دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

سیری در زندگانی و مبارزات مرحوم حجت الاسلام ابوترابی


سیری در زندگانی و مبارزات مرحوم حجت الاسلام ابوترابی

سال ۱۳۱۸ هجری شمسی در حالی آغاز شد که شعله های جنگ جهانی دوم , با حمله ارتش آلمان هیتلری به لهستان , افروخته گردیده و فشار حکومت استبداد مطلق رضاخانی در سراسر ایران گسترده بود

● تولد

سال ۱۳۱۸ هجری شمسی در حالی آغاز شد که شعله های جنگ جهانی دوم ، با حمله ارتش آلمان هیتلری به لهستان ، افروخته گردیده و فشار حکومت استبداد مطلق رضاخانی در سراسر ایران گسترده بود .

رضا خان میرپنج که اینک بر اریکه پادشاهی تکیه زده بود ، در راستای تأمین اهداف اربابان انگلیسی خود ، در محو دین و دینداری ، تلاشی مضاعف داشت .

تصویب قانون کشف حجاب و صدور فرمان لباس متحدالشکل ، محدود کردن مردم متدین در اجرای فرایض دینی و وارد کردن شدیدترین فشارها بر روحانیت شیعه ، از جمله تلاش هایی بود ، تا جامعه ایران از دین تهی گردد و به طور مطلق تحت سیطره اهداف شوم استعمار پیر انگلیس درآید .

در چنین سال و در چنان شرایط و اوضاع و احوالی ، در شهر کریمه اهل بیت (س) – قم – در خانواده ای اهل علم و اجتهاد و منتسب به بیت رسالت (ص) ، در دامن مادری علویه ، فرزندی پا به عرصه وجود نهاد که او را علی اکبر نامیدند.

هر چند سید علی اکبر ابوترابی فرد – قزوینی – در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود ، ولی به علت اینکه سند این ولادت ، در حوزه طالقان ، تنظیم و به ثبت رسید ، در بعضی از اسناد موجود ، طالقان ، به عنوان محل تولد ایشان ، ثبت شده است.

● خانواده

اجداد سید علی اکبر ابوترابی ، همه از سلسله جلیله سادات و اهل علم و اجتهاد بودند . ایشان در معرفی خود ، در بازجویی های ساواک در سال ۱۳۴۹، در این رابطه چنین می گوید :

« اجدادم همه بیشتر تا چند طبقه در نجف اشرف تحصیل کرده اند و فعلا نیز مرقد جمعی از آنها نیز آنجاست » .

جد پدری سید علی اکبر ، مرحوم آیت الله سید ابوتراب حسینی ابوترابی فرد ، از علمای بزرگ شهرستان قزوین بود ، ایشان در یک ارزیابی کلی ، توسط ساواک ، اینگونه معرفی شده است :

« در قزوین نفوذش خوب است و یک چهارم از سکنه شهر و دهات مقلد و طرفدار دارد نفوذش در اثر زهد و تقوی اوست . مرجع تقلید است ، در قزوین و نجف تحصیل کرده ، رساله عملیه او چاپ و منتشر شده است . در سال ۱۳۴۱ تلگراف مخالفت با انجمن های ایالتی و ولایتی را امضا کرده و در وقایع ۱۵ خرداد شرکت داشته است .»

آیت الله ابوتراب ابوترابی در فروردین ماه سال ۱۳۵۲ به رحمت ایزدی پیوست ، که سخنران مراسم چهلمین روز درگذشت معظم له ، در حسینیه شاهزاده حسین (ع) قزوین ، حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی بود .

جد مادری سید علی اکبر ، آیت الله سید محمدباقر علوی قزوینی ، از علمای بزرگ و مجتهدین به نام بود . وصف معظم له از بیان حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی ، چنین است :

« مرحوم جد مادری ما ، در نجف اشرف به درجه اجتهاد می رسند . در مسجد جامع قزوین مشغول خدمت بودند تا اینکه مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله تعالی علیه از اراک عازم قم شدند . مرحوم جدمان به قصد دیدار مرحوم آیت الله حائری به قم مشرف شدند و از قم نامه نوشتند به منزل : « که خانه و زندگی من را بفروشید ، بعد از فروختن و تبدیل آن به پول نقد مرا خبر کنید »

همه را می فروشند و به پول نقد تبدیل می کنند و به ایشان خبر می دهند .

حاج آقا از قم تشریف می برند قزوین . روز جمعه ای ، جمعیت زیادی را دعوت می کنند که برای نماز تشریف بیاورند مسجد جامع ، بعد از نماز ، جریان را توضیح می فرمایند . می فرمایند :

من به دعوت حضرت آیت الله حائری به قم مشرف شدم و اهالی محترم قزوین هم بدانند که بنا نیست چیزی با خودم ببرم ... برای اینکه مردم گمان نکنند که مرحوم جد ما ، پول از قزوین برده اند و در قم خانه ساخته اند ، در قزوین اعلام می کنند که تمام دارایی من تبدیل به این قدر پول شده و بیش از این هم با خودم به قم نبردم . » ۱

استاد و همسفر و همراه سید علی اکبر ، پدر بزرگوار وی ، حجت الاسلام والمسلمین ، حاج سید عباس ابوترابی ، یکی از مبارزان و مجاهدان عصر استبداد پهلوی ها می باشد . ایشان از ابتدای قدم نهادن در راه علم و مبارزه ، در زمان رضا خان قلدر که عمله استعمار پیر بود ، حاضر به خموشی نشد و در سال ۱۳۰۴ که سال شروع استبداد مطلق رضاخانی بود ، و فشارهای مضاعفی بر روحانیت عزیز اسلام وارد می آمد ، به قم مهاجرت کرد تا ضمن بهره گیری از محضر بزرگان حوزه علمیه قم ، در صف اول مبارزه نیز حضور داشته باشد .

مرحوم سید عباس ابوترابی ، پس از رحلت پدر بزرگوارش ، به قزوین بازگشت تا خلأ وجود آن مرحوم را پر کند و به جانشینی پدر ، زعامت مردم قزوین را به عهده گیرد .

ساواک در یک ارزیابی کلی در سال ۱۳۵۴ ، ایشان را چنین معرفی کرده است :

« نامبرده در محافل مذهبی از علمای طراز اول شناخته می شود ، ولیکن از لحاظ ملی و سیاسی فرد مورد اعتمادی نیست . »

در سال ۱۳۵۷ در حالی که شجره طیبه قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ، به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به بار نشسته بود ، و ندای انقلاب اسلامی ، در تمامی شهرهای ایران طنین انداز بود ، حجت الاسلام والمسلمین سید عباس ابوترابی ، نیز رهبری حرکت های مردمی شهر قزوین را به عهده داشت و به همین اتهام دستگیر و زندانی شد .

ساواک در مرداد ماه سال ۱۳۵۷ ، ایشان را چنین معرفی کرد :

« نامبرده از روحانیون افراطی مخالف دولت بوده که به وسیله سخنرانی های خود ، موجب تحریک مردم به اغتشاش در شهرستان قزوین گردیده است . »

سید علی اکبر ابوترابی در رابطه با نقش پدر خویش ، در جریان انقلاب اسلامی در شهرستان قزوین چنین می گوید :

« و یادم هست در پایان یکی از راهپیمایی ها در مسجدالنبی قزوین ، تجمع سنگینی بود .

ایشان برای اثبات اعلمیت حضرت امام ، روزنامه ۱۳۴۰ ( پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی ) که آن روزنامه را در یک کیسه پلاستیکی نگهداری و سعی کرده بودند در جایی حفظ بکنند ، بیرون آوردند و روی منبر اعلام فرمودند :

رژیمی که حضرت امام را تبعید کرده ، خود این رژیم پس از فوت آیت الله بروجردی ، ایشان را به عنوان یکی از چهار مرجع معرفی کرده اند ، و روزنامه را به مردم نشان دادند . ایشان را دستگیر کردند و در زندان کمیته و قصر بازداشت نمودند . » ۲

اعتقاد دیرینه سید عباس ابوترابی به امام خمینی (ره) از پرسش و پاسخی که در بازجویی های ساواک ، به ثبت رسیده ، مشهود است . آنجا که ساواک از ایشان سؤال می کند : « آیا شما آیت الله خمینی را به عنوان یک مرجع تقلید قبول دارید ؟ »

و پاسخ این چنین ثبت شده است :

« بلی ، مشارالیه از نقطه نظر همه علما و مراجع یکی از مراجع تقلید است و اینجانب نیز مشارالیه را به همان می شناسم . »

و مادر بزرگوار سید علی اکبر ، سیده علویه ای است که در دامان علم و اجتهاد پرورش یافت و در مسیر سخت مبارزه ، همواره ، همراه و همسنگر همسر خویش بود و در دامان پاک خود ، فرزندان برومندی را تقدیم اسلام و جامعه اسلامی می نمود .

حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی ، دارای دو برادر به نام ، محمدحسین و محمد حسن و دو خواهر به نام فاطمه و معصومه می باشد .

اخوان ابوترابی نیز در مسیر انقلاب اسلامی فعالیت داشته و دارند .

● تحصیلات

سید علی اکبر – علی رغم آن که از دوران تشخیص در محضر پدر بزرگوار و مادر محترمه اش ، به علم آموزی اشتغال داشت – مانند دیگر همسالان خویش ، در سن هفت سالگی جهت آموزش رسمی ، پای به راه تحصیل گذاشت و در مدرسه ای در نزدیکی محل سکونت ، ثبت نام کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی در آن مکان به تحصیل پرداخت و در حدود سال های ۳۲-۳۱ به شهر آبا و اجدادی خود – قزوین – کوچ کرد و کلاس ششم ابتدایی را در آن سامان ، به پایان برد .

سید علی اکبر پس از اخذ مدرک پایانی دوره ابتدایی ، به قم بازگشت و دوران متوسطه را ، در دبیرستان های دین و دانش و حکیم نظامی سپری کرد .

هوش و استعداد وافری که خداوند تعالی در وجود سید علی اکبر ، به ودیعه نهاده بود ، او را به تحصیل در رشته ریاضی هدایت کرد و در همین رشته تحصیلی بود که موفق به اخذ دیپلم گردید . علی رغم اصرار بعضی از اقوام ، مبنی بر ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی ، سید علی اکبر پس از به پایان رساندن دوره متوسطه ، قدری در شهر قم تأمل کرد و سپس جهت کسب علوم حوزوی ، و بهره گیری از فیض حضور در جوار حضرت ثامن الحجج ( علیه آلاف التحیه والثنا ) در سال ۱۳۳۷ به مشهد مقدس ، تشرف یافت و در حجره محقری در مدرسه نواب سکنی گرفت و به تعلیم و تعلم اشتغال یافت .

ایشان خاطره خود را در این رابطه ، چنین نقل می کند :

« بعد از گرفتن دیپلم ، با پیشنهادی که پدرمان به ما دادند ، ما را علاقمند کردند که وارد حوزه بشویم و به درس و بحث های حوزوی اشتغال پیدا کنیم . در این رابطه ، حاج آقا والد معظم بنده ، سهم بسیار زیادی دارند ؛ چون ابتدا خودم تمایلی نداشتم و مرحوم دایی [ حجت الاسلام سید علی علوی ] هم اصرار داشتند که بنده را به آلمان اعزام بکنند تا در آنجا ادامه تحصیل بدهم .» ۳

« به هر حال ، علاقه زیادی پیدا کرده بودیم که وارد حوزه بشویم . دیدیم در قم ، مرحوم دایی ما پافشاری زیادی می کنند ، با اجازه پدر بزرگوارمان به مشهد مقدس مشرف شدیم که دیگر از پافشاری دایی مان مقداری فاصله گرفته باشم . » ۴

سید علی اکبر ابوترابی ، سختی زندگی طلبگی در مدرسه نواب مشهد و چگونگی ملبس شدن خود ، به لباس شریف روحانیت را ، چنین شرح می دهد :

« یادم هست در مشهد مقدس ، فقط نان سنگک می خریدم . آن را خشک می کردم و می خوردم ؛ چون شهریه مان خیلی ناچیز بود و به غیر از نان سنگک نمی توانستیم چیز دیگر بخوریم . » ۵

« شبی که بنده می خواستم در مشهد مقدس معمم بشوم ، با مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی در این رابطه مشورتی داشتم . همان شب ، مرحوم جدمان ( آیت الله حاج سید محمدباقر علوی قزوینی ) را در خواب دیدم . خواب دیدم که قبر ایشان باز شد . آب زلالی با ماهی های سرخی که درون آب در رفت و آمد بودند ، از میان قبر جوشید . بدن ایشان هم بر سطح آب بود و همین طور که آب بالا می آمد ، بدن ایشان هم روی آب قرار گرفته بود . وقتی که آب به کف زمین رسید ، نشستند روی آب و رو کردند به من و فرمودند : علی ! ما نمردیم ، زنده ایم . دو مرتبه روی آب خوابیدند و آب رفت پایین . بنده دیگر مطمئن شدم که نظر مبارک ایشان این بوده که ما هر چه زودتر معمم بشویمک ؛ لذا فردای آن ، مفتخر شدم به ملبس شدن به این لباس پر افتخار » ۶

سید علی اکبر ابوترابی ، با شروع نهضت حضرت امام خمینی (ره) ، قم را مرکز و سنگر مبارزه یافت و به شهر خون و قیام مراجعت کرد و در مدرسه حجتیه ۷ سکنی گرفت تا در متن فعالیت های یاران امام ، قرار داشته باشد .

پس از تبعید حضرت امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه ) و به سردی گرائیدن ظاهری حرکت های انقلابی ، سید علی اکبر نیز ، در سال ۱۳۴۴ ، برای پیوستن به پیر و مراد خویش ، از راه بندر خرمشهر و بطور مخفی ، به بصره رفت و از آنجا به نجف اشرف ، روانه شد تا در محضر اساتید بزرگوار ، حوزه علمیه نجف ، به کسب فیض مشغول گردد .

ایشان در سال ۱۳۴۹ در حالی که سطح را به پایان رسانده و در " کلیه الفقه " وابسته به دانشگاه الازهر نیز تحصیل می کرد . در راه بازگشت به ایران ، در مرز خسروی دستگیر و زندانی شد و پس از آن نیز ، اجازه بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف را نیافت و لاجرم در قم ساکن شد و در ضمن تحقیق و تعلیم و تدریس ، به مبارزه ای بی امان ، علیه حکومت ستمشاهی پرداخت .

● ازدواج

برای هر مردی که پای در مسیر مبارزه می گذارد و تن به خطر می دهد ، انتخاب همسری همراه ، با ویژگیهای اخلاقی خاص در طریق مبارزه و صبر و تحمل در نشیب و فرازهایی که در دوران زندگانی یک مبارز قرار دارد ، از اهمیت فوق العاده ای ، برخوردار است .

سید علی اکبر ، که ۲۸ بهار از عمرش گذشته بود ، خانواده محترم حاج آقای صدیقی – محمدزاده قزوینی – را که از بنکداران متدین بازار تهران بود و دل در گرو مبارزه در پیروی از امام خمینی (ره) داشت و فرزندانش نیز در این مسیر قرار داشتند ، را برای وصلت در نظر گرفت ، تا هم برای مسیر سخت و طاقت فرسای مبارزه یاوری داشته باشد و هم مادری فداکار برای فرزندان خویش .

ایشان در سال ۱۳۴۶ از نجف اشرف به ایران بازگشت و پس از انجام این امر مهم ، به همراه همسر محترمه اش ، به نجف اشرف مراجعت کرد .

همسری که در غم و شادی همراهش بود و در دوران سخت مبارزه ، یار و یاور ایشان ، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس ، جای خالی پدر را در کانون گرم خانواده پر کرد و در ایام اسارت آن بزرگوار بار سنگین تربیت فرزندان را به تنهایی به دوش گرفت و با صبری مثال زدنی ، تکیه گاه فرزندان خویش بود .

● فعالیت ها

سدی علی اکبر ابوترابی که در سال های کودکی ، شاهد هجمه همه جانبه رضا خان – عامل سرسپرده و حلقه بگوش استعمار پیر انگلیس – علیه دین و حوزه های علمیه و روحانیت اسلام بود . و خانه نشینی زنان عفیف خانواده را ، در دوران کشف حجاب ، دیده بود ، و از محدودیت ها و اهانت های سازمان یافته دشمنان دین ، در براندازی حوزه های دینی و شاگردان مکتب امام صادق (ع) آگاهی داشت و اجداد خود را در مسیر مبارزه با برنامه های آشکار و پنهان دین ستیزی حکومت پهلوی ها یافته بود ، همیشه بر این باور بود که در مبارزه ای سازمان یافته ، برای اعتلای کلمه حق ، شرکت جوید .

بر اساس این بینش بود که از دوران نوجوانی ، در این مسیر گام نهاد و چون سربازی فداکار و همیشه بیدار ، خود را برای جانفشانی مهیا ساخت .

الف) فعالیت های قبل از انقلاب :

۱) فدائیان اسلام

سید علی اکبر ابوترابی ، هنوز پای به دبستان ننهاده بود که آوازه فدائیان اسلام به رهبری شهید سید مجتبی نواب صفوی ، سراسر ایران را فرا گرفت . کانون گرم مبارزات فدائیان اسلام که با اعدام انقلابی احمد کسروی ، رونقی دیگر یافته بود ، هر انسان درد کشیده ای را که از ظلم و جور حکومت مستبد شاهنشاهی ، به تنگ آمده بود ، به خود جذب می کرد .

در دورانی که مبارزات فدائیان اسلامی به اوج خود رسید ، سید علی اکبر ابوترابی ، در سن نوجوانی قرار داشت و با شرکت در مراسم آنان ، ضمن همراهی و همدلی با ایشان ، خود را برای مبارزه ای همه جانبه آماده می کرد .

ایشان در رابطه با چگونگی شرکت خود ، در این مراسم ، چنین نقل می کند :

« از نظر سنی ، سن ما در آن سال های قیام به حق آنها ، در حدی نبود که بتوانیم در جمع آنها حضور داشته و بهره مند باشیم . فقط در بعضی از اجتماعاتی که داشتند می توانستیم تماشاگر باشیم . خصوصا صلوات هایی که آنها می فرستادند ، خیلی جذاب بود ؛ که " اللهم صل علی محمد و آل محمد " . بله ، طنین خاضی داشت ؛ خصوصا با صحبت هایشان که خیلی بی پرده بود . درست مثل قدرتی که حاکمیت پیدا کرده ، برای پیشبرد اهداف خودش با مردم چطور آزاد صحبت می کند ؟ وقتی که صحبت می کردند ، به این صورت بود . » ۸

سید علی اکبر ابوترابی به فدائیان اسلام ، ارادتی خاص داشت و زیربنای قیام امام خمینی ( رضوان الله علیه ) را ، حرکت آنان

می دانست . ایشان در این رابطه می گوید :

« خلاصه اینکه ، از حرکت امام در سال ۴۱ باور کنید ۶ ماه نگذشت ، در سراسر ایران موجی عظیم به وجود آمد . زیربنایش را فدائیان اسلام فراهم کرده بودند . زیرسازی انجام شده بود ، با فرمان امام یک مرتبه جریان تکان خورد . مقدار زیادی از زیربنا آنجا کارش تمام شده بود ، به دست این شهیدان گلگون کفن [ شهدای فدائیان اسلام ] و شایستگان از بندگان مخلص خدا » ۹

۲) پانزده خرداد

غائله انجمن های ایالتی و ولایتی ، فرصت مناسبی بود تا حضرت امام خمینی " ره " بر سردمداران رژیم طاغوتی ، یورش برد و به تبعیت از ایشان ، سیل تلگراف های مخالفت با این مسئله ، به دربار سرازیر گردد .

در این دوران ، سدی علی اکبر ابوترابی ، که به کسوت شریف روحانیت در آمده بود ، و در مدرسه نواب ، در شهر مقدس مشهد ، در جوار حرم حضرت ثامن الحجج (ع) ساکن بود . شاهد این حرکت عظیم و سازمان یافته و تلگراف مخالفت پدربزرگ و پدر خویش ، در مخالفت با این غائله بود و خود نیز در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نبود .

در زمانی که این مقدمات ، به دستگیری امام راحل ، قیام خونین ۱۵ خرداد و تبعید آن بزرگوار ، منتهی گردید ، سید علی اکبر ابوترابی ، از مشهد مقدس به قم آمد ، تا ضمن قرار گرفتن در کانون مبارزه ، در سازماندهی فعالیت ها نیز نقش داشته باشد .

در هجوم چکمه پوشان رژیم منحوس پهلوی ، با لباس مبدل به مدرسه فیضیه ، سید علی اکبر نیز ، مورد ضرب و شتم قرار گرفت .

ایشان در نقل خاطرات آن روزها ، چنین می گوید :

« بعد از قیام امام ، قم یک پارچه آتش است . صدایی هم آن طور که باید بلند شود ، نیست . روز عید فطر ، در مدرسه حجتیه که از فیضیه بزرگتر است ، نماز عید فطر برگزار شد ... بعد از نماز هیچ کس فکر نمی کرد – یک دفعه دیدند ایشان [ آیت الله فومنی ] رفتند روی منبر ... صحبت زیاد کرد . از جمله : دستگاه تبلیغاتی دشمن ، روزنامه ، مجله ، رادیو ، تلویزیون ، همه چیز در اختیارش است و مأمورین و نماینده هایش هم پخش هستند ... گفتند : امروز روز عید است ، صد تا یا الله می گویم ، یک دعا دارم ... فرمودند : « ما از خدا عیدی می خواهیم » ... نهایتا : [ گفتند ] : خدایا این شاه و این سگ را بردار و سگی بدتر از این بر ما مسلط مکن ... » ۱۰

۳) تشرف به نجف اشرف

سرکوب قیام جاودانه ۱۵ خرداد با صدور فرمان آتش به اختیار ، برای نیروهای امنیتی و نظامی ، باعث شد تا در شهرهای قم ، تهران ، شیراز و ... تظاهرکنندگان را به رگبار بستند و هزاران نفر از مردم بدون سلاح را به شهادت رساندند ، و متعاقب آن ، تبعید حضرت امام خمینی (ره) به ترکیه و نجف اشرف ، این قیام عظیم را به آتشی زیر خاکستر مبدل کرد و مبارزه را به سمت و سوی دیگر کشاند .

در این برهه از تاریخ ، سدی علی اکبر ابوترابی که از پیر و مراد خویش ، جدا افتاده بود ، به عزم دیدار امام و کسب فیض از محضر معظم له و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف ، از راه بندر خرمشهر و بطور مخفی با بلم به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفت .

شرکت در حوزه درس امام خمینی (ره) و دیگر علمای نجف ، فرصتی بود تا سید علی اکبر ابوترابی دوره سطح را با موفقیت ، پشت سر بگذارد و از نزدیک نیز در جریان مبارزه حضرت امام (ره) قرار داشته باشد .

ایشان با مراجعت به ایران و برگزاری مراسم ازدواج ، همسر خویش را به نجف اشرف برد ، تا ضمن تبعیت از سنت سنیه نبوی (ص) و تشکیل کانون گرم خانواده ، از این فرصت نیز در راستای مبارزه با رژیم طاغوت بهره گیرد .

هنوز یکسال و نیم از تولد اولین فرزند این زوج جوان – فاطمه – نگذشته بود که به عزم دیدار خانواده ، قصد مراجعت به ایران کردند .

در هماهنگی های صورت گرفته با همسنگران ، قرار بر این شد که اعلامیه های حضرت اما م (ره) در رابطه با شهادت آیت الله سعیدی در زندان ، به وسیله سید علی اکبر ابوترابی به ایران انتقال یابد .

پی نوشت ها:

۱ پاک باش و خدمتگزار ، صص ۱۶-۱۵

۲ همان – ص ۱۱

۳ پاک باش و خدمتگزار – به کوشش عبدالمجید رحمانیان – ص ۲۸

۴ همان – ص ۲۹

۵ همان – ص ۳۱

۶ همان – ص ۳۰

۷ مدرسه حجتیه از بزرگترین مدارس شهرستان قم می باشد که به همت مرحوم آیت الله العظمی حجت کوه کمری در سال ۱۳۶۴ قمری ساخته شده است . برای اطلاع بیشتر به پاورقی صفحه ۱۷۲ همین کتاب مراجعه شود .

۸ از تربت کربلا – ص ۲۱۳

۹ همان – ص ۲۱۷

۱۰ همان – صص ۱۴-۱۳

۱۱ همان – ص ۲۴۲

۱۲ همان – ص ۲۴۵

۱۳ همان – ص ۲۵۶

۱۴ یکی از نام های مستعار شهید سید علی اندرزگو

۱۵ سردار سرفراز ، شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک ، ص ۱۷۷

۱۶ از تربت کربلا – صص ۶- ۲۴۵

۱۷ پاک باش و خدمتگزار – ص ۳۳

۱۸ سند شماره ۱۳۷۴/ ۲۱-۴/۵/۵۰

۱۹ پاک باش و خدمتگزار – ص ۳۳

۲۰ از تربت کربلا – صص ۷-۵۴۶

۲۱ همان – صص ۲۶۰-۲۵۹

۲۲ - پاک باش و خدمتگزار ـ ص ۳۴

۲۳ - برای نمونه به متن سند صفحات ۳۵۰ و ۳۵۴ کتاب «سردار سرفراز» شهید حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو به روایت اسناد ساواک مراجعه شود.

۲۴ - از تربت کربلا – ص ۲۴۵

۲۵ - همان – ص ۱۹۵

۲۶ - پاک باش و خدمتگزار صص ۵-۳۴

۲۷ - همان – صص – ۵۱-۴۹

۲۸ - همان ص - ۵۷

۲۹ - همان – ص ۵۲

۳۰ - دکتر غلامعلی حداد عادل به نقل از پاک باش و خدمتگزار ، ص ۷۲


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.