سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مشخصه های اقتصاد اسلامی


مشخصه های اقتصاد اسلامی

اقتصاد اسلامی دارای مشخصات متنوع و مختلفی است, در اینجا به بیان چهار نوع مشخصهٔ كلی اقتصاد اسلامی می پردازیم این مشخصه های كلی, اقتصاد اسلامی را از دیگر مكتب های اقتصادی تفكیك می كند

اقتصاد اسلامی دارای مشخصات متنوع و مختلفی است، در اینجا به بیان چهار نوع مشخصهٔ كلی اقتصاد اسلامی می‌‌پردازیم. این مشخصه‌های كلی، اقتصاد اسلامی را از دیگر مكتب‌های اقتصادی تفكیك می‌‌كند.

▪ نوع اول: مشخصات فلسفی یا به تعبیر دیگر مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی است.

▪ نوع دوم: مشخصات فقهی یا به تعبیری دیگر منابع اقتصاد اسلامی است.

▪ نوع سوم: مشخصات حقوقی اقتصاد اسلامی یا به تعبیری دیگر حقوق اقتصادی است.

▪ نوع چهارم: مشخصات تحلیلی اقتصادی است.

با در نظر گرفتن هر یك از این چهار مشخصه، اقتصاد اسلامی فرق اساسی و ماهیتی با دیگر مكاتب اقتصادی پیدا می‌‌كند.

موضوع بحث، مشخصات اقتصاد اسلامی است. سعی كردم به طور خلاصه و فشرده سرخط‌های اصلی و شاخص‌های اساسی اقتصاد اسلامی را مطرح كنم. البته این عنوان، بسیار گسترده است و بحث‌های زیادی را می‌‌طلبد، ولی ما در اینجا ناچار از اختصار و اكتفا به طرح عناوین كلی بحث هستیم.

اقتصاد اسلامی دارای مشخصات متنوع و مختلفی است، در اینجا به بیان چهار نوع مشخصهٔ كلی اقتصاد اسلامی می‌‌پردازیم. این مشخصه‌های كلی، اقتصاد اسلامی را از دیگر مكتب‌های اقتصادی تفكیك می‌‌كند.

▪ نوع اول: مشخصات فلسفی یا به تعبیر دیگر مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی است.

▪ نوع دوم: مشخصات فقهی یا به تعبیری دیگر منابع اقتصاد اسلامی است.

▪ نوع سوم: مشخصات حقوقی اقتصاد اسلامی یا به تعبیری دیگر حقوق اقتصادی است.

▪ نوع چهارم: مشخصات تحلیلی اقتصادی است.

با در نظر گرفتن هر یك از این چهار مشخصه، اقتصاد اسلامی فرق اساسی و ماهیتی با دیگر مكاتب اقتصادی پیدا می‌‌کند.

● مشخصات فلسفی یا مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی:

در این باره مقدمتاً این نكته را باید بگوییم كه مسائل اقتصادی ارتباط تنگاتنگ و ریشه‌ای با مبانی و مفاهیم مبنایی جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها دارد. گر چه اقتصاد دانان خیلی سعی كرده‌اند مسائل اقتصادی را بعنوان علم اقتصاد مجزا از مبانی فلسفی جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها مطرح كنند، ولی بر خلاف نظر اقتصاددانان، به تدریج به این واقعیت پی برده شد كه جهان بینی و اعتقادات و مفاهیمی كه جامعه و افراد به آن‌ها اعتقاد دارند فوق العاده در مسائل اقتصادی مؤثرند. خیلی از بحث‌های اقتصادی مبتنی بر تحلیل‌های اعتقادی یا به اصطلاح مبتنی بر یك سلسله پیش فرض‌های اعتقادی است. مثلاً وقتی انسان اقتصادی را تعریف می‌كنند، انسان را دارای مفهوم مشخصی از سود، زیان و مسائل دیگر فرض می‌‌كنند و بعد تحقیقات اقتصادی فراوانی را بر اساس این پیش فرض‌ها كه صرفاً مربوط به جهان بینی یك مكتب در مورد انسان است، پی ریزی می‌‌كنند. در اقتصادهای چپ گرا یا سوسیالیستی، این مسأله روشن تر است و رابطهٔ مسائل اقتصادی را با مسائل فلسفی خیلی صریح مطرح كرده‌اند. گر چه به شكلی كه آنان مطرح كرده‌اند مورد انتقاد دیدگاههای اسلامی است، ولی اصل رابطه درست است. نمی‌توان مسائل اقتصادی را مجزا از مبانی فلسفی دانست و برای اعتقادات نقشی در مسائل اقتصادی و حتی مكانیزم‌های اقتصادی قائل نشد. تمام مسائل اقتصادی تحت تأثیر مفاهیم مبنایی اعتقادات و ایدئولوژی‌ها قرار دارد.

براساس این مقدمه‌ای كه ذكر شد جایگاه مشخصات فلسفی یا مقدمات مبنایی اقتصاد اسلامی روشن می‌‌شود. قهراً هر اقتصادی نیاز به شاخص‌های مبنایی و فلسفی دارد و متكی بر مبانی فلسفی است. حتی اقتصادهایی كه سعی می‌‌كنند خودشان را مجزای از ایدئولوژی‌ها مطرح كنند - اقتصادهای نظام سرمایه‌داری - آن‌ها هم مبتنی بر یك سلسله مفاهیم مبنایی است كه به عنوان پیش فرض‌های مسلم پذیرفته شده است. آنچه را كه سرمایه‌داری در مورد آزادی‌ها و حقوق طبیعی مطرح می‌‌كند، همه در حقیقت مربوط به مقولات جهان بینی و انسان شناسی و جامعه شناسی است. مفاهیم مبنایی حتی در تحقیق‌های اقتصادی كه سعی می‌‌شود به صورت هندسهٔ اقتصاد و علم اقتصاد و مجزا از مبانی فلسفی مطرح شود، نیز مستتر است. البته این سخن بدان معنا نیست كه تحقیق‌های علمی اقتصادی كه آنان مطرح می‌‌كنند، تحقیق علمی نباشد؛ خود آن تحقیق علمی است، ولی متكی بر مفاهیم و پیش فرض‌های فلسفی و جهان بینی‌هایی است و این مفاهیم مبنایی در عملكرد و صحت و سقم آن نظریهٔ علمی مؤثرند.

لهذا این مفاهیم مبنایی از مشخصه‌های هر نظام اقتصادی است كه در بررسی یك نظام اقتصادی نباید نادیده گرفته شود و نباید مسایل درونی علم اقتصاد، مجزا از این مشخصه دیده شود. مخصوصاً وقتی می‌‌بینیم تأثیر این مفاهیم و اعتقادات و جهان بینی‌ها در مسائل اقتصادی، گاهی خیلی بیشتر از تأثیر مكانیزم‌های اقتصادی و قضایای علم اقتصاد و روابط علت و معلولی اقتصادی است.

بیان این مقدمه برای توضیح این نكته بود كه مشخصات فلسفی یا مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی، یك بحث اجنبی از مفاهیم اقتصادی نیست، بلكه یكی از اركان مشخصه‌های نظام اقتصادی اسلام و هر نظام اقتصادی دیگری است. حال به اختصار به تشریح این مشخصات فلسفی می‌‌پردازیم، سعی كرده‌ام فقط به رئوس مطالب اشاره شود. در مشخصه‌های فلسفی یا مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی، سه مشخصهٔ اصلی وجود دارد:

۱) اقتصاد اسلامی، مبتنی بر جهان بینی توحیدی است.

۲) اقتصاد از نظر اسلام، بخشی از قلمرو اختیار و حركت انسان‌ها در جامعه و تاریخ است، یعنی اقتصاد در خدمت انسان است نه انسان در خدمت اقتصاد.

۳) اقتصاد اسلامی در عین واقع گرایی، برخوردار از ارزش‌های معنوی و ضوابط اخلاقی است. البته شاید مشخصات فلسفی اقتصاد اسلامی منحصر در سه مشخصه نباشد و ممكن است با تأمل، مشخصه‌های دیگری از این نوع را شناسایی كرد.

اما مشخصهٔ اول، اقتصاد اسلامی مبتنی بر جهان بینی توحیدی است، اعتقادات یك مسلمان به توحید و اصول عقاید منشعب از توحید و به عبارتی جهان بینی توحیدی او، اثرات فوق‌العاده‌ای در مسائل اقتصادی دارد و حیات اقتصادی انسان‌ها و جامعهٔ اسلامی را تحت تأثیر قرار می‌‌دهد. اعتقاد به توحید و اصول منشعب از توحید، نقش اقتصادی دارد و به نظام اقتصادی پوشش توحیدی می‌‌دهد و آن را در این مسیر به حركت در می‌‌آورد. در اینجا به چند نمونه از این تأثیرها اشاره می‌‌كنیم: مثلاً براساس جهان بینی توحیدی، انسان مسلمان در برابر خدا و جامعهٔ انسانی مسئولیت دارد. اینكه انسان خود را در برابر خدا مسئول بداند، در تمام فعالیت‌های اقتصادی، تولیدی، توزیعی و مصرفی خود به این مسئولیت توجه دارد و آنها را براساس این مسئولیت تنظیم می‌‌كند. در یك جهان بینی غیر الهی كه انسان معتقد به خدا نیست، معتقد به این است كه فقط خودش هست و این دنیا و همهٔ وجودش را مسائل مادی و مادیگرایی پر كرده است، رویكرد او به فعالیت‌های اقتصادی نیز به گونه‌ای دیگر خواهد بود. همین انسان وقتی معتقد به خدا و توحید و مسئولیت در برابر خالق و خلق شود، قهراً برنامهٔ زندگی او عوض خواهد شد. ثأثیر این اعتقاد در فعالیت‌های اقتصادی و كیفیت به دست آوردن ثروت و مصرف آن، در مقولهٔ عدالت اجتماعی، بسیار آشكار است، بحث‌های تأمین‌های اجتماعی و عدالت اجتماعی و بیمه‌های اجتماعی و انفاق، همه بر این اصل قرار می‌‌گیرد.

در جهان بینی توحیدی یكی از اصول منشعب از توحید، ایمان به معاد و حیات اخروی است، ایمان به جهان دیگری كه از این جهان پربارتر، والاتر، بالاتر است و جهان ابدی است. این ایمان در بسیاری از مسائل و مشكلات اجتماعی و تنظیم روابط و مناسبات اقتصادی نقش بسیار اساسی و فوق العاده دارد. ایمان به حیات دیگر و جهان دیگر كه یكی از اصول اعتقادات اسلامی است، سبب می‌‌شود معنی سود، زیان، مطلوبیت، خسارت، تجارت، نزد انسان عوض شود و مصادیق آنها گسترش پیدا كند. دیگر برای چنین انسانی فقط سود و زیان در این دنیا مهم نیست، چون جهان دیگری را بعد از این جهان می‌‌بیند و به آن معتقد است. یقین دارد كه آنچه را كه در این جهان بدهد ده برابر آن را در جهان دیگر به دست می‌‌آورد. این مسأله‌ای است كه در آیات قرآن زیاد به چشم می‌‌خورد، خدا وقتی می‌‌خواهد با ما در مسائل مربوط به انفاق و عدالت‌های اجتماعی و تأمین‌های اجتماعی و زكوات و خدمات و خیرات و مبرات و غیره سخن بگوید، همیشه از این تعبیر استفاده می‌‌كند و می‌‌فرماید این تجارت بالاتری است. گر چه در این دنیا چیزی را از دست می‌‌دهد اما آنچه را در آخرت در عوض آن به دست می‌‌آورد بسیار بیشتر و بالاتر از چیزی است كه از دست داده است. مصداق تجارت و سود بیشتر و بهره حقیقی این است، نه بهره‌ای كه به زعم جهان بینی مادی تنها در این دنیا و در این حیات ترسیم می‌‌شود.

هم چنین مطلوبیت‌ها نیز در جهان بینی توحیدی عوض می‌‌شود، مطلوبیت‌ها در یك جامعهٔ مؤمن در مطلوبیت‌هایی از قبیل لهو و لذت و نفع طلبی خلاصه نمی‌شود. مطلوبیت، مصادیق خیلی ارزنده‌تر و بالاتری پیدا می‌‌كند كه همه مبتنی بر اعتقاد به جهان دیگر است، مفهوم و مصداق سود و زیان بر اساس اعتقاد به آخرت تعریف می‌‌شود.

توحید و آنچه از اصل توحید منشعب می‌‌شود و مفهومی را كه جهان بینی توحیدی از مال و ثروت به ما می‌‌آموزد نقش فوق‌العاده‌ای در تعریف رابطهٔ انسان با ثروت دارد، به مال و ثروت چطور نگاه كنیم و مال و ثروت و سود تا چه حد اصالت دارد. تعریف جهان بینی‌های دیگر از رابطهٔ انسان با ثروت و سود و زیان، با آنچه اسلام می‌‌گوید فرق دارد.

اسلام مال را به عنوان مال خدا فرض می‌‌كند، سعی می‌‌كند این مفهوم مبنایی را در تمام دل‌ها جا بیندازد كه این مال، مال شما نیست، مال خداست كه در اختیار شما قرار گرفته است «آتاكم الله من فضله»، «مال الله»، «رزق الله»، تعبیراتی است كه در قرآن كریم در مورد اموال انسان‌ها به كار برده شده است. قرآن سعی می‌‌كند نگاه انسان به مال، نگاه ابزاری و وسیله‌ای باشد نه نگاه اصلی و هدفی كه مال را همه چیز و هدف نهایی بداند. برداشت انسان توحیدی از مال به عنوان یك وسیله آن هم وسیله‌ای كه خدا در اختیار انسان قرار داده و در واقع مال خدا، رزق خدا و فضل خدا است، از آموزه‌های جهان بینی توحیدی است. این باورها به تدریج، خود یكی از ابزارهای مهم اقتصاد اسلامی برای دست‌یابی به هدف‌های والای آن در ابعاد فردی و اجتماعی و تربیت انسان‌ها و برقراری جامعهٔ اقتصادی عادلانه شده است. ببینید اسلام از انفاق مال چگونه تعبیر می‌‌كند، این گونه تعبیرها بار اعتقادی دارد، مثلاً دربارهٔ زكات می‌‌گوید: «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم» از زكات به عنوان چیزی كه مال را پاك و پاكیزه تطهیر می‌‌كند، تعبیر شده است. اگر ما باشیم و فلسفهٔ مادیگرایی، زكات یعنی چه؟ طهارت یعنی چه؟ وقتی یك چهلم یا یك پنجاهم مالی گرفته شود، خسارت است نه طهارت. اسلام می‌‌خواهد با این القائات و آموزه‌ها تأثیر باورهای اعتقادی را بر مسائل اقتصادی در وجدان شخص مسلمان همواره حفظ كند.

یكی دیگر از اصول اعتقادی اسلام، عدل است. این عدل، تنها بعد فلسفی ندارد كه خداوند عادل است، بلكه این بعد فلسفی دارای یك دلالت اجتماعی است. با ایمان به عدل خدا در حقیقت جایگاه و ارزش عدل و هدف قرار گرفتن عدالت در همهٔ امور انسان مشخص می‌‌شود و در حقیقت افراد در سایهٔ این اعتقاد تربیت می‌‌شوند كه عدالت به عنوان یك هدف مقدس، یك ارزش مطلق كه به هیچ وجه استثناپذیر نیست و به عنوان یك مشخصهٔ اصلی نظام خلقت مطرح است. بر این اساس، افراد موظفند كه در سلوك فردی و اجتماعی و به خصوص اقتصادی خود عدالت را اجرا كنند.

یكی دیگر از تأثیرات مبنایی جهان بینی توحیدی در اقتصاد، نفی امتیازات اقتصادی برای كانون‌های قدرت و ثروت ـ چه فردی و چه طبقاتی - است. نفی هر گونه بندگی برای طاغوت‌ها و قدرت‌ها و نفی مظاهر طاغوت از اصول اعتقادی انسان مؤمن است كه همگی از اصل توحید سرچشمه می‌‌گیرد. با حاكمیت ارزش‌های معنوی، حاكمیت و رهبری جامعه به افراد صالح می‌‌رسد، به فردی كه هر چه بیشتر این ارزش‌ها را در خود تحقق بخشیده باشد. این نقیض آن چیزی است كه در جهان بینی‌های مادی مطرح است.

مرحوم شهید صدر در برخی از بحث‌های اقتصادی خود، مسألهٔ بسیار مهمی را مطرح كرده‌اند. ایشان می‌‌گویند اساساً ما بدون جهان بینی توحیدی به هیچ وجه قدرت حل مشكل تضاد اجتماعی را نداریم، راه حل تضاد اجتماعی در جهان بینی توحیدی است. یك بار بحث در اصالت و صحت یك جهان بینی است كه آیا این جهان بینی درست هست یا نه؟ این بحثی ارزنده است، ولی جای آن در مسائل اقتصادی نیست. یك بار بحث در كارایی جهان بینی است. ایشان می‌‌گویند در حل مشكلات تضاد اجتماعی، فقط جهان بینی توحیدی كارآیی دارد. تا انسان معتقد به خدا و حیات دیگر نباشد از نظر منطقی ممكن نیست تضادهای اجتماعی حل شود. برای انسان معتقد به ماده و دنیا اصلاً معنا ندارد كه كسی برای حفظ مصالح جامعه و دیگران از سودجویی خود دست بكشد. مشكلات اجتماعی كلاً در اثر تضاد و تزاحمی است كه میان منافع شخصی و فردی و منافع دیگران ایجاد می‌‌شود. فرقی ندارد كه این تضاد و تزاحم در اثر محدود بودن منابع ثروت و امكانات فعلی جامعه باشد یا در اثر عوامل دیگر. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، در جامعه و بر اثر این محدودیت‌ها و كمیابی‌ها یا بر اثر هر عامل دیگری به تدریج اختلاف میان منافع شخص و جامعه ایجاد می‌‌شود. یك نفر كه قدرت یا ثروت دارد، منافع بیشتری را برای خودش تخصیص می‌‌دهد، قهراً برای این تخصیص منافع باید با منافع دیگران مقابله كند. این بدان معناست كه مقداری از منافع دیگران كم می‌‌شود تا به منافع او افزوده شود و اینجاست كه منافع فردی با منافع اجتماعی در تزاحم و تضاد قرار می‌‌گیرد.

آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی / رئیس محترم قوه قضائیه


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.