سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

گاهی خنده, گاهی گریه


گاهی خنده, گاهی گریه

نگاهی به کارنامه دو طنزپرداز روزگار ما

طنز، کمدی، مضحکه، فکاهه، لودگی، مسخره‌بازی و واژه‌هایی از این دست، بهانه‌هایی‌اند که بشر برای سرگرمی، خندیدن و فراموش کردن غم و غصه‌هایش ساخته و این در حالی است که هریک از این واژه‌ها معنا و مفهومی خاص خود را دارند ولی در سرزمین ما، معمولا حد و حدودشان رعایت نمی‌شود. اصلا در سینمای ایران، هنوز هم چنان که شایسته است، ساختار کمدی جدی گرفته نمی‌شود. چون تعبیر عامیانه این ساختار که البته می‌تواند ژانر هم تلقی شود، چیزی در حد لودگی است. معمولا کمدین‌ها نزد مردم عادی که با ظرایف و ارزش‌های کمدی آشنا نیستند، ارج و قرب لازم را ندارند. می‌گویند «انیشتین» دانشمند بزرگ معاصر که دوست صمیمی چاپلین هم بوده درباره او گفته که هیچ‌کس متفکر‌تر از «چاپلین» در روزگار ما نیست. در طول تاریخ سینمای ایران کم پیش آمده که حتی منتقدان و نخبه‌گرایان هم آثار کمیک را به اندازه آثار جدی، جدی بگیرند. نمونه‌اش فیلم درخشان و ماندگار «اجاره‌نشین‌ها» اثر «مهرجویی» است که از هر جهت که نگاه کنیم بهترین فیلم اوست اما گاهی در ارزیابی‌های کلی، آن را در فهرست بهترین‌های سازنده‌اش نمی‌آورند. به هرجهت، خنداندن مردم به‌ویژه مردمان شعورمند، کار دشواری است که برخی قادرند از پسش برآیند و برخی هم نه. از جمله سینماگرانی که در چند سال اخیر نشان داده‌اند که عرصه کمدی را می‌شناسند، کمال تبریزی، رضا عطاران و مهران مدیری هستند. این سه نفر به گواهی ساخته‌هایشان چه در سینما و چه در تلویزیون، تفاوت کمدی با لود‌گی و مضحکه‌های عامه‌پسند را می‌دانند و می‌شناسند. تبریزی که شروع کارش با فیلم‌های عبوسی مثل «عبور» و «دوران کودکی» بود، با «لیلی با من است»، استعداد خود را در عرصه هجو برخی تابو‌ها نشان داد و با «مارمولک»، عرصه طنز سیاسی و اجتماعی را به انحصار خود درآورد. نوع برخورد او با کمدی، البته تفاوت آشکاری با کار عطاران و مدیری دارد. او معمولا به شیوه سنتی کمدی گرایش دارد و قوت آثار کمیکش از موضوع‌هایی گرفته می‌شود که جزو تابو‌های دوران ما هستند و شوخی با آنها حتی اگر پرداخت هنرمندانه‌ای هم نداشته باشد، باعث قلقلک و خنداندن مخاطب می‌شود. چنانکه دو فیلم یاد شده به عنوان اثر سینمایی واجد ارزش زیادی نیستند و کارهای متوسطی به حساب می‌آیند. اما مثلا جنگ به عنوان یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی سه دهه اخیر، همواره حریم مقدسی شمرده می‌شود که اصلا شوخی‌بردار نیست. اما در لیلی با من است، تبریزی که لابد حامیانی هم در رده‌های بالای مدیریتی داشته، به شکل ظریفی با این مقوله شوخی می‌کند. هرچند در انتهای فیلم، لحنش کاملا جدی می‌شود. وقتی رزمنده واقعی در حال مقابله با دشمن به ضرب گلوله از پا در می‌آید، رزمنده جعلی که صرفا برای در یافت وام و از سر ناچاری به جبهه آمده، اسلحه او را بر می‌دارد و به مصاف دشمن می‌رود. اما به هرحال در سرتاسر فیلم شاهد لحظات درخشانی در زمینه کمدی هستیم. از کمدی کلام گرفته تا کمدی رفتار، موقعیت و حتی اسلپ استیک. هنگام نمایش عمومی لیلی با من است، نگارنده گفت‌وگویی با کمال تبریزی انجام داد که در ماهنامه فیلم چاپ شد. به خاطر دارم در ابتدای گفت‌وگو از وی پرسیدم اصولا چه میانه‌ای با طنز و کمدی دارد، چون در ساخته‌های پیشین وی خبری از این گرایش دیده نمی‌شد. پاسخش این بود که من بین دوستانم به طنازی معروفم در حالی که ظاهر عبوسی دارم. البته بعد‌ها که در این زمینه حرفه‌ای‌تر شد، حالت چهره‌اش هم عوض شد و حالا نوعی بشاشیت در سیمای او دیده می‌شود. موفقیت آن فیلم باعث شد تا او پس از ملودرام تلخ مهر مادری دوباره به عرصه کمدی برگردد و فیلم غافلگیر‌کننده مارمولک را بسازد و این بار با یکی از حساس‌ترین تابو‌های اجتماعی یعنی روحانیت شوخی کند. هرچند در انتهای این فیلم هم همچون فیلم قبلی، لحنش جدی و مدافعانه شده و به مخاطب گفته می‌شود که این لباس آنقدر مقدس است که حتی وقتی به تن یک دزد می‌رود، او را آدم می‌کند. اما شوخی‌های این فیلم حد و مرزی ندارد و به قول جوانان امروزی، تبریزی تا ته شوخی را رفته است. به هرحال چنانکه اشاره شده، نوع کمدی‌های تبریزی، چیزی است بین طنز و فکاهه. البته به لحاظ شکلی، از طنز یا کمدی موقعیت استفاده می‌کند و کمتر به کمدی کلامی متکی است. مهم‌ترین خاصیت آثار کمدی تبریزی، شکستن برخی سد‌هایی است که بر سر گسترش حریم‌های ساختگی در سینمای ایران کشیده شده‌اند. هرچند‌ این پرسش همیشه مطرح بوده و خواهد بود که آیا به جز تبریزی و این اواخر ده‌نمکی، دیگر فیلمسازان ایرانی هم اجازه دارند وارد این حریم‌های بسته شوند؟ ‌

