پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
فراز و فرود حیات سیاسی حزب کادیما
چرا اولمرت رفته است و چرا لیونی آمده است؟ به نظر میرسد که بتوان اوج و حضیض حیات سیاسی حزب کادیما در اسرائیل را با طرح چنین پرسشی به تصویر کشید. آنچنان که از شواهد و قرائن دوران اخیر معادلات سیاسی این رژیم بر آمده است، رفتن ایهود اولمرت و آمدن تزیپی لیونی در گردونه حیات سیاسی اسرائیل سبب شده است که حزب کادیما(پیشرو) فراز و فرودی آن هم بیشتر از نوع بحران را در معادلات سیاسی این رژیم تجربه کند تا ثبات را. بنابراین شاید نتوان سهمی از آن تعالی و فراز را که رهبران کادیما در ابتدای تاسیس برای آن در نظر داشتهاند، قائل شد.
حزب کادیما در سال ۲۰۰۵ و بعد از آنکه آریل شارون توانست به مدد سیاست جدایی یکجانبه از نوار غزه نوعی توفان و مخالفت سیاسی را برای رهبران تندرو حزب لیکود ایجاد کند، تاسیس شد. اگرچه شارون خود را به مدد چنین سیاستی در مقابله با رهبران تندرویی چون بنیامین نتانیاهو پیروز میدانست اما این پیروزی او در مقابل سیاستهای تهاجمی لیکود نمیتوانست پایدار و از خطرات موجود و محتمل آن در امان بماند. از دیگر سو خطرات پیش روی دیگری چون خطر حزب کار و رهبری آن عمیر پرتز که در آن هنگام از حیات سیاسی رژیم صهیونیستی، در صدد نیل به صدارت بود، آینده حیات سیاسی شارون وحزب کادیما را با چالش روبهرو میکرد.
اما منویات حزب کار محقق نشد و شارون با این فرصت و بیشتر به سبب بروز اختلافهای داخلی با حزب لیکود، حزب میانهروی کادیما را برای رقابت با دو حزب کار و لیکود تشکیل داد. طرفه آن بود که تشکیل حزب کادیما زیان فراوانی را متوجه حزب لیکود کرد وحتی معادلات پشت پرده کادیما سبب شد که بسیاری از عناصر راستگرای حزب کار و لیکود جذب حزب کادیما شوند و زمینه برای پیوستن بسیاری از سران امنیتی و اطلاعاتی به حزب مزبور فراهم شود. بدینوسیله و البته به زعم مقامات اسرائیل، شارون توانست با تعقیب سیاست جدایی یکجانبه از نوار غزه و با هدف اینکه حزب کادیما به مفاد طرح نقشه راه و مبارزه با تروریسم پایبند است، دورانی از شکوه و تعالی را برای حزب کادیما فراهم کند. اما مرگ مغزی شارون، که منجر به خروج او از معادلات سیاسی اسرائیل شد، زمینه تدریجی برای افول حزب کادیما را فراهم کرد.
با مرگ سیاسی شارون، رهبری حزب کادیما به دست ایهود اولمرت، که همواره از یاران نزدیک او بود، افتاد. در ادامه، پیروزی حزب کادیما در انتخابات پارلمانی و کسب اکثریت کرسیهای پارلمان(کنست)، زمینه برای صدارت و نخستوزیری اولمرت فراهم شد تا او دومین نخستوزیر رژیم صهیونیستی از این حزب نوظهور باشد.
شروع صدارت اولمرت را باید آغازی برای افول تدریجی این حزب در گردونه حیات سیاسی اسرائیل دانست چرا که چنین صدارتی با تشدید و روند تصاعدی خطرات از سوی دو حزب لیکود و کار و نیز با معادلات سیاسی پرخطر خاورمیانه مواجه شد تا سرنوشت کادیما در هالهای از ابهام باقی بماند. آنچه که از سوی رهبران لیکود وحزب کار برای تضعیف موقعیت اولمرت به کار گرفته شد، بیشتر به اختلاف سلیقه سیاسی در باب چگونگی گردش امور در حیات داخلی اسرائیل و البته در مواجهه با مسائل فلسطین و نوع برخورد با رهبران آن بود. البته همه تلاش دو حزب لیکود و کار در تعقیب چنین سیاستی خلاصه نشد. رهبران حزب لیکود و کار تلاش داشتهاند که با تضعیف موقعیت کادیما جایگاه سنتی خود را برای انتخابات ادوار بعد به دست آورند و سیاست میانهروی آنان را که به صلح با فلسطینیان گرایش داشت درخور تخطئه جلوه دهند.
اما استراتژی حزب کادیما تحت زعامت اولمرت ضعیفتر از آن چیزی بود که بخواهد برای رهبران حزب لیکود و کار مانع ایجاد کند و موجب چالش برای حیات سیاسی آنان شود. آنچه بیش از همه سبب شد که استراتژی کادیما در معادلات سیاسی اسرائیل با خطا مواجه شود، به مساعدت و مماشاتی بازمیگشت که اولمرت در عمر صدارت خود با نومحافظهکاران آمریکا در مواجهه با مهمترین معادلات خاورمیانه علیالخصوص در معادلات فلسطین و لبنان از خود نشان داد. نوع استراتژی و اتخاذ سیاست خصمانه نسبت به جریانهای مقاومت را باید وجه مهمی از این نوع مماشات دانست که اولمرت در اجرایی کردن آن نسبت به حامیان غربیاش قصور و کوتاهی نورزید.
