شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

كافكا, تصویرگر هولناك زندگی بشر آینده


كافكا, تصویرگر هولناك زندگی بشر آینده

در كارهای كافكا شاهد تلفیقی از سبك های و بازی های زبانی والا, متوسط و پست هستیم كه بی وقفه و ناگهانی از پی هم می آیند و می روند, بی آن كه یكی به دیگری تقلیل داده شود

● سخنی درباره كافكا

▪ زیستن:

این، یعنی زمانی دراز بیمار بودن - این را سقراط گفته بود و اگر كسانی باشند كه آن را نمی‏پذیرند، باید به آنها گفت كه عده زیادی در این دنیا بودند و هستند كه مصداق عینی حرف سقراط اند؛ بلز پاسكال، ادگار آلن‏پو، داستایفسكی، رامبو، یوهان استریندبرگ، استیگ داگرمن، شوپن، هدایت و كافكا. دو عامل در ساختن این شخصیت ادبی نقش اساسی داشتند: نخست برخورد غیرمتعارف به داستان و دوم استفاده وسیع سبك و بازی‏های زبانی به‏مثابه راهبردی در جهت به حاشیه راندن گره داستان.

برای شناخت كلی عامل اول باید گفت اولین كسی كه از متعارف‏های دوران خود فراتر رفت و پا را از حد و اندازه تخیل معمول یا كلاسیك - آن‏طور كه ساموئل تیلر كالریج تعریف كرده بود - بیرون گذاشت، بی‏تردید ادگار آلن‏پو بود كه بعدها نویسندگان بزرگی مثل چخوف، داستایفسكی، آندریف، هربرت جرج ولز، همین فرانتس كافكا، الجر سوینبورن، ژول ورن، جیمز جویس، هرمان هسه، آندره ژید، رابرت لوئی‏استیونس، ویلیام فاكنر و به‏میزان زیادی خورخه لوئیس بورخس و گابریل گارسیا ماركز تحت تأثیرش قرار گرفتند. اگر منتقدین، و حتی خوانندگان حرفه‏ای داستان، با دقت و كنكاش بیشتری در آثار "شگرف" بورخس تفحص كنند، به‏خوبی رد پای "پو" را می‏بینند، می‏بویند، لمس می‏كنند، می‏شنوند و می‏چشند.

بورخس درباره آلن‏پو گفته بود: "پو به من آموخت كه آدم نباید خود را به موقعیت‏های روزمره صرف مقید كند؛ زیرا موقعیت‏های روزمره از غنای تخیل تهی هستند. به‏واسطه او فهمیدم كه می‏توانم همه‏جا باشم و حتی تا ابدیت بروم. به‏بركت نوشته‏های او فهمیدم كه اثر ادبی باید از تجربه شخصی فراتر برود؛ مثلاً تجربه‏های شخصی را با رویدادهایی شگفت كه به‏نحو غریبی جابه‏جا شده‏اند، درهم تنید."

اما در جمع اخلاف نوآور آلن‏پو، این كافكا بود كه برای اولین‏بار توانست كار سترگ آن "شاعر مستغرق در عدم" را ژرفا، وسعت و غنای بیشتری بخشد؛ بدون این‏كه وارد ژانر سوررئالیسم یا علمی - تخیلی و یا رئالیسم جادوئی شود. كافكا این حرف ارسطو یعنی "غیرممكن محتمل جذابیت بیشتری نسبت به ممكن غیرمحتمل دارد.

را به‏مثابه كارپایه خود قرار داد و عملاً وارد عرصه‏ای شد كه امروزه مؤلفه‏های بسیاری زیادی از آن را پست‏مدرنیستی می‏دانند. او این شیوه را نه به‏عنوان ابزار بلكه به‏مثابه یك رویكرد به كار گرفت تا جایی‏كه توانست از جایگاه فلسفی به "هستی‏های دیگر" یا "دیگرها" دست یابد بی‏آن‏كه همچون سارتر به نویسنده - فیلسوف تبدیل شود یا چونان پیروان رمان نو هستی را تا مرتبه اشیا و تصویربرداری از آنها تنزل دهد. البته بینش علمی و انصاف حكم می‏كنند كه گفته شود در حال حاضر حتی شماری از شصت و پنج داستان كوتاه و بخش‏هایی از تنها رمان آلن‏پو یعنی "سرگذشت آرتور گوردون‏پیم" هم پست‏مدرنیستی دانسته می‏شوند و بین آنها و آثار كافكا و آثار پست‏مدرنیستی كنونی قرابت زیادی وجود دارد.

به هرحال، گرچه نویسندگانی همچون امبرتو اكو، ایتالو كالوینو، خوزه ساراماگو، جان بارث، رابرت كوور، پل استر را جزو برجستگان عرصه پست‏مدرنیسم می‏دانند، و منقدان تراز اول جهان سال‏های سال كافكا را نویسنده‏ای مدرنیست می‏دانستند، اما با تعریف مؤلفه‏ها و خصلت‏های داستان پست‏مدرنیستی، اینك شمار كثیری از اندیشمندان نظریه‏های ادبی بر این باورند كه هنوز كه هنوز است، كافكا قوی‏ترین نویسنده پست‏مدرنیست جهان است. این نقطه‏نظر شاید به این دلیل مطرح می‏شود كه كارهای او هرج و مرج را به‏مثابه شرایط درونی خود هستی تصویر می‏كرد و رنگ‏باختگی هویت انسان ِ آینده و آشفتگی دهه‏ها و سده‏های بعدی را به آن نسبت می‏داد و از این‏جا به "تصویر هولناك زندگی بشر آینده" رسیده بود. به هر حال بیاییم آرای منتقدین و نظریه‏پردازان را به‏صورت جمع‏بندی تدوین كنیم تا ببینیم چرا چنین عقیده‏ای دارند

● كافكا و مؤلفه‏های پست‏مدرنیستی در معنا و ساختار

وقتی یك نویسنده كلاسیك یا مدرن (فلوبر یا پروست) قصد دارد فردی را در یك محیط معمولی اجتماعی توصیف كند، هرگونه تخطی از آن‏چه كه عینی و محتمل است، نابجا و از لحاظ زیباشناسی نامربوط و مغشوش است. اما اگر نویسنده، هّم خود را روی سوژه حیات متمركز كند، ضرورت خلق دنیای محتمل و عینی، به‏منزله یك اصل و قاعده به نویسنده تحمیل نمی‏شود. در این حالت نویسنده‏ای مثل كافكا می‏تواند ابزارهای اطلاعاتی، توصیفی و انگیزشی را نادیده بگیرد؛ تا لزومی نبیند كه آن‏چه را تعریف می‏كند، ظاهری واقعی دهد. به این ترتیب، كافكا مرز میان محتمل و نامحتمل را پشت سر می‏گذارد. كافكا هیچ‏انگاری جامعه بی‏خدا، عقل‏گرایی افراطی سلطه بوروكراتیسم، كه انسان بی‏گناه را در تارهای عنكبوتی خود خفه می‏كند، پایان تمام آرمان‏گرایی‏ها، از جمله پایان مفهوم علیت را تصویر می‏كند. به همین دلیل روایت‏های او از حیث معنایی به‏سمت پوچی گرایش پیدا می‏كنند. درباره (Absurd) یا منطق پوچی یا پوچی و عبث‏نمایی یا عبث بودن، باید خاطرنشان كرد كه چون ذهن انسان تابع نظم و انسجام است، لذا نویسنده باید "بی‏قاعدگی"، "بی‏نظمی" و امور پوچ، كابوس‏گونه را به‏صورت شگرد در متن بنشاند یا تنیده كند؛ طوری‏كه خواننده متوجه "گسست" نشود.

كافكا در ساختن دنیای مورد نظر خود، آن را توصیف یا خصلت‏نمایی نمی‏كند، بلكه آن را تلقین یا تداعی می‏كند. تلقین پیام یكی از ویژگی‏های اساسی راهبرد كافكا در نویسندگی است. فقدان تعریف و تصریح، معما، تاریكی و رازی كه هر كس در درون آن می‏تواند جایی برای خود پیدا كند، از خصلت‏های آثار اوست.

معما و تیرگی محصولِ نامبهم روش كار كافكا نیست، بلكه اغلب در ذات موضوعی كه توصیف می‏شود، نهفته است؛ مثلاً درباره قانون، لذت، وحشت، مرگ و غیره. كافكا با استفاده از معما و راز، امر نویسندگی را از جبرگرایی جامعه‏شناختی یا روان‏شناختی، كه می‏كوشند نویسندگی را با اوضاع مادی یا زندگی نویسنده توضیح دهند، رها ساخت. بعد از كافكا، ادبیات، و نویسندگی، محصول اوضاع نیست، بلكه در عین‏حال سازنده این اوضاع هم هست. شخصیت‏های كافكا، رها از خاستگاه می‏باشند، تبعیدی‏اند و می‏توانند تمام مرزها، اعم از اخلاقی، قانونی، فرهنگی و روانی را زیر پا بگذارند.

خاستگاه قانون، خاستگاه تغییر، جنسیت، علت در رابطه علت و معلول، همه به صورت معماگونه‏ای محو یا تبخیر می‏شوند، پرسش "چرا" پاسخی پیدا نمی‏كند. هیچ سرزمینی موعود نیست. انسان با زندگی و دنیای مادی و فیزیكی سر و كار دارد و نه قلمروی لاهوتی و استعلایی. بنابراین كافكا، تمامی مرزها را سّیال می‏كند و نیز تمام هویت‏ها را؛ با این‏وصف وارد عرصه رئالیسم جادویی نمی‏شود. ناگفته نماند كه داستان رئالیسم جادویی در شكل خیال و وهم روایت می‏شود، اما ویژگی‏های داستان‏های تخیلی را ندارد.

به‏عبارت دیگر آن‏قدر از واقعیت فاصله نمی‏گیرد كه منكر آن در تمام عرصه‏ها و در تمام مدت زمان داستان باشد. از همین‏جا می‏توان دریافت كه عناصر سحر، جادو، رؤیا و خیال، بسیار كمتر از عنصر واقعیت است؛ یعنی بار "تخیلی - وهمی" بودن داستان كمتر از بار رئالیستی آن است. در رئالیسم جادویی، عقل درهم شكسته می‏شود و رخدادها برمبنای عقل و منطق به وقوع نمی‏پیوندند. در این آثار خرافات، امور تخیلی یا اسطوره‏ای، خواب و رؤیا، امور پوچ و غیرمعقول (Absurd) و نیز لحن و زبان دست به دست می‏دهند تا موضوع از سیطره عقل و منطق خارج شود. حال باید پرسید كدام‏یك از كارهای كافكا این ویژگی را دارند؟ و او از كدام‏یك از ابزارهای جادو و سحر بهره می‏گیرد؟ در پاسخ باید گفت هیچ‏كدام.

فتح‏الله بی نیاز


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.