پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

اشوزرتشت وآموزه های او


اشوزرتشت وآموزه های او

درباره زمان و زادگاه زرتشت , پیامبر ایرانی , روایات گوناگونی وجود دارد که برگرفته از نظرات مورخان یونانی و منابع تاریخی و مذهبی و همچنین محاسبات نجومی است

درباره زمان و زادگاه زرتشت ، پیامبر ایرانی ، روایات گوناگونی وجود دارد که برگرفته از نظرات مورخان یونانی و منابع تاریخی و مذهبی و همچنین محاسبات نجومی است . از مجموعه این نظرات می‌توان زمان زرتشت را تاریخی بین « ۱۳۰۰ و ۶۰۰۰ » سال پیش از میلاد مسیح دانست . دکتر کوروش نیکنام در کتاب " آیین اختیار" در این رابطه چنین گفته اندد: « اشو زرتشت- پیام آور آیین راستی و خرد- ۱۷۶۸ سال پیش از سال میلاد مسیح، به روز ششم خورداد از ماه فروردین، در سرزمین ایران بزرگ آن زمان زاده شد. کتاب اوستا، زادگاه پیامبر را رگه محلی در کنار رودخانه درجی و در نزدیکی دریاچه ی چیچست گزارش کرده است.»

رباره خاندان و تباراشو زرتشت در منابع ماخذ مختلف چنین آمده است:

بر پایه گاتاها ، واپسین بخش آن می‌دانیم که کوچک‌ترین فرزند پیامبر ، دختری است به نام پئور چیستا ( Pouruchista ) ( آگاه ، پردان ) و هرچند از ایسـْت – واسـْتـْرُ

Isat-Vastra ( یکی از سه پسر پیامبر ) نیز در یسنا یاد شده ، اما نه به این عنوان که پسر بزرگ زرتشت بوده است .

به موجب بخش سی ودوم کتاب Bon-Daheshn = ( بنیاد آفرینش ) بن دَهشن دودمان و نسبت زرتشت ، با چهارده‌پشت به منوچهر شاه نامی پیشدادی می‌رسد . مهین نیای زرتشت سپی تاما Spitama نام داشته و از همین روی است که این نام به گونة نام خانوادگی برای پیامبر باقی مانده و شهرت یافته و هفت‌بار در گاتاها یاد شده است .

نام پدر زرتشت پوروشسپ Pourushaspa است . این نام در گاتاها نیامده ، اما در هوم پشت ( یسنای نهم ، بند ۱۳ ) و ویدیورات vi-daev-ndata ( قانون ضددیو ) از وی به عنوان پدر زرتشت یاد شده و در پشت پنجم موسوم به آبان پشت بند هجدهم نیز از او نام رفته ، این نام به معنی ( دارنده اسب پیر ) می‌باشد .

پوروشَسپ پسر پیترسپ Paitiraspa که این خود پسر اوروگذسپ aragazasp می‌باشد که این نیز پسر هئچت‌اسپ Haechat- aspa می‌باشد، نامی که گاتاها ، دوبار

( یسنا – هات ۴۶ بند ۱۵ و هات ۵۳ ) آمده است و پیامبر در کنار سپی تاما به عنوان نام خانوادگی نیز از آن بهره برده است .

مادر زرتشت دُغدو Doghdu بنابرشهرت و Dughzova دوغذُوا بنابرمنابع پهلوی است . دوغدو به موجب بند دهم از فصل ۳۲ بند هشن ، دختر فراهیم‌روا Farahimrova بوده است و مادرش به موجب اشاره زاتْ سپرم فرنو Freno نام داشته، از همسر نخست پیامبر آگاهی نداریم گویا پیش از مهاجرت و سفرهای زرتشت فوت شده باشد . همسر دیگر وی هووی Hvovi دختر فرشوشتر مشاور ویشتاسب شاه می‌باشد .

