سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بیماری های تجدد ما


بیماری های تجدد ما

آقای آجودانی واقعاً متوجه داستان نیست آن قدر که حرف های خوب او در مشروطه ایرانی تصادفی به نظر می رسد چیز مهمی که در داستان مدرنیته توسط ایشان مغفول مانده, ریشه های دینی مدرنیته در غرب است

آقای آجودانی واقعاً متوجه داستان نیست آن قدر که حرف های خوب او در مشروطه ایرانی تصادفی به نظر می رسد. چیز مهمی که در داستان مدرنیته توسط ایشان مغفول مانده، ریشه های دینی مدرنیته در غرب است. آقای آجودانی شروع مدرنیته را از مشروطه می داند در حالی که ریشه مدرنیته در قرون وسطی است. ریشه در اندیشه های توماس آکویناس، ویلیام اوکامی، جان لاک و عمدتاً اندیشه های دینی دارد.

بحث دکتر غنی نژاد به نوعی تکرار بحث های آقای طباطبایی به شمار می رود که منشاء مدرنیته غرب را سنت غرب و الهیات مسیحی می داند و در نتیجه گذرگاه مدرنیته در ایران را نیز تحول در فقه تشخیص می دهد. تناقض ها و مشکلات این موضوع را من به تفصیل در مصاحبه یی که با روزنامه شرق داشته ام توضیح داده ام. اینکه هیچ دلیلی برای اینکه ما با داشتن سنت و الهیاتی یک سر متفاوت با غرب بتوانیم به از آن الگوبرداری کنیم و آن را در ایران پیاده کنیم وجود ندارد. این راه مربوط به غرب است به ما چه مربوط است؟ ما اصلاً در کجای جهان ایستاده ایم؟ آیا ما در ابتدای تاریخ تحول غرب در جهت مدرنیته ایستاده ایم؟ یا زمانی که مدرنیته در اوج پیشتازی قرار گرفته است و دارد وارد مرحله دیگری می شود حتی مفهوم انسان را عوض می کند. به اعتقاد من نظریه پردازی نیست، الگوبرداری است که نام آن را بومی کردن می گذارند در حالی که بیانگر این است که ما نسبت خود با جهان مدرن را درست تشخیص نداده ایم. اینکه در غرب توماس آکویناس بوده است چه ارتباطی به انسان ایرانی قرن بیستمی پیدا می کند و اساساً کسی شبیه آکویناس در سنتی که از آن نام می برند وجود دارد؟ مشابه دانستن الهیات مسیحی و فقه اسلامی بر چه اساسی صورت می گیرد؟ مباحثی که در غرب انجام گرفته، متعلق به تاریخ دیگری است. شما نمی توانید آن بحث را بردارید و به یک کشور شرقی ببرید و توقع داشته باشید که اینجا هم همان مسیر را طی کند. ما باید بفهمیم که «مثل» جوامع غربی مدرن نخواهیم شد، برای اینکه نسبت ما متفاوت است. عیناً تجربه یی که آنها از سر گذرانده اند، ما نمی توانیم در ایران از سر بگذرانیم. ما باید به طور جدی و با شهامت بر سر سنت و به موقعیت و نوع مناسبت خودمان و سنت مان با دنیای مدرن بیندیشیم.

این نوع الگوبرداری ها، نظریه پردازی نیست. نظریه پراکنی است. طرح اندیشه تازه یی نیست. با اینها نمی توان نظریه پردازی کرد مگر ممکن است ما همه چیز را از اول شروع کنیم.

تاریخ ما به طور کلی در فضایی متفاوت از تاریخ غرب شکل گرفته است و ایرانی ها تجربیات تاریخی دیگری را از سر گذرانده اند و این مساله که اکنون نیز روشنفکران ما چنین نسخه یی را تجویز کنند بسیار تامل برانگیز و شگفت آور است. ما با اندیشه بر سر سنت و تجددمان درمی یابیم که این مباحث واقعاً ربطی به ما ندارد. از سوی دیگر تجدد بر ما وارد شده است. ما در فضایی هستیم که فضای اوایل مدرنیته غرب نیست. به عبارت دیگر مدرنیته بر ما وارد شده است. ما امروز باید بفهمیم که در چه موقعیتی قرار داریم و مناسبت ما امروز با جهانی که با تکنولوژی پیشرفته دارد مفهوم انسان و خود انسان را دگرگون می کند، چگونه باید باشد؟

آیا روشنفکران ما با تحول در فقه می خواهند به این پرسش ها جواب دهند و به موقعیت کنونی غرب برسند؟

این نکته بسیار مهم است که ما امروز جامعه کاملاً سنتی نیستیم. ما با مدرنیته مواجه شدیم برای اینکه مدرنیته بر ما وارد شده، و به همین دلیل با گذشته خود تفاوت های اساسی داریم. ما قبل از هر چیز باید مشخص کنیم در کجای جهان ایستاده ایم و نسبت ما با این دنیای جدید چیست. اینکه خود را در ابتدای راه تصور کنیم و بخواهیم همان جاده یی که غرب آن را پیموده، طی کنیم پاسخی برای مسائل امروز ما نیست. مدت هاست که زمانه اینگونه نظریه پردازی ها به سر آمده اما ظاهراً در ایران هنوز بسیاری به آن علاقه مندند. امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم بخشی از مدرنیته بر ما وارد شده و ما الان بخشی از جهانی هستیم که در برزخی از مفاهیم نو و کهنه دست و پا می زنیم. مشکل در بنیادهای اساسی دیگر است. اینها پدیده های جدید تناقض های تجدد ماست. مشکل تجدد ماست. بخشی از این مشکل را من به عنوان تقلیل یاد کرده ام. ما هیچ وقت باشهامت با مفاهیم جدید و مدنیت جدید برخورد نکردیم. باید اینها را بفهمیم و به وجدان جامعه و مردم منتقل کنیم. با چنین مسائلی نباید سیاسی برخورد و اندیشه های اساسی را با اهداف سیاسی قربانی کرد. وقتی می گوییم ما باید موقعیت مان را تعریف کنیم، موقعیت ما همین است که بفهمیم ما چه نسبتی با دنیای مدرن داریم. اگر نتوانیم با شهامت با خودمان برخورد کنیم و نشان دهیم که علت شکست های ما چه بوده، به جایی نمی رسیم. ما تا کی می خواهیم انبان های سنت را با این مفاهیم پر کنیم و با اینهمانی بگوییم اینها مثل هم هستند و مفهوم واقعی کارمان را نفهمیم؟ این نوع نظریه ها خود نشانگر بیماری تجدد ماست.

غنی نژاد