سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
هنر به مثابه چیستان
مارسل دوشان، نقاش فرانسوی- امریکایی، دو اثر جنجالبرانگیز در تاریخ هنر دارد با عنوان «پیشاپیش یک سلاح شکسته» (In advance of a broken arm) و «چشمه» (fountain) که اولی یک پاروی برفروب و دومی یک توالت مردانه است. این دو اثر از گونههای مناقشهبرانگیز هنر مدرن همچون کارهای «حاضرآماده» (readymade) یا «شیء یافته شده» (found object) به شمار میروند که بیش از هر کس مارسل دوشان پرچمدار این نوع از کارها است. تحول هنری مارسل دوشان ـ که آندره برتون او را زیرکترین هنرمند قرن بیستم نامید ـ شاید فقط در متن اوضاع هنری حاکم بر پاریس در واپسین دهه پس از جنگ جهانی اول قابل فهم باشد! اما با وجود مناقشات پرتب و تابی که درباره ماهیت هنر بودن «اشیای یافته شده» یا کارهای «حاضرآماده» از جمله آثار دوشان ایجاد شد، این آثار اکنون به عنوان رخدادی مهم در هنر مدرن محسوب میشوند که صفحاتی از هر تاریخ هنر مدرنی را به خود اختصاص میدهند. با این وجود سؤالی که درباره این آثار همیشه مطرح بوده و هست این است که چه پارامتر یا مشخصهای این اشیا را از اشیای مشابه ممتاز میکند و به آنها ماهیت هنری میبخشد؟ زیبایی هنری این کارها چگونه قابل تبیین و توصیف است؟
نظریه «نو- بازنمایی» از جمله نظریههای جدید در تبیین ماهیت هنر مدرن است که تئوریسینهای آن مدعیاند قابلیت توصیف و تبیین چنین آثاری را دارد. آنان پاسخی که به این دست از پرسشها در رابطه با کارهای «حاضرآماده» میدهند این است که این آثار واجد ویژگی aboutness (درباره بودن) هستند، در حالی که همتاهای آنها در مجموعه واقعیت عادی زندگی، فاقد این ویژگیاند. (دکتر علی رامین، فلسفه تحلیلی هنر، ۱۳۸۳).
وقتی میگوییم اثری واجد ویژگی «درباره بودن» است یعنی آن اثر موضوعی دارد که دربارهاش چیزی میگوید. مورخان هنر بر این عقیدهاند که موضوع کارهای حاضرآماده از جمله آثار مارسل دوشان «خود ماهیت هنر» است. چرا که این اندیشه را القا میکنند که لزومی ندارد آثار هنری به مفهوم حقیقی ساخته و آفریده هنرمند باشند. در واقع آنان معتقدند هنرمند به مفهوم واقعی لزوماً یک سازنده نیست. دوشان بر این امر تأکید داشت که گوهر هنر یک کار یدی و افزارمندانه نیست.
این دیدگاه در تقابل با نگرش تقدسآمیزی از هنر قرار میگیرد که آثار هنری را ثمره آفرینش معنوی یک هنرمند نابغه میپندارند.
در واقع کارهای «حاضرآماده» تأویلپذیرند. پذیرفتنی است که بپرسیم که این پاروی برفروب درباره چیست؟ یا چه موضوعی دارد؟ ولی پذیرفتنی نیست که سؤال کنیم یک پاروی معمولی در زندگی عادی درباره چیست؟ چرا که آنها صرفاً اشیایی کارکردیاند و درباره چیزی نیستند. در واقع هیچ محتوای معناشناختیای ندارند و سازنده در آنها معنایی کدگذاری نکرده است و به این اعتبار به لحاظ هنری خاموش و بیمعنایند.اصولی را که دوشان در آثارش به کار بست صراحتاً با اعتقادات پیشین درباره هنر مغایرت داشت. از جمله اصول او این بود که
ـ بیان شخصی در برابر نقش بارز بینشانی، عینیت و دقت فنی سر تسلیم فرود آورد.
