یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

امروز با سعدی ـ سه‌شنبه ۲۰ دی


امروز با سعدی ـ سه‌شنبه ۲۰ دی

تو را سری است که با ما فرو نمی‌آید
مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
که آب دیده به رویش فرو نمی‌آید؟
جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب
که مهربانی …

تو را سری است که با ما فرو نمی‌آید

مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید

کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر

که آب دیده به رویش فرو نمی‌آید؟

جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب

که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

چه جور کز خم چوگان زلف مشکینت

بر اوفتادهٔ مسکین چو گو نمی‌آید؟

اگر هزار گزند آید از تو بر دل ریش

بد از من است که گویم نکو نمی‌آید

گر از حدیث تو کوته کنم زبان امید

که هیچ حاصل از این گفت و گو نمی‌آید

گمان برند که در عود سوز سینهٔ من

بمرد آتش معنی که بو نمی‌آید

چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست؟

چه مجلس است کز او های و هو نمی‌آید؟

به شیر بود مگر شور عشق سعدی را

که پیر گشت و تغیّر در او نمی‌آید