یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

انسان و اجتماع عصر مدرن


انسان و اجتماع عصر مدرن

مسئله اساسی در عصر نوزائی این بود که خدامحوری به انسان محوری تبدیل شد و انسان گرائی رنسانسی با گام های استوار تا آنجا پیش رفت که انسان جدید اروپائی را بر طبیعت حاکم کرد، در این …

مسئله اساسی در عصر نوزائی این بود که خدامحوری به انسان محوری تبدیل شد و انسان گرائی رنسانسی با گام های استوار تا آنجا پیش رفت که انسان جدید اروپائی را بر طبیعت حاکم کرد، در این دوران اندیشه های آرمان شهری بسیار رواج یافت که از جمله می توان به آرمان شهر مور اشاره کرد. در اتوپی (آرماشهر) او مسئله ملغی کردن مالکیت خصوصی مطرح گردید .

با گذشت زمان روند تحولات طوری ادامه یافت که کم کم دین را به صورت امری خصوصی درآورد و انسان مسلط بر همه چیز شد و مطلق گرائی و تمرکز گرائی دولت های سلطنتی کم کم قدرت های فئودالی را عقب راند و باعث ایجاد نهادهای عقلانی دولت با تفسیر سیاسی نیکولو ماکیاولی تا توماس هابز، لاک و روسو شد.

ماکیاولی در مورد طبیعت انسان می گوید طبیعت انسانها را چنان آفریده است که خیلی چیز می خواهند اما نمی توانند همه آنها را به دست آورند. خواسته ها و آرزوهای انسانها همواره بیشتر از توانائی آنهاست، از آنچه دارند خرسند نیستند و در نتیجه از خود، ناخشنودند ، این وضع سرنوشت آنها را دگرگون می کند زیرا همین که برخی از مردم در پی زیاده خواهی باشند و دیگران بترسند آنچه دارند را از دست بدهند دشمنی و جنگ میانشان درمی گیرد و این وضع سبب نابودی یکی و بلندی آن دیگری است. پس ماکیاول با این دیدگاه نسبت به انسان و علم به اینکه انسان موجودی خودخواه است و ممکن است این خودخواهی او باعث نابودی حکومت شود برای ایجاد وحدت به دنبال حکومت پادشاهی می رود.

بعد از ماکیاولی شاهد نظریات اصحاب قرارداد هستیم که به این شرح است. انسان شناسی هابز نیز بدین گونه است که او هر انسانی را گرگ انسان دیگر می داند و می گوید انسان ذاتا وحشی است. در حالت طبیعی قانون حاکم این است که هرکس هرچه بخواهد می تواند به دست بیاورد. هابز می گوید۳ علت اساسی باعث ایجاد شدن چنین وضعیتی می شود:

رقابت، ترس و افتخار؛ بنابراین هابز چون به انسان به این دید می نگرد، خواهان قراردادی می شود که فقط مردم در آن دخیل هستند و با یکدیگر عهد می کنند برای نجات خود از وضع طبیعی قدرت ر ابه شاه واگذار کنند. پس حاکم خارج از قرارداد است و قدرت او مطلق است.

وامالاک یکی دیگر ازاصحاب قرارداد است که برخلاف هابز اعتقاد دارد که وضع طبیعی دارای۲ ویژگی بود

۱ ) آزادی کامل

۲ ) برابری کامل. دروضع برابری همگانی هیچ کس حق اقتدار یا صلاحیت بیشتری ازدیگری ندارد زیرا انسانها برابر متولد

شده اند.

جان لاک اشاره می کند که وضع طبیعی

۳ عیب بزرگ داشت:

۱) هیچ قانونی در آن وجود نداشت

۲) در وضع طبیعی هیچ قاضی شناخته شده بی طرفی برای حل اختلافات نداشت.

۳) در وضع طبیعی هیچ قوه اجرائی وجود نداشت .

بنابراین اگر چه انسانها در وضع طبیعی با هم برابر بودند، اما کم کم جامعه دچار مشکلاتی شد و از حالت طبیعی خارج وب ه فساد کشیده شد؛ بنابراین انسانها تشخیص دادند که با سازمان دادن به یک جامعه مدنی و ایجاد ابزارهائی که عیب های اشاره شده را رفع کند با قراردادی بین خودشان یک جامعه مدنی را ایجاد کنند. بنابر این انسانهای آزاد و برابر رضایت دادند از آزادی طبیعی خود در تفسیر، قضاوت و در اجرای قانون طبیعی دست بردارند و برای زندگی راحت، امن و مسالمت آمیز با یکدیگر با بهره مندی کامل از اموال و دارائی های خود و امنیت بیشتر در برابر هر آنچه نداشته اند در یک اجتماع، متحد شوند. پس حکومت لاک از راه بستن یک قرارداد قیمومیت بین مردم به وجود آمد و مردم عده ای را مامور وظائف معینی کردند که به صورت حکومت درآمدند. پس حکومت قیم مردم است.

الهام ربیعی زاده