رضا عطاران را بیشتر به عنوان بازیگر کمیک یا بهتر بگویم کمدین می‌شناسیم. بازیگری که در اجرای نقش‌های کمیک، ظرایف مخصوص به خود را دارد و تقریبا از هیچ کمدینی تقلید نمی‌کند و هیچ کس هم نمی‌تواند شیوه بازیگری او را تقلید کند. او در این عرصه سبک منحصر به فردی دارد که اگر بخواهیم تحلیلش کنیم، می‌توان گفت مهم‌ترین ویژکی سبک او این است که اصلا کمدی به مفهوم متعارفش نیست. از جمله ویژگی‌های کمدی متعارف اغراق در نمایش برخی حالت‌هاست. مثل کج و کوله کردن لب و لوچه، حرکت‌های اغراق شده و عناصری از این قبیل که در کار اغلب کمدین‌های بزرگ و ارزشمند هم دیده می‌شود مگر در کار باستر کیتون. اما عطاران هیچ یک از این رفتار‌ها را ندارد و بازی‌اش در ظاهر بسیار معمولی است. این معمولی‌بودن، همان سادگی در هنر است که اتفاقا بسیار دشوار است. به همین دلیل کم نیستند کسانی که مدعی‌اند او بلد نیست کمدی بازی کند. راست هم می‌گویند. بازی او در دو سریالی که خودش ساخته یعنی ترش و شیرین و بزنگاه، با معیار‌های رایج، اصلا کمدی نیستند اما به شدت تماشاگر را می‌خندانند. رمز این موفقیت در شناخت غریزی و اکتسابی این بازیگر از رفتارهای اجتماعی نهفته است. به عبارت دیگر کمدی عطاران حتی به عنوان کارگردان، کمدی رفتار است. او هر نقشی را جدی بازی می‌کند و چون معمولا آدم‌ها بی‌آنکه متوجه باشند اغلب رفتار‌های دیوانه‌واری از خود بروز می‌دهند، هنگام تماشای ساخته‌های او، در واقع تصویری از خود را می‌بینند و در اصل به خود می‌خندند. از آخرین کارهای کمیک او در عرصه بازیگری، دو فیلمی است که با عبدالرضا کاهانی کار کرده؛ «اسب حیوان نجیبی است» و «بی‌خود و بی‌جهت». این دو فیلم در حال و هوای ابزورد ساخته شده‌اند و می‌دانیم که بین کمدی و ابزورد تفاوت‌های آشکاری وجود دارد. اما عطاران در عین خونسردی و عبوس بودن نقش‌اش، چنان موقعیت‌هایی ایجاد می‌کند که این دو فیلم را در رده آثار کمیک سینمای این سال‌ها قرار می‌دهد. من هنوز نخستین ساخته سینمایی‌اش «خوابم می‌آد» را ندیده‌ام و نمی‌توانم قضاوتی هم درباره‌اش داشته باشم. اما به عنوان کارگردان چند سریال کمیک از او دیده‌ام که نشان می‌دهد در زمینه کارگردانی هم سبک منحصر به فردی دارد و اگر حواسش به خودش باشد و در دام فیلمفارسی‌سازی نیفتد، می‌تواند در عرصه کمدی و طنز، جایگاه بلندی را به خود اختصاص دهد.

احمد طالبی‌نژاد