جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حاكمیت اصول گرایی پروتستانیستی بر سیاست آمریكا


از سال ۱۹۷۰, جنبش اصول گرایی پروتستانیستی توانست نقش تأثیرگذاری در عرصه سیاست آمریكا و بازگرداندن مفاهیم و برداشت های تئوریك بكر و دست نخورده ایفا نماید كه جنبش آن در آغاز قرن بیستم مطرح ساخته بود و اكنون می توانست به آن رنگی و لعابی سیاسی بزند و در میدان واقعیت های سیاسی به كار گیرد, بلكه حتی آنقدر ادامه یابد كه خود سیاست خارجی آمریكا را نیز در برگیرد

از سال ۱۹۷۰، جنبش اصول‌گرایی پروتستانیستی توانست نقش تأثیرگذاری در عرصهٔ سیاست آمریكا و بازگرداندن مفاهیم و برداشت‌های تئوریك بكر و دست نخورده ایفا نماید كه جنبش آن در آغاز قرن بیستم مطرح ساخته بود و اكنون می‌توانست به آن رنگی و لعابی سیاسی بزند و در میدان واقعیت‌های سیاسی به‌كار گیرد، بلكه حتی آنقدر ادامه یابد كه خود سیاست خارجی آمریكا را نیز در برگیرد. با رسیدن جورج بوش به قدرت و ریاست جمهوری آمریكا، در حالی‌‌كه جناح راست پروتستان را در كنار خود داشت و حامل دیدگاه‌ها و نظرات خاص خویش در قبال مسائل فرد و جامعه و اسرائیل و جنگ اعراب ـ اسرائیل بود، تحقیقات و پژوهش‌های متعددی در زمینهٔ تأثیر بسیار زیاد دیدگاه‌های مسیحی ـ صهیونیستی بر مواضع دولت آمریكا در قبال حوادث خاورمیانه صورت گرفت و چاپ و منتشر شد. امروزه با افزایش فشار رژیم صهیونیستی بر ملت مظلوم فلسطین، سمیر مرقص، محقق و پژوهشگر مصری تلاش نموده، در تحقیق و پژوهش خویش به پیشینهٔ مذهبی عمیق گرایش مطلق آمریكا به رژیم صهیونیستی بپردازد. لازم به تذكر نیست كه دیدگاه‌ها و مواضع كلیساهای انجیلی لبنان و سوریه و فلسطین و سایر كشورهای مشرق عربی با مواضع و دیدگاه‌های پروتستان‌های یهودیزه شدهٔ آمریكا تفاوت بسیار دارد و حتی برخی از این كلیساهای انجیلی، به‌ویژه در فلسطین، نقشی مهم و حساس در مبارزه و رویارویی ملت فلسطین با دستگاه مرگ اسرائیل ایفا می‌نمایند. توجه شما را به مقالهٔ تحلیلی وی، جلب می‌كنیم.

۱. كسی كه به مطالعهٔ تاریخ ایالات متحده از زمان تأسیس و برپایی‌اش پرداخته باشد، می‌تواند ملاحظه كند كه دین تا چه اندازه در شكل‌گیری دنیای جدید (آمریكا) تأثیرگذار بوده است. در سال ۱۶۲۰ میلادی، مهاجران جدید یا به اصطلاح «پیورتانی‌ها»۱ عقیدهٔ پروتستانتیسم (كه در اصل كالونیسم می‌باشد) را همراه خود به دنیای جدید آوردند، در حالی‌كه سعی داشتند، بدون هیچ مانعی زمینهٔ تطبیق و اجرای آن اصول را در انگلستان فراهم آورند. امّا چون مورد آزار و اذیت و ظلم و ستم قرار گرفتند و از انگلستان بیرون رانده شدند، امید خود را به دنیای جدید بستند تا شاید بتوانند در آنجا مطابق اصول و مبادی كالوینی به حیات خویش ادامه دهند. با این‌كه «كالونیسم» دیدگاه خاص خویش را نسبت به جهان، زندگی و انسان و نجات وی داشت، با این حال این دیدگاه جدا، و دور از واقعیت‌های اجتماعی محیطی كه در آن شكل گرفته، نبود. این مكتب و دیدگاه دارای ریشه‌های تاریخی و علمی و شناختی خاصی بود و در راستای همان جامعه و لحظهٔ خاصی كه در آن متولد شده و پای به عرصهٔ وجود گذاشته بود قرار داشت كه عبارت از؛ چارچوب و سیاق اروپایی با تعاملات تاریخی خاص خودش در آن دوره بود. به همین دلیل انتقال این دیدگاه به دنیای جدید نیاز به مقداری سازگاری و مدارا داشت. در این زمینه اگر علمای جامعه‌شناسی (به‌ویژه علمای مذهب) قابل باشند كه اعتقادات مذهبی و كلیساها منعكس كنندهٔ جوامعی هستند كه برآن حاكمیت دارند، بی‌شك جامعهٔ آمریكا نمونهٔ بی‌مثال گفتهٔ این دانشمندان است. لذا ملاحظه می‌كنیم كه كالونیسم متحول شد و تغییراتی را در خود به وجود آورد تا خود را با اوضاع و احوال دنیای جدید منطبق سازد. به تأكید، سرزمین جدید، انگلستان نبود، آمریكا بود، هرچند آن را انگلستان جدید۲ نامیدند، با این حال آمریكا خود را بر عقیدهٔ مهاجر تحمیل كرد و خود را متحول نمود تا پاسخگوی نیاز دنیای جدید به مرجعیت مورد نیازش باشد و بر تحرك فزاینده‌اش استیلا یابد. بنابراین، به گفتهٔ «جان پیاروچو»، عجیب نبود اگر «جامعه در آن واحد از دو مادرزاده شود». و از آنجا كه مهاجران جدید پروتستانی بودند و در اكثریت قرار داشتند، كلیسای آنها حاكم گردید و مذهب ایشان در آن جامعه استیلا یافت. بسیاری از محققان به این سمت رفته‌اند كه مهاجران نوین، پروتستان‌ها، تأثیر لاهوتی، تاریخی، كتابی، و سیاسی مركبی از یهودیت پذیرفته بودند، به‌گونه‌ای كه این تأثیر آنها را واداشت تا میان پروتستانتیسم و یهودیت «سازگاری» برقرار نمایند كه تا حال حاضر نیز وجود دارد و عملاً در گرایشات و جریانات اصول‌گرا ملاحظه می‌شود. این تأثیر از دیدگاه شهرك‌نشینان جدید پروتستانی به دنیای جدید بازمی‌گردد كه آن را «قدس جدید» به شمار ‌آوردند.به‌گونه‌ای كه احساس كردند، تجربهٔ بدست آمده در انگلستان آنها را به سان تبعیدشدگان عبرانی نموده كه احوال‌شان در تورات آمده است، به همین دلیل آمریكا از نظر آنان «كنعان جدید» گردید، و آنها خود را به سان عبرانی‌هایی می‌پنداشتند كه از بندگی «فرعون» (جیمز اوّل، پادشاه انگلستان) و از «سرزمین مصر» (انگلیس) فرار كرده‌اند تا از ظلم و ستم و آزار و اذیت مذهبی رها گشته و به دنبال مأمن و پناهگاهی برای خویش هستند. این احساس در واقعیت نیز خود را نشان داد و در شیوهٔ هم‌زیستی شهرك‌نشینان جدید با جا و مكان جدید نمود پیدا كرد، چرا كه آنها بر اماكنی كه اسكان گزیدند، و فرزندانی كه به دنیا آوردند، نام‌های عبرانی نهادند. افزون بر آن یادگیری و آموزش زبان عبری در مدارس و دانشگاه‌هایشان الزامی گردید. لازم به ذكر است، اولین مدرك دكترایی كه دانشگاه «هاروارد» در سال ۱۶۴۲ اعطا كرد، به موضوع «زبان عبری، زبان مادری» اختصاص داشت و اولین كتابی كه در آمریكا منتشر شد، سِفر مزامیر و اولین مجله‌ای كه صادر گردید، عنوان «یهودی» را برخود داشت. به این ترتیب آمریكا در دید شهرك‌نشینان نوین «نمونهٔ روحی و معنوی عهد قدیم عبری» باقی ماند و حتی آنان كودكان خویش را «فرزندان و كودكان اسرائیل»۳ نامیدند. این سازگاری و عشق و علاقه ـ میان پروتستانتیسم و یهودیت ـ زمانی فزونی یافت كه ایالات متحده شاهد امواج گسترده‌ای از مهاجرت یهودیان و كاتولیك‌ها گردید. به این ترتیب رابطهٔ پروتستانتیسم و یهود بیش از پیش گرم و صمیمانه شد، در حالی‌كه رابطه‌ای كاملاً معكوس میان پروتستانتیسم و كاتولیسیسم قابل ملاحظه بود. زمینه‌های مشتركی میان پروتستانتیسم و یهودیت یافته شد، در حالی‌كه این زمینه‌ها در میان پروتستانتیسم و كاتولیسیسم محقق نگردید و به سرعت، این رابطهٔ گرم و صمیمانه به منصهٔ ظهور و عمل رسید. با آغاز قرن هجدهم، فلسطین به عنوان «وطنی برای یهود» جایگاه خاصی در میان پروتستان‌ها باز كرد. این موضوع، بعدها این اعتقاد راسخ را در لاهوت پروتستانتیسی آمریكا به لزوم «برانگیختگی یهود» به‌وجود آورد. این رابطهٔ گرم و صمیمانه همچنین به میدان فرهنگ و بُعد اصولی آن نیز كشیده شد و بسیاری از آموزه‌های روحی و اعتقادی یهود و سپس یهودیت صهیونیستی وارد این عرصه شد، تا اندازه‌ای كه این گرایش قدرتمند در میان پروتستان‌ها به‌وجود آمد كه معتقد شدند، مسیح موعود جز در صورت بازگشت حكومت یهود ظهور نخواهد كرد. این گرایش پروتستانی آنقدر قوی بود كه می‌توان گفت، پروتستان‌ها نه تنها با آغوش باز آنرا پذیرفتند، بلكه تمام تلاش خویش را بر لزوم احیای ملت یهود متمركز نمودند و در این زمینه با اصول و مبادی جنبش صهیونیسم در یك نقطه تلاقی نمودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.