ـ اتفاق، عامل تعیینکننده در آفرینش هنری شد.
ـ هیجانات فردی به جای قواعد هنری نشست.
ـ شکل بخشیدن به مواد هنری جایش را به انتخاب اشیای واقعی داد.
ـ مرکز ثقل فرآیند خلاقیت از ساخت و ایجاد اثر به اندیشه و مفهوم اثر منتقل شد.
ـ گزاره هنری در پس حجاب قرار گرفت و در اصل اثر بدل به چیستان شد.
تقریباً همه این قواعد کمرنگ یا پررنگ در این دو اثر مارسل دوشان قابل ردیابی است.
بنابه تعریف هنر در نظریه «نو ـ بازنمایی» آنچه هنر نامیده میشود که دارای محتوای معناشناختی یا ویژگی «درباره بودن» باشد.
این نظریه با اینکه توانست مناقشات بسیاری را در عرصه هنر معاصر حل و فصل کند اما داعیهای بیش از این دارد و به عنوان یک نظریه فراگیر از سوی نظریهپردازان و شارحان آن طرح میشود. در واقع آنان معتقدند «درباره بودن» یک ویژگی لازم برای هنر حاضرآمادهها نیست بلکه یک ویژگی لازم برای همه هنرها است. اما در اینجا میزان تعمیم ویژگی «درباره بودن» مورد سؤال است. چرا که بسیاری از چیزها با وجود هنر نبودن واجد شرایط «درباره بودن» هستند. همچون یک آگهی تبلیغاتی، یک مقاله اقتصادی یا تفسیری سیاسی که با اینکه موضوعی دارند و درباره چیزی هستند اما قطعاً هنر نیستند. بنابراین ویژگی «درباره بودن» شرط لازم هنر است ولی شرط کافی نمیتواند باشد.اما شرط لازم بودنش چطور قابل اثبات است. یکی از راههای احتجاج در این باره این است که میدانیم همه آثار هنری تأویلپذیرند و لذت هنر هم ناشی از همین تأویلپذیری است و هر آنچه تأویلی را طلب کند قطعاً درباره چیزی است و دارای ویژگی معناشناختی است.اما آیا واقعاً همه آثار هنری همانطور که شارحان نظریه نو ـ بازنمایی مدعی هستند، تأویلپذیرند؟
برخی هنرمندان معاصر آثاری را آفریدند به این قصد که هرگونه تأویل را به چالش بکشند و سعی کردند آثاری را خلق کنند که به کلی بیمعنا باشند و هدف خود از خلق چنین آثاری را شالودهشکنی تفاوت بین اثر هنری و اشیای واقعی بیان کردند. ولی در مقابل طرفداران نظریه نو ـ بازنمایی مدعی شدند که نه تنها چنین آثاری ابطالکننده این نظریه نمیتواند باشد بلکه مؤید آن است! و چنین استدلال میکنند که این هنرمندان اشیای واقعی را با این قصد به صورت آثار هنری عرضه میکنند که ثابت کنند تفاوتی بین آثار هنری و اشیای واقعی وجود ندارد و همین قصد آنها، به آثارشان ماهیت هنری میبخشد چرا که این آثار درباره چیزی یعنی همان ماهیت آثار هنری هستند که میخواهند دربارهاش چیزی بگویند و آن اینکه؛ «آثار هنری در واقع همان اشیای واقعی هستند» و به این اعتبار این آثار حامل پیامی میشوند و موضوعی دارند که این موضوع قابل تأویل است و معتقدند تقریباً نزدیک به محال است که هنرمندی اثری را برای قصدی بیافریند که پذیرای هیچ تأویلی نباشد. شاید نظریه نو ـ بازنمایی به دلیل همین جامعیت و توسع معنایی خود است که از عهده توضیح هنریت هنرهای رادیکال و آوانگاردی همچون حاضرآمادههای مارسل دوشان هم برمیآید.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست