پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقد فمینیستی رمان «عروسك فرنگی»


نقد فمینیستی رمان «عروسك فرنگی»

خانم «لوس ایریگارای» نظریه پرداز بلژیكی فمینیسم بر این باور است كه وضعیت زن در تمام مكان ها و زمان ها شبیه وضعیت طبقه كارگر است در جامعه سرمایه داری, به این ترتیب كه «طبقه كارگر در جامعه سرمایه داری است اما از جامعه سرمایه داری نیست زن هم طی تاریخ در اجتماع بوده, اما از اجتماع نبوده است »

خانم «لوس ایریگارای» نظریه پرداز بلژیكی فمینیسم بر این باور است كه وضعیت زن در تمام مكان ها و زمان ها شبیه وضعیت طبقه كارگر است در جامعه سرمایه داری، به این ترتیب كه «طبقه كارگر در جامعه سرمایه داری است اما از جامعه سرمایه داری نیست. زن هم طی تاریخ در اجتماع بوده، اما از اجتماع نبوده است.» او در اثبات این عقیده به ژرف ساخت های انسان شناختی استناد می كند و سراغ زمینه كاری ژاك لاكان یعنی آمیزه و فصل مشترك رویا (عرصه كاری زیگموند فروید) و زبان (عرصه كاری فردیناند سوسور) می رود. از نظر ایریگارای زن به مثابه سوژه موقعیت مظلومانه ای دارد، چون حتی برای شناخت از جنسیت خود و به طور كلی سخن گفتن باید زبان مردانه را به كار گیرد و از سوی دیگر سهم زن با مقوله هایی همچون «فقدان» و نقصان مفهوم پیدا می كند و به همین دلیل رشك نسبت به اندام مردانه در او نهادینه می شود، حال آنكه در همان زمان به قول خانم ژولیاكریستوا [بلغاری] دیگر نظریه پرداز فمینیسم زن ها حتی در رویای خواب و رویای بیداری، نماد ها و نشانه های مردانه را به كار می برند. به همین علت از دیدگاه فمینیسم نظری حتی «ضمیرناخودآگاه زن مردسالارانه است» امری كه بیانگر «فرایند پنهان انقیاد زن است». ناگفته نماند كه این مقوله در صدها جستار، مقاله و رساله مورد بحث قرار گرفته است و اینجا نیازی به ذكر جزئیات نیست. اما فرض كنید كه نگارنده این سطور با تكیه بر نظریات خانم ها ایریگارای و كریستوا دیدگاهی فمینیستی دارد و می خواهد بازنمایی واكنش های متنوع زن را در عرصه برون (رفتار و گفتار با دیگران) و نیز درون (فعل و انفعالات روانی، خودگویی، تفكر و خودكاوی) در رمان عروسك فرنگی بررسی كند.معمول این است كه نویسنده فمینیست مثلاً همین خانم پدس این «فقدان» و نقصان را محدود به یك وجه از وجوه هستی زن نكند، بلكه آن را در سطح و عمق هستی هر دو عنصر محور رابطه (زن و مرد) و نیز مناسبات آنها به شكلی درونی- بیرونی روایت كند. البته چون این امر به طور كلی متعلق به ضمیر ناخودآگاه نویسنده است، بنابراین به كل حافظه جمعی بشر تعلق دارد كه گرایش خود به خودی عمده و بنیایی اش مردسالارانه است، پس باید از این منظر هم به آن نگریست و توقع را تا حدی تنزل داد. باری در این داستان «جولیو» مردی چهل ساله و وكیل مجرد زنباره است كه شبی متوجه دختری می شود و او را تا خانه اش دنبال می كند. به «اسكار اپكیا» پدر دختر كه یك مشاور مالی دون پایه است می گوید از دختر نجیب او خوشش آمده و اجازه می خواهد با دخترش معاشرت كند. پدر دختر پس از چند پرسش درخواست او را می پذیرد.جولیو نمی خواهد آنها به موقعیتش پی ببرند، از این رو غیر از اسم به سایر پرسش ها جواب نادرست می دهد. جولیو به امید تنها ماندن با دختر كه «ایوانا» نام دارد و تصاحب او هر شب با هدیه ای كوچك به دیدارش می رود تا شاید بتواند در موقعیتی مناسب آتش هوس خود را فرو نشاند. آنها حرفی برای هم ندارند. چون از لحاظ سنی اختلاف زیادی با هم دارند. ایوانا و والدینش پیوسته از مردی صحبت می كنند به نام «رافائله» كه عموی ایوانا است و در وزارت كشور پست مهمی دارد. حرص جولیو برای تصاحب ایوانا سبب می شود كه نتواند خوب كار كند و سخت بداخلاق و كم حوصله می شود.تا آن سن هر وقت زن یا دختری را خواسته بود با فریب و وعده به راحتی به چنگ آورده بود، ولی حالا با مقاومت دختری جوان روبه رو می شود.نویسنده برای تصویر سینما رفتن و ادای نذر در كلیسا و خوشحالی جولیو از پیدا شدن امكان هایی برای تنها ماندن با ایوانا در فضایی نیمه تاریك به تفصیل وارد جزئیات می شود سپس همه این چشم انداز ها را محو می سازد تا سرانجام اسكار به جولیو بگوید كه فهمیده است جولیو هم خانواده دارد، هم خانه، ماشین، پول و هم شركت. جولیو می گوید می خواسته ایوانا او را به خاطر خودش دوست داشته باشد، لذا به طور موقت دروغ گفته است پدر از او می خواهد رابطه را قطع كند و منتظر تلفن او باشد. جدال درونی جولیو بیشتر می شود و به آشفتگی و پریشانی او می انجامد و به خاطر غلبه حسی كه ناشی از غیرقابل دسترسی بودن ایوانا است و حالا خصلت عشق به خود گرفته است، برای شنیدن تلفن پدر دختر بی تاب می شود و با اطرافیان دعوا می كند. پس از دو روز در حالتی بی طاقت نامه ای به پدر ایوانا می نویسد و رسماً از ایوانا خواستگاری می كند. با پدر ایوانا قرار می گذارند و شب جولیو با خوشحالی به خانه آنها می رود. جولیو تحت تاثیر حرف های عمو رافائله كه البته آنها را از زبان ایوانا می شنود، قول می دهد به زودی حلقه نامزدی بخرد. فردای آن شب به جواهرفروشی می رود و به رغم تصمیم اولیه اش برای خرید حلقه ای ارزان كه در سطح خانواده عامی ایوانا باشد، نگین الماس یك میلیون لیری انتخاب می كند؛ با این توجیه كه دختر ارزش این حلقه گران را دارد. در عین حال از این به بعد مدام به خود می گوید برای رسیدن به هدفش با ایوانا ازدواج خواهد كرد و بعد از مدتی خوشگذرانی او را طلاق خواهد داد. ایوانا بعد از وراجی های جولیو قول می دهد كه یك روز به خانه او برود تا بفهمند آیا می توانند در آینده رابطه كامل داشته باشند یا نه. جولیو بیشتر شب ها برای شام نزد این خانواده نسبتاً فقیر می ماند. غذا خوردن عامیانه ایوانا و خانواده اش را تماشا می كند و گاه فكر می كند چه طور می تواند به والدینش بگوید كه می خواهد با چنین دختری ازدواج كند. شام های شبانه و گفت وگو ی بیشتر با پدر ایوانا و پی بردن به اخلاق و عادات آنها جولیو را به زندگی فارغ از تشریفات مردم عادی علاقه مند می كند. جولیو با این نیت كه زناشویی كوتاهی با ایوانا خواهد داشت و بعد طلاقش می دهد، موضوع نامزدی و ازدواج را به هیچ یك از دوستان، همكاران و بستگانش نمی گوید، زیرا فكر می كند آنها با دیدن ایوانا كه قیافه، هیكل، آرایش، طرز لباس پوشیدن و سلیقه ای احمقانه، عامیانه و دهاتی دارد او را مسخره خواهند كرد. جولیو فكر می كند برای اینكه كسی ایوانا را نبیند، برای ماه عسل و چند وقتی كه با هم زندگی خواهند كرد او را به جایی دورافتاده ببرد. او حتی گاهی فكر می كند بهتر است طی ماه عسل شان كه دیگر به مقصود خود رسیده است، به نحوی ایوانا را سر به نیست كند، مثلاً او را به دریا بیندازد تا غرق شود، یا در كوچه های دورافتاده كشوری شرقی رهایش كند تا گم شود. تلاش او برای پنهان كردن رابطه اش با ایوانا او را در محیط كار و خانه بسیار آشفته و پریشان می كند. آشفتگی او به خاطر توهمش درباره پلیس هایی كه تعقیبش می كنند و ترسش از ممانعت عمو رافائله در این ازدواج بیشتر می شود. در چنین اوضاعی روزی آدلینا و شوهرش به جولیو می فهمانند كه باید بدهی شان را به یك شركت تعاونی بدهند. جولیو قول می دهد قرض آنها را بپردازد. روز شنبه كه قرار است ایوانا پنهانی به خانه جولیو برود، فرا می رسد. ایوانا می آید. جولیو خود را آماده كرده است. ایوانا ایراد هایی به خانه لوكس او می گیرد و می گوید دو ماهه از او حامله است و جواب مثبت آزمایشگاه را نشان می دهد. جولیو شوكه شده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.