سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مسکو علاقه ای به ناتو ندارد


مسکو علاقه ای به ناتو ندارد

ارزیابی روابط ناتو روسیه

نویسنده در این مقاله تلاش می کند ابعاد مختلف روابط روسیه و ناتو را مورد توجه قرار دهد. بدین ترتیب هم به زمینه های اختلاف آنها و هم به منافع مشترکی که با یکدیگر دارند می پردازد، اگرچه معتقد است این منافع مشترک کاملاً رسمی و زودگذر هستند. او وجود ناتو را منوط به دشمنی با روسیه می داند بنابراین معتقد است غرب و آمریکا خواهان این نیستند که مسایل و مشکلات روسیه حل شود. نویسنده حتی بر آن است که برخی اعضای پیمان سابق ورشو برای جلب حمایت غرب تلاش می کنند روابط خود با روسیه را وخیم تر از آنچه هست جلوه دهند.

نیازی به گفتن نیست که روابط ناتو - روسیه در حال رسیدن به مرز بحران است. البته روابط روسیه و ناتو پس از فروپاشی اتحاد شوروی هرگز واقعاً عادی نبوده و بر این اساس اصطلاح بحران چیز جدیدی نیست. به علاوه، ممکن است برخی بحران اخیر را به عنوان حالتی جدید یعنی وضعیتی که تفاوت های ضروری میان بینش های نظامی و سیاسی و منافع هر بخش را منعکس می کند توصیف کنند. این تفاوت ها زمانی آشکارتر می شود که روابط ناتو - روسیه را از دیدگاهی دقیقاً نظامی ملاحظه کنیم؛ روشی که یک ناظر نظامی در مسکو ممکن است در پیش گیرد.

● ناتوی امروز: دیدگاه روسیه

پیمان آتلانتیک شمالی ائتلاف نظامی ای بود که علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق و سیاست های توسعه طلبانه آن ایجاد گردید. درواقع بر این اساس، ناتو یک اتحادیه دفاعی اروپایی علیه روسیه به شمار می رود و علی رغم همه تغییرات ژئوپولتیکی که در اروپا و جهان رخ داده، ناتو امروزی به عنوان یک اتحادیه نظامی ضد روسی باقی مانده و هدف اصلی اش دفاع نظامی از کشورهای اروپایی از جمله دولت های جدید عضو در مقابل روسیه است. با تاکید بر این موضوع، ممکن است کسی بگوید اگر روسیه ای وجود نداشت هیچ ناتویی هم وجود نداشت. نمی توان انکار کرد که ناتو در تلاش است فعالیت های نظامی معاصر مثل جنگ علیه تروریسم، پیوستن به عملیات ثبات سازی و حفظ صلح و... را تنظیم کند. با این وجود، اجازه بدهید ازخودمان یک سئوال بپرسیم: هدف این فعالیت ها چیست؟ آیا این اتحادیه تلاش نمی کند شکل جدیدی از ائتلاف را با هدف تداوم عملکرد اصلی خود که بازداشتن روسیه است ایجاد نماید؟ روسیه به سادگی نمی تواند نسبت به این اتحادیه فراگیر و فعالیت هایی که امروزه ناتو انجام می دهد بی تفاوت باشد.

از دید سیاسی و نظامی، موجودیت ناتو به عنوان یک ائتلاف نظامی ضدروسی تاثیر قطعی بر همه ابعاد مهم سیاسی و نظامی فعالیت هایش – از طرح های نظامی تا گسترش به شرق – دارد. گسترش ناتو به شرق اهداف آشکاری را دنبال می کند:

۱) تثبیت تغییرات ژئوپولتیکی در اروپا که مورد علاقه غرب هستند؛

۲) ایجاد شرایطی که از احیای هرنوع نفوذ روسیه در اروپای شرقی جلوگیری کند؛

۳) مرزهای واقعی و منطقه توانمندی های نظامی روسیه را از اروپای غربی تا جایی که امکان دارد دور نگه دارد؛

۴) از قلمرو اعضای جدید اروپای شرقی ناتو به عنوان مکانی مناسب برای استقرار نیرو علیه مسکو استفاده کند تا بتواند مراکز اصلی قلمرو روسیه را تهدید نماید.

در نهایت از دید مسکو، کاملاً آشکار است که هدف این اتحادیه دور نگه داشتن روسیه از اروپا است؛ همان طور که اولین دبیر کل ناتو، لرد اسمالی در سال ۱۹۵۶ هدف استراتژیک ناتو را حمایت از دولت های عضو در مقابل روسیه اعلام کرد. اما حالا، مرز اروپا به اسمولنسک و کورسک (شهرهایی که قبلاً در حوزه نفوذ روسیه قرار داشتند) رسیده است.

در نهایت، نقش تعیین کننده ایالات متحده در ناتو را فراموش نکنیم. اساساً بدون ایالات متحده موجودیت و توانایی ناتو برای دستیابی به هدف اصلی اش زیر سئوال است. از بعد نظامی، توانایی و استعداد نیروی انسانی نیروهای مسلح دیگر اعضای ناتو قابل مقایسه با ارتش آمریکا نیست.

از این بعد مسکو، ناتو را به عنوان یک ابزار سیاست آمریکایی می نگرد، لذا هر نوع درگیری روسیه با ناتو در سایه روابط روسیه - آمریکا جای می گیرد؛ همان طور که در روسیه این اتفاق نظر وجود دارد که آمریکا توانمندی روسیه برای اعمال قدرت مستقل را، فارغ از این که چه کسی در کرملین قدرت دارد، تحمل نمی کند. بنابراین ناگزیر در روسیه سیاست آمریکا به عنوان بر هم زننده منافع روسیه دیده می شود، لذا ناتو ابزاری برای سیاست های ضدروسی ایالات متحده محسوب شود. خلاصه اینکه بینش روسیه امروزی نسبت به ناتو عمیقاً بدبینانه است و هیچ انگیزه موجه ای برای افزایش همکاری با این اتحادیه وجود ندارد.

● فاکتور شرقی

الحاق اعضای سابق پیمان ورشو، مثل دولت های حوزه دریای بالتیک به اتحادیه ناتو، به شدت بی ثباتی روابط روسیه - ناتو را دامن زده است. همه این کشورها روسیه را به عنوان رقیب تاریخی سنتیشان می نگرند؛ برای آنها عضویت در ناتو، حمایت در مقابل روسیه محسوب می شود. به علاوه، سیاست خارجی اغلب دولت های اروپای شرقی خواهان روسیه تضعیف شده و کاهش نفوذ روسیه است.

حاکمین کشورهای اروپای شرقی معتقدند حفظ روابط پرتنش با روسیه باعث می شود دولت های غربی از آنها حمایت کنند، بنابراین آشکارا دست به اتخاذ سیاست هایی می زنند که روابطشان با روسیه را وخیم تر می کند. بنابراین دولت های اروپای شرقی بیش از آن که به آرامش در محیط سیاسی و جغرافیایی خود علاقمند باشند، خواستار تشنج بیشتر در این حوزه هستند؛ این واقعیت با سیاست های اخیرشان کاملاً هماهنگ است. این کشورها در حال تشدید بحران همیشگی در روابط با روسیه هستند و عمدتاً تمایل دارند هرنوع همکاری میان روسیه و اروپای غربی از بین برود.

بنابراین گسترش ناتو به شرق در واقع یکی از نتایج افزایش تمایلات ضدروسی در درون اتحادیه ورشو سابق است و این فشار دائمی از سوی اعضای جدید اروپای شرقی مانع از آن می شود که اتحادیه، هدف اصلی ضدروسی خود را فراموش کند؛ به ویژه این امر برای مسکو آشکار است. بنابراین اگر اعضای غربی ناتو بخواهند با روسیه مشارکت کنند و روابط بهتری با مسکو داشته باشند، باید میان روسیه و متحدان جدید اروپای شرقی یکی را انتخاب کنند. بدون شک این یکی از مهم ترین عواملی است که توانایی ناتو برای داشتن یک گفتگوی موثر با مسکو را تضعیف می کند.

● اوکراین، گرجستان

آوردن اوکراین و گرجستان به ناتو روابط ناتو - روسیه را بیشتر وخیم می کند. از این جنبه، درس مهم حوادث آگوست سال گذشته در گرجستان برای افکار عمومی روسیه، واکنش شدید ضدروسی غرب نسبت به آنچه که اتفاق افتاد و آمادگی کشورهای غربی برای حمایت از گرجستان و تنظیم هر نوع اعمال ضدروسی شامل حمله پنهانی و مستقیم به مناطق حفظ صلح و نیروهای حافظ صلح، کشتن حافظان صلح روسی و شهروندان روسی بوده است که افکار عمومی روسیه را شوکه کرد. در واقع غرب در عمل، روسیه را از هر نوع دفاع از خود منع کرد. این مسئله تاثیر فوق العاده زیادی در روسیه داشت و عمیقاً افکار عمومی روسی را نسبت به این بازی سیاسی بدبین و ناراحت کرده است. در نتیجه احساس ضدغربی شدیدی در این کشور به وجود آمد و دشمنی با غرب به ویژه آمریکا به شکل وسیعی افزایش یافت، البته رشد احساس ضدغربی هرگز به طور کامل درک نشد.

نباید فراموش کرد که پایه های همکاری با غرب در قلمرو امنیتی (در چار چوب ناتو) بر منافع مشترک پایه گذاری شده است. برای مثال متحدان ناتو آمادگی دارند حل مسائل دفاعی را به طرف دیگر واگذار کنند و بواسطه اشتراک در منافع امنیتی، به یک اجماع دست یابند. با این وجود، کشمکش گرجستان فقدان منافع مشترک میان روسیه و اعضای ناتو در مورد مسایل امنیتی را نشان داد. اما مهم تر اینکه جنگ گرجستان به افکار عمومی روسیه ثابت کرد روسیه نمی تواند برای حل مسایل امنیت ملی خود به کشورهای غربی اطمینان کند. این واقعیت آشکار به طور کامل امکان هرنوع تجدید رابطه جدی میان غرب و روسیه را از بین برد.

همچنین باید به امکان الحاق اوکراین به ناتو نیز بپردازیم. کاملاً آشکار است که این مسئله معادل بمب هسته ای برای روابط غرب - روسیه است. تلاش ها برای وارد کردن اوکراین به ناتو یک بحران سیاسی و نظامی در حوزه وسیعی را ایجاد می کند که بحران گرجستان در مقایسه با آن واقعه کوچکی خواهد بود. شکی وجود ندارد که اوکراین با یک بحران سیاسی داخلی واقعی ناشی از تفاوت های فرهنگی و ارزش های متفاوت میان مردم این کشور به ویژه در میان جوی قوی طرفدار روسیه در کریمه مواجه خواهد شد. همچنین غیرممکن است که روسیه از بحران سیاسی داخلی در اوکراین فاصله بگیرد.

از طرف دیگر، به نظر می رسد غرب اهمیت اوکراین برای روسیه را دست کم گرفته است که این نشان از فقدان درک درست از اوکراین به عنوان یک فاکتور بی ثبات کننده خطرناک و بسیار بزرگ در روابط روسیه و غرب است. غرب هرگز فکر نمی کرد که روسیه جرات مداخله نظامی در گرجستان را داشته باشد.

● موضوعات مشترک میان ناتو و روسیه

روسیه و ناتو بدون شک در حوزه نظامی برخی منافع مشترک هم دارند:

۱) همکاری در جنگ علیه تروریسم بین المللی و دزدی دریایی

۲) همکاری برای ثبات سازی در افغانستان

۳) اقدامات اعتمادساز شامل پیمان تسلیحات متعارف در اروپا

با این وجود نباید در اهمیت این موضوعات مبالغه کرد. تروریسم برای مدت زمانی در دستور کار ناتو - روسیه قرار داشت اما این همکاری تنها در حدی رسمی باقی ماند. در کنار این مسئله، از نظر روسیه تهدید تروریستی مهم از جانب افراط گرایان اسلامی در قفقاز شمالی است، در حالی که آمریکا و دیگر کشورهای غربی علاقه مند نیستند روسیه به طور کامل بر این عناصر پیروز شود. غرب از پیروزی روسیه در چچن ناراحت بوده و ترجیح خواهد داد مسائل قفقاز شمالی پیش روی کرملین باقی بماند.

آمریکا و ناتو بیشتر از روسیه به ثبات در افغانستان علاقه مند هستند، چرا که افغانستان در درون افق دید سیاسی کوتاه مدت روسیه جای چندانی ندارد. بی پرده و صریح باید سئوال کرد که آیا روسیه علاقه مند به پیروزی کامل اتحاد غربی در افغانستان هست یا خیر؟ در نهایت، پیمان CFE به صورت تدریجی در حال از بین رفتن است. دیدگاه غالب در روسیه این هست که غرب بیش از آنکه از پیمان CFE برای بر هم زدن موازنه منافع در حوزه تسلیحات متعارف استفاده کند از این پیمان برای تضعیف ماشین نظامی روسیه استفاده می کند.

دولت های عضو ناتو حتی اغلب تقاضاهای متوسط روسیه برای اصلاح پیمان CFE را به طور کامل نادیده گرفتند. قابل فهم است که کشورهای غربی می خواهند آزادی عملشان در حوزه تسلیحات متعارف را حفظ کنند و همزمان آن را تا جایی که ممکن است برای روسیه محدود کنند. با این وجود، کاملاً آشکار است که این موضع به طور اجتناب ناپذیری منجر به بی ثباتی پیمان و بحران در پیمان CFE می شود. کشورهای غربی ابتدا باید تصمیم بگیرند که می خواهند پیمان CFE چه نقشی در مقابل روسیه بازی کند؟ آیا پیمانی از نوع پیمان ورسای است یا از نوع پیمان لوکارنو؟ اگر از نوع پیمان ورسای است پس ناتو در حفظ یک موقعیت سودمند برای خودش چه امیدی دارد؟

● گسترش نیروی روسی در زمینه روابط با غرب

برای فهم بیشتر گسترش ابعاد روابط نظامی ناتو - روسیه ما باید به اختصار به ایجاد و طرح ریزی نیروی روسی اشاره کنیم. علی رغم پذیرش دکترین ها و مفاهیم رسمی متفاوت، گسترش نیروی روسی عمدتاً متناقض و خودجوش است. این به خاطر این واقعیت است که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیون روسیه هنوز در حال حرکت از میان بحران در موقعیت سرزمینی و خودآگاهی ملی است. نخبگان سیاسی و ملی روسیه هنوز به اجماعی در مورد اهداف ملی، ارزش های فرهنگی و بستر سیاسی برای روسیه جدید دست نیافته اند. به این دلیل است که دولت سازی روسیه در اثر ترکیب عوامل جدید و قدیم، همزمانی آرزوی حفظ ارزش های قدیمی و نوسازی، طرفدار غرب بودن و ضدغرب بودن تضعیف شده است. این مسئله مانعی را برای شکل گیری اهداف آشکار نیروهای مسلح روسیه، تعیین ماهیت و حوزه تهدیدها و نوع دشمنی ها بالقوه مطرح می کند. تا امروز چنین تصمیماتی با یک روش بی ثبات ایجاد شده اند که به وسیله تهدیدهای فوری، حرکت ها و عکس العمل ها در واکنش به چالش ها، تهدیدات و اعمال ویژه جهان بیرونی تحت تاثیر قرار می گیرند. این موقعیت همان طور که طرح ریزی استراتژیک روسیه را تعیین می کند سیاست دفاعی و خارجی دولت روسیه را هم تعیین می کند.

در سال های اخیر با پیدایش خودآگاهی ملی با توجه به اهداف دولت سازی روسی نوعی ثبات نسبی در این مسئله وجود داشته است. اغلب روس ها تمایل دارند روسیه را به عنوان یک قدرت بزرگ و یکی از مراکز قدرت جهانی و نه به عنوان یکی از اقمار ایالات متحده یا اتحادیه اروپا بلکه به عنوان یک دولت با سیاست خارجی و دفاعی واقعاً مستقل ببینند. همه می تواند این خودآگاهی را به عنوان احیای روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ در زمینه های اقتصادی، سیاسی، نظامی و تا حد امکان درون مرزهای قلمرو سابق تعریف کنند. نیازی به بیان این مطلب نیست که این اهداف در تناقض مستقیم با سیاست اتخاذ شده توسط آمریکا، ناتو و کشورهای اروپایی قرار دارد؛ برعکس، این کشورها تمایل دارند روسیه را در زمینه های اقتصادی، سیاسی و نظامی در بیشترین ضعف ببینند. آخرین چیزی که روس ها می خواهند ببینند احیای امپراطوری است. فهم وسیعی وجود دارد که بینش های مخصوص روسیه و آینده اش به وسیله خود روس ها حفظ می شود و غربی ها مخالف شدید روسیه هستند. این دلیل اصلی غالب بودن احساس ضدغربی در جامعه امروزی روسیه است.

آمریکا و غرب به شدت به عنوان موانع اصلی احیا و نوسازی ملی محسوب می شوند. از این رو، برداشت در حال رشدی از آمریکا و متحدانش (به ویژه متحدانش در ناتو) به عنوان دشمنان وجود دارد. علی رغم این عقیده، در غرب به شکل وسیعی این عقیده وجود دارد که سیاست مذکور به شکلی آگاهانه توسط کرملین تحمیل شده است. با این وجود، برای کارشناسان روسی کاملاً آشکار است که کرملین به صورت فرصت طلبانه ای بیشتر از اینکه این احساس را ایجاد کند از آن استفاده کرده است.

همزمان روسیه نمی تواند ارتباطات مخصوص خود با کشورهای غربی را نادیده بگیرد. علاوه بر این، روسیه دیگر در یک مواجهه ایدئولوژیکی با غرب قرار ندارد. روسیه دائماً با چالش هایی شبیه تروریسم و جدایی طلبی مواجه است. همچنین روسیه در حال برگشت به اتخاذ نوعی سیاست تقریباً امپریالیستی در قلمرو اتخاذ جماهیر شوروی سابق است که آن را به عنوان قلمرو نفوذش تفسیر می کند و در این مورد تمایل دارد تهدید های امنیتی ای را که از قلمرو جمهوری های سابق شوروی ناشی می شود جلوگیری کند.

سرانجام اینکه روسیه نمی تواند به رشد قدرت های جدید در جهان به ویژه چین بی اعتنا باشد. ترکیب این فاکتورها، روسیه را مجبور کرد رویکردی را اتخاذ کند تا بتواند برای دفع انواع تهدیدها و همزمان همه نوع کشمکش، مداخله در جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی یا امکان یک جنگ زمینی در سطح وسیعی با ناتو یا چین، و نیز جنگ هسته ای جهانی با آمریکا آماده باشد. این اولویت های چندگانه به روسیه جهت توسعه نیروهای مسلح و طرح های دفاعی اش فشار زیادی وارد می کند، به ویژه اینکه به قلمرو وسیع و درازی مرزهایش در زمینه فقدان منابع توجه دارد.

در این شرایط خط مبنا برای رهبری فعلی روسیه در ایجاد قدرت این است که از مواجهه نظامی با غرب، از طریق حفظ و توسعه تسلیحات هسته ای استراتژیک قدرتمند و همچنین تسلیحات متعارف جلوگیری کند. همچنین مسکو اهداف نیروهای مسلح خود را به عمل در کشمکش های محلی مثل جنگ سال گذشته گرجستان محدود کرده است. آناتولی سردیکف تمایل دارد نیروهای مسلح متعارف روسیه را به نیروهای متراکم پرتحرک تبدیل کند که با جنگ های محدود سازگار باشند؛ بنابراین نوسازی وسیع ارتش شوروی را شروع کرد. با این وجود، نیروهای مسلح متعارف دوباره کاهش خواهند یافت. بنابراین نوسازی نیروی نظامی روسیه آشکارا ثابت می کند که روسیه درصدد مواجهه نظامی با ناتو نیست و نمی خواهد کشورهای اروپای غربی را با سربازانش تهدید کند. بنابراین باید گفت تهدید نظامی روسیه برای اعضای ناتو از بین رفته است. این امر بیش از آنکه برای غرب یک بیانیه و اعلامیه سیاسی باشد نشانه اهداف روسیه است.

● ابعاد و محدودیت های همکاری با ناتو

امروز توپ در زمین غرب است نه روسیه. مسکو هیچ علاقه ای به ناتو ندارد اما تمایل هم ندارد که با آن رودررو قرار گیرد. روسیه هیچ هدف منفی در قبال آمریکا و ناتو ندارد. هنوز هم سیاست دفاعی و خارجی روسیه خیلی واکنشی است تا اینکه فعال باشد و صرفاً به عوامل آزار دهنده بیرونی واکنش نشان می دهد مثل رفتار تهاجمی گرجستان یا گسترش ناتو. خلاصه اینکه روسیه نمی خواهد تنها باشد و امنیتش تهدید شود، بلکه تنها می خواهد قلمرو نفوذش محترم شمرده شود. از طرف دیگر، آمریکا و ناتو هنوز در حال تصمیم گیری در مورد سه رویکرد در قبال روسیه هستند:

۱) بازدارندگی

۲) فشار فعال و گسترش به قلمرو پساشوروی

۳) همکاری

گروه های متفاوتی از اعضای ناتو با احترام به این رویکردها اولویت های متفاوتی دارند.

آشکار است که ناتو و آمریکا می ترسند اگر از سیاست های فشار فعال و بازداندگی حمایت نکنند، این روند به پیشرفت فوق العاده قدرت روسی، تثبیت قلمرو نفوذش و تبدیل مسکو به یک مرکز واقعی قدرت جهانی منجر شود. از طرف دیگر، ناتو امیدوار است که همکاری بیشتر با مسکو به ادغام روسیه در نهادهای غربی و تضعیف خواسته هایش مبنی بر اتخاذ سیاست دفاعی و خارجی مستقل کمک کند. به چند دلیل غرب انتخاب آشکاری نسبت به روسیه انجام نداده است. در نتیجه، هر دو طرف، روسیه و ناتو، به سیاست های متضاد در راستای اهدافشان نسبت به یکدیگر ادامه می دهند، که این عامل به شدت روابط این دو را به فاکتورهای ذهنی و موقتی وابسته می سازد. بنابراین فراز و فرود در روابط ناتو - روسیه اجتناب ناپذیر است.

نتیجه اینکه، هیچ فاکتور کوتاه مدت ذهنی وجود ندارد که بتواند تجدید رابطه واقعی میان روسیه و ناتو را تسهیل کند و در واقع فقدان هر نوع چشم اندازی برای تجدید رابطه سیاسی، گسترش ارتباطات نظامی گسترده را بعید می سازد.

نویسنده: روسلان - پوخوف

مترجم: سید رضی - عمادی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از www.mdb.cast.ru



همچنین مشاهده کنید