار آمادگی پیدا می‌کردند. ما با همکاران بحث و گفت‌وگو می‌کردیم تا به نتیجه می‌رسیدیم، اما الان این‌گونه نیست. آن زمان به جز دستمزد مترجم، سایر هزینه‌های دوبله یک فیلم، هفت تومان بود که نسبت به امروز خیلی بیشتر است ضمن اینکه کار را از هم قاپ نمی‌زدیم. یک‌بار فیلم حادثه‌ای برای دوبله برای من آوردند اما من گفتم کار روی این‌گونه فیلم‌ها کار آقای دوستدار است. در واقع آن دوره بیشتر هوای یکدیگر را داشتیم.» علی کسمایی از فیلم «هور در آتش» در سال ۷۰ به عنوان آخرین کارش نام ‌برده و می‌گفت: «من برای این فیلم با تجربه‌ای که در فرانسه کسب کرده بودم، برای هر لهجه از صاحب لهجه استفاده کردم؛ بنابراین از نقاط مختلف ایران، گوینده جمع کردیم.»کسمایی تا قبل از سال ۲۹ به عنوان نویسنده و مترجم در مطبوعات فعال بوده و مدیریت مجله‌های «عالم هنر»، «شهر ری»، «اطلاعات» و «راهنمای کارگران» را برعهده داشته است. علی کسمایی سال‌ها پیش در مراسم تقدیری که برایش در جشن سینمای ایران گرفته بودند، می‌گفت: «من یکی از پیشگامان سینمای ایران هستم و زندگی‌ام را در این راه سپری کردم. بسیار خوشحال هستم که جامعه هنری و مدیران سینمای ایران، خدمتگزاران سینما را همیشه به یاد دارند و با پاداش‌های معنوی سرافرازشان می‌کنند.

نمونه حاضرش خود من هستم که سال‌های سال در مدیریت دوبلاژ ایران خدمت کردم و به عنوان پدر دوبلاژ ایران مفتخر شده‌ام و سپاسگزارم. شما هنرمندان گرامی شهریار شاعر را می‌شناسید، شعرهای ناب او را خوانده‌اید یا شنیده‌اید. او در بیتی غمگینانه سروده است «تا همه عمر رفیق ندانی که کیستم... روزی سراغ من آیی که نیستم» من با اجازه زنده‌یاد «شهریار» در این بیت شعر او دست می‌برم و به مناسبت این بزرگداشت به اهالی سینما می‌گویم «تا هستم رفیق تو دانی که کیستم... روزی سراغ من آیی که هستم.» علی کسمایی در سال ۸۸ جوایز و یادگارهایش که شامل عکس‌ها، فیلم‌ها، لوح‌ها و یادگاری‌های بیش از نیم‌قرن فعالیتش در سینما بود را به موزه سینما واگذار کرد. او در دفتر موزه سینما نوشت: «اینک حاصل زندگی‌ام را، از نوشته‌ها، سروده‌ها، کتاب‌ها، لوح‌های تقدیر، فیلمنامه‌ها، نوارها و... را به موزه سینمای ایران پیشکش می‌کنم، تا از گزند پراکندگی و نابودی در امان باشند و باشد که برای آیندگان به کار آید. بر پیشینیان است که‌ با کوشش خستگی‌ناپذیرتری، این مرز‌وبوم کهنسال پرافتخار را، آبادتر و توسعه‌یافته‌تر و افتخارآمیزتر و موزه‌اش را پربارتر به آیندگان پیشکش کنند.»



همچنین مشاهده کنید