چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سه ماه و هشت روز


سه ماه و هشت روز

نگاهی به فیلم «پرسه در مه» ساخته بهرام توکلی

کنار آتش نشسته‌اند. رویا برای امین متن نمایشنامه‌ای را می‌خواند که در حال تمرین آن است ولی امین با اینکه به او خیره شده است حواسش جای دیگری است. متن رویا لحن سردی دارد و امین با سیب‌زمینی‌های گرم داخل آتش بازی می‌کند / رویا در کوچه منتظر است تا امین به خانه بیاید و با خبر بچه‌دار شدنش او را غافلگیر کند. امین به خانه می‌آید اما اصرار دارد که باید به موسیقی گوش کند. رویا از امین توجه می‌خواهد اما امین به تنها چیزی که فکر می‌کند مراحل تدریجی رسیدن به ساخت آهنگ دلخواهش است.

او غذا را سرد می‌خورد. رویا از او می‌خواهد که گرمش کند اما او بی‌تفاوت است. رویا برای او سبزی می‌آورد تا رنگی گرم به سرمای سفره اضافه کرده باشد و امین این حرکت او را به رل بازی کردن تعبیر می‌کند. در پیوند این صحنه با صحنه مشابه تئاتر، رویا روبه‌روی مردی شام می‌خورد که برخلاف صورت سرد و آشفته امین، صورت منظمی دارد و بسیار گرم و مشتاق غذا می‌خورد / امین مدتی را کنار معدنچی‌ها زندگی می‌کند و در کنار ضبط آوازشان، گاهی از آنها عکس گرفته است. معدنچی‌ها سرد و یکنواخت و ساکن به دوربین خیره شده‌اند همانند آدم‌های حاضر در کافه که بی‌آنکه پلک بزنند برای امین توهم توطئه ایجاد می‌کنند. اما در کنار رخوت معدنچی‌ها همزمان، حرکتی در پس‌زمینه کادر، ایجاد گرما می‌کند. شبیه حرکت واگن یا حرکت دسته‌جمعی آنها. با ترسیم روابط فرمی و بصری این موقعیت‌ها، نکته‌ای که قابل شناسایی است تقابل شخصیت‌ها با همدیگر و محیط پیرامون است.

تقابل سرما و گرمای درونی شخصیت‌ها، تقابل تحرک رویا با رخوت امین، تفاوت لحن آرام و پیوسته رویا و لحن تند و گسسته امین و حتی معنای امن اسم امین و معنای آرزووار اسم رویا، تفاوت صرف دو آدم به عنوان دو کاراکتر و یک زوج نیست بلکه تفاوت دو دنیای خلاق و نااخلاقی است که در چالش با محیط رقم می‌خورد؛ تفاوت زایش هنری و مبتنی بر متافیزیک حضور با زایش مادی و مبتنی بر کهن‌الگو‌های رفتاری قشر هنرمند. این تقابل‌ها چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا در فیلم با المان‌های روایی و ساختاری ظریفی طراحی شده است که می‌توان با بررسی روابط بینامتنی آنها دغدغه‌های دو دنیای مورد نظر فیلم را بیشتر و بهتر شناخت. مهم‌ترین این المان‌ها نوع روایت قصه است. تقابل امین به‌کمارفته و فاقد تخیل با امینی که خلاق تفسیر می‌کند و رویاپرداز است/ تقابل زندگی شخصی رویا و شوهرش با زندگی مشابه در اجرای تئاتر / تقابل ذهنیت ساختارشکن و ایده‌آلیست امین با فضای دگم و متحجر دانشگاه و استادی که به زعم امین فاقد خلاقیت است / تقابل روایتی که امیر از زندگی شخصی خود دارد – زندگی روزمره فاقد وجد و وجود - با زندگی هنری مبتنی بر زایش و خستگی ناشی از آن / تقابل زایش فرزند توسط رویا با زایش قطعه موسیقی توسط امین و از همه مهم‌تر تقابل شکل‌گیری روایت توسط امین به عنوان راوی فیلم با روش بیان نبوغ موسیقایی به عنوان آهنگساز، در همه این رویدادها و رخدادها، نوعی تناسخ میان حقیقت - چیزی که باید باشد - و واقعیت - چیزی که هست - مشاهده می‌شود. حال ببینیم این تقابل‌ها و تضادها در ساختار فیلم به چه طریق پرورش یافته است؛ ترسیم رنگ‌مایه‌های بی‌روح خانه امین با فضای گرم خانه‌ای که در روایت تئاتر می‌گذرد. تقابل خانه تئاتر با فضای سرد بیمارستان که از نظر تصویر‌برداری با رعایت درست نور‌پردازی در خدمت پیشبرد درام و در ادامه ملودرام فیلم هستند.

در طول فیلم، چندین بار با تصاویری به اصطلاح move و با سرعت شاتر پایین روبه‌رو هستیم که شاید در نگاه اول یک نوع تجربه‌گرایی بصری صرف تعبیر شود اما در ادامه می‌بینیم که وجه پیش‌برنده روایی نیز دارد و نوعی معناشناختی در این ایده بصری طراحی شده است تا جایی که به عنوان پاساژ زبانی فیلم هم می‌توان به آن نگاه کرد. مثلا صحنه‌های جشن پیوند امین و رویا که نوعی سرخوشی موقت و ناپایداری علاقه آنها را القا می‌کند. یا فصل انتظار رویا در کوچه. امین از دور می‌آید، رنگ زرد تاکسی القای ناامنی می‌کند.

محسن جعفری‌راد



همچنین مشاهده کنید