جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیشگام شرقی شدن یونان


پیشگام شرقی شدن یونان

مکتب افلاطون در دوره انحطاط مورد مخالفت تعدادی از مکاتب فلسفی رقیب قرار گرفت, ولی برخی کسان هم آن را تقریباً به طور کامل پذیرفتند

افلاطون را می‌توان پیشگام شرقی شدن دنیای یونانی دانست که ناآگاهانه چنین امکانی را فراهم آورد.

او اشاراتی صریح به تمدن‌های خاور نزدیک دارد و اکثر آنها را می‌ستاید. افلاطون مصر را به دلیل مقاومت سرسختانه‌اش در برابر تغییر و تنوع، برای حفظ سبک‌های هنری خاصی در طول هزاران سال و داشتن تقسیمات طبقاتی دقیق و بالاخره احترامی که به فلاسفه کاهن می‌نهاده مورد ستایش قرار داده است؛ اکثر آنچه را که او درباره ریاضیات و نجوم اظهار داشته، به خصوص اعتقادش به الوهیت ستارگان و اهمیت جادویی گردششان در مدار و زمانی معین، ریشه در اندیشه‌های برآمده از بین‌النهرین دارد

به طورکلی، تصور او در مورد الگوی اجتماعی کامل، ثابت و ابدی و نیز نفی واقعیت تاریخ به شدت به دیدگاه‌های دوره خداسالاری هزاره چهارم پیش از میلاد شباهت دارد که مبین برداشت سیاسی همان دوره است، یعنی: اطاعت از کاهن‌شاه یا فیلسوف‌شاهی ملهم از عالم علوی که آن الگوی کامل را بر زمین بنیاد می‌کند.

مکتب افلاطون در دوره انحطاط مورد مخالفت تعدادی از مکاتب فلسفی رقیب قرار گرفت، ولی برخی کسان هم آن را تقریباً به طور کامل پذیرفتند. با وجود این، روش‌های افلاطونی تاثیری وسیع و همه‌جانبه بر فرهنگ یونانی دوره‌های بعد نهاد. فلسفه یونانی دیگر هرگز آن فضای آزاد مبتنی بر طبیعت‌گرایی را باز نیافت و عمده توجهش معطوف به زهد و پارسایی شد، به بدبینی رو آورد و به مردسالاری پشت کرد، آنگاه کاملاً ضد علم گردید تا آنکه پس از ظهور مسیحیت که آزادی فردی و نیک‌سیرتی را با عام‌گرایی دینی به هم آمیخت، بر مبنایی عقلانی قرار گرفت و دیدگاهی تازه در آن مطرح گردید. اما آیین افلاطون حتی مسیحیت را هم در طی قرونی که سر به اعتلا برداشت عمیقاً تباه کرد.

تاثیرات بعدی افلاطون بر تمدن دنیای غرب، خود داستان دیگری دارد. بسیاری از خوانندگانش تحت تاثیر مسائلی که در مکالمات مطرح شده بود و به واسطه توانایی و تسلط فوق‌العاده وی در مناظره، مجذوب عقایدش شده و فقط آن چیزهایی را از وی کسب نمودند که مورد نیازشان بود. او به رغم آنکه مشاهده تجربی را خوار می‌شمرد، ولی به دلیل تاکیدش بر ارزشمند بودن ریاضیات سبب پیشرفت علم در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی شد.

شاعران و فیلسوفان زیادی نیز احساس صوفیانه او را در مورد غیرواقعی بودن دنیای مکان و زمان رواج دادند، بی‌آنکه اصلاً به عواقب هول‌انگیزش اندیشیده باشند. بیشترین تاثیر منفی او در این است که می‌گوید برای برقراری نظم در جامعه باید آزادی را از میان برداشت؛ او برای تحکیم چنین عقیده‌ای پشتوانه‌ای فلسفی فراهم می‌آورد. افلاطون با این عقیده که هماهنگی و نظم طبیعی در معیار جهانی عدالت متجلی است به شدت مخالف بود؛ عقیده‌ای که دنیای غرب بخشی از آن را از اندیشه مهدویت یهودی و قسمتی دیگر را از تفکر یونان باستان در مورد الوهیت طبیعت اخذ کرده بود. به عقیده وی هیچ هماهنگی و نظمی جز با سرکوب نوگرایی و نوآوری میسر نیست و عدالت یعنی اطاعت کامل فرد از دولت. بنابراین، آیین افلاطون به صورت‌های مختلف منبع اصلی و عقلانی برای تباهی میراث فرهنگی غرب بوده است. او نخستین شخص از معماران بزرگ نظام‌های اجتماعی است که (نظیر کالوین، هگل و مارکس در دنیای متاخر) براساس عقاید تعصب‌آمیز خود بناهای عقلانی تحمیلی برافراشتند؛ افلاطون سرمشق همه نظریه‌پردازان، اعم از رادیکال و ارتجاعی بود که می‌خواستند به بهای از دست رفتن آزادی و نشاط آدمی، الگویی کامل از جامعه‌ای آرمانی براساس منطق ریاضی خلق کنند.

دکتر محمد بقایی‌ماکان