یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

برچسب فکری و معجزه آگاهی


برچسب فکری و معجزه آگاهی

بازگشت به خویشتن مسئله ای است که بیش از هر موضوع دیگری ذهن متفکران و جامعه شناسان معاصر را به خود مشغول کرده است, چه, همین مسئله به عقیده بسیاری از محققان عامل اصلی تغییرات بنیادین و کنش های مدنی و انقلابی, خارج از تصور سیستم نظام مند ذهنی و معادلاتی جامعه شناسان معاصر انقلاب ها بوده است

بازگشت به خویشتن مسئله ای است که بیش از هر موضوع دیگری ذهن متفکران و جامعه شناسان معاصر را به خود مشغول کرده است، چه، همین مسئله به عقیده بسیاری از محققان عامل اصلی تغییرات بنیادین و کنش‌های مدنی و انقلابی، خارج از تصور سیستم نظام‌مند ذهنی و معادلاتی جامعه شناسان معاصر انقلاب‌ها بوده است. پدیده ای که بیش از هر عامل دیگری به انسان وچیستی آن می‌اندیشد و به قول سارتر:آن "خویشتنی که مامی‌سازیم" طرح مسئله بازگشت و چگونگی تبدیل آن به عنوان یک مبحث علت ساز در جوامعی که روشنفکران آن ناامیدانه درانتظار معجزه‌اند، مارا در ارائه راه حل درقبال پراگماتیزه کردن تئوری‌های اصلاحی-اسلامی جامعه ایران یاری می‌کند. موضوعی که پس از طرح مسئله "بازگشت" و از"چرا زیستن" به "چگونه زیستن"،"چگونه ماندن" و"به هدف رسیدن" می‌رسد مسیر عمل به تکلیف الهی را در قالب انجام رسالت پیامبری روشنفکران که با "علم مسئول" خود نور حرکت جاودانه را درپیکره مرده جامعه تابانیدند دربرگرفته است. روشنفکران مذهبیچون دکتر علی شریعتی که می‌توان شاخصه مهم جریان‌شناسی وی را پایه ریزی وتجدید بنیان ساختمان فکری مکتب اسلامی براساس تشیع علوی نام گذاری کرد، به عنوان یکی از انقلابیون پاکباز که درمسیرایجاد همین "بازگشت" به هدایت امت اسلامی مردمی‌ترین انقلاب قرن بیستم میلادی مشغول بودند،نام برد. طرح بحث ابتدا با موضوع برچسب فکری آغاز و ضرورت تعیین خط و مشی فکری به همراه نتایجی که درسطح خرد و کلان جامعه دارد تبیین می‌شود..."فهمیده شدن"،"شناخته شدن" و براساس همان برچسب فکری مورد" استقبال یا نقد ومخالفت" قرار گرفتن و اساسا "موجودیت داشتن" براساس فلسفه رئالیسم حاکم برفرهنگ مردم از مواردی است که شریعتی را در موضع تاکیدی نسبت به این مسئله قرار داده است... . ازنگاه شریعتی تنها عامل این ناتوانی درانتخاب، خود فرد نبوده و نیست بلکه نقصان ویژگی‌های افکار و ایدئولوژی‌های حاکم را نیز دراین خلاء به وجود آمده بی‌تاثیر نمی‌داند. وی سعی دارد با ساختن فضایی که گویای بخش کوچکی از واقعیت ناگوار جامعه است، اشل انسانی خود را درکاراکتری ترسیم کند که ایدئولوژی‌ها یا به"مدیسم" گرایش دارند یا بر اساس سنت‌های موروثی وخرافه ترسیم شده اند،درواقع در فضای ترسیمی‌ذهن مخاطب، باید به این سردرگمی و گمراهی البته با پیش فرض آماتور بودن کامل فرد حق داد. چرا که جامعه شناسان زمان هم به این نتیجه رسیده اند که باید قرن‌ها بگذرد تا این جمود و خرافه که معلول فضای متعفن و راکد جامعه است با یک معجزه به حرکت دربیایدوشریعتی به این امر اذعان دارد و با قدرت می‌گوید که:"آری!درچنین جوامعی، ناگهان معجزه‌ای رخ داد و چه معجزه شگفت انگیزی که جامعه شناسان نتوانستند بفهمند. جامعه‌ای که فساد، تباهی، جهل و غفلت وتکرار مکررات وسنت پرستی و موهوم پرستی،و بردگی را تااعماق وجودشان احساس می‌کردند ناگهان برخاستند،خون گرم حیات وحرکت و جنبش درآنها به وجود آمد و این ماسک مبتذل را از چهره خود انداختند وهمان نسل،چهره یک انسان آزادبیدار و مسوول و مصمم را به خود گرفت،و از بطن یک جامعه مرده و قبرستانی و فاضلاب تاریخ،ناگهان حرکت وحیات ایجاد شد".

اینجا هنوز شریعتی برای برطرف ساختن مشکل اولیه یعنی شکل ایدئولوژی‌ها راه حل اختصاصی ارائه نکرده و آنتی تز ناامیدی و خرافه را معجزه ای اعلام می‌کند که براساس "آگاهی" است ونه آگاهی بخشنامه ای و صادراتی و به قول خود او:"یک بسته مواد خوراکی استاندارد شده و مارک خورده از غرب که روشنفکران آن را مصرف کنند و یا هرکه مصرف کرد روشنفکر و آگاه شود"بلکه آگاهی بومی،آگاهی که:" مردم آنجا براساس تاریخشان،ارزش‌هایشان ومشکلاتشان و تاثیر برروی عوامل انحطاط جامعه شان ناگهان به آگاهی می‌رسند و این آگاهی،برقی در اندیشه جامعه شان ایجاد می‌کند" واینچنین است که شریعتی نتایج این معجزه گر را تا افسانه اساطیریونانی؛ به پرومته ایثار گر تشبیه می‌کند که آتش خدایی خود را به زمینیان و انسان هدیه می‌کند. چنین جامعه ایست که هرکسی پرومته‌ای می‌شود و شور و عشق و حرکت وجوشش وجنبش ایجاد می‌کند و به خواب‌های زمستانی روشنفکران خواب آلوی ظاهر بین که سالهای سال به جای عمل به رسالت خود و جلوگیری از فروپاشی افکار و اندیشه‌ها دست به گریبان بسیاری چیز‌های دیگر شدند پایان می‌دهدو این آتش خداگونه معجزه گر درانسان‌ها با عث شد تا آنان به قول فرانتس فانون دارای یک نژاد نو،پوست نو واندیشه نوشوند.شریعتی از اندیشمندان مثال می‌آورد: کسانی چون ارنست رنان که غربی را نژاد کارفرما و شرقی را نژاد عمله می‌خواند و معتقد است که مسیر طبیعت عمله پرور است وبرتعداد عمله‌ها(شرقی‌ها) می‌افزاید و ازتعداد کارفرمایان (غربی‌ها) می‌کاهد، فروید که احساسی بودن وگرایش به رومانتیسیسم را معلول عدم توانایی فکر کردن شرقی‌ها می‌داند و موریس تورز رهبر حزب کمونیست فرانسه که درباره ملت الجزایر چنین می‌گوید:"ملت الجزایر،ملت آفریقا،ملت شمال آفریقا اصلا ملت نیستند هنوز درحال ملت شدن اند"و اینان ناچارند برای اینکه باتمدن آشنا شوند ومتمدن شوند "دردامن نامهربان امپریالیسم زندگی کنند "و تربیت شوند.طرح همه این اظهار نظرات با نتیجه ای که شریعتی به عنوان معجزه عشق و آگاهی مردم ؛آنجائیکه از چند جوان آفریقایی مثال می‌آورد که روزنامه ای انتشار می‌دهند که دولت فرانسه:مهد دموکراسی ولیبرالیسم وپلورالیسم و انقلاب و نواندیشی و از نشر آن آنهم به دلیل تاثیرات انحرافی و سوئی که برذهن رو شنفکران جوان فرانسوی(البته به زعم آقایان وزارت فرهنگ فرانسه)می‌گذارد،جلوگیری می‌کند،تاکیدمعلم شهید را برعمق تاثیرگذاری آگاهی،آنهم این نوع از آگاهی که مختصرا به بومی‌بودن آن اشاره ودرآینده مفصلا پیرامون نوع آن بحث خواهد شد، آشکار می‌سازد.ضدیتدکتر شریعتی از دوگانه غربزدگی وسنت پرستی کورکورانه اورا به راه حل سومی می‌رساند که ایدئولوژی اسلامی نام دارد. نگرشی که از زبان او با عنوان "اسلام رفورم شده و تجدید نظر شده آگاهانه مبتنی برنهضت رنسانس اسلامی"مطرح می‌شود.اسلامی که پایه گذار آن محمد(ص)و پیشوایان آن علی (ع)‌ها، ابوذر‌ها، عمارها، میثم‌ها، حسین (ع)‌ها و امثال ذلک اند،اسلامی علی وار که همان تشیع ناب محمدی است و درطی ۴ سال حکومت علی (ع)دموکراتیک ترین حاکمیت را برسینه تاریخ به ثبت رسانده است و بامیراث گران بهای ائمه سرمشق بسیاری از حرکت‌های مبارزاتی انقلابی شده است و اصلاح طلبی که همان رسالت عاشورایی است را سرلوحه بسیاری از حقیقت طلبان طول تاریخ قرارداده،می‌دهد و درآینده نیز خواهد داد. همانطور که نگاه نقادانه و تیز بین این معلم انقلاب نیز در جهت نشر حقایق اسلامی درقلب انقلاب۵۷ به ثمر رسید و اما امروز نیز ضرورت باز تولید اندیشه‌های معلمان مکتب رنسانس اسلامی بسیار احساس می‌شود .

نویسنده : امید عبدالوهابی



همچنین مشاهده کنید