دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

بهترین استادان موفقیت به شما خواهند گفت تا چگونه موفق شوید


بهترین استادان موفقیت به شما خواهند گفت تا چگونه موفق شوید

چند تن از متخصصان باتجربه حوزه سخنرانی, تعالیم شان را با شما در میان می گذارند تعالیم و فرمول هایی که به شما کمک می کنند تا کمی مثل سخنرانان حرف بزنید, در جمع, خودی نشان بدهید, در دانشگاه خوب کنفرانس بدهید و در جلسات کاری, حسابی بدرخشید

چند تن از متخصصان باتجربه حوزه سخنرانی، تعالیم‌شان را با شما در میان می‌گذارند؛ تعالیم و فرمول‌هایی که به شما کمک می‌کنند تا کمی مثل سخنرانان حرف بزنید، در جمع، خودی نشان بدهید، در دانشگاه خوب کنفرانس بدهید و در جلسات کاری، حسابی بدرخشید. خوب صحبت کردن، مهارتی است که تنها با خوب صحبت کردن قابل افزایش است. لطفا بخوانید و آنها را امتحان کنید.

● دکتر استفان کاوی

همه ما، همه روزه، کلی با دیگران صحبت می‌کنیم. در واقع همه ما، با دیگران مکالمه‌های روزمره زیادی برقرار می‌کنیم؛ تلفن می‌زنیم، تلفنی حرف می‌زنیم، با راننده تاکسی و اتوبوس حرف می‌زنیم، با دوستان و همکاران و اعضای خانواده‌مان حرف می‌زنیم و... .

فکر می‌کنید همه این مکالمه‌ها را می‌توان سخنرانی و صحبت کردن مقابل دیگران فرض کرد؟ معلوم است که نه. پس فرق مکالمه‌های معمولی روزمره ما با سخنرانی چیست؟ فکر کنم برایتان جالب باشد اگر از این تفاوت‌ها خبر داشته باشید؛ چون اگر خبر داشته باشید، تنها کافی است کمی روی آنها کار کنید تا تبدیل به یک سخنرانی شود.

مکالمه‌ها سازمان‌یافته و جدی نیستند اما سخنرانی‌ها جدی‌ و سازمان‌یافته‌اند. اینجا، دیگر سخنران است و ابزار واژه و کلام و اینکه باید همه منظورش را با این ابزار و در آن وقتی که در اختیارش گذاشته‌اند، بگوید، نمی‌تواند مکث کند، مسخره‌بازی دربیاورد و حرف‌هایش را قطع کند.

مکالمه، زبانش غیررسمی و محاوره‌ای است اما زبان سخنرانی، رسمی است. از کلماتی که در مکالمه‌های روزانه‌تان استفاده می‌کنید، نمی‌توانید در سخنرانی‌تان هم استفاده کنید. باید از زبان اتوکشیده و خوب استفاده کرده تا بتوانید نظر دیگران را جلب کنید.

● برایان تریسی

گاهی وقت‌ها نیاز است که در جمع‌های مختلف و البته به مناسبت‌های مختلف، به‌طور کوتاه صحبت کنید. به‌طور کوتاه یعنی چی؟ یعنی از یک دقیقه تا ۳۰دقیقه. در این صورت چه کار می‌کنید؟ اصلا نگران نباشید. من در اینجا، یک فرمول ۳مرحله‌ای را با شما در میان می‌گذارم تا کارتان راحت‌تر شود. این فرمول، شامل ۳ مرحله است.

در مرحله اول، به جمعیتی که دارید برایشان حرف می‌زنید، بگویید که در این دقیقه‌هایی که می‌خواهید صحبت کنید، قصد دارید چه بگویید. بعضی‌ها به این مرحله می‌گویند، فتح باب، ورودیه یا... چه فرقی می‌کند؟ مهم این است که وظیفه‌اش را به انجام برساند.

مثلا شما به یک سفر دسته‌جمعی رفته‌اید و قرار است که برای همسفران‌تان صحبت کنید؛ در حدود ۵ دقیقه. شروع می‌کنید به حرف زدن که «من قصد دارم در این ۵ دقیقه، به شما از حس و حالی که طی این سفر به دست آورده‌ام، بگویم. خوشحالم از اینکه تجربیات جدیدی یاد گرفته‌ام که قصد دارم درباره چندتایی‌شان با شما حرف بزنم...»و حالا مرحله دوم، معطل چه هستید؟ همان حرف‌هایی را که در مرحله اول گفته‌اید، عملی کنید. سعی کنید یک، ۲ یا در نهایت، ۳ نکته بیشتر مطرح نکنید. مثلا در همان سفر قبلی، شما در مرحله دوم این‌طوری ادامه می‌دهید که «حالا می‌خواهم درباره ۳ تجربه نابی که در طول این سفر کسب کرده‌ام، برایتان بگویم؛ ۳ تجربه‌ای که اگر به اینجا نمی‌آمدم، اتفاق نمی‌افتاد و از آنها محروم می‌ماندم. تجربه‌ام اینکه...»

و در مرحله سوم هم، یک بازگشت به عقب داشته باشید و هر چه را که گفته‌اید، به‌طور خلاصه بیان کنید. مثلا بگویید که «من در این چند دقیقه‌ای که در خدمت شما بودم، درباره ۳ نکته حرف زدم که اینها بودند... و از آنها این نتیجه‌ها را گرفتم.»

● دیل کارنگی

گاهی وقت‌ها نیاز است که جلوی جمعی بایستید یا بنشینید و اطلاعاتی را که در اختیار دارید، خیلی خوب و شسته و رفته در اختیارشان بگذارید. در این صورت، اگر قرار باشد که فقط یک فهرست ارائه کنید، کسی به شما محل نخواهد گذاشت. اما من در اینجا، راه‌هایی به شما یاد می‌دهم که وقتی دارید این اطلاعات‌تان را در اختیارشان می‌گذارید، با چشمان گرد شده، به حرف‌هایتان گوش کنند. فقط یادتان باشد که این دستورها، برای سخنرانی‌ای است که در آن، باید اطلاعات عرضه شود نه اینکه قصد اقناع یا شورانگیزی یا... را داشته باشید. اول اینکه یادتان باشد موضوع‌تان را به زمانی که دارید، محدود کنید. به قول ویلیام جیمز، در هر سخنرانی، فقط درباره یک چیز و یک نکته می‌شود حرف زد و بسیاری از موضوعات و نکته‌ها را برندارید و در یک سخنرانی مطرح کنید. اگر زیاد آنها را مطرح کنید، همه خسته خواهند شد. دوم اینکه به ریاضیات عشق بورزید و سعی کنید که حرف‌هایتان را، تقسیم‌بندی و شماره‌بندی و منظم کنید و به‌ترتیب، درباره‌ آنها حرف بزنید. همین‌طوری حرف نزنید. سوم اینکه اطلاعات‌تان را یکی، یکی بیان کنید و توضیح دهید و جلو بروید؛ طبق همان نظم سری دوم. رک و راست هم بگویید که نخستین نکته را گفتید، حالا می‌خواهید سراغ دومین نکته بروید و بعد سراغ سومین نکته و...

چهارم اینکه هر چیزی را که سخت و مشکل و ناآشناست، به چیزهایی که مخاطبان می‌شناسند، شبیه کنید. اگر آنها نمی‌دانند اتم، هسته و گردش دور هسته چیست، آن را به منظومه شمسی تشبیه کرده یا هر دو آنها را به یک میدان که چند نفری دورش می‌چرخند، شبیه کنید. در نهایت اینکه از اصطلاحات فنی استفاده نکنید، هر چیزی را سعی کنید طوری تعریف کنید که تصویرش جلوی چشم مخاطب‌تان بیاید و اگر هم لازم شد، از کمک‌ابزارهای سخنرانی مثل نمایشگرها و عکس‌ها و... استفاده کنید.

● آنتونی رابینز

زمانی که تازه کارم را شروع کرده بودم، قرار بود که برای شرکت جیم ران، نخستین استادم، کار کنم. به من گفتند تو خوب کار می‌کنی و ما از تو می‌خواهیم که در طول ۸هفته، ۵۰۰ تا بلیت برای سمینار ما بفروشی. البته این کار خیلی سخت بود اما من باید انجامش می‌دادم.

اینطوری بود که تصمیم گرفتم روزی دست‌ کم، ۳ بار جلوی جمع صحبت کنم تا بتوانم آنها را ترغیب کنم که بیایند و بلیت سمینار بخرند. بعضی‌ها درباره من می‌گفتند توانایی این را دارم که بتوانم عده‌ای را دور خودم جمع کنم و برایشان حرف بزنم و آنها را مجذوب حرف‌هایم کنم.

دیگر همکارانم، فقط هفته‌ای یک‌بار برای دیگران حرف می‌زدند اما من تصمیم گرفته بودم روزانه دست کم، ۳بار صحبت کنم. برای من، یک «باید» بود که بتوانم در طول ۸هفته، این تعداد افراد را جمع کنم و بلیت به‌ آنها بفروشم. دیگر همکارانم، دلشان خوش بود که دارند کار می‌کنند. آنها هفته‌ای یک‌بار و سالی ۴۸ بار جلوی جمع حرف می‌زدند اما من روزی ۳‌بار و هر ۲ هفته، به اندازه یک سال آنها حرف می‌زدم. پس طبیعی بود که هر ۲ هفته، به اندازه یک‌سال آنها هم پیشرفت کنم و باز هم طبیعی بود که سالانه، اندازه ۲۲ سال هر کدام از همکارانم باید پیشرفت می‌کردم. آنها فکر می‌کردند من، یک قدرت جادویی در حرف‌زدن دارم و اصلا به‌صورت مادرزادی، می‌توانم همه را در صحبت کردن، مسحور خودم کنم. چه خنده‌دار! درحالی‌که هیچ وقت اینطوری نبود. من، فقط بیشتر و بیشتر از آنها صحبت کرده بودم؛ تنها راز من همین بود. نتیجه این بیشتر و بیشتر صحبت کردن هم، باعث شد تا به چنین قدرتی در صحبت کردن برسم. حرف زدن را، با حرف زدن می‌شود یاد گرفت. باور کنید تنها راهش همین است. من که اینطوری به اینجا و این موقعیت از سخنوری رسیدم. شما راه دیگری سراغ دارید؟

● پل ژاگو

لطفا شتابزده حرف نزنید. این، مهم‌ترین آموزه‌ای است که می‌توانم به شما منتقل کنم. بسیاری از ما، شتابزده و تند و سریع حرف می‌زنیم. بازتابی حرف می‌زنیم. اصلا هیچ کنترلی روی رفتارها و گفتارهایمان نداریم.

سیاستمداران را دیده‌اید؟ شمرده، با حساب و کتاب و کاملا کنترل شده صحبت می‌کنند. قرار نیست مثل یک بلبل، همین جور از ما صدا در بیاید و حرف بزنیم. ما، می‌خواهیم در دل این حرف زدن‌هایمان، منظوری را برسانیم یا به هدفی برسیم. باید کاملا کنترل شده و مدیریت شده و سنجیده، فکر کنیم و با دقت، حرف بزنیم.

اگر شتابزدگی را از حرف‌هایم بگیریم، قسمت اعظم راه را رفته‌ایم اما اگر این شتابزدگی وجود داشته باشد، کلمات‌مان بریده‌بریده و مفاهیمی که می‌خواهیم منتقل کنیم، ناقص خواهد بود. می‌دانم از سیاستمداران شاید خوشتان نیاید اما سبک صحبت کردنشان جالب است؛ کاملا برنامه دارد و چیزی خارج از برنامه به زبان آنها دیکته نمی‌شود. نگران اینکه شبیه آدم‌های حوصله‌بر شوید، نباشید. وقتی این عادت در شما جا افتاد، حتی می‌توانید به‌صورت منسجم، فکر شده، برنامه‌ریزی شده و بدون اتلاف انرژی زائد، عصبانی و خوشحال شده و با بیانتان بازی کنید. ضمن اینکه یادتان هم باشد هنگام صحبت با دیگران، به حرف‌های بی‌موردی که می‌زنند، جواب ندهید. می‌دانم سخت است و دوست دارید که ناخودآگاه، به آنها جواب دهید و اما کنترل زبان و گفتار، از همین جاهای کوچک شروع می‌شود. هرقدر در این موقعیت‌های کوچک بیشتر بتوانید زبانتان را کنترل کنید، در موقعیت‌های بزرگ‌تر، کارتان راحت‌تر خواهد شد؛ ضمن اینکه ‌عکس‌العمل نشان ندادن به این‌ نوع اتفاقات، باعث شارژ بیشتر باتری روانی شما هم خواهد شد.