چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

رابطه دین و علم


رابطه دین و علم

با ادعای درونی بودن دین و برونی بودن علم و صنعت ادعا شده است كه دین ربطی به علم و صنعت ندارد و در این باره سخنی نمی تواند ارائه دهد

این ویژگی اسلام یعنی توجه تعالیم اسلامی به امور دنیوی و اخروی موجب گردید تا مسلمانان بتوانند نقش فعالی در پیشرفت علوم و معارف بشری داشته باشند. پس دین امری درونی نیست و تعالیم آن می‏تواند در عرصه علم و صنعت و شكل‏گیری مناسب آن نقش بسزایی داشته باشد...

با ادعای درونی بودن دین و برونی بودن علم و صنعت ادعا شده است كه دین ربطی به علم و صنعت ندارد و در این باره سخنی نمی‏تواند ارائه دهد.

ابتدا باید پرسید مراد از درونی بودن دین چیست؟ در اینجا دو احتمال وجود دارد كه هر یك به طور جداگانه بررسی می‏شود.

●تحلیل درونی بودن دین

الف: دین پدیده‏ای روانی: ینك دو احتمال در درونی بودن دین را به شرح ذیل تحلیل می‏كنیم:

تبیین احتمال اول:

یك احتمال درباره درونی خواندن دین آنست كه گفته شود دین یك پدیده روانی و روحی است كه با تحولات روحی بوجود می‏آید و رشد و كاستی می‏پذیرد.

به عبارت دیگر براساس این احتمال مراد از درونی بودن دین اینست كه منشأ دین روان انسانهاست و جایگاه پیدایش و رشد و ضعف آن درون آدمی است.

البته امروزه در فرهنگ غرب ماهیت دین را چنین می‏پندارند و نوعاً آن را احساسی روانی و حالتی روحی به شمار می‏آورند از باب نمونه می‏توان به تعاریف ذیل اشاره كرد:تی یل می‏نویسد: «در حقیقت، دین وضعیتی روحی یا حالتی ناب و حرمت‏آمیز است كه آن را خشیت می‏خوانیم».[۱]

میرچا الیاده در این باره می‏نویسد: «در اواخر قرن هیجدهم سعی شد كه تاكید را در تعریف دین از دیدگاه مفهومی بردارند و بر دیدگاه شهودی و عاطفی بگذارند. فریدریش شلایرماخر، تعریف نافذی در تعریف دین دارد. او دین را احساس اتكای مطلق توصیف كرده و مرادش از اتكای مطلق چیزی است در تقابل با سایر احساس اتكاهای نسبی و جزئی از آن زمان به بعد، كسانی بوده‏اند كه كوشیده‏اند از تعریف‏های صوری و نظری محض بگریزند وعوامل تجربی، عاطفی، شهودی و همچنین عوامل ارزشگذارانه و اخلاقی را به حساب آورند»[۲] به هر حال یك احتمال آنست كه مقصود از درونی بودن دین آنست كه منشاء و جایگاه دین درون و روان آدمی است و عوامل روانی و روحی باعث پیدایش و تحولات دین می‏باشند.

براساس این احتمال چنین ادعا می‏شود كه پیدایش و تحولات علم به واسطه عوامل بیرونی و تحقیقات تجربی است و در نتیجه دین و علم بلحاظ منشاء و جایگاه با یكدیگر متفاوتند و ربطی به یكدیگر ندارند و عوامل دین‌زا هیچگاه مایه پیدایش و تحولات علمی نخواهد شد.

▪نقد احتمال اول:

هر چند هر كسی آزاد است بر احساسات خود هر نامی بگذارد و آن را مثلاً دین بنامد ولی دین حقیقی كه مؤمنان راستین بدان ایمان می‏ورزند و نیز ادله عقلی بر آن دلالت می‏كند مجموعه تعالیمی است كه از سوی آفریدگار جهان توسط رسولان الهی به مردم ابلاغ گردیده است، مانند دین اسلام كه دین خاتم و كاملترین دین الهی است. البته دین ورزی و دینداری به همراه خود احساسات و تجاربی را برای متدینان به ارمغان می‏آورد و آنان را به حالات روحی و روانی خاصی نائل می‏كند ولی نباید این آثار دینداری را با دین اشتباه گرفت و نام دین بر آن نهاد. به هرحال ادله ای كه دین الهی را ثابت می‏كند مانند اعجاز قرآن كه اسلام را به عنوان دین الهی اثبات نموده است این ادعا را كه دین منشاء روانی دارد رد می‏نماید.

▪تبیین احتمال دوم:

احتمال دیگر از درونی خواندن دین آنست كه گفته شود قلمرو دین روان آدمی است دین تنها به نیازهای روانی می‏پردازد به عبارت دیگر احتمال دوم اینست كه با قطع نظر از منشأ دین ادعا شود كه هدف دین و گستره دین آنست كه به نیازهای روحی و روانی آدمی پرداخته شود پاره‏ای از تعاریف دین به این احتمال اشاره دارد مانند:

۱. ویلیام جیمز دین را عبادت می‏داند از «احساسات، اعمال و تجربیات افراد در هنگام تنهایی، آنگاه كه خود را در برابر هر آنچه الهی می‏نامند، می‏یابد»[۳] در این تعریف دین مربوط به قلمرو فردی و تنهایی اوست و ارتباطی با جامعه ندارد.

۲. اس. رایناخ نیز در معرفی دین می‏گوید «مجموعه‏ای از اوامر و نواهی كه مانع عملكرد آزاد استعدادهای ما می‏گردد»[۴] در این تعریف نیز دین را در عرصه كنترل فرد معرفی می‏كند و نیز ابعاد هستی‏شناسی آن را نادیده می‏گیرد.

۳. ماتیو آرنولود نیز می‏گوید: «دین همان اخلاق است كه احساس و عاطفه به آن تعالی، گرما و روشنی بخشیده است»[۵] در اینجا دین در عصه اخلاقیات منحصر شده است یعنی در عرصه شخصی و فردی انسان محدود شده است.

به هر حال اینگونه تعاریف قلمرو دین را منحصر در عرصه فردی و روانی می‏كند و دین را امری درونی یعنی مربوط به مسائل روانی معرفی می‏نماید.

▪نقد احتمال دوم:

این احتمال به دلایل مختلفی نادرست است و قلمرو دین محدود به عرصه فردی و شخصی نیست پاره‏ای از این دلایل عبارتند از:

۱. ضرورت هدایتگری عام:

با توجه به محدودیتهای انسان در عرصه‏های مختلف انسانی و با توجه به ارتباط دنیا و آخرت، حكمت الهی و لطف او اقتضا می‏كند كه انسان‏ها را در عرصه‏های دنیوی و اخروی هدایتگری نماید و آدمیان را در معارف مورد نیازشان یاری رساند البته قلمرو این هدایتگری از لحاظ كمی و كیفی با مراجعه به تعالیم دینی روشن می‏گردد زیرا همانطور كه گذشت با توجه به محدودیتهای معرفتی آدمیان، تنها خداوند است كه نیازهای اصیل انسانها و راههای برآوری آنها آگاه است. در نتیجه دین و تعالیم الهی ضرورت عقلی دارد كه در عرصه‏های مختلف انسانی آموزه‏های مورد نیاز آدمیان را ارائه نماید مثلاً یكی از نیازهای آدمیان ، قانون عاری از اشتباه و به دور از منافع شخصی قانونگذار است كه به بر پایی عدالت و سعادت آدمیان بینجامد و همانطور كه فلاسفه بزرگی همچون خواجه طوسی ره گفته‏اند لطف الهی اقتضا می‏كند چنین قانونی را در اختیار بشر قرار دهد.[۶] بدون شك خداوند نیاز انسان‏ها به هدایتگری را بی پاسخ نخواهد نهاد و به گفته ابن سینا «احتیاج به بعثت پیامبران در بقای نوع انسان و تحصیل كمالات وجودی او از روییدن موهای مژگان و ابرو و فرورفتگی كف پاها و امثال این منافع كه برای ادامه حیات انسان ضروری نیست، مسلماً بیشتر است... بنابراین ممكن نیست عنایت ازلی آن منافع را ایجاب كرده باشد و این را ایجاب نكند»[۷]

در نتیجه براساس دلایل عقلی دین محدود به عرصه اخلاقیات و فردی و درونی نیست.

۲. گستردگی قلمرو دین در تعالیم دینی‏:

این احتمال با تعالیم دینی نیز ناسازگار است و مراجعه‏ای گذرا به تعالیم دینی خصوصاً اسلام، دینی الهی و حقانی است نشانگر هدایتگری دین در عرصه‏های مختلف شخصی و اجتماعی است به گونه‏ای كه خداوند در قرآن یكی از اهداف ارسال پیامبران را ارائه قانونی عدالت گستر ذكر می‏كند و می‏فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ»[۸]

با توجه به آنچه گذشت این احتمال نیز باطل است و دین امری درونی یعنی منحصر به قلمرو شخصی و روانی نیست بلكه تعالیمش ساحت‏های مختلف انسانی را همچون اخلاق، حقوق، اقتصاد و... را شامل می‏شود.

▪پاسخ: نقش دین در عرصه‏های علم و صنعت‏:

اینك كه روشن گردید دین امری درونی نیست بلكه از سوی خدا برای هدایتگری آدمیان در عرصه‏های فردی و جمعی نازل شده است نوبت به پرسش از نقش دین در علم و صنعت می‏رسد. البته مقصود از علم در اینجا علوم تجربی است كه دستآوردهایی همچون صنعت و تكنولوژی داشته است و علوم طبیعی و انسانی تجربی را بوجود آورده است.

سید محمد علی داعی نزاد



همچنین مشاهده کنید