سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

مکاشفه ای در باب یک اجرای پر هیاهو


مکاشفه ای در باب یک اجرای پر هیاهو

نگاهی به نمایش ”مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش” نوشته آتیلا پسیانی به کارگردانی رضا حداد

در سال‌های اخیر شاهد رویکرد گسترده نسلی از کارگردان‌های تئاتر ایران به سوی پست‌مدرنیسم هستیم.

اینکه چنین رویکردی از کجا نشأت می‌گیرد و ضرورت‌های آن در جامعه و تئاتر ما چیست بحث جداگانه‌ و مفصلی را می‌طلبد اما بخشی از جریان‌شناسی این رویکرد به شناخت عناصر پست مدرنیستی در اینگونه نمایش‌ها باز می‌گردد و اینکه کارگردانی تا چه حد توانسته در تعاملی آگاهانه با آن قرار گیرد.

از جمله کارگردان‌هایی که در سال‌های اخیر دست به خلق آثاری با مؤلفه‌های پست‌مدرنیستی زده‌اند می‌توان به آتیلا پسیانی در "یک سمفونی ناکوک" کیومرث مرادی در نمایش "خانه" و حمید پورآذری در نمایش "ادیپ" اشاره کرد.

آثاری که هرچند در نگاه اول آثاری کاملاً متمایز از هم به نظر می‌رسند اما در همان حال خصلت پست مدرنیستی این آثار همه آنان را به هم گره می‌زند هر چند این تمایز و تفاوت خود از خصلت‌های پست مدرنیسم سرچشمه می‌گیرد که مجموعه‌ای از آثار نامتجانس را تحت لوای مشترکی گردهم می‌آورد.

نکته مهم آن است که تمامی این نمایش‌ها در جذب مخاطب و بالاخص مخاطب عام موفق عمل کرده‌اند و این خود نشانگر آن است که هنر پست مدرن به دلایل متعدد هنر نخبه‌گرا و دشواری نیست بلکه هنری سهل و ممتنع است که به راحتی با مخاطبش ارتباط برقرار می‌کند.

اجرای "مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش" رضا حداد را نیز می‌توان در ادامه جریان پست مدرنیسم در تئاتر ایران بررسی کرد چرا که در این نمایش نیز مؤلفه‌های پست‌مدرن به شکلی تمام عیار خود را به رخ می‌کشد.

به همین دلیل در این نوشتار به یکی از مهمترین خصلت‌های پست مدرن این اثر می‌‌پردازیم تا از خلال آن دریچه‌ای به جهان نمایش بگشاییم.

کولاژ و کنار هم قرار دادن عناصر نامتجانس و ناهمگون از مهمترین ویژگی‌های یک اثر پست مدرن است. اصل کولاژ در اثر پست مدرن تأثیرات بنیادینی بر تمامی پیکرده اثر دارد، از یکسو باعث چند صدایی شدن اثر می‌شود و صداهای متفاوت و گاه ناهمگون به شکل یکسان در آن حضور دارند و از سوی دیگر باعث مرکز زدایی از اثر هنری می‌شود چرا که هیچ صدا و مرکزیت غالبی در اثر وجود ندارد.

کولاژ همچنین باعث به وجود آمدن تنوع در پیکره اثر می‌شود و از سوی دیگر به دلیل کنار هم قرار گرفتن عناصر ناهمگون نوعی پویایی و جنبش دیالکتیکی در اثر پدید می‌آورد.

کولاژ را می‌توان موتور محرک نمایش "مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش" چه در ساحت نوشتار و چه در ساحت اجرا دانست، در این اجرا ما با قطعاتی جدا از هم اما در عین حال به هم پیوسته روبرو می‌شویم، قطعاتی که به زندگی، افکار و ویژگی‌های روانی شخصیت‌های نمایش می‌پردازد و به شکلی آگاهانه از سوی کارگردان در سبک‌ها و شیوه‌های مختلف قرار گرفته‌اند.

در این اجرا از اجرای فیزیکال گرفته تا نمایشنامه‌خوانی مبتنی بر کلام، از قطعاتی کاملاً تلخ تا لحظات طنز، از موسیقی مدرن غربی تا آهنگ‌های خاطره‌انگیز ایرانی و موسیقی پاپ سطحی و عامه‌پسند، از تصویر نگاری مستند تا وهم و خیال و فانتزی و نقاشی و سینما و ادبیات و تئاتر همه و همه در کنار هم قرار گرفته‌اند و از نمایش "مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش" یک کولاژ تمام عیار ساخته‌اند.

این کولاژ از چند منظر همسویی کامل با فضای نمایش دارد از یکسو بسته به وضعیت روانی و اجتماعی شخصیت ما با فرم‌های اجرایی متنوعی روبرو می‌شویم هر قطعه سعی دارد نه به واسطه معنا و محتوا که به واسطه فرم، فضای ذهنی شخصیت را برای مخاطب خلق کند.

دومین جنبه مثبت این کولاژ ملموس کردن فضای اثر برای مخاطب ایرانی است چرا که نمایش "مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش" به نوعی بازگویی نوستالژیا، خاطرات و بحران‌های جوان ایرانی است. جوانی که اکنون پا به میانسالی می‌گذارد و از این منظر این جنبه کولاژ گونه نمایش امکانات فراوانی در اختیار رضا حداد قرار می‌دهد تا دغدغه‌ها، دلهره‌ها و نوستالژی‌ این نسل را به خوبی بیان کند. رجوع او به ترانه‌های خاطره‌انگیز، مجموعه تلویزیونی مدرسه موش‌ها و بسیاری دیگر از تصاویر آشنا تنها در سایه کولاژ و امکانات آن است که امکان حضور می‌یابند.

از سوی دیگر به واسطه کولاژ بسیاری از جنبه‌های پست مدرن در این اثر خود را نشان می‌دهد. از جمله این ویژگی‌ها می‌توان به استفاده از کیچ یا عناصر عامه پسند، مبتذل و کلیشه‌ای اشاره کرد، عناصری که البته در هنر پست مدرن از دیدگاهی نو و دیگر گونه به آن‌ها پرداخته می‌شود. در اجرای رضا حداد نیز بسیاری از عناصر که به ظاهر مبتذل، پیش پا افتاده و کلیشه‌ای است از جمله برخی آهنگ‌های نمایش و یا شخصیت D.jpm که یک پارتی مستر است و قرار است مهمانی را بگرداند و بسیاری از دیالوگ‌های او تنها در سایه استفاده از کیچ در هنر پست مدرن است که قابل تأمل و تحمل است. از بخش‌هایی که حداد به شکلی تعمداً بر جنبه‌های عامه پسند و مبتذل آن پای می‌فشرد بخش مربوط به برنامه آشپزی و استفاده از کیچ‌های تلویزیونی در این قطعه از نمایش است. البته از بخش‌هایی که در نوشتار پسیانی وجود دارد اما حداد آن را در اجرایش حذف کرده است صحنه خاقان ابن خاقان است که می‌توانست جنبه‌ای تاریخی نیز به این کولاژ ببخشد و بر تنوع و گستردگی آن بیفزاید.

در کنار تمامی این نقاط مثبت که نمایش رضا حداد را اثری هدفمند معرفی می‌کند که آگاهانه از تکنیک‌های پست مدرنیستی سود جسته است دو ایراد عمده را در حوزه اجرا نمی‌توان نادیده گرفت.

نخست آنکه حداد در اجرایش و در پرداختن به جزئیات بیش از حد به متن پسیانی وفادار است. بدین معنی که اگرچه در کلیات، جا به جا کردن صحنه‌ها و پس و پیش کردن آن او با آزادی عمل رفتار می‌کند اما در جزییات صحنه پیرو همان دستورالعملی است که پسیانی در مقام نویسنده برای او نوشته است و در واقع شاید بخشی از ایراد را متوجه پسیانی نویسنده نیز دانست که جزیی‌ترین حرکات بازیگر را نیز در متنش نگاشته و به نوعی آن را کارگردانی کرده است. (با مراجعه‌ای به کتاب سه نمایشنامه از آتیلا پسیانی که توسط کارگاه تئاتر ایران منتشر شده است این مسئله کامل خود را نشان می‌دهد.)

دومین نقطه ضعف عمده‌ای که می‌توان متوجه اجرای حداد دانست بسیاری از تمهیدات و تکنیک‌هایی است که در اجرای قبلی او "کسی نیست همه داستان‌ها را به یاد بیاورد" با آن روبرو بوده‌ایم از جمله سبزی خردکردن لیلی رشیدی، استفاده از کلاه‌های که چراغ به آن وصل است، گیتار نوازی و خوانندگی برزو ارجمند که همه در آن نمایش حضور داشتند و بخش عمده‌ای از پیکره این اجرا را نیز می‌سازند و حتی تعداد زیادی از بازیگران نمایش همان بازیگران اجرای قبلی او هستند و این در کارنامه کارگردانی که داعیه تجربی بودن و پویایی دارد کمی مسئله برانگیز است.

با این همه این واقعیت را نمی‌توان نادیده انگاشت که "مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش" ارتباط راحت و موفقی با مخاطبش برقرار می‌کند و برخلاف ذهنیتی که در مورد تئاتر تجربی وجود دارد و آن را جدای از تماشاگر می‌داند و تئاتر تجربی را تئاتری نخبه‌گرا معرفی می‌کند، در این نمایش شاهد ارتباط موفق یک اثر تجربی با مخاطب عام هستیم.

رحیم عبدالرحیم‌زاده