جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
سیری در زندگانی و مبارزات مرحوم حجت الاسلام ابوترابی
● تولد
سال ۱۳۱۸ هجری شمسی در حالی آغاز شد که شعله های جنگ جهانی دوم ، با حمله ارتش آلمان هیتلری به لهستان ، افروخته گردیده و فشار حکومت استبداد مطلق رضاخانی در سراسر ایران گسترده بود .
رضا خان میرپنج که اینک بر اریکه پادشاهی تکیه زده بود ، در راستای تأمین اهداف اربابان انگلیسی خود ، در محو دین و دینداری ، تلاشی مضاعف داشت .
تصویب قانون کشف حجاب و صدور فرمان لباس متحدالشکل ، محدود کردن مردم متدین در اجرای فرایض دینی و وارد کردن شدیدترین فشارها بر روحانیت شیعه ، از جمله تلاش هایی بود ، تا جامعه ایران از دین تهی گردد و به طور مطلق تحت سیطره اهداف شوم استعمار پیر انگلیس درآید .
در چنین سال و در چنان شرایط و اوضاع و احوالی ، در شهر کریمه اهل بیت (س) قم در خانواده ای اهل علم و اجتهاد و منتسب به بیت رسالت (ص) ، در دامن مادری علویه ، فرزندی پا به عرصه وجود نهاد که او را علی اکبر نامیدند.
هر چند سید علی اکبر ابوترابی فرد قزوینی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود ، ولی به علت اینکه سند این ولادت ، در حوزه طالقان ، تنظیم و به ثبت رسید ، در بعضی از اسناد موجود ، طالقان ، به عنوان محل تولد ایشان ، ثبت شده است.
● خانواده
اجداد سید علی اکبر ابوترابی ، همه از سلسله جلیله سادات و اهل علم و اجتهاد بودند . ایشان در معرفی خود ، در بازجویی های ساواک در سال ۱۳۴۹، در این رابطه چنین می گوید :
« اجدادم همه بیشتر تا چند طبقه در نجف اشرف تحصیل کرده اند و فعلا نیز مرقد جمعی از آنها نیز آنجاست » .
جد پدری سید علی اکبر ، مرحوم آیت الله سید ابوتراب حسینی ابوترابی فرد ، از علمای بزرگ شهرستان قزوین بود ، ایشان در یک ارزیابی کلی ، توسط ساواک ، اینگونه معرفی شده است :
« در قزوین نفوذش خوب است و یک چهارم از سکنه شهر و دهات مقلد و طرفدار دارد نفوذش در اثر زهد و تقوی اوست . مرجع تقلید است ، در قزوین و نجف تحصیل کرده ، رساله عملیه او چاپ و منتشر شده است . در سال ۱۳۴۱ تلگراف مخالفت با انجمن های ایالتی و ولایتی را امضا کرده و در وقایع ۱۵ خرداد شرکت داشته است .»
آیت الله ابوتراب ابوترابی در فروردین ماه سال ۱۳۵۲ به رحمت ایزدی پیوست ، که سخنران مراسم چهلمین روز درگذشت معظم له ، در حسینیه شاهزاده حسین (ع) قزوین ، حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی بود .
جد مادری سید علی اکبر ، آیت الله سید محمدباقر علوی قزوینی ، از علمای بزرگ و مجتهدین به نام بود . وصف معظم له از بیان حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی ، چنین است :
« مرحوم جد مادری ما ، در نجف اشرف به درجه اجتهاد می رسند . در مسجد جامع قزوین مشغول خدمت بودند تا اینکه مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله تعالی علیه از اراک عازم قم شدند . مرحوم جدمان به قصد دیدار مرحوم آیت الله حائری به قم مشرف شدند و از قم نامه نوشتند به منزل : « که خانه و زندگی من را بفروشید ، بعد از فروختن و تبدیل آن به پول نقد مرا خبر کنید »
همه را می فروشند و به پول نقد تبدیل می کنند و به ایشان خبر می دهند .
حاج آقا از قم تشریف می برند قزوین . روز جمعه ای ، جمعیت زیادی را دعوت می کنند که برای نماز تشریف بیاورند مسجد جامع ، بعد از نماز ، جریان را توضیح می فرمایند . می فرمایند :
من به دعوت حضرت آیت الله حائری به قم مشرف شدم و اهالی محترم قزوین هم بدانند که بنا نیست چیزی با خودم ببرم ... برای اینکه مردم گمان نکنند که مرحوم جد ما ، پول از قزوین برده اند و در قم خانه ساخته اند ، در قزوین اعلام می کنند که تمام دارایی من تبدیل به این قدر پول شده و بیش از این هم با خودم به قم نبردم . » ۱
استاد و همسفر و همراه سید علی اکبر ، پدر بزرگوار وی ، حجت الاسلام والمسلمین ، حاج سید عباس ابوترابی ، یکی از مبارزان و مجاهدان عصر استبداد پهلوی ها می باشد . ایشان از ابتدای قدم نهادن در راه علم و مبارزه ، در زمان رضا خان قلدر که عمله استعمار پیر بود ، حاضر به خموشی نشد و در سال ۱۳۰۴ که سال شروع استبداد مطلق رضاخانی بود ، و فشارهای مضاعفی بر روحانیت عزیز اسلام وارد می آمد ، به قم مهاجرت کرد تا ضمن بهره گیری از محضر بزرگان حوزه علمیه قم ، در صف اول مبارزه نیز حضور داشته باشد .
مرحوم سید عباس ابوترابی ، پس از رحلت پدر بزرگوارش ، به قزوین بازگشت تا خلأ وجود آن مرحوم را پر کند و به جانشینی پدر ، زعامت مردم قزوین را به عهده گیرد .
ساواک در یک ارزیابی کلی در سال ۱۳۵۴ ، ایشان را چنین معرفی کرده است :
« نامبرده در محافل مذهبی از علمای طراز اول شناخته می شود ، ولیکن از لحاظ ملی و سیاسی فرد مورد اعتمادی نیست . »
در سال ۱۳۵۷ در حالی که شجره طیبه قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ، به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به بار نشسته بود ، و ندای انقلاب اسلامی ، در تمامی شهرهای ایران طنین انداز بود ، حجت الاسلام والمسلمین سید عباس ابوترابی ، نیز رهبری حرکت های مردمی شهر قزوین را به عهده داشت و به همین اتهام دستگیر و زندانی شد .
ساواک در مرداد ماه سال ۱۳۵۷ ، ایشان را چنین معرفی کرد :
« نامبرده از روحانیون افراطی مخالف دولت بوده که به وسیله سخنرانی های خود ، موجب تحریک مردم به اغتشاش در شهرستان قزوین گردیده است . »
سید علی اکبر ابوترابی در رابطه با نقش پدر خویش ، در جریان انقلاب اسلامی در شهرستان قزوین چنین می گوید :
« و یادم هست در پایان یکی از راهپیمایی ها در مسجدالنبی قزوین ، تجمع سنگینی بود .
ایشان برای اثبات اعلمیت حضرت امام ، روزنامه ۱۳۴۰ ( پس از فوت مرحوم آیت الله بروجردی ) که آن روزنامه را در یک کیسه پلاستیکی نگهداری و سعی کرده بودند در جایی حفظ بکنند ، بیرون آوردند و روی منبر اعلام فرمودند :
رژیمی که حضرت امام را تبعید کرده ، خود این رژیم پس از فوت آیت الله بروجردی ، ایشان را به عنوان یکی از چهار مرجع معرفی کرده اند ، و روزنامه را به مردم نشان دادند . ایشان را دستگیر کردند و در زندان کمیته و قصر بازداشت نمودند . » ۲
اعتقاد دیرینه سید عباس ابوترابی به امام خمینی (ره) از پرسش و پاسخی که در بازجویی های ساواک ، به ثبت رسیده ، مشهود است . آنجا که ساواک از ایشان سؤال می کند : « آیا شما آیت الله خمینی را به عنوان یک مرجع تقلید قبول دارید ؟ »
و پاسخ این چنین ثبت شده است :
« بلی ، مشارالیه از نقطه نظر همه علما و مراجع یکی از مراجع تقلید است و اینجانب نیز مشارالیه را به همان می شناسم . »
و مادر بزرگوار سید علی اکبر ، سیده علویه ای است که در دامان علم و اجتهاد پرورش یافت و در مسیر سخت مبارزه ، همواره ، همراه و همسنگر همسر خویش بود و در دامان پاک خود ، فرزندان برومندی را تقدیم اسلام و جامعه اسلامی می نمود .
حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی ، دارای دو برادر به نام ، محمدحسین و محمد حسن و دو خواهر به نام فاطمه و معصومه می باشد .
اخوان ابوترابی نیز در مسیر انقلاب اسلامی فعالیت داشته و دارند .
● تحصیلات
سید علی اکبر علی رغم آن که از دوران تشخیص در محضر پدر بزرگوار و مادر محترمه اش ، به علم آموزی اشتغال داشت مانند دیگر همسالان خویش ، در سن هفت سالگی جهت آموزش رسمی ، پای به راه تحصیل گذاشت و در مدرسه ای در نزدیکی محل سکونت ، ثبت نام کرد و تا کلاس پنجم ابتدایی در آن مکان به تحصیل پرداخت و در حدود سال های ۳۲-۳۱ به شهر آبا و اجدادی خود قزوین کوچ کرد و کلاس ششم ابتدایی را در آن سامان ، به پایان برد .
سید علی اکبر پس از اخذ مدرک پایانی دوره ابتدایی ، به قم بازگشت و دوران متوسطه را ، در دبیرستان های دین و دانش و حکیم نظامی سپری کرد .
هوش و استعداد وافری که خداوند تعالی در وجود سید علی اکبر ، به ودیعه نهاده بود ، او را به تحصیل در رشته ریاضی هدایت کرد و در همین رشته تحصیلی بود که موفق به اخذ دیپلم گردید . علی رغم اصرار بعضی از اقوام ، مبنی بر ادامه تحصیل در کشورهای اروپایی ، سید علی اکبر پس از به پایان رساندن دوره متوسطه ، قدری در شهر قم تأمل کرد و سپس جهت کسب علوم حوزوی ، و بهره گیری از فیض حضور در جوار حضرت ثامن الحجج ( علیه آلاف التحیه والثنا ) در سال ۱۳۳۷ به مشهد مقدس ، تشرف یافت و در حجره محقری در مدرسه نواب سکنی گرفت و به تعلیم و تعلم اشتغال یافت .
ایشان خاطره خود را در این رابطه ، چنین نقل می کند :
« بعد از گرفتن دیپلم ، با پیشنهادی که پدرمان به ما دادند ، ما را علاقمند کردند که وارد حوزه بشویم و به درس و بحث های حوزوی اشتغال پیدا کنیم . در این رابطه ، حاج آقا والد معظم بنده ، سهم بسیار زیادی دارند ؛ چون ابتدا خودم تمایلی نداشتم و مرحوم دایی [ حجت الاسلام سید علی علوی ] هم اصرار داشتند که بنده را به آلمان اعزام بکنند تا در آنجا ادامه تحصیل بدهم .» ۳
« به هر حال ، علاقه زیادی پیدا کرده بودیم که وارد حوزه بشویم . دیدیم در قم ، مرحوم دایی ما پافشاری زیادی می کنند ، با اجازه پدر بزرگوارمان به مشهد مقدس مشرف شدیم که دیگر از پافشاری دایی مان مقداری فاصله گرفته باشم . » ۴
سید علی اکبر ابوترابی ، سختی زندگی طلبگی در مدرسه نواب مشهد و چگونگی ملبس شدن خود ، به لباس شریف روحانیت را ، چنین شرح می دهد :
« یادم هست در مشهد مقدس ، فقط نان سنگک می خریدم . آن را خشک می کردم و می خوردم ؛ چون شهریه مان خیلی ناچیز بود و به غیر از نان سنگک نمی توانستیم چیز دیگر بخوریم . » ۵
« شبی که بنده می خواستم در مشهد مقدس معمم بشوم ، با مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی در این رابطه مشورتی داشتم . همان شب ، مرحوم جدمان ( آیت الله حاج سید محمدباقر علوی قزوینی ) را در خواب دیدم . خواب دیدم که قبر ایشان باز شد . آب زلالی با ماهی های سرخی که درون آب در رفت و آمد بودند ، از میان قبر جوشید . بدن ایشان هم بر سطح آب بود و همین طور که آب بالا می آمد ، بدن ایشان هم روی آب قرار گرفته بود . وقتی که آب به کف زمین رسید ، نشستند روی آب و رو کردند به من و فرمودند : علی ! ما نمردیم ، زنده ایم . دو مرتبه روی آب خوابیدند و آب رفت پایین . بنده دیگر مطمئن شدم که نظر مبارک ایشان این بوده که ما هر چه زودتر معمم بشویمک ؛ لذا فردای آن ، مفتخر شدم به ملبس شدن به این لباس پر افتخار » ۶
سید علی اکبر ابوترابی ، با شروع نهضت حضرت امام خمینی (ره) ، قم را مرکز و سنگر مبارزه یافت و به شهر خون و قیام مراجعت کرد و در مدرسه حجتیه ۷ سکنی گرفت تا در متن فعالیت های یاران امام ، قرار داشته باشد .
پس از تبعید حضرت امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه ) و به سردی گرائیدن ظاهری حرکت های انقلابی ، سید علی اکبر نیز ، در سال ۱۳۴۴ ، برای پیوستن به پیر و مراد خویش ، از راه بندر خرمشهر و بطور مخفی ، به بصره رفت و از آنجا به نجف اشرف ، روانه شد تا در محضر اساتید بزرگوار ، حوزه علمیه نجف ، به کسب فیض مشغول گردد .
ایشان در سال ۱۳۴۹ در حالی که سطح را به پایان رسانده و در " کلیه الفقه " وابسته به دانشگاه الازهر نیز تحصیل می کرد . در راه بازگشت به ایران ، در مرز خسروی دستگیر و زندانی شد و پس از آن نیز ، اجازه بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف را نیافت و لاجرم در قم ساکن شد و در ضمن تحقیق و تعلیم و تدریس ، به مبارزه ای بی امان ، علیه حکومت ستمشاهی پرداخت .
● ازدواج
برای هر مردی که پای در مسیر مبارزه می گذارد و تن به خطر می دهد ، انتخاب همسری همراه ، با ویژگیهای اخلاقی خاص در طریق مبارزه و صبر و تحمل در نشیب و فرازهایی که در دوران زندگانی یک مبارز قرار دارد ، از اهمیت فوق العاده ای ، برخوردار است .
سید علی اکبر ، که ۲۸ بهار از عمرش گذشته بود ، خانواده محترم حاج آقای صدیقی محمدزاده قزوینی را که از بنکداران متدین بازار تهران بود و دل در گرو مبارزه در پیروی از امام خمینی (ره) داشت و فرزندانش نیز در این مسیر قرار داشتند ، را برای وصلت در نظر گرفت ، تا هم برای مسیر سخت و طاقت فرسای مبارزه یاوری داشته باشد و هم مادری فداکار برای فرزندان خویش .
ایشان در سال ۱۳۴۶ از نجف اشرف به ایران بازگشت و پس از انجام این امر مهم ، به همراه همسر محترمه اش ، به نجف اشرف مراجعت کرد .
همسری که در غم و شادی همراهش بود و در دوران سخت مبارزه ، یار و یاور ایشان ، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس ، جای خالی پدر را در کانون گرم خانواده پر کرد و در ایام اسارت آن بزرگوار بار سنگین تربیت فرزندان را به تنهایی به دوش گرفت و با صبری مثال زدنی ، تکیه گاه فرزندان خویش بود .
● فعالیت ها
سدی علی اکبر ابوترابی که در سال های کودکی ، شاهد هجمه همه جانبه رضا خان عامل سرسپرده و حلقه بگوش استعمار پیر انگلیس علیه دین و حوزه های علمیه و روحانیت اسلام بود . و خانه نشینی زنان عفیف خانواده را ، در دوران کشف حجاب ، دیده بود ، و از محدودیت ها و اهانت های سازمان یافته دشمنان دین ، در براندازی حوزه های دینی و شاگردان مکتب امام صادق (ع) آگاهی داشت و اجداد خود را در مسیر مبارزه با برنامه های آشکار و پنهان دین ستیزی حکومت پهلوی ها یافته بود ، همیشه بر این باور بود که در مبارزه ای سازمان یافته ، برای اعتلای کلمه حق ، شرکت جوید .
بر اساس این بینش بود که از دوران نوجوانی ، در این مسیر گام نهاد و چون سربازی فداکار و همیشه بیدار ، خود را برای جانفشانی مهیا ساخت .
الف) فعالیت های قبل از انقلاب :
۱) فدائیان اسلام
سید علی اکبر ابوترابی ، هنوز پای به دبستان ننهاده بود که آوازه فدائیان اسلام به رهبری شهید سید مجتبی نواب صفوی ، سراسر ایران را فرا گرفت . کانون گرم مبارزات فدائیان اسلام که با اعدام انقلابی احمد کسروی ، رونقی دیگر یافته بود ، هر انسان درد کشیده ای را که از ظلم و جور حکومت مستبد شاهنشاهی ، به تنگ آمده بود ، به خود جذب می کرد .
در دورانی که مبارزات فدائیان اسلامی به اوج خود رسید ، سید علی اکبر ابوترابی ، در سن نوجوانی قرار داشت و با شرکت در مراسم آنان ، ضمن همراهی و همدلی با ایشان ، خود را برای مبارزه ای همه جانبه آماده می کرد .
ایشان در رابطه با چگونگی شرکت خود ، در این مراسم ، چنین نقل می کند :
« از نظر سنی ، سن ما در آن سال های قیام به حق آنها ، در حدی نبود که بتوانیم در جمع آنها حضور داشته و بهره مند باشیم . فقط در بعضی از اجتماعاتی که داشتند می توانستیم تماشاگر باشیم . خصوصا صلوات هایی که آنها می فرستادند ، خیلی جذاب بود ؛ که " اللهم صل علی محمد و آل محمد " . بله ، طنین خاضی داشت ؛ خصوصا با صحبت هایشان که خیلی بی پرده بود . درست مثل قدرتی که حاکمیت پیدا کرده ، برای پیشبرد اهداف خودش با مردم چطور آزاد صحبت می کند ؟ وقتی که صحبت می کردند ، به این صورت بود . » ۸
سید علی اکبر ابوترابی به فدائیان اسلام ، ارادتی خاص داشت و زیربنای قیام امام خمینی ( رضوان الله علیه ) را ، حرکت آنان
می دانست . ایشان در این رابطه می گوید :
« خلاصه اینکه ، از حرکت امام در سال ۴۱ باور کنید ۶ ماه نگذشت ، در سراسر ایران موجی عظیم به وجود آمد . زیربنایش را فدائیان اسلام فراهم کرده بودند . زیرسازی انجام شده بود ، با فرمان امام یک مرتبه جریان تکان خورد . مقدار زیادی از زیربنا آنجا کارش تمام شده بود ، به دست این شهیدان گلگون کفن [ شهدای فدائیان اسلام ] و شایستگان از بندگان مخلص خدا » ۹
۲) پانزده خرداد
غائله انجمن های ایالتی و ولایتی ، فرصت مناسبی بود تا حضرت امام خمینی " ره " بر سردمداران رژیم طاغوتی ، یورش برد و به تبعیت از ایشان ، سیل تلگراف های مخالفت با این مسئله ، به دربار سرازیر گردد .
در این دوران ، سدی علی اکبر ابوترابی ، که به کسوت شریف روحانیت در آمده بود ، و در مدرسه نواب ، در شهر مقدس مشهد ، در جوار حرم حضرت ثامن الحجج (ع) ساکن بود . شاهد این حرکت عظیم و سازمان یافته و تلگراف مخالفت پدربزرگ و پدر خویش ، در مخالفت با این غائله بود و خود نیز در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نبود .
در زمانی که این مقدمات ، به دستگیری امام راحل ، قیام خونین ۱۵ خرداد و تبعید آن بزرگوار ، منتهی گردید ، سید علی اکبر ابوترابی ، از مشهد مقدس به قم آمد ، تا ضمن قرار گرفتن در کانون مبارزه ، در سازماندهی فعالیت ها نیز نقش داشته باشد .
در هجوم چکمه پوشان رژیم منحوس پهلوی ، با لباس مبدل به مدرسه فیضیه ، سید علی اکبر نیز ، مورد ضرب و شتم قرار گرفت .
ایشان در نقل خاطرات آن روزها ، چنین می گوید :
« بعد از قیام امام ، قم یک پارچه آتش است . صدایی هم آن طور که باید بلند شود ، نیست . روز عید فطر ، در مدرسه حجتیه که از فیضیه بزرگتر است ، نماز عید فطر برگزار شد ... بعد از نماز هیچ کس فکر نمی کرد یک دفعه دیدند ایشان [ آیت الله فومنی ] رفتند روی منبر ... صحبت زیاد کرد . از جمله : دستگاه تبلیغاتی دشمن ، روزنامه ، مجله ، رادیو ، تلویزیون ، همه چیز در اختیارش است و مأمورین و نماینده هایش هم پخش هستند ... گفتند : امروز روز عید است ، صد تا یا الله می گویم ، یک دعا دارم ... فرمودند : « ما از خدا عیدی می خواهیم » ... نهایتا : [ گفتند ] : خدایا این شاه و این سگ را بردار و سگی بدتر از این بر ما مسلط مکن ... » ۱۰
۳) تشرف به نجف اشرف
سرکوب قیام جاودانه ۱۵ خرداد با صدور فرمان آتش به اختیار ، برای نیروهای امنیتی و نظامی ، باعث شد تا در شهرهای قم ، تهران ، شیراز و ... تظاهرکنندگان را به رگبار بستند و هزاران نفر از مردم بدون سلاح را به شهادت رساندند ، و متعاقب آن ، تبعید حضرت امام خمینی (ره) به ترکیه و نجف اشرف ، این قیام عظیم را به آتشی زیر خاکستر مبدل کرد و مبارزه را به سمت و سوی دیگر کشاند .
در این برهه از تاریخ ، سدی علی اکبر ابوترابی که از پیر و مراد خویش ، جدا افتاده بود ، به عزم دیدار امام و کسب فیض از محضر معظم له و دیگر بزرگان حوزه علمیه نجف اشرف ، از راه بندر خرمشهر و بطور مخفی با بلم به بصره و از آنجا به نجف اشرف رفت .
شرکت در حوزه درس امام خمینی (ره) و دیگر علمای نجف ، فرصتی بود تا سید علی اکبر ابوترابی دوره سطح را با موفقیت ، پشت سر بگذارد و از نزدیک نیز در جریان مبارزه حضرت امام (ره) قرار داشته باشد .
ایشان با مراجعت به ایران و برگزاری مراسم ازدواج ، همسر خویش را به نجف اشرف برد ، تا ضمن تبعیت از سنت سنیه نبوی (ص) و تشکیل کانون گرم خانواده ، از این فرصت نیز در راستای مبارزه با رژیم طاغوت بهره گیرد .
هنوز یکسال و نیم از تولد اولین فرزند این زوج جوان فاطمه نگذشته بود که به عزم دیدار خانواده ، قصد مراجعت به ایران کردند .
در هماهنگی های صورت گرفته با همسنگران ، قرار بر این شد که اعلامیه های حضرت اما م (ره) در رابطه با شهادت آیت الله سعیدی در زندان ، به وسیله سید علی اکبر ابوترابی به ایران انتقال یابد .
پی نوشت ها:
۱ پاک باش و خدمتگزار ، صص ۱۶-۱۵
۲ همان – ص ۱۱
۳ پاک باش و خدمتگزار – به کوشش عبدالمجید رحمانیان – ص ۲۸
۴ همان – ص ۲۹
۵ همان – ص ۳۱
۶ همان – ص ۳۰
۷ مدرسه حجتیه از بزرگترین مدارس شهرستان قم می باشد که به همت مرحوم آیت الله العظمی حجت کوه کمری در سال ۱۳۶۴ قمری ساخته شده است . برای اطلاع بیشتر به پاورقی صفحه ۱۷۲ همین کتاب مراجعه شود .
۸ از تربت کربلا – ص ۲۱۳
۹ همان – ص ۲۱۷
۱۰ همان – صص ۱۴-۱۳
۱۱ همان – ص ۲۴۲
۱۲ همان – ص ۲۴۵
۱۳ همان – ص ۲۵۶
۱۴ یکی از نام های مستعار شهید سید علی اندرزگو
۱۵ سردار سرفراز ، شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک ، ص ۱۷۷
۱۶ از تربت کربلا – صص ۶- ۲۴۵
۱۷ پاک باش و خدمتگزار – ص ۳۳
۱۸ سند شماره ۱۳۷۴/ ۲۱-۴/۵/۵۰
۱۹ پاک باش و خدمتگزار – ص ۳۳
۲۰ از تربت کربلا – صص ۷-۵۴۶
۲۱ همان – صص ۲۶۰-۲۵۹
۲۲ - پاک باش و خدمتگزار ـ ص ۳۴
۲۳ - برای نمونه به متن سند صفحات ۳۵۰ و ۳۵۴ کتاب «سردار سرفراز» شهید حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو به روایت اسناد ساواک مراجعه شود.
۲۴ - از تربت کربلا – ص ۲۴۵
۲۵ - همان – ص ۱۹۵
۲۶ - پاک باش و خدمتگزار صص ۵-۳۴
۲۷ - همان – صص – ۵۱-۴۹
۲۸ - همان ص - ۵۷
۲۹ - همان – ص ۵۲
۳۰ - دکتر غلامعلی حداد عادل به نقل از پاک باش و خدمتگزار ، ص ۷۲
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست