جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

بدهی و کاهش سطح عمومی قیمت ها


بدهی و کاهش سطح عمومی قیمت ها

برخلاف امروزه, در گذشته کاهش سطح عمومی قیمت ها – به این معنی که کاهش قیمت ها در هر سال بیشتر از افزایش آن ها در همان سال باشد – به عنوان یک تهدید مطرح نبوده است

برخلاف امروزه، در گذشته کاهش سطح عمومی قیمت ها – به این معنی که کاهش قیمت ها در هر سال بیشتر از افزایش آن ها در همان سال باشد – به عنوان یک تهدید مطرح نبوده است. برای دو قرن پیش از آغاز قرن بیستم، اقتصادهای پویای آن زمان، اغلب فراز و نشیب های دائمی ای را تجربه کرده اند. در واقع "میلتون فریدمن" در مقام تئوری معتقد است که دولت ها حتی باید از مقدار متعادل کاهش سطح عمومی قیمت ها حمایت کنند.

زمانی که قیمت اقلام در بازار به تدریج کاهش یابد، به این معنی است که دلار یا پوند درون کیف پول شما با ارزش تر می شود. حتی اگر درآمد شما در طی یک سال آفزایش پیدا نکند، قدرت خرید شما در حقیقت افزایش می یابد. در این زمان، شما نیاز به دلداری دارید "نگران نباشید". طی چند سال پول نقد شما ناچیز می شود، دقیقا مانند اتفاقی که در اقتصاد های با تورم بالا ممکن است افتاده باشد!

● کاهش قیمت ها و رکود

کاهش تدریجی سطح عمومی قیمت ها، قرن بیستم را با تجربه های دردناکی از افت قیمت ها-البته نه دردناک تز از رکود دهه سی- تحت شعاع قرا داد. رکود و در پی آن کاهش شدید قیمت سهام در سراسر دهه دوم قرن بیستم که خریداران آن، نه از پس انداز خود، بلکه از طریق استقراض نقدی اقدام به سرمایه گذاری در بورس و خرید سهام کرده بودند. در سال ۱۹۲۹ زمانی که سرمایه گذاران به این مسئله پی بردند که سودهای کلان اعلان شده (میانگین ۵ عامل بورس صنعتی داو جونز نسبت به شش سال گذشته افزایش پیدا کرده بود.) دروغین بوده و بر پایه حقیقت نمی باشد و فقط امید به کسب آن می رفته است، بازار سقوط کرد.

از مهم ترین و ریشه ای ترین دلایل اتفاقاتی که در آن دوره سیاه(دهه سوم و چهارم قرن بیستم) در اقتصاد ایالات متحده افتاد - و دیگر کشورها هم در سراسر جهان آن را تجربه کردند- مانند از هم گسیختگی بانک ها زیر فشار سنگین بدهی های شان، کاهش قیمت املاک، تعطیلی کارخانه ها، بی کار شدن میلیون ها نفر و ... بحران کاهش سطح عمومی قیمت ها بود.

به محض آن که مردم متوجه شدند افزایش اولیه سطح عمومی قیمت ها (قبل از آغار بحران رکود) غیر واقعی و تحت تاثیر شرایط اقتصادی بوده است، قیمت ها سقوط کرد. اگرچه قیمت سهام و املاک کاهش شدید یافت، اما ارزش بدهی هایی که مردم متقبل شده بودند، بدون تغییر باقی ماند. پس اگر سطح عمومی قیمت ها ۱۰ درصد کاهش یابد، هزینه ۱۰۰ دلار بدهی – در حقیقت قدرت موثر خرید- به ۱۱۰ دلار افزایش می یابد. از بین خانواده هایی که فورا و در ابتدا تسلیم سقوط بازار نشده بودند، میلیون ها نفر قربانی افزایش هزینه های بدهی هایشان شدند.

● یک عامل خزنده مزمن

کاهش سطح عمومی قیمت ها نه فقط بدهکاران را، بلکه کل اقتصاد را تحت تاثیر قرار می دهد. زمانی که قیمت ها کاهش می یابد، مردم تمایل دارند پول هایشان را پس انداز کنند، زیرا بر این باورند که در ماه های آینده همه چیز ارزان تر خواهد شد. آن ها تمایلی به خرج کردن ندارند زیرا در آینده قیمت ها کاهش می یابد. به علاوه فضای تجارت با حقوق ماهانه مردمی مواجه می شود که معمولا با انعقاد قرارداد مشخص شده و ناگهان این فضا متوجه افزایش قابل توجهی در هزینه های پرداختنی حقوق می شود. به طور مثال یک صورت هزینه ی حقوق که ۱۰۰۰ دلار بابت آن پرداخت می شد، حالا باید مبلغی معادل ۱۱۰۰ دلار بابت آن پرداخت شود. این دردسر بزرگی برای عرضه کنندگان کالا و خدمات است. زیرا که آن ها باید محصولات شان را به قیمتی کمتر عرضه می کنند، اما از طرف دیگر هزینه هایشان هم افزایش یافته است. در ابتدا شاید این خبر خوبی برای کارکنان باشد اما در واقع چون که شرکت ها برای بقای خودشان تلاش می کنند، برای ماندن در عرصه رقابت مجبور می شوند کارکنان شان را اخراج نمایند تا خودشان از بین نروند. به طور مشابه، بانک ها هم که می خواهند دریافتی های خود را از محل بدهی های رهنی وام گیرندگان افزایش دهند – به این دلیل که قیمت ها در کل اقتصاد افزایش یافته است – وام گیرندگان نیز قادر به پرداخت همه بدهی خود نخواهند بود. (توضیح اضافه آن که: در نتیجه بانک ها اقدام به فروش وثایق نزد خود می کنند، اما تقاضا برای خرید این وثایق که عمدتا املاک وام گیرندگان می باشند وجود ندارد، در نتیجه نقدینگی بانک ها هم به شدت کاهش می یابد. گاهی حتی بدهی وام گیرندگان به اندازه ای زیاد می شود که اگر بانک وثیقه شان را مصادره کند برای شان کم هزینه تر است تا این که بخواهند بدهی خود را نقدا به بانک پرداخت کنند. توضیحات از مترجم)

بسیاری از نشانه های رکود مانند همان نشانه هایی است که در دوره تورم حاد تجربه شده است. اثر هر دو در دوره های مشخص، افزایش قیمت موارد خاصی با نرخ غیر قابل کنترل می باشد. در حالی که در تورم قیمت کالا و خدمات مورد استفاده مردم افزایش می یابد و گران تر می شود، در دوران رکود، هزینه ی بدهی و تعهدات افزایش می یابد.

● تشخیص و راه کارها

توضیح اقتصادی کاهش سطح عمومی قیمت ها کاهش حجم پول در جریان و یا افزایش عرضه برای کالا و خدمات است. بنابراین، در مقابل آن که در دوران تورم حجم پول زیاد در مقابل عرضه کم کالا و خدمات قرار دارد، در دوران رکود عکس این روی¬داد واقع می شود. تجربه دوران رکود بزرگ ژاپن در دهه های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ میلادی، ناشی از کاهش حجم پول (که مسبب آن حباب بدهی بود- زمانی که مردم پول خود را پس انداز می کردند و کمتر خرج می کردند، پس از چند سال، با رشد درآمد نسبت مخارج شان و سطح زندگی فراتر از انتظار شان همراه شد) بود. اما از طرف دیگر بر خلاف ژاپن، رکود اقتصادی قرن ۱۹ ناشی از افزایش عرضه کالا و خدمات و بهره وری بود.

معمولا اصلی ترین ابزاری که بانک های مرکزی با آن تورم را کنترل می کنند نرخ بهره است. به هر حال در شرایط رکود هم نمی توان نرخ بهره بانکی را با زیر صفر کاهش داد. بنابراین وقتی سطح عمومی قیمت ها کاهش می یابد راه کار های اندکی به جز متوسل شدن به ابزارهای غیر معمول وجود دارد. پر استفاده ترین این ابزارهای غیر معمول، همان گونه که "بن برنانکی" رئیس فدرال رزرو (بانک مرکزی آمریکا) در سخنانش بیان کرده بود، استفاده از بسته های حمایتی (تزریق پول به بازار) می باشد.

به عبارت دیگر بر خلاف آن که در دوران تورم سعی در حفظ ثبات حجم پول در گردش بازار است، در دوران رکود بانک مرکزی شروع به تزریق پول نقد بیشتر به اقتصاد می کند و این کار را هم با روش های گوناگون از قبیل: خرید مستقیم دارایی هایی نظیر سهام ها و یا اوراق قرضه، یا با افزایش نقدینگی بانک های تجاری بیش از سقف معمول شان انجام می دهد. اما تمام این ها در مجموع به عنوان "تسهیلات کمی" شناخته می شوند.

برنامه های از این قبیل هم توسط ژاپن و هم توسط بانک مرکزی اروپا و بانک مرکزی انگلستان در پایان هزاره دوم و قبل از بحران مالی سال ۲۰۰۸ مورد استفاده قرار گرفته بود. آن ها تلاش کردند مطالبات سوخت شده شان را بازگردانند. باید دید که در هر صورت تلاش های شان به موفقیت منجر خواهد شد یا خیر.

شاهرخ شهرابی

مقاله فوق ترجمه مبحث ۲۰ ام با عنوان “Debt and Deflation”از کتاب "۵۰ نظریه اقتصادی که واقعا نیازمند دانستن شان هستید" (۵۰ Economics ideas you really need to know) نوشته ادموند کانوی (Edmund Conway) می باشد.

مترجم: شاهرخ شهرابی

.Milton Friedman

.Ben Bernanke.

.quantitative easing.