البته اجرایی شدن مقاصد سیاسی اولمرت نهتنها در اغلب موارد حمایت استراتژیک نومحافظهکاران آمریکا را به همراه داشت، بلکه مستظهر به همراهی برخی حکام عرب همپیمان آمریکا نیز بود. سرانجام این سیاست مماشات آن هم برای اجرا نمودن طرح خاورمیانه جدید رایس که به نظر میآمد ادامه طرح خاورمیانه بزرگ باشد، اولمرت و دولت او را به لحاظ استراتژیک به جنگ نابرابری فرستاد که عواقبش چیزی جز وهن و شکست برای اسرائیل و حزب سیاسی کادیما نبود. به واقع جنگ ۳۳ روزه اسرائیل علیه لبنان در ژوئیه۲۰۰۶ نهتنها به افسانه شکستناپذیری اسرائیل پایان داد بلکه سبب شد زمینه برای سقوط دولت اولمرت و سپس افول تدریجی حزب کادیما فراهم شود.
متعاقب آن انتشار گزارش کمیته وینوگراد با هدف بررسی دلایل شکست اسرائیل در این جنگ، دولت او را بیشتر در سراشیبی سقوط قرار داد. شاید در این میان تنها مستمسکی که میتوانست سناریوی سقوط دولت او را اندکی به تعویق اندازد، تمهید وآمادهسازی پروژههای صلح خاورمیانه (آناپولیس) بود که البته با هدف التیام نهادن برآلام روانپریشانه دولت اولمرت تجویز میشد تا لااقل وداع آبرومندانهای را برای حزب کادیما در گردونه حیات سیاسی اسرائیل رقم زند. اتخاذ این تدبیر هم آنچنان که انتظار میرفت، سودی نبخشید تا آنکه افشای پرونده فساد مالی اولمرت در ماجرا و غائله موریس تالنسکی سناریوی سقوط دولت او را تکمیل کرد و فرجام دولت او را دولتی نشان داد مستعجل. با کنارهگیری اجباری اولمرت از صحنه سیاسی دولت اسرائیل که هم ناشی از عملکرد او در حوزههای داخلی حیات سیاسی اسرائیل و هم ناشی از پسلرزههای شکست در جنگ ۳۳ روزه بود، موضوع جانشینی او برای اعضای کادیما از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار شد و شاید مساله جانشینی از نوع کارآمد و موثر میتوانست آن هیبت و شأن از دسترفته را به کانون و اردوی حزب بازگرداند. شواهد بعد از کنارهگیری اولمرت نشان میداد که تزیپی لیونی وزیر خارجه دولت اولمرت و از چهرههای نوظهور صحنه سیاسی این رژیم از شانس بالایی برای جانشینی اولمرت و رهبری حزب کادیما برخوردار است.
البته روآوری چنین بخت و اقبالی برای شخصیتی چون لیونی بیسبب نبود، چراکه او در میان سایر افراد حزب کادیما به جهت علقههای سیاسیاش به فرآیند صلح و تاکید بر حل منازعات مزمن خاورمیانه به روش دیپلماسی فرصت را از سایر رقیبان راستگرای حزب(شائول موفاز) میربود و صحنه را بر آنان تنگ میکرد. این مساله سببساز زمینهای شد که او بتواند عهدهدار مسوولیتهای دوران بعد از اولمرت برای اداره حیات سیاسی حزب کادیما شود. به همین جهت او توانست در انتخابات ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۸ با اختلاف ناچیز بر رقیب تندروی خود موفاز پیروز شود و با قرار گرفتن در صدر حزب ائتلافی حاکم، زمینه را برای نیل به مقام نخستوزیری آینده حیات سیاسی اسرائیل آماده کند تا دومین نخستوزیر زن تاریخ سیاسی رژیم اسرائیل بعد از گلدا مایر باشد. هماینک با تمهید چنین مقدماتی، لیونی به اداره امور رژیمی خواهد رفت که فرآیند به دستگیری قدرت، غالبا قلمروی مردانه است و جهانبینی مذهبی حاکم بر آن عموما با نگاهی آلوده به مذهب به جایگاه زنان مینگرد. نکته حائز اهمیت در این فرآیند دگردیسی قدرت آن است که انتخاب لیونی به عنوان رهبر حزب کادیما و نخستوزیر آینده اسرائیل فاقد هرگونه همراهی حزب لیکود و رهبر تندروی آن بنیامن نتانیاهو خواهد بود.
در این میان شاید بتوان تنها نقطه امید لیونی را ابتنا و اتکا به راهبردهای حزب مذهبی شاس دانست که او را برای اتخاذ شگردهای ماهرانه برای اداره آینده حیات سیاسی اسرائیل یاری و ترغیب میکند. در کنار آن همه سایهروشنهای جریانهای حزبی که در میان دو وضعیت حمایت و تشویش در نوسان است و نیز خواهد بود، نباید از خوشبینیهای دولت خودگردان فلسطین و رهبر سازشکار آن، ابومازن، غافل ماند که انتظار دارد با مواضع میانهروی لیونی، فرآیندهای پروژه صلح خاورمیانه از اسلو تا آناپولیس به سرانجام برسد.
صلاحالدین هرسنی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست