چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

نخستین شعرهای رمانتیك نیما


نخستین شعرهای رمانتیك نیما

نیما یوشیج بنیان گذار شعر نو است, ولی این شاعر نوپرداز روحیه و شخصیتی رمانتیك دارد این ویژگی رمانتیك در سال های آغازین شاعری او جلوه بیشتری یافته است

در این مقاله سعی شده است نخستین شعرهای رمانتیك نیما بررسی شود. این شعرها در حد فاصل رمانتیسم اجتماعی عصر مشروطه و رمانتیسم احساساتی دوره بعد جای دارند و رمانتیسم طبیعت گرای نیما بازتاب می دهند. مهم ترین ویژگی های رمانتیك این شعرها عبارت اند از: عشق رمانتیك، طبیعت گرایی، بدوی پسندی، احساسات اندوه بار، ستایش كودكی، پناه بردن به خاطرات گذشته، دلبستگی به مفهوم وحشی نجیب و غیره.

علی اسفندیاری با نام شعری نیما یوشیج (تولد: ۱۲۷۶ ش وفات: ۱۳۳۸)، تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش یوش فراگرفت و سپس در مدرسه فرانسوی زبان سن لویی تهران به اتمام رساند. شهرت نیما در ادبیات معاصر به اعتبار نقش عمده و اصلی ای است كه در بنیان گذاری شعر نو ایفا كرده است. اما نیما به تعبیر شفیعی كدكنی سرشاخه نوعی برداشت از رمانتیسم اروپایی محسوب می شود و تحت تأثیر رمانتیسم فرانسه است۱. برخی از مهم ترین آثار رمانتیك نیما در سال های آغازین شاعری او در ابتدای قرن حاضر سروده شده اند، ولی گرایش رومانتیك نیما صرفاً اختصاص به این آثار ندارد و رگه های رمانتیك و بازتاب آن در شخصیت و آثار نیما تا سال های پایانی زندگی او به شكلی ملایم تداوم می یابد. البته اوج رمانتیسم نیما در همان سال های اولیه شاعری اوست. در واقع در آثار نیما هم نمونه های شعر كلاسیك را می توان دید و نمونه های شعر رمانتیك و نیز مدرن. این پدیده هم گواهی بر كوتاه بودن دوره رمانتیك در ادبیات معاصر ایران است و هم نشان دهنده سرعت تحولات ادبی و ابعاد كوچك و نه چندان عمیق این ادبیات و تحولات آن.

مهم ترین خصوصیت رمانتیسم نیما طبیعت گرایی نسبتاً سالم آن است. رمانتیسم نیما از رمانتیسم بیمارگونه و احساساتی دوره بعد كاملاً متمایز است و هرچند از

پاره ای جهات مثل اصالت، طبیعی بودن و خود جوش بودن می توان آن را دنباله رمانتیسم دوره مشروطه به شمار آورد، ولی برخلاف رمانتیسم دوره اول توجه كمتری به جنبه های آشكار اجتماعی دارد و خصوصاً به ناسیونالیسم دوره قبل كاملاً بی اعتناست و از نظر هنری و ادبی نیز در سطح متعالی تری قرار دارد. رمانتیسم نیما به گونه ای شگفت از دو نحله و رگه رمانتیك عصر خود یعنی رمانتیسم احساساتی و رمانتیسم ناسیونالیستی فاصله گرفته و عمدتاً طبیعت گرا است. به هر حال، رمانتیسم نیما از برخی جهات اوج هنری رمانتیسم در كل ادبیات معاصر ایران محسوب می شود.

چنان كه گفتیم در مجموعه اشعار نیما سه گونه عمده شعر كلاسیك، رمانتیك و مدرن دیده می شود بیشتر اشعار رمانتیك در سال های آغازین شاعری او و تعداد زیادی از اشعار كلاسیك او در فاصله شعرهای رمانتیك آغازین و شعرهای مدرن او سروده شده است. اما این تقسیم بندی به هیچ روی كامل و دقیق نیست و مثلاً نیما در سال های پایانی زندگی نیز شعر كلاسیك سروده است و چندین شعر رمانتیك كوتاه او نیز مربوط به همین دوره است. در واقع نیمای سال های آغازین قرن بیستم را می توان «نیمای رمانتیك» نامید. اگر شاخص ترین شعرهای رمانتیك نیما را در نظر بگیرم كه عبارت اند از: «قصه رنگ پریده»، «ای شب»، و «افسانه»، این دوره سال های ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۱ را در بر می گیرد. اما براساس دیگر نوشته های نیما گرایش اصلی رمانتیك نیما تا حدود سال های ۱۳۰۹ آشكارا تداوم یافته است و می توان این ده سال را دوره رمانتیك زندگی نیما به معنی اخص آن، به شمار آورد. نیما در حدود سال ۱۳۱۰ سعی می كند از رمانتیسم سال های قبل خود فاصله بگیرد. نیما در این دوره به آموزه های فلسفه مادی نزدیك

