شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

روایت استقامت ریشه ها در برابر بادها


روایت استقامت ریشه ها در برابر بادها

نوشته ای درباره مجموعه تلویزیونی «فاصله ها»

توجه به آثار نمایشی ملودرام و پخش هر شبی چنین آثاری، یکی از رویکردهای سیما برای پر کردن اوقات فراغت در تابستان بوده است. «فاصله ها» به کارگردانی حسین سهیلی زاده یکی از این مجموعه هاست که از ابتدای فصل گرما در شبکه سه به نمایش درمی آید. این سریال توانسته با تکیه بر جنبه های پرجاذبه نمایشی، عنوان پرمخاطب ترین برنامه تلویزیون، در حال حاضر را به خودش اختصاص دهد. «فاصله ها» یک اثر عامه پسند است و سرگرمی و جذابیت در آن غلبه دارد، اما کاملا هدفمند، جهت دار و با گرایش آسیب شناختی نسبت به مسائل اجتماعی خلق شده است.

● پیروزی درام

ملودرام یکی از ژانرهایی است که دارای قابلیت ها و استعدادهای فراوانی است. هم قصه گو است، همه متکی به احساسات؛ قدرت جذابیت دارد و در عین حال می تواند نصیحت گو باشد. هم عشق در آن می گنجد، هم کینه و کشمکش و فاصله. این ویژگی ها سبب شده که تولیدکنندگان سینما و تلویزیون، وقتی مخاطب عام را هدف قرار می دهند باید به سراغ طنز می روند یا ملودرام.

مجموعه تلویزیونی «فاصله ها» نیز یک روایت عامه پسند ملودراماتیک است که سعی شده در آن از همه قابلیت های این ژانر استفاده شود. این اثر نمایشی به واسطه ضعف ها و قوت هایش، یک نمونه مطالعاتی مناسب است که می تواند راهنمای ساخت آثاری بهتر از این باشد. گرچه ساختمان کلی «فاصله ها» از روی کلیشه های ملودرام سازی شکل گرفته است، اما روح و زبان حاکم بر این اثر که مخاطب را با خود درگیر می کند متفاوت و تا حدی تازه است.

به طوری که برخلاف بسیاری از آثار مشابه، جاذبه آن از درون روایت و کشمکش میان آدم های درون داستان برآمده است، نه حواشی و تزئینات کاذب. داستان از همان ابتدا با تلاطم و التهاب ناشی از کنش و واکنش کاراکترها آغاز می شود؛ جوان نوجویی که با پدرش دچار تضاد و تمایز است و این مسئله میانه آنها را شکرآب کرده است. اما ماجرا به همین ختم نمی شود. در هر قسمت آدم های تازه ای وارد داستان می شوند و این وضعیت ملتهب ادامه می یابد. به طوری که با جلو آمدن داستان، ضمن به وجود آمدن معماهای تازه درباره شخصیت ها، اطلاعات تازه ای از آنها و روابط و سوابقشان کشف می شود.

نکته اینجاست که آسیب شناسی روابط انسانی، در مسیر و از بطن این فضای روایی و دراماتیک صورت گرفته است. با این حال داستان روان و پرجاذبه فاصله ها و کارگردانی خوش سلیقه آن، نیز از معضل بسیاری از نمایش های اخلاق گرایانه مصون نمانده و هر از گاهی، شعارزدگی و سطحی نمایی توی ذوق می زند. مثل نوع برخورد با مسئله رباخواری که بسیار گل درشت از آب درآمده و مثل یک وصله اضافه به متن داستان چسبیده است.

● فتنه روزگار

در سریال «فاصله ها» نیز مثل بسیاری دیگر از آثار نمایشی عامه پسند، صف آرایی خیر و شر درمقابل یکدیگر دیده می شود. اما این تعارض به ویژگی های اخلاقی شخصی محدود نشده، بلکه این تقابل، به مثابه مبارزه دو جریان سیاسی و ایدئولوژیک است. به همین دلیل هم «فاصله ها» یک اثر صرفا اخلاق گرایانه نیست و بخشی از واقعیت های اجتماعی روزگار ما در آن بازنمود یافته است. آنچه باعث شده تا این سریال از حد یک کار سرگرم کننده با مایه هایی از اندرز اخلاقی فراتر برود و هدفمند و با هویت بشود، شناسنامه دار بودن کاراکترهاست. به این معنی که شخصیت ها دارای وجوه ایدئولوژیک هستند و می توان آنها را نماینده جریان های مختلف سیاسی و اجتماعی دانست.

به عنوان مثال به شخصیت فرهاد(حسن جوهرچی) دقت کنید:

او در جوانی اهل جبهه و جهاد بوده، اما حال با آن ارزش ها وداع کرده و از سابقه خوبش تنها به عنوان مستمسکی برای سودجویی و مظلوم نمایی استفاده می کند- بارها تکرار می کند که من جوانی ام را صرف جبهه و دفاع کردم و الان حقم را می خواهم(نقل به مضمون) دیگر این که فرهاد با کلاهبرداران و مفسدان اقتصادی متحد شده است؛ اما از آن طرف، از خانواده اش فاصله گرفته و به خاطر عقده ها و کینه های شخصی اش میان نزدیکان خود تفرقه و تنش ایجاد می کند؛ این ویژگی ها، نمایانگر یک جریان سیاسی و اجتماعی خاص است.

محسن کریمی(دانیال حکیمی) نیز اسیر یک فتنه شده؛ عده ای میان او و عزیزانش کشمکش ایجاد کرده اند و به او تهمت می زنند. اما محسن با اتخاذ بصیرت و دفاع از حق، در نهایت، پیروز میدان این نبرد خواهد شد.

این وجه داستان فاصله ها، ماکتی ساده و روایی از بخشی از فتنه های روزگار ما و بادهایی است که برای امتحان ریشه ها می وزند.

● خلأ قهرمان

در این میان یک خلأ وجود دارد؛ قهرمان! محسن کریمی اگرچه شخصیت اول، محوری و مثبت سریال است، اما در حد یک قهرمان پرورش نیافته است. او از ابتدا و قبل از این که با مخاطب همذات پنداری کند وارد بحران می شود و زیر هجمه تهمت ها و انتقادات قرار می گیرد. به نظر می رسد لازم بود، محسن قبل از درگیر شدن با فتنه، طوری ظاهر می شد که هواخواهی و طرفداری مخاطب را برمی انگیخت.

● آسیب ها

نکته جالب درباره «فاصله ها» این است که بخش های دافعه انگیز این ملودرام، همان مواردی است که در حیطه جذابیت کاذب تلقی می شوند.

ورود پررنگ داستان به ماجراها و قضایای عاطفی سعید و بیتا، بسیار بی محابا و افراطی است. هرچند این بخش از نمایش، با هدف آسیب شناسی روابط نامتعارف انجام گرفته، اما بر ملا ساختن جزئیات این معضل، نتیجه ای معکوس را در پی دارد. ضمن این که نوع ترسیم این رابطه به شدت کلیشه ای است و دلزدگی مخاطب را در پی دارد.

برای پرداختن به یک آسیب اجتماعی و فرهنگی، لزومی ندارد که وارد همه جزئیات شد. سینما و تلویزیون، واسطه خوبی برای پرداختن به واقعیات تلخ اجتماعی هستند، اما نوع این واسطه گری در تاثیرگذاری بر مخاطب اهمیت دارد. در چنین مواردی اگر مقدمات و مراحل به ظاهر لذت بخش برجسته شوند، حاصلی جز ابتذال و بدآموزی به بارنمی آید. اما در هنگام پرداختن به آسیب ها، اگر بر عوامل و علل ایجاد آن آسیب و پیامدهای آن تمرکز بیشتری شود، نتیجه بخش تر خواهد شد. در بخش هایی از این سریال که مقدمات ارتباط این دو جوان روایت می شد، جذابیت کاذب غلبه یافت. درست مثل قرار گرفتن کاراکتری به نام یاور که بدون هیچ ضرورت دراماتیک و صرفاً برای خلق شوخی و لحظات کمیک وارد این داستان شده است. اما این مورد هم بر داستان سریال تحمیل شده و توی ذوق می زند. ای کاش این کاراکتر یا وارد داستان نمی شد یا به شکل درست و منطقی به کار می رفت.

● فضاهای تکراری

یکی از معضلات آثار نمایشی تلویزیونی که در «فاصله ها» نیز دیده می شود، باز تولید فضاهای تصویری تکراری است.

در این سریال هم عمده ماجراها در مکان هایی چون آپارتمان های خوش منظر، پارک، کافی شاپ، رستوران و... آن هم به شکلی که بارها به نمایش درآمده رخ می دهند. مکان، بخشی از هویت فرهنگی یک اثر هنری تصویری است. انتخاب مکان های تکراری، بنابر ضرورت داستان ایرادی ندارد، اما می توان با میزانسن و چیدمانی متفاوت، غنای فرهنگی یک اثر را افزایش داد. البته بازی خوب بازیگران، به فضاسازی خوب سریال کمک کرده اند و جلوه ای زیبا به آن بخشیده اند. به خصوص «دانیال حکیمی» که بلوغ بازیگری خود را به نمایش درآورده است. موسیقی تیراژ پایانی سریال، برخلاف تصویر آن- که نشانه یک مسیر پرپیچ و خم است- تن دادن به ذائقه سطح پائین مخاطب است. می توان برای تیتراژ آخر فیلم ها و سریال ها ترانه هایی را خلق کرد که ضمن زیبایی، فاخر و ماندگار هم باشند.

● راهنمای آینده

مجموعه تلویزیونی «فاصله ها» با تمام فراز و نشیب ها، آموزه ها و بدآموزی هایش، قوت و ضعف هایش، زشتی ها و زیبایی هایش، در نهایت یک اثر «موفق» محسوب می شود؛ پیروز نبرد رسانه ای تابستانی در ایران، به عنوان بحث برانگیز ترین و پرمخاطب ترین محصول رسانه ای فارسی در روزهای اخیر.

به جز شاخصه های متنی و حاشیه ای «فاصله ها» که می توان از آن ها به نیکی یاد کرد، آنچه باعث شد شخصاً این فیلم دنباله دار را بپسندم، بازتاب بخشی از واقعیت روزمره جامعه امروز ایران، با پرهیز از برچسب تاریخ مصرف است. یعنی در عین حال که مخصوص شرایط و اتفاقات این دوره و زمانه است، اما آیندگان نیز از آن بهره خواهند برد.

«فاصله ها» در کارنامه حسین سهیلی زاده یک پیشرفت محسوب می شود. این کارگردان که نشان داده توان تولید آثار ملودرام خوش ساخت و پرمخاطب را دارد، می تواند از «فاصله ها» نتایج بسیاری بگیرد. فاصله ها نسبت به آثار قبلی این سریال ساز به مراتب قابل تأمل تر و دیدنی تر است، زیرا بیش از جاذبه کاذب و پیرایه های تصویری باسمه ای، به داستان و کشمکش میان شخصیت ها متکی است. سهیلی زاده با فاصله ها رو به جلو حرکت کرده، چون این نمایش در مقایسه با کارهای قبل اش هویتمندتر و چالشی تر است. این موضوع هم برای کارگردانان و هم مدیران صداوسیما، راهنمای خوبی است تا شاهد ارتقای روزافزون سریال ها باشیم.

آرش فهیم