به موجب اوستا و همچنین مآخذ پهلوی ، زرتشت دارای شش فرزند بوده است . سه پسر و سه دختر . پسران به ترتیب ایست‌واستر Ist-vaster ( پسر بزرگ ) به معنی خواستار کشتزار – یا آبادکننده و باشنده توانا ، و ارووَتَت نر Uravatat-nara (پسر میانی ) به معنی دوستار یا فرمانگزار مردان و هر چیثره Hvare cithra ( پسرکوچک ) به‌معنی خورشید چهر نام داشته‌اند . سه دختر نیز پئوروچیستا Poura-cista (کوچکترین) به معنی پربینش‌و دانا و فرنی Freni و تریتی Thriti نام داشته‌اند. (رضی، ۱۳۷۴ : ۳۰-۲۸ )

برای شناخت بهتر اشو زرتشت باید « گاثا‌ها » را مطالعه کرد. زیرا راه و روش آموزش‌های وی در همین هفده سرود منعکس است .

گاتاها بخشی از اوستا است که برای در امان ماندن از گزند فراموشی یا دستبرد روزگار به نظم درآمده‌است تا بهتر به خاطر سپرده شود . می‌توان اطمینان داشت که اغلب این سرودها بی‌گمان از آن بزرگمهر و آزاده آریایی ایرانی است که بدون تغییر به ما رسیده است . ( رضی : ۳۷ )

در این سرودها ، برگزیده شدن زرتشت به پیامبری و زندگی پیش از پیامبری زرتشت توصیف شده است .

اینک به عنوان مثال فشردة هات بیست و نهم آورده می‌شود :

« روان آفرینش به درگاه خداوند گله می‌کند که از خشم و ستم و بیداد مردمان به ستوه آمده است و درخواست می‌کند تا خداوند وی را از این همه ظلم و بیداد رهایی بخشد و چنان سازد که کشاورز (واستریه Vastrya ) و شبان ( فشوینت Fshuyant نگهبان حامی گله پرور ) نیرو یابند و وی را مورد پشتیبانی و حمایت قرار دهند آنگاه خداوند راستی و درستی می‌اندیشد که چه کسی باید برانگیخته شود تا این ظلم و ستم را براندازد و راستی و آئین مردمی را در جهان آشفته بیدارگر برقرار کند ، پسی راستی و بهترین گزینش (اردیبهشت ) در می‌یابد که کسی باید برانگیخته شود و قانون اشا ( نظم و داد ) را برقرار کند و در پهنه گیتی آرامش و راستی برقرار سازد . اشه و هیشته می‌گوید : من چنین کسی را یاری خواهم کرد .

پس اهورامزدا می‌نگرد که چگونه دروج Druj ( بی‌نظمی و بیداد ) در جهان سایه انداخته و پیروان این روش بد ، روان آفرینش را به دادخواهی برانگیخته است . ندای وهومنه Vohumana در جهان هستی بلند می‌شودکه : نخستین کسی که برانگیخته خداوند است ، زرتشت سپی‌تامه‌می‌باشد که به‌او زبان و بیانی‌شیرین جهت‌رسانیدن پیام‌ها و دین داده‌شده .

اینک هنگامی است که از میان مردمان ، زرتشت برانگیخته شده است . وی دریافته نخستین کسی که در جهان آئین روا می‌کند اوست و می‌گوید ای اهورامزدا ، آنچنان نیرویم بخش تا بتوانم صلح و سازش را برقرار کنم و بیداد و ستم ( دروج ) را براندازم که به من و همراهانم نیرو بخش و از توانایی ارزانی دار که خانه و مان خوب پدید آید و ندای پیامبر را می‌شنوم و در واپسین بند این سرود : پس ای گروه مردمان ، رسالت مرا بپذیر تا بتوانم آئین را بگسترانم . »

برای توضیح بیشتر در مورد آیین اشو زرتشت خوب است که نامی را که در این آیین به خداوند هستی بخش اختصاص داده اند بپردازم، در اندیشه و پیام اشو زرتشت خداوند اهورامزدا نام دارد، اهورا یعنی " هستی بخش" مز یعنی " بزرگ" و دا از "دانش و دانایی" آمده است. از این دیدگاه خداوند، دانای بزرگ هستی بخش است. اهورامزدا در بینش زرتشت انسان را بنده و برده ی خویش نمی داند بلکه با خردی که به انسان بخشیده، جایگاه ارزشمند اننسانی و دانایی را به او پیشکش کرده است.

● قانون اشا

از دیدگاه آیین زرتشت خداوند جهان را بر پایه ی هنجاری آفریده است که برتمام هستی حکمفرماست و زرتشت این هنجار و نظم حساب شده را اشا می نامد. قانون اشا نیروی هماهنگ کننده ی هستی است و تمام کائنات بر این پایه استوار و پایدار هستند. انسان برای هماهنگ شدن با قانون اشا باید راستی و درستی، مهر و فروتنی و فروزه های نیک انسانی را در خود پرورش دهد. ( نیکنام ۵،۱۳۸۵)

● دو گوهر همزاد

در فلسفه ی آیین زرتشت به دو گوهر همزاد و متضاد اشاره شده است، که در نظم هستی نقش دارند. اهورامزدا خالق بدی ها و زشتی ها نیست، آنچه آفریده شده بر مبنای خرد اهورایی، همه نیک و خوب هستند.این دو گوهر به هنگام گزینش و انتخاب، پیوسته در اندیشه ی انسان بروز می کند. انسان دانا که از خرد و دانش بهره مند است، " سپنته مینو" یعنی منش سازنده در اندیشه اوپدیدار می گرد و شخص نادان که تنها از احساس بی اساس و تعصب پیروی می کند در ذهن او " انگره مینو" یعنی منش ویران کننده و آسیب رسان که در زبان فارسی اهریمن نامیده می شود، بوجود می آید. بنابراین این انسان نادان است که از خرد خویش بهره نمی گیرد کژ اندیشی را به گفتار دروغ و کردار ناشایست تبدیل می کند. ( نیکنام ۶،۱۳۸۵)

● اوستا

بزرگترین گنجینة دانش و دین زرتشتی گاتاها است . گاتاها پیام راستین اهورامزدا و سخن اشوزرتشت است . پس از گاتاها هفت‌هات نوشته یاران و پیروان نزدیک‌اشوزرتشت‌است . گاتاها و هفت‌ها روی هم بیست و چهار سرودند . به این گنجینه نمازهای اَشٍمً وُ هو ، یـَتااَهووایریه که سروده اشوزرتشت است و نیز اوستاهای نیگوهاتام ، فشوشومانتر ، سروش‌هادخت و فرورد را می‌افزاییم که این‌ها روی‌هم ، ستوت سین خوانده می‌شود و در برگزیده پیام راستین و بنیادهای‌دین زرتشتی‌اند . بنابه سنت‌زرتشتی ، اشوزرتشت‌سرودهای‌ دینی بسیار سروده بود « پلینی » نویسنده‌یونانی می‌گوید، فیلسوف بزرگ‌یونانی ، هرهیپوس که در نخستین سال‌های سده‌سوم پیش از مسیح می‌زیسته نزدیک به دو میلیون بیت شعر از زرتشت خوانده است . تاریخ‌دانان ایران اسلامی ، مسعودی و طبری که سدة دهم میلادی می‌زیسته‌اند می‌نویسند که متون زرتشتی بر روی ده هزار پوست گاو نوشته شده بود .

از روی سنت زرتشتی ، سرودهای زرتشت در بیست و یک نسک ( بخش ) بود . بنا به کتاب دینکرد پهلوی ، به دستور شاه گشتاسب ، سرودهای مقدس زرتشت را در دو نسخه اساسی فراهم آوردند ، یکی را در خزانه شاهی ( گنج شایگان ) و دیگری را در بایگانی شاهی ( دژنی پیشت ) نگاهداری می‌کردند. در یورش اسکندر در ۳۳۰۰ پیش از میلاد ، نسخه نگاهداری شده در بایگانی شاهی در آتش‌سوزی تخت‌جمشید از میان رفت و نسخه دیگر به دست یونانیان افتاد که به یونان بردند.

در دوران اشکانیان بلاش دستور داد بخش‌های پراکنده اوستا را دوباره گردآوری کنند و

سترابو ( Strabo ) جغرافی‌دان‌یونانی که در سده اول‌ پیش‌از میلاد می‌زیسته در پانزدهمین

‌کتاب خود گزارشی‌از دین‌وسنت مغ‌های‌زرتشتی بااقتباس از « بلاش » داده‌است.

اردشیر بابکان پایه‌گذار سلسله ساسانیان ، دستور بزرگ را فرا خواند تا کار « بلاش » را دنبال نماید و در درستی آنها ، ریزبینی‌کند . این کار بدست دستور بزرگ دوران شاپور ، دستور آذرباد ماراسیند در سدة چهارم میلادی به انجام رسید که پنج بخش به نام یسنا ، وسپرد ، وندیداد ، یشت‌ها و خرده اوستا تقسیم شده . ( فرهنگ مهر ۱۳۷۴ : ۱۳۲ – ۱۳۱ )

یسنا ۷۲ هات ( فصل ) و ۲۴ هزار واژه است . یسنا در حدود ۲۵ درصد اوستا است گات‌ها در یسنا گنجانیده شده است و کمی بیش از ۵/۶ درصد کل اوستا است . یسنا دربارة اهورامزدا و آفرینش ، راه درست زیستن و به خوشبختی رسیدن ، آرمان آدمی و پی‌آمدهای اندیشه ، گفتار و کردار آدمیان ، قانون‌اشا ، و نوسازی جهان گفت‌وگو می‌کند .

● وِسًپِرُد

وسپرد دارای ۲۳ کرده ( بخش) و « ۴ هزار» واژه است و سپرد درباره آیین گاهنبارها

( جشن دینی و اجتماعی شش گانه در سال که هر کدام پنج روز است ) و نمازهای وابسته به آن سخن می‌گوید.

● یشت‌ها

یشت‌ها ۲۱ کرده ( بخش ) و « ۳۵ هزار و هشتصد» واژه است یشت‌ها درباره ایزدان است . ایزدان پس از زرتشت وارد سنت دین زرتشتی شدند . بخش‌هایی از آن ، شاید مربوط به پیش از زرتشت باشد که بعدها وارد ادبیات دینی شده است .

یشت‌ها ، نیایش‌هایی‌‌دربارة ایزدان هستند . جز سروش ، آذر ، اشی ( سه‌نامی که‌در گات‌ها آمده و سپس در یشت‌ها نام ایزد گرفته‌اند ) ، ایزدان ساختة نویسندگان یشت‌ها هستندو بیشتر آنها ، نام خدایانی هستند که آریایی‌های پیش‌از زرتشت‌ می‌پرستیدند . زرتشت آنهارا کنار زد و پرستش تنها خدا اهورامزدا را آموزش‌داد . یشت‌ها در نشان دادن اهمیت طبیعت و لزوم حفظ محیط‌زیست سودمندبوده‌است . ( فرهنگ مهر ، ۱۳۷۴ : ۱۳۹ – ۱۳۸ )

● فْروَوَهًرً ( Fravahr )

بنابه نوشته‌های‌اوستا ( یسناهات ۲۶ ، بند ۴ و ۶ ) در تن انسان‌زنده ، پنج نیرو( یا گوهر ) ، به‌هم پیوسته ودرهم آمیخته‌اند ، و پویندگی وبالندگی‌انسان ، ازکوشش وجوشش آنهاست . این پنج نیرو یا گوهر عبارتند از : جان ، وجدان ، دریافت (ادراک) ، روان و فْروَوَهُرُ .

روان‌، سرچشمه و علت همة رفتارهای انسان است و بنا به قانون راستی که هنجار هستی است بازتاب اندیشه و گفتار و کردار انسان ، از طریق وجدان ، به روان باز می‌گردد . به بیان دیگر ، روان انسان با گرایش آزادانه به نیکی یا بدی موجب شادی یا پریشانی وجدان می‌شود و وجدان که همواره با روان همراه و هم پیوند است بر خوشی یا ناخوشی روان اثر می‌گذارد و بدینگونه ، روان انسان ، بهشت (بهترین حالت ) یا دوزخ ( بدترین حالت ) را برای خود می‌آفریند .

کسی که به راستی گراید ، به روشنایی و شادمانی خواهد رسید و کسی که به دروغ گراید تیرگی بلند دیرپا همراه با آه و افسوس ، بهره‌اش خواهد شد .

به راستی ، او را رفتارش و وجدانش به چنین سرانجامی می‌کشاند .

فروهر ( Fravahr ) از نظر واژگانی ، از دو واژة فْرُ fra ( به معنی فرا و پیش ) و َوهُرُ vahr ( به معنی برنده ، کشنده و راننده ) درست شده‌است و معنی ترکیبی آن می‌شود ( پیش‌بر و فرابرنده ) .

فروهر ، برترین و عالی‌ترین گوهر وجود انسان است . این ، همان پرتوی از فروغ بیکران ذات اهورامزدا است که در وجود همة آفریده‌ها – از جمله انسان – به ودیعه نهاده شده است . این ، همان گوهری است که چون از سرچشمه نور وگرمای‌نامحدود نیکی ، پاکی ، مهربانی ، رسایی ، جاودانگی و در یک کلام از راستی آمده است می‌کوشد که روان انسان را به سوی این ویژگی‌های راهبری نماید .

هرگاه روان انسان به این حقیقت دست یابد و هنجار راستی را که حاکم بر همه هستی است ، به درستی دریابد به رسایی رسیده است ، و این همان پایه آرمانی است که در عرفان ایرانی آن را مرحلة خداشناسی یا بازگشت به اصل ، تعبیر کرده‌اند .

پیش‌بری و فرابری روان ، برای‌رساندن انسان به این برترین پایة هستی ، کار فروهر است .

در زمان هخامنشیان ، برای درفش ملی ایران ، نشانی با الهام از شاهین در حال پرواز و احتمالاً با بهره‌گیری از نمادی مهری یا آشوری ساختند که بسیاری از مفاهیم بنیادی آیین زرتشت را در خود داشت.

ایرانیان براین باورند که این نشان – یعنی پیروی از مفاهیم آن – موجب پایداری و استواری درفش کاویان ، پایندگی و جاودانگی ایران زمین ، آزادگی و سرافرازی ایرانیان و آبادانی و پیشرفت سرزمین‌های زیر پرچم ایران خواهد بود و بر همین باور ، نام این نشان را « فروهر » نهادند .

هریک از اندام‌های این نگاره ، بیانگر معنایی‌است که‌ریشه در اندیشه‌ایرانیان زرتشتی‌دارد .

نگارة فروهر ، یادآور همارة این‌پیمان‌مقدس بین آفریدة اندیشمند وآفریدگار خردمنداست .

۱) سیمای پیر و نورانی نگاره ، یادآور آن است که برای پرواز به سوی رهایی و جاودانگی ، بهره‌گیری از راهنمایی استادان پارسا و « پیران » خردمند ، ضرورت دارد .

۲) دست راست او به جلو و بالا کشیده شده است ، و این نشان آن است که آرمان و هدف انسان باید پویش و پرواز به جلو و بالا باشد ( پیش روی و فراروی )

۳) حلقه‌ای که در دست چپ او قرار دارد نشانة پیمانی است که انسان در بدو خلقت خود ، با هستی بخش بزرگ دانا بسته است و آن مبارزة پیگیر و خستگی ناپذیر با ناراستی ، برای نیرو بخشیدن به فروزة راستی در جهان است .

۴) حلقه دور کمر او نشانه آن است که انسان وظیفه دارد از بند وابستگی‌های دروغین در این جهان درگذرد تا شایستگی و توانایی پرواز به سرچشمة خورشید حقیقت را بیابد .

۵) دو رشتة آویخته به چنبر میانی بدنش ، بیانگر این حقیقت است که زندگی انسان در این جهان ، آوردگاه رویارویی دو مینوی متضاد ( نیکی و بدی است ، و انسان نیز در این میدان زندگی ، ناگزیر به مبارزه است .

۶) اندام زیرین نگارة فروهر – که سه بخش دارد – نشان آن است که انسان ، در میدان مبارزه نیکی و بدی ، باید اندیشه و گفتار و کردار بد را رها سازد تا زمینة رشد و بالندگی نیکی‌ها ، در اندیشه او فراهم شود .

۷) دو بال گشادة نگاره که هر کدام به سه بخش تقسیم شده است ،‌ بیان‌کننده این معناست که انسان پس از فرهشتن اندیشه و گفتار و کردار زشت ، باید با بال‌های گشاده ونیرومند اندیشه وگفتار و کردار نیک ، به سوی سرافرازی و رهایی پرواز کند . ( خنجری ، ۱۳۸۰ : ۹۰- ۸۹ ) .

● امشاسپندان

موجودات صفات و توانائی‌هایی دارند که به آنها شناخته‌ می‌شوند . این ویژگی‌ها را می‌توان فروزندة موجودات نامید .

زرتشت با بیان این حقیقت که انسان نیز می‌تواند برخی از فروزه‌های ذاتی خداوند را در خود پرورش دهد رابطه‌ای نزدیک و صمیمانه بین انسان و خدا برقرار می‌کند ، تا جایی که انسان مقام خود را در آفرینش ، خداوند بسیار والا و ارجمند می‌یابد و آفریدگار خود را به شکل دوستی صمیمی و بسیار نزدیک احساس می‌کند .

زرتشت شش فروزه از فروزه‌های خداوند برای رشد انسانیت و تکامل اخلاقی انسان را که موجب پیشرفت او در زندگی می‌شود هماهنگ با راستی را لازم و کافی می‌داند.

او در گاثای ورجاوند خود ، این شش‌فروزه را ‌مطرح می‌کند و هومن – نیک اندیشی – یکی از فروزه‌های ذاتی خداوند است . انسان باید در دوران زندگی ، هر فروزه از فروزه‌های شش‌گانه که یک امشاسپند ( افزایندة بی‌مرگ ) است ، از جمله اَشا یا راستی را در خود بپروراند و بیفزاید .

▪ حًشَتْرا = توانایی

▪ آرمُئیتی = مهرورزی

▪ هُئورْوَتات = رسایی

▪ اَمْرتات = بی‌مرگی

▪ اَشا = فروزة راستی در گاثاها بیشتر بصورت « اَشا » ، « اَشم »‌ و « اَشا و هیشتا » ، « اشا = راستی ،

▪ هیشتا = برترین ، کامل‌ترین » آمده است . این واژه‌ها در زبان فارسی به واژة « اردیبهشت » دگرگون شده‌اند .

« راستی » در ذات خداوند ، نظم مطلق و توانایی نظم دادن است که به صورت نظم و قانون حاکم بر هستی ( نظام راستی ) تجلی کرده است . این فروزه ، در انسان نیز توانایی نظم دادن به رفتار بر پایة راستی است ، به بیان دیگر ، هماهنگ کردن اندیشة و گفتار و کردار با نظام راستی تنها یک « راه » وجود دارد و آن « راستی » است .

یسنا – هات ۷۲ ، بند ۱۱

● خشتْرا

فروزة توانایی درگاتاها بیشتر به صورت « حًشتْرا » ، « حًشتْرم » و« خْشَشْرُهًیا » آمده است این واژه‌ها در اوستا به « خْشَتْرُ وَئیرًیُه » تبدیل شده‌اند که به تدریج در فارسی به واژة

« شهریور »‌ تغییر شکل یافته است .

« توانایی » به گونه‌ای مطلق ، نامحدود و نامتناهی در ذات خداوند وجود دارد . از دیدگاه زرتشت ، خداوند بر همه چیز توانا است اما این توانایی را جز در راه سازندگی ، نیک‌آفرینی و بخشندگی و بخشایشگری به کار نمی‌برد .

فروزة توانایی در انسان برخی از توانایی‌های‌ذاتی خداوند به‌گونة محدود و متناهی‌است که انسان‌می‌تواند آنها را در نهادخود ایجاد کند و رشد دهد ، مانند توانایی‌گذشت‌و مهربانی .

● آرمئیتی

فروزندة مهرورزی در گاثاها بیشتر به شکل « آرمئیتی » ، « آرمئی تیش » آمده است . این واژه‌های اوستایی ، « با صفت سپنتا ، به معنی افزاینده » در فارسی به گونة « سندارمذ» یا

« اسفند » تغییر شکل یافته‌اند .

« مهرورزی » نیز از فروزه‌های ذاتی خداوند است . خداوند همة آفریده‌های خود را بیکران و نامحدود دوست دارد ، همه چیز در خداوند بی‌نهایت است پس دوستی ، مهربانی و گذشت و بخشندگی‌اش نیز این چنین است ، رابطه بین انسان و خدا در بینش زرتشت برپایة دوستی و محبت است ، نه ترس و هراس . از این دیدگاه ، انسان نیز باید بکوشد تا فروزة مهرورزی را پیوسته در خود گسترش و افزایش دهد .

● هئوروتات

فروزة « رسایی » در گاثاها بیشتر به شکل « هئورواتا » ، « هئورْوَتُو » و

« هئورْوَتاتو » آمده است . این واژه‌ها در زبان فارسی به صورت « خرداد » بیان می‌شود .

« رسایی » از فروزه‌هایی است که در خداوند ، بی‌مانند و مطلق بودن اوست، اما انسان نیز می‌تواند به طور نسبی – ولی پیوسته و افزاینده – خود را به آن بیاراید . روشن است که جریان تدریجی « رسایی » یا به تعبیر دیگر « تکامل زندگی » هنگامی آغاز می‌شود که انسان خود را از پیش به فروزه‌های « نیک‌اندیشی » ، « راستی » ، « توانایی سازنده » و

« مهرورزی » آراسته باشد .

● امرتات

فروزة « بی‌مرگی » در گاثاها بیشتر به‌شکل‌واژه‌های « امرتاتا» ، « امرتاتس‌چا » ،« امرتتاتم » ( اَ ، حروف نفی است . مرته = مرگ ) آمده است . این واژه‌ها در زبان فارسی «‌امرداد » شده‌اند که امروزه آن را به اشتباه « مرداد » نیز می‌گویند .

بدیهی است که بی‌مرگی یا جاودانگی به مفهوم واژه‌ای آن – از ویژگی‌های ذاتی خداوند است ، اما انسان نیز برپایه نظامی که در آفرینش او منظور شده است می‌تواند به گونه‌ای دیگر و بطور نسبی به دریافت آن نایل شود .

در بینش زرتشت هرگاه می‌گوییم ، انسان به رسایی می‌رسد ، به این معنی است که اندیشه‌اش به رسایی می‌رسد ، یکی از ویژگی‌های برجستة اندیشه رسا ، سازندگی است ، در اندیشة رسا ، عوامل کاهنده و تباهنده – که در تضاد با افزایندگی وسازندگی هستند – وجود ندارد . درنتیجه ، اندیشه رسا همواره پویا ، بالنده و شکوفا است . اینگونه اندیشه‌ها موجب پویایی ، بالندگی و شکوفایی اندیشه‌های دیگر خواهند شد ، و این اندیشه‌ها ، به گونه‌ای افزاینده و فراگیر فرآیندی تداومی جاودانه خواهند داشت .

بر این اساس اندیشه‌ای که بتواند موجب پویایی و شکوفایی اندیشه‌های دیگر شود هرگز نابود نمی‌شود و جاودانه می‌ماند . همچنین تأثیر اندیشه‌های رسا در زندگی بشر ماندگار و همیشگی است . به تعبیر دیگر اندیشه‌های رسا ، بی‌مرگ و جاودانه‌اند و راز بی‌مرگی انسان ( امرداد ) نیز در این نکته نهفته است .

در دورة بعد « خداگونه شدن » انسان را به عنوان فروزه‌ای دیگر به فروزه‌های شش‌گانه افزودند و بدین‌گونه به دلیل اهمیت و تقدس عدد هفت در باور مردم هفت امشاسپند را به وجود آوردند که در واقع انسان پس از مرحله امرتات در اوج رسایی به بی‌مرگی می‌رسد و در این سطح از بینایی و عرفان است که به راستی درمی‌یابد که « خداگونه » شده است و می‌تواند این حقیقت را فریاد کند که « من به خدا رسیده‌ام » یعنی « مانند خدا شده‌ام » .

http://tim۳۷۴۵.blogfa.com/

نوشته شده توسط شیدا حافظی

منابع:

مهر، فرهنگ ، ۱۳۷۵، دیدی نو از دینی کهن( فلسفه ی زرتشت)، تهران، انتشارات جامی

رضی، هاشم، ۱۳۷۷، اوستا، تهران، انتشارات فروهر

شهزادی، رستم،،،۱۳۷۱زرتشت و آموزه های او، تهران: انتشارات فروهر

نیکنام، کوروش،۱۳۸۵، آیین اختیار( گفتاری پیرامون فرهنگ و فلسفه ی زرتشت)، تهران: انتشارات تیس

خنجری، خداداد،۱۳۸۰، بینش زرتشت، تهران: انتشارات پژوهنده، چاپ دوم

نوشیروان جی دهالا، مانک جی، ۱۳۷۷ترجمه: رستم شهزادی، خداشناسی زرتشتی ۰ از باستانی ترین زمان تا کنون)، تهران: انتشارات فروهر

حافظی، شیدا، ۱۳۸۳، بررسی جایگاه طب سنتی در فرهنگ ایران باستان( فرهنگ زرتشت)

دینشاه ایرانی،۱۳۶۱، فلسفه ی ایران باستان، تهران، انتشارات فروهر،