می شود سپس از حدود سال های دهه بیست مجدداً از این آموزه ها دور می شود. البته در این دوره پایانی نمی توان نیما را همچون دوره ده ساله اول زندگی ادبی اش «رمانتیك» به معنی خاص آن به حساب آورد. اما به هر حال در این سال ها پاره ای تمایلات رمانتیك آغازین نیما به شكلی ملایم، تلطیف شده و بدون این كه چندان توجه ما را جلب كند، گهگاه در آثار او دیده می شود.

در اینجا صرفاً به نخستین شعرهای نیما می پردازیم كه عبارت اند از «قصه رنگ پریده»، و «ای شب».۲ این دو شعر كه كمتر به جنبه های رمانتیك آنها توجه شده است، در تحول رمانتیسم در ادبیات جدید فارسی نقشی اساسی ایفا كرده اند. نیما در سرآغاز جوانی و به هنگام سرودن «قصه رنگ پریده» همچنان كه خود می گوید، نخستین شعر جدی و مهم اوست،۳ به لحاظ فكری و شخصیتی دو ویژگی ممتاز داشته است: یكی خاستگاه روستایی او و دلبستگی شاعر جوان به زندگی طبیعی دوران كودكی و نوجوانی اش در دل كوهستان ها و جنگل های شمالی و دیگری آشنایی شاعر جوان با زبان فرانسه كه راه تازه ای پیش پای او می گذارد.۴

نیما با این پشتوانه و زمینه فرهنگی و شخصیتی در سال هایی كه آخرین شعله های قیام و نهضت های مردمی عصر مشروطه رو به خاموشی می رود و نخستین جلوه های نظم اجتماعی تازه ای به چشم می آید. قدم در عرصه حیات ادبی و اجتماعی

می گذارد. نیما در همین سال های آغاز جوانی با عشق نیز آشنا می شود.

قصه رنگ پریده

مثنوی بلند «قصه رنگ پریده، خون سرد» یا «به دل های خونین»، به لحاظ مضمون شعری است كاملاً رمانتیك۵ و جنبه هایی از رمانتیسم را نشان می هد كه غلبه روح اجتماعی در دوره قبل مجال بروز آن را در اشعار رمانتیك عصر مشروطه فراهم نیاورده بود. این مثنوی نخستین اثر منظوم نیما یا دست كم نخستین شعر موجود اوست.۶ از نظر فرم و قالب هیچ نوآوری ای در این مثنوی دیده نمی شود اما همچنان كه شفیعی كدكنی می گوید، در همین شعر هم نوعی فرا رفتن از سنت های ادبی معمول به چشم می خورد زیرا برای تقلید از زبان كلاسیك شعر فارسی شاعر باید نمونه های زیادی از اشعار كهن در حافظ داشته باشد. و كلمات را در زنجیره ای مرسوم و شناخته شده در كنار هم قرار دهد؛ عدم تسلط نیما بر زبان شعر كلاسیك خود به خود موجب شده تا شعرش متفاوت و ناهمگون باشد و زبانی وحشی و خام و غیر كلیشه ای داشته باشد.۷

زبان این شعر از پاره ای جهات دچار صعف و نقص است از یك سو حضور كلیشه ها و كلمه های قدمایی و كهنه كه مناسبت چندانی با مضامین شعر ندارد و از سوی دیگر پاره ای تعقیدها و سستی ها كه ناشی از عدم تسلط و مهارت شاعر است. ضیاء هشتروردی كه در همان سال ها در صدد بوده تا مجموعه ای از آثار متجددانه عصر را گردآوری كند، بخش هایی از این مثنوی را نیز در كتاب منتخبات آثار خود نقل كرده است. از نظر هشترودی این شعر نیز همچون شعر افسانه «ترجمان مسلك بدبینانه» نیما محسوب می شود.۸ هشترودی كه ظاهراً دغدغه ها و گرایش های اجتماعی را مهم می داند معتقد است كه «سوانح ی زندگانی حساس و یك قلب پر از محبت در رشته این مثنوی خوانده می شود. منصف در این اثر ابداً به علل فساد جامعه اشاره نكرده تنها تأثیرات و نتایج آن را درخود با یك لسان مأیوس حكایت می نماید»۹ حمید رزین كوب می گوید كه این مثنوی نشان می دهد كه در نیما قدرت تقلید بسیار اندك و نیروی خلاقیت و ابتكار فراوان است. وی به پاره ای از ناهنجاری ها و ضعف های زبانی و روح فردگرایی این شعر اشاره می كند. دیگر ویژگی های این شعر از نظر او عبارت اند از: شاعرانه دیدن جهان، از دریچه چشم خود نگاه كردن به جهان، پیوند با طبیعت بیان احساس شخصی، خاطرات كودكی و عشق، شكایت از مردم و ستایش طبیعت ساده روستایی.۱۰اولین چیزی كه توجه ما را، از همان بیت های آغازین این مثنوی به خود جلب می كند حضور متفاوت و آشكار «من» فردی و شخصیت غیر تكراری شاعر است. در آثار دوره قبل (عصر مشروطه) می توان نمونه هایی از فردیت و از خود گفتن رمانتیك ها را مشاهده كرد، ولی در آن دوره به دلیل غلبه دغدغه های اجتماعی و پاره ای مسائل دیگر،‌این فردیت و حدیث نفس دامنه اوج چندانی نداشت و غالباً به مسائل اجتماعی ختم می شد. در این شعر شاعر بدون اینكه مستقیماً به بیان مسائل اجتماعی بپردازد. از خود و روحیات خود سخن می گوید و البته دلالت های اجتماعی غیر مستقیم این از خود گفتن را نیز نمی توان نادیده گرفت مثلاً در عشقی كه به حق و حقیقت ابراز می كند و گویی كه به نوعی تعهد و رسالت خاص پای بند دارد.۱۱ چون این شعر در قالب رایج و مرسوم مثنوی سروده شده، در نگاه اول شعری سنتی و نه چندان متفاوت به نظر می رسد اما عمده مضامین و حال و هوای آن، چیزی از مقوله شعر افسانه و همچنان كه اشاره كردیم تازگی ها و تفاوت های چشمگیری نسبت به شعر كلاسیك در آن دیده می شود همین حالت فردی و جنبه حدیث نفس و اعتراف گونه اولین ویژگی تازه این شعر است، شاعر می خواهد سرگذشت روح و درون رنجدیده و پراندوه خود را برای مخاطب بازگوید. شاعر در ابتدای اعترافات و حدیث نفس به دوران كودكی اشاره می كند و از كسی سخن می گوید كه از كودكی همواره با او همراه بوده است. این همراه شاعر را در عوالم گوناگون و رنگارنگی سیر می داده و با دلبران مختلف رویاروی می كرده است. شاعر با برگزیدن دلبر و محبوبی از عالم كودكی خارج می شود. در واقع شاعر كه در عوالم سرخوشانه كودكی با همه پدیده های زیبای جهان مأنوس بوده در اوایل جوانی بدین گونه وارد جهان بزرگسالی می شود اما شاعر بزرگسال همچنان بی قرار و شیفته كودكی می ماند و همچون بزرگسالان دیگر سرگرم دنیا و زندگی نمی شود و تلاش می كند تا كودك درونش را حفظ كند. البته آن «همراه» و همزاد دوران كودكی هنوز با اوست. شاعر سرانجام از این همزاد نام و نشانش را می پرسد و او خود را «عشق» می نامد. همین همزاد بعداً در شعر افسانه نیز به گونه ای دیگر با شاعر وارد گفت و گو می شود. شاعر بیش از پیش با این عشق مأنوس می شود تا این كه سرانجام دچار رنج و سوز عاشقی می شود. شاعر شیفته از مردم می گریزد و سر به كوه و بیابان می نهد. در شبی تنها در كوهستانی دور در حالی كه شاعر غرق زاری و پریشانی است با عشق سر سخن را باز می كند و از رنج ها و عذاب هایی كه به جانش ریخته شكوه سر می دهد. اما عشق پاسخی نمی دهد و شاعر در می یابد كه چاره ای به جز سوختن و ساختن ندارد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.