یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
اصالت عرفان اسلامی
عارف بزرگ اندلسی، محیالدین ابنعربی، دعایی میخواند كه بدین ترتیب آغاز میشد: مرا به عمق دریای یكتایی نامتناهیات وارد كن (۱) ; و در رسائل عارفان مسلمان، این دریا بارها و بارها ذكر میشود. اشاره رمزی به غایتی كه طریقتشان متوجه به سوی آن است نیز از همین دریا حكایت دارد. بنابراین، براساس این رمز، پاسخ به سؤال عرفان اسلامی چیست؟ را با این سخن آغاز كنیم كه: وحی الهی گاهی مانند یك موج جزر و مدی بزرگ از دریای بیكرانگی بر سواحل جهان محدود ما فرو میآید; و عرفان اسلامی استعداد و راه و روش و علم غوطهوری در جزر یكی از این امواج و، به همراه آن موج، دوباره بازگشتن به سوی منشا سرمدی و نامتناهی آن است.
گاهی: این قید تعبیری استبرای تسهیل مطلب، كه خود نیازمند تفسیر است; زیرا از آنجا كه هیچ فصل مشتركی بین منشا این موج و سرنوشت آن وجود ندارد، زمانی بودنش، ناگزیر و به صورت اسرارآمیزی، از ذات بلازمان بهرهمند است; درست همان گونه كه محدودیتش، ناگزیر، از ذات نامتناهی بهرهمند است. چون زمانی است، ابتدا باید در لحظه خاصی از تاریخ به این جهان برسد; اما آن لحظه به یك معنا فوق زمان خواهد بود.كتاب آسمانی مسلمانان، شبنزول خود را بدین صورت توصیف میكند: بهتر از هزارماه (۲) .
نیز باید پایانی متناظر با آغاز وجود داشته باشد، اما آن پایان آن قدر دور است كه از منظر انسانی قابل پیشبینی نیست. قوانین الهی برای همیشه وضع شدهاند. (۳) اثر دیگر امر حاضر سرمدی در كتاب آسمانی مسلمانان این خواهد بود كه این كتاب همواره نازل میشود و همواره صاعد میشود; به این معنا كه در واقع، و برای هر فردی كه وارد حوزهاش میشود نزول و صعودی دارد.
تنها یك آب هست، اما هیچ دو وحیی از لحاظ ظاهری مانند هم نیستند. هر موجی به حكم سرنوشتش ویژگیهای خاص خود را دارد; یعنی مقتضیات خاص زمانی و مكانیای كه مقدر شده است كه در قبال آن و در واكنش به آن نازل شود. این مقتضیات، كه شامل همه نوع قابلیتها و استعدادهای قومی است و از مردمی به مردم دیگر بسیار متفاوت است، میتواند به حفرهها و گودیهایی تشبیه شود كه در سر راه این موج قرار دارند. اكثریت عظیم مؤمنان منحصرا علاقهمند به آبی هستند كه این موج در این ظروف برجای میگذارد و همان وجه ظاهری دین است.
از سوی دیگر عرفا كه عرفان اسلامی نوعی عرفان است ذاتا بیش از هر چیز به اسرار ملكوت الهی علاقمندند; و بنابراین، به تبع همان مثالمان، درست است كه بگوییم عارف كسی است كه در نتیجه، بیشتر دلمشغول موج فروكشنده است نه دلمشغول آبی كه آن موج برجای نهاده است. با این حال، او مانند بقیه همكیشانش به این آب به جا مانده نیازمند استیعنی نیاز دارد به صورتهای ظاهری دینش كه مربوط استبه فرد انسانی، از این حیث كه فرد انسانی است. زیرا اگر بپرسند چه چیزی در عارف هست كه میتواند با موج فروكشنده فروكشیده شود، بخشی از پاسخ این خواهد بود: نه جسمش و نه روحش. بدن نمیتواند تا هنگام قیامت، كه اولین مرحله جذب مجدد بدن و همراه با آن، كل نشاهٔ مادی در نشاهای عالیتر وجود است فروكشیده شود. و اما روح، باید تا هنگام مرگ بدن صبر كند. تا آن زمان، گرچه نامیراست، در جهان میرایی زندانی است. به هنگام مرگ غزالی، عارف بزرگ قرن یازدهم، شعری را كه هنگام بیماری منجر به فوتش سروده بود كنار بالینش یافتند; این بیت در آن شعر آمده است:
من یك پرندهام; این بدن قفسم بود
اما پرواز كردهام و آن را همچون یادگاری ترك میگویم. (۴)
دیگر عارفان بزرگ مسلمان نیز چیزهایی گفتهاند كه تعابیر دیگری از همین مطلب است: اما آنان در نوشتهها یا گفتهها یا زندگیشان این امر را هم روشن كردهاند و این برای ما، معیار عظمت آنان است كه پیش از مرگ و علیرغم وجود قفس چیزی در آنان قبلا فروكش كرده است; چیزی كه به صورت قیاسناپذیری مهمتر از هر چیزی است كه باید منتظر مرگ شود تا آزادش كند.
آنچه را كه متحقق شدن به حقایق معنوی به عقب و به سوی آن منشا اعلی میكشد میتوان مركز آگاهی خواند این دریا علاوه بر آن كه بیرونی است درونی هم هست و طریق عرفا، گویی یك بیداری تدریجی است، به سوی عقب و در جهت وصول به اصل وجود آدمی; به یاد آوردن خود برین كه از خود انسانی بینهایت فراتر میرود و چیزی جز آن عمقی نیست كه امواج به سوی آن كشیده میشوند.
با استفاده از تمثیلی بسیار متفاوت كه به تكمیل تمثیل اولی كمك خواهد كرد، میتوانیم این جهان را به یك باغ تشبیه كنیم یا به تعبیر دقیقتر، به یك باغ قلمستان، زیرا چیزی در آن نیست، كه با عنایتبه این كه در نهایت، به جای دیگری انتقال داده میشود كاشته شده باشد. میانه باغ را به درختانی از گونهای بسیار عالی اختصاص دادهاند; گرچه نسبتا كوچكند و در گلدانهای سفالی رشد میكنند، اما همین كه به آنها مینگریم، توجهمان یكسره به یكی از آنها جلب میشود كه به صورت چشمگیری، از همه بهتر است و در انبوهی و توان رشد، بر بقیه تفوق بسیار دارد. علت این امر به چشم نمیآید، اما بینیاز از هر جستجویی، بیدرنگ میدانیم كه چه اتفاقی افتاده است: این درختبه نحوی توانسته است ریشهاش را از طریق ته گلدانی كه در آن كاشته شده، در ژرفای زمین استوار كند.
این درختان همان ارواحند، و آن درخت همان كسی است كه، به قول هندوان، در [همین] حیات، آزاده شدهش است; كسی كه آنچه را عرفای مسلمان مقام عالی اصطلاح میكنند دریافته است; و عرفان اسلامی راه و وسیلهای استبرای این كه، از طریق منفذ كوچكی كه در ژرفای جان هست، در ساحت روح محض و حد وحصرناپذیر، كه خود به ذات الهی راه میبرد، ریشه بدوانیم. بدینسان عارف مسلمان كامل، از این كه مانند سایر انسانها در جهان صورتها زندانی است آگاه است، اما برخلاف آنان این را هم میداند كه آزاد است; آزادیای كه به صورت قیاسناپذیری بر زندانی بودنش غلبه میكند. بنابراین میتوان گفت كه او دو مركز آگاهی دارد: یكی انسانی و دیگری الهی، و او میتواند یك بار از یكی سخن گوید و بار دیگر از دیگری; كه این امر بعضی تناقضات ظاهری را توجیه میكند.
گام نهادن در طریق عرفا، گویی به دست آوردن یك بعد اضافی است; زیرا این طریق چیزی جز بعد عمق نیست. (۵) در نتیجه، همان گونه كه بعدا به صورت مشروحتری خواهید دید، حتی عارف آن عباداتی را كه در آنها با بقیه همكیشانش سهیم است، و او نیز بدانها نیاز دارد تا روحش را متعادل كند، از لحاظ ظاهری آن گونه انجام نمیدهد كه دیگران انجام میدهند; بلكه آن را از همان دیدگاه باطنی عمیقی كه ویژگی همه عبادات اوست، و از لحاظ روشی مجاز به رها كردن آن نیست، انجام میدهد. به عبارت دیگر، او نباید از این حقیقت غفلت كند كه آبی كه موج برجای مینهد همان آبی است كه فروكشیده میشود. به همین قیاس، نباید فراموش كند كه روحش، مانند آبی كه در صورتها زندانی شده، اساسا متفاوت با روح متعالی، كه او دنباله آن است، نیست; مانند دستی كه از ظرفی بیرون میآید و به آن داخل میشود و آنگاه، عاقبتبیرون كشیده میشود.
اگر جهت انتخاب عنوان این فصل هنوز روشن نیست، تا اندازهای به این دلیل است كه كلمه اصیل با معانیای پوشیده شده است كه به ماهیت اصالت ربطی ندارد، بلكه محدود به یكی از پیامدهای اصالت، یعنی متفاوت یا غیر معمول یا فوقالعاده بودن، است. صاصیلش حتی مترادف با نابهنجار كه انحرافی نامعقول استبه كار برده میشود; زیرا اصالت واقعی همواره یك هنجار است. با اراده بشری نمیتوان به آن ستیافت، حال آن كه دستیابی به امر ناساز و ناموزون به نحو مضاعفی آسان است; دقیقا بدین سبب كه امر ناساز و ناموزون چیزی بیش از درهمریختگی یك رشته امور عاریتی نیست.
امر اصیل آن است كه مستقیما از اصل یا سرچشمه نشات گرفته باشد; مانند آب خالص پاكی كه در معرض هیچ تاثیر جانبیای قرار نگرفته است. بدینسان اصالتبا الهام، و بیش از هر چیز با وحی، ربط و نسبت دارد. زیرا اصول [همواره] متعالیاند، چون ورای این جهان و در ساحت «روح مطلق»اند. در نهایت، اصل كمتر از ذات مطلق، نامتناهی و سرمدی نیست البدیع كه یكی از اسماء الهی و به معنای پدیدآورنده است و میتوان آن را شگفتانگیز هم ترجمه كرد، از همین جاست. از این دریای امكان نامتناهی است كه امواج عظیم جزر و مدی وحی برمیخیزد، و هر یك از آنها به صورت شگفتانگیزی متفاوت با بقیه است. زیرا هر یك، از ذات واحد و احد كه از آن سرچشمه میگیرد نشان دارد، و این نشان همان وصف یگانگی است. و هر یك عمیقا عین بقیه است; زیرا مضمون اساسی پیامش حقیقت واحد و احد است.
در پرتو تمثیل موج میبینیم كه اصالت، ضامن اعتبار و تاثیرات است. اعتبار، كه راستدینیگویی صورت زمینی آن است، با مد موج، یعنی نشات گرفتن بیواسطه وحی از منشا الهیاش، پدید میآید; و در هر مدی نوید یك جزر هست، كه تاثیر، یعنی لطف قدرت جاذبه مقاومتناپذیر حقیقت، در آن نهفته است.
تصوف چیزی جز عرفان اسلامی نیست، و این بدین معناست كه تصوف جریان اصلی و قویترین جریان آن موج جزر و مدی است كه وحی اسلام را میسازد; و از آنچه هم الآن گفتیم روشن خواهد شد كه تایید این امر، آنگونه كه ظاهرا بعضی گمان میكنند، به هیچ معنا تحقیر ارزش تصوف نیست; برعكس، تایید این معناست كه تصوف، هم معتبر است و هم مؤثر.
و اما در باب هزاران مرد و زن در غرب جدید كه، در عین حال كه مدعیاند كه صوفیاند، معتقدند كه تصوف مستقل از هر دین خاصی است و همواره وجود داشته است; اینان نادانسته تصوف را اگر بتوانیم همان تمثیل اساسی را به كار ببریم به حد شبكهای از آبراهههای مصنوعی دور از دریا تنزل میدهند; و درنمییابند كه با محروم ساختن عرفان اسلامی از خاصبودنش، و بنابراین از اصالتش، آن را از همه نیروی محركهاش محروم كردهاند. بدیهی است كه آبراهههایی وجود دارند; مثلا، از آن هنگام كه اسلام در شبه قاره هند استقرار یافت، مبادلات فكری بین عارفان مسلمان و برهمنان وجود داشته است; همچنین عرفان اسلامی در نهایت، برخی از اصطلاحات و مفاهیم را از مكتب نو افلاطونی پذیرفت. اما بنیانهای عرفان اسلامی قبلا نهاده شده بود و سیر بعدیاش مدتها پیش از آن كه عوامل عرفانی مشابه و بیگانه بتوانند عناصر غیراسلامی را وارد كار كنند به صورت قطعیای تثبیتشده بود، و هنگامی كه چنین عواملی سرانجام مشهود افتادند، فقط با سطح آن تماس یافتند.
به عبارت دیگر، عرفان اسلامی، با وابستگی كامل به یك وحی خاص، كاملا مستقل از هر چیز دیگری است. اما در عین خود بسنده بودن، اگر زمان و مكان مساعدت كنند، میتواند از باغهایی غیر باغ خودش گلهایی بچیند. پیامبر اسلام[ص] فرمود:صدر طلب علم باشید، حتی اگر در چین باشد.
مارتین لینگز - ترجمه فروزان راسخی
پینوشتها:
×. مشخصات كتابشناختی اصل مقاله چنین است:
Lings, Martin, What is Sufism?, London: Mandala Books, ۱۹۸۱), pp.۱۱-۱۶.
۱. British Museum Ms. Or. ۱۳۴۵۳(۳).
۲. قرآن كریم، سوره قدر، آیه۳.
۳. سفر خروج، باب۱۲، آیه۱۴.
۴. British Museum Ms. Or.۷۵۶۱,f.۸۶.
همه شعر در این كتاب ترجمه شده است:
۵. Smith, Margaret, AI- Ghazali the Mystic(Luzac,۱۹۴۴),pp.۳۶-۷.
۵. یا بعد رفعت، كه وجه مكمل همان بعد است. در مورد درختحیات، كه قدیس [ ولی] تشخص آن است، گاهی درختی تصویر میشود كه ریشههایش در آسمان است، مبادا فراموش شود كه آن عمق و رفعت از لحاظ معنوی یكی